در خروج 21: 7-10 چرا خدا چنین قوانینی را برای دختران برده وضع نمود؟
در خروج 21: 7-10 چرا خدا چنین قوانینی را برای دختران برده وضع نمود؟
مانند سایر موضوعات بحثبرانگیز، کتاب مقدس به موقعیتهایی میپردازد که قبلاً در میان مردمان آن منطقه وجود داشته است و محدودیتهایی برای آنها وضع میکند. خدا به جای دستور، یا تشویق «بردگی»، آن را محدود کرد و به چنین افرادی حقوقی داد که در ملل دیگر در آن زمان وجود خارجی نداشت. در این قسمت از تعدد زوجات نیز سخن به میان آمده که هرگز قصد خدا نبوده است. یکی از مشکلاتی که برخی از مردم با عهد عتیق دارند، ناتوانی آن ها در جدا ساختن ارادۀ کامل خدا از امکاناتی است که برای بازگرداندن مخلوقات سقوط کرده اش به راه های بهتر ارائه شده. اولین گام، رسیدگی به نابرابری ها در شیوه های موجود انسانی است. هدف صریح این آیه ها اشاره به یک روش باستانی در به دست آوردن عروس در نظام ایلخانی قدیم بود. برخلاف امروز، حقوق زنان محدود بود. خدا در این بخشنامه در واقع از حقوق زن به گونه ای برتر از اعمال بسیار وحشیانه و ظالمانۀ قبایل مجاور در آن زمان، حمایت می کند.
برده داری در اسرائیل در این دوره بیشتر شبیه بندگی قراردادی بود که اغلب روشی برای تسویۀ بدهی ها بود تا خرید یک انسان برای یک عمر برده داری. پس از اتمام مدت زمان لازم برای پرداخت بدهی، غلام دارای قرارداد آزادی بود. این متن به طور خاص به شرایطی میپردازد که احتمالاً در مورد زنان تحت چنین قراردادهایی وجود دارد. آن ها ممکن است برای ارباب یا پسرانش جذاب باشند. به طلبکار اجازه داده شده که «بردگی» را با ازدواج رسمی جایگزین کند. اما همان طور که امروز نیز در مورد افراد صاحب قدرت صدق می کند، استثمار جنسی امکان پذیر است اما خدا این عمل را تشویق یا تأیید نمی کند، بلکه از حقوق قربانیان چنین سوء استفاده ای محافظت می کند.
آیا فقط مرد دارای شخصیت است، در حالی که زن از سوی دیگر یک دارایی است؟ به هیچ وجه! این جا همچین چیزی نیست آنچه در فروختن یک زن مد نظر است این بود که از او به عنوان همسر درجه دو یا صیغه استفاده شود. به راحتی می توان دریافت که واداشتن چنین زنانی به ”آزادی خود به خود” در موقعیت اجتماعی موجود آن زمان، ظلم بزرگی به آن ها می بود. این منشور حقوق زنان برده، وضعیت قانونی آن ها را به عنوان اعضای دائمی خانواده هایی که به آن ها منعقد شده بودند، تضمین می کرد و باز هم تأکید می کنیم که برخلاف رسوم قوم های دیگر، در صورت ازدواج آن ها با پسر ارباب، آنها را به مقام دختری می رساند! آن ها همچنین در صورتی که اربابشان همسر دیگری می گرفت و از سه حق اولیۀ خوراک، زندگی مشترک و پوشاک محروم می شدند، حق بازگشت به خانۀ پدری خود را داشتند. در چنین حالتی، زن بدون استرداد پول خرید، آزاد بود که این نیز یکی از قوانینی بود که برخلاف قوم های دیگر در حمایت از زنان وضع شده بود.
در خروج 21: 10 شاهد این مسئله هستیم که زنان دوم یا زنان صیغه که تحت حمایت این حقوق خدادادی قرار میگرفتند، به عنوان «همسرِ» (با دو دفعه تأکید بر کلمۀ همسر در این آیه) این مردان محسوب می شدند. حق دیگری که در این جا به آن تلویحاً اشاره شده، حق وراثت فرزندانی است که در چنین وصلتی، یا از طریق ارباب یا پسرش نصیبشان می شد. این دقیقاً همان چیزی بود که ابراهیم را وادار نمود تا هاجر را روانه کند تا مبادا اسماعیل به جای اسحاق وارث ثروت ابراهیم شود.
با وجود همۀ این «حقوق» بردگان (خروج 21: 1-11) برخی، از این که خدا تحت هر شرایطی بردگی را مجاز بشمارد، انتقاد می کنند. اما هرگز فراموش نکنیم که خدا برده داری را دقیقاً بر همان مبنایی مجاز دانست که طلاق یا سیستم سلطنتی یا کهانت یک قبیلۀ خاص به جای کهانت تمام قوم اسرائیل یا بنای معبد به جای پرستش خدا در هر جا را مجاز دانست: یعنی سخت دلی قوم اسرائیل (به متی 19: 3-9؛ اول سموئیل 8: 7-9 ) قوم اسرائیل به خاطر تقلید از سیستم گناه آلود و وحشیانۀ قوم های بت پرست اطراف خود به برده فروشی مبادرت می ورزیدند، بنابراین خدا قوانینی وضع کرد تا از بردگان حمایت و محافظت کند. خدا هرگز فروختن دختران را مستقیماً تجویز نکرده بود و در این آیه خدا حکم به این عمل نمی دهد، اما همان گونه که در بالا ذکر شد به خاطر سخت دلی قوم اسرائیل و شرارت آن ها و میل آن ها به گناهان قوم های بت پرست همسایه و عمل به چنین رسم هایی، تنها کاری که خدا به آن اقدام کرد، وضع قوانینی به منظور حمایت و حفاظت از این بردگان بود و به خاطر بسپارید که قوانینی که خدا در عهدعتیق برای قوم اسرائیل به منظور حمایت از بردگان وضع نمود، در مقایسه با قوم های دیگر آن زمان، بسیار بشردوستانه و پر از مهر و عطوفت بوده است (جهت اطلاع از وضعیت بردگی در قوم های هم عصر تاریخ اسرائیل می توانید به کشفیات باستان شناسی و کتیبه هایی که از این قوم ها به جا مانده رجوع فرمایید.)
گردآوری و اقتباس از: کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |