شعری از بزرگمهر وزیری: عیسای ناصری
عیسای ناصری
هان ! ای فروتنِ اَعصار و قرن ها !
عیسای ناصری !
ای جلوه گاه عشق خدا بر جهانیان
ای برترین سرودۀ امّید و زندگی
در عُنفُوان جوانی و زندگی
بر چوبه دارهای صلیبِ ستمگران
زخم گناه مرا بَرگرفته ای
تا آن که باز بیابم ، نجاتِ خویش
تن پوشۀ گناه مرا بَرگرفته ای
عیسای ناصری !
ای برترین سرودۀ ایمان و زندگی
شمشیر و نیزه در کَفِ تو جا نداشتند
لشگر نبرده ای ، ارتش نخوانده ای
آواز سَر نکرده ای تو چو داود و بانگ نای ، یا چنگ و عود
یک نغمه هم نسرودی به سال ها
یک سطر هم ننوشتی به عُمرِ خویش
راه دراز سَفَر طِی نکرده ای
با آن که نیزه در کَفِ تو جا نداشته
با آن که لشگر و ارتش نخوانده ای
صدها هزار مرد و زنِ جان نثار تو
در ارتشِ بزرگ تو ، جان ها نهاده اند
با آن که در سراسر عُمرَت نخوانده ای ، یک نغمه یا سرود
صدها هزار مَرد و زنِ نغمه ساز را
در خدمت ستایش خود ، ساز کرده ای
دروازه های بستۀ شهر امید را
با اِلتزامِ قدرت خود باز کرده ای
یک سطر هم ننوشتی به عُمرِ خویش
امّا
چندین هزار مرد و زن نُخبگانِ عصر
صدها کتاب و نامه به نام تو کرده اند
با آن که در تمامی دوران زندگی
راه دراز سَفَر طِی نکرده ای
سرتاسر زمین
از گوشه های دور
تا گوشه های دورتر ، ناشنیده گوش
در زیر آسمان ِ کبودینۀ بلند
تکریمِ نام بلند تو را کُنند.
هان ! ای فروتن اَعصار و قرن ها
ای جلوه گاه امید و وفا و مِهر
عیسای ناصری !
شعری از: بزرگمهر وزیری
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |