سرگذشت جلیل قزاق ایروانی، شاعر شیرین سخن کلیسای ایران: جلیل قزاق ایروانی که بود؟
سرگذشت جلیل قزاق ایروانی، شاعر شیرین سخن کلیسای ایران:
جلیل قزاق ایروانی که بود؟
جلیل قزاق ایروانی در سال 1257 شمسی در تهران متولد شد. پدر جلیل، خلیل قزاق های ایروانی که در زمانی که ایروان از ایران جدا گشت این جدایی را زخمی بر پیکر مام مهین داشته از همه چیزخود دست کشیده به ایران کوچ کردند و مورد ملاطفت ناصر الدین شاه واقع گشتند و به مقام های مهمی در قشون آن زمان نائل آمدند و ناصر الدین شاه در آذربایجان املاکی به ایشان بخشید. در زمانی که ظل السلطان بر اصفهان حکومت می کرد قرار شد ارتش منظمی در اصفهان تشکیل گردد. کریم آقا میرپنج ملقب به مختار السلطنه از تهران مأمور این کار شد و در محلی که اکنون آمادگاه لشگر اصفهان است و آن روز آن جا را فتح آباد می گفتند فوجی به نام فتیحه تشکیل داد. کریم آقا که از امانت و درست کاری سرتیپ خلیل آقا اطلاع داشت و او را به خوبی می شناخت وی را از تهران به اصفهان دعوت نمود و درفوج فتحیه او را به درجۀ سرتیپی منصوب داشت. خلیل آقا سرتیپ با خانواده و فرزند خود جلیل به اصفهان آمده چند صباحی در شغل جدید خود مشغول خدمت گردید.
بعداً سرتیپ خلیل آقا برای مأموریتی به تهران رفت و در آن جا قربانی بیماری وبا گردید و خانوادۀ او بی سرپرست مانده کم کم متفرق شدند. عده ای، از جمله دو دختر او آذربایجان (سلدوز) نزد اقوام خود رفتند ولی جلیل در اصفهان ماند.
سرمایه ای که خلیل برای فرزند خود جلیل گذاشت و درگذشت، سرمایۀ مادی از ملک و خانه و باغ و وغیره نبود. مأمور درستکار چطور می تواند ضیاع و عقار فراوان برای فرزندان خود باقی بگذارد؟ پدر جلیل سعی کرده بود فرزند خود را به بهترین نحو ممکنۀ آن زمان تعلیم و تربیت نماید و الحق با این کار توفیق یافته بود. علاوه بر تبحر در ادبیات فارسی و اطلاع از ادبیات عربی و دانستن زبان های فرانسه و انگلیسی و ترکی، خطی داشت شیوا که بدون شک می توان او را یکی از بهترین خطاطان زمان خود دانست. جلیل در علم موسیقی ایرانی نیز به خوبی دست داشت و تار و سه تار نیکو می نواخت.
جلیل قزاق برای خدمت در ارتش ساخته نشده بود. از فرمان دادن، از سر و صدا و هیاهو، از مقام و درجه خوشش نمی آمد. روحیه ای ملایم و حلیم داشت و از جوانی کنج عزلت برگزید و به شعر و شاعری و معلمی پرداخت. به علت بیماری سینه که در جوانی با آن مبتلا گردید به بیمارستان مسیحی اصفهان نزد مرحوم دکترکار رفته و به معالجه پرداخت و از آنجا که دارای روحیۀ تحقیق و تفحص بود، راجع به مسیحیت و شخصیت مسیح شروع به تحقیق نمود. خانوادۀ جلیل از اهل تسنن بودند ولی شخصیت عجیب عیسای مسیح، محبت بی پایان او در برابر نفرت و عدم بروز هیچ گونه کینه و انتقام وی را مجذوب و مفتون ساخت و در سال 1992 میلادی (1301 شمسی) در کلیسای حضرت لوقا در اصفهان به شرف تعمید نائل آمد و از آن پس تا آخر عمر، خود را مرید وفادار و پیرو بی مقدار عیسای مسیح می دانست.
ازدواج جلیل بعدها با دختری هنرمند به نام شوکت خانم انجام گرفت که یک سال قبلِ او، در همان کلیسای حضرت لوقا اظهار ایمان کرده تعمید گرفته بود. وقتی مدرسۀ شعبۀ کالج و شبانه روزی آن تأسیس یافت، هیچ کس مناسب تر و لایق تر از جلیل و همسرش جهت تعلیم و تربیت و مسئولیت امور مدرسه نبودند و از این جهت ایشان را بر آن شغل گماردند.
بدبختانه شوکت خانم در جوانی در سال 1313 شمسی جان به جان آفرین تسلیم نمود و شوهر حساس و رنجیدۀ خود را یکه و تنها و داغدار با سه پسر یعنی ابراهیم و خلیل و اسمعیل در دنیا باقی گذاشت . فوت همسر به قدری در دل شاعر پیشۀ جلیل اثر کرد که می توان گفت از لطمات روحی آن تا آخر عمر خویش کمر راست نکرد. به زودی اوضاع زندگی این خانوادۀ شریف از هم پاشید؛ مدرسۀ شبانه روزی تعطیل گشت و جلیل متقاعد گردید و با حقوق ناچیز بازنشستگی زندگی اش را در گوشۀ تنهایی می گذرانید تا این که در روز دهم آبان سال 1333 شمسی پس از بیماری ممتد و طولانی بر رحمت ایزدی پیوست.
مراسم نماز دفن آن مرحوم در همان کلیسایی که تعمید یافته و بارها در آن به وعظ پرداخته بود، با حضور عدۀ زیادی از دوستان او برگزار گردید و جنازه در قسمت پروتستان قبرستان مسیحیان در دامنۀ کوه صفه به خاک سپرده شد. همان روز آقای سپنتا شاعر شیرین زبان اصفهان در فوت او این قطعه شعر را سرودند:
آن که در خط و شاعری طاق است در گذشتش بدوستان شاق است
گرچه اوراق هستیش پیچید هستیش جاودان در آفاق است
روی او گرچه شد نهان از ما چهره اش آشکار از اوراق است
همچو عیسی بر آسمان بر شد با مسیحش چو عهد و میثاق است
دل او زنده بود و بعد از مرگ زنده است و جلیل قزاق است
برگرفته از کتاب چون محزون ولی شادمان
نوشتۀ مرحوم اسقف حسن دهقانی تفتی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |