رد نظریه اسلامی مبنی بر تحریف کتاب مقدس به علت اشاره به گناه پیامبران
تحریف کتابمقدس و گناه پیامبران
بسیاری از مسلمانان شیعه با این پیشفرض که پیامبران معصوم هستند و چه قبل از نبوت و چه بعد از آن، هرگز مرتکب گناه، اشتباه و فراموشی نمیشوند و شیطان بر آنها تسلطی ندارد، با مطرح کردن این که در کتابمقدس به پیامبران برخی گناهان نسبت داده شده است، مثلاً دروغ ابراهیم، فریبکاری یعقوب، زنا کردن داود و…، استدلال میکنند که کتابمقدس تحریف شده است و این مطالبی که در کتابمقدس درباره پیامبران ذکر شده است صحت ندارد.
در پاسخ از آنان میپرسیم که عقیده عصمت پیامبران از گناه را از کجا آوردهاید؟ در کتابمقدس که همچین مطلبی ذکر نشده است و برعکس با بیان این گناهان که جزو حقایق تاریخی زندگی آنان بوده است، مشخص است که این عقیده هیچ پایهای ندارد. کتابمقدس درصدد بیان حقایق است و نمیتوان انتظار داشت که مثلاً وقتی موسی مرتکب قتل میشود، کتابمقدس آن را سانسور کند و بگوید که خیر، موسی مرتکب قتل نشده است!
در کتابمقدس بارها بیان شده است که تمامی انسانها گناهکارند به عنوان نمونه:
(و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و هر تصور از خیالهای دل وی دائماً محض شرارت است.)پیدایش، فصل 6، آیه 5
(ای یاه، اگر گناهان را به نظر آوری، کیست ای خداوند که به حضور تو بایستد؟)مزمور130، آیه 3
(و بر بنده خود به محاکمه برمیا؛ زیرا زندهای نیست که به حضور تو عادل شمرده شود.)مزمور 143، آیه 2
(زیرا همه گناه کردهاند و از جلال خدا قاصر میباشند،)رومیان، فصل3، آیه 23
(اگر گوییم که گناه نداریم خود را گمراه میکنیم و راستی در ما نیست. اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد. اگر گوییم که گناه نکردهایم، او را دروغگو میشماریم و کلام او در ما نیست.)اول یوحنا، فصل 1، آیات 8 تا 10
البته آیات زیاد دیگری هم در این باره وجود دارد که از بیان آنها، برای رعایت اختصار خودداری میکنیم. در کتابمقدس تنها انسانی که گناه در ذات او وجود نداشت عیسیمسیح بود، آن هم به دلیل طبیعت الهی-انسانی او، چنان که در فصل بشارت مفصلاً در اینباره توضیح خواهیم داد. پس از نظر ما مسیحیان این استدلال باطل است.
اما جالب اینجاست که عقیده عصمت پیامبران در قرآن هم وجود ندارد! مدعیان عصمت پیامبران نمیتوانند حتی یک آیه صریح و محکم از قرآن بیاورند که بیان کند که پیامبران مرتکب گناه نمیشوند؛ بلکه برعکس در آیات مختلفی از قرآن به گناهانِ مختلف پیامبران اشاره شده است که فقط چند مورد از آنها را ذیلاً بیان میکنیم:
(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًالِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا)
((ای محمد)ما براي تو پيروزی آشكاری فراهم ساختيم! غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد.)سوره فتح آیات 1 و 2
(فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ)
(پس بدان كه معبودي جز الله نيست، و براي گناه خود و مردان و زنان با ايمان استغفار كن، و خداوند محل حركت و قرارگاه شما را ميداند.)سوره محمد، آیه 11
(وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)
(هر وقت كسانی را كه آيات ما را استهزاء میكنند مشاهده نمائی از آنها روي بگردان تا به سخن ديگری بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين) جمعيت ستمگر منشين.)سوره انعام، آیه68
(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم)
(و پيش از تو هيچ رسول يا نبى نفرستاديم مگر آنكه چون قرائت [وحى را] آغاز كرد، شيطان در خواندن او اخلال مىكرد، آنگاه خداوند اثر القاى شيطان را مىزدايد، و سپس آيات خويش را استوار مىدارد و خداوند داناى فرزانه است)سوره حج، آیه 52
(وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى)
(و(خدا) تو را گمراه يافت و هدایتت كرد)سوره ضحی، آیه 7
(وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا)
(و از پيش به آدم سفارش كرديم، ولى فراموش كرد، و در او عزمى استوار نيافتيم)سوره طه، آیه 115
(فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى)
(سپس شيطان او(آدم) را وسوسه كرد، گفت اى آدم آيا مىخواهى درخت جاودانگى و سلطنت بىانقراض را نشانت دهم؟آنگاه از آن خوردند و عورتهايشان بر آنان آشكار شد و بر آنها از برگ [درختان] بهشتى مىچسباندند و بدينسان آدم از امر پروردگارش عصیان كرد و گمراه شد)سوره طه، آیات 121 و 122
(وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين)
(و ذا النون (يونس) را (به ياد آور)، در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين میپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (اما موقعی كه در كام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها فرياد زد خداوندا! جز تو معبودی نيست، منزهی تو، من از ستمكاران بودم(سوره انبیاء، آیه 87
(وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)
او (موسی) در موقعي كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند، يكی از پيروان او بود، و ديگری از دشمنانش، آن يك كه از پيروان او بود از وی در برابر دشمنش تقاضای كمك كرد، موسی مشت محكمی بر سينه او زد و كار او را ساخت (و او را به قتل رساند!) موسی گفت: اين از عمل شيطان بود كه او دشمن و گمراه كننده آشكاري است. عرض كرد پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم، مرا ببخش، خدا او را بخشيد كه او غفور و رحيم است.)سوره قصص، آیات 15 و 16
(وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ)
(و (یوسف) به آن يكی از آن دو كه میدانست رهائی میيابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) يادآوری كن، پس شيطان ياد پروردگارش را از خاطر وی برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقی ماند)سوره یوسف، آیه 42
به نظر همین مقدار کافی است. همانطور که میبینیم نه تنها در قرآن نیز هیچ آیهای که صراحتاً دلالت بر عصمت پیامبران از گناه، اشتباه، فراموشی و عدم تسلط شیطان بر آنها کند، وجود ندارد، بلکه در آیات متعددی میبینیم که گناهانی مانند قتل، بیصبری، عصیان از فرمان خداوند و… به پیامبران نسبت داده شده است. در آیاتی نیز فراموشی را به پیامبران نسبت میدهد و در آیاتی هم صراحتاً به پیامبراسلام دستور میدهد که از گناهانش استغفار کند. بنابراین چنین عقیدهای، همانند عقیده تحریف کتابمقدس هیچ پایه قرآنی ندارد، بلکه برعکس آیات نقضکننده عقیده عصمت در قرآن زیاد است.
برخی هم علیرغم نبودن هیچ آیه صریح در باب عصمت پیامبران چه در کتابمقدس و چه در قرآن، و نیز وجود آیات زیادی که این عقیده را نقض میکند، میخواهند با استدلال عقلی عصمت پیامبران را ثابت کنند. آنان میگویند که وقتی پیامبری به انجام کاری دستور میدهد یا از انجام کاری نهی میکند، خودش باید آن را اطاعت کند، در غیر این صورت مردم نسبت به آن پیامبر و پیامش بدبین میشوند! همچنین میگویند پیامبران الگوی انسانها هستند و چون الگوی انسانها هستند باید از هر گناهی مبرا باشند!
در پاسخ به استدلال اول میگوییم که آن پیامبر فقط آن امر و نهی الهی را به سایر انسانها ابلاغ کرده است و هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که بگوییم، ابلاغکننده همواره خودش دستور ابلاغی را کاملاً رعایت میکند. از نظر عقل ممکن است که خود ابلاغکننده هم از دستور ابلاغ شده تخطی کند پس این استدلال کاملاً بیاساس و غیرمنطقی است. در پاسخ به استدلال دوم نیز میگوییم که شاید برخی پیامبران در برخی رفتارها الگوی خوبی باشند، اما این هرگز به این معنا نیست که در تمام موارد و رفتارها الگوی مناسبی باشند؛ در کتابمقدس هیچ انسانی الگوی رفتار ما نیست و فقط خودِ خدا الگوی ماست؛ زیرا او یگانه وجود قدوس است و خودِ خداوند هم دستور داده که اخلاق و رفتار ما، مانند خودِ خداوند باشد و نه یک انسان:
(و برای من مقدس باشید؛ زیرا که من یهوه قدوس هستم، و شما را از امتها امتیاز کردهام تا از آن من باشید.)لاویان، فصل20، آیه26
همچنین مسیح فرمود:
(پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.) انجیل متی، فصل 5، آیه 48
پس میبینیم که الگوی رفتار ما انسانها در قدوسیت و کاملیت، نمیتواند یک انسان باشد؛ زیرا همه انسانها علارغم اینکه ممکن است در زمینههایی رفتار پسندیدهای داشته باشند، اما طبق صراحت کتابمقدس گناهکارند و در زندگی ضعفهای بسیاری دارند؛ پس این استدلال نیز نادرست است.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |