در اندیشه فردا مباشید!
پس در انديشه فردا مباشيد ، زيرا فردا انديشه خود را خواهد كرد.» متي 6: 34
مردی اسكاتلندی قصد داشت با قطار از گلاسگو به لندن برود. در گلاسگو بليطی تا اولين ايستگاه خريد؛ در اولين ايستگاه ، بليط ديگری تا دومين ايستگاه خريد؛ و به همين ترتيب اين كار را ادامه داد. وقتی از او پرسيدند كه چرا اين كار را مي كند، در پاسخ گفت « ممكن است در حين سفر دچار حمله قلبی شوم و هرگز به لندن نرسم . در اين صورت در هزينه سفر صرفه جويی مي شود.»
آيا ما نيز مي توانيم صرفه جويی كنيم، اما صرفه جويي در « نگرانی و بيم و هراس » ؟
چرا بايد در مورد مسائل بعيد نگران شويد؟
شايد همه آن هراسها بی اساس باشند. شايد قبل از رسيدن به لحظه بحرانی، چشم از جهان فرو بنديد، پس چه نيازی هست كه هر بار براي ايستگاه نگرانی بليط بخريد؟
عيسی سر كليساست. از آنجا كه او سر است، همه سردردها فقط از آن اوست.
بنابر اين، اگر در اثر نگرانی دچار سردرد شويد ، گناه كرده ايد، چون كوشيده ايد جايگاه سر را بگیرید، جايگاهي كه فقط مختص عيسي مسيح است.
لوتر عادت داشت كه شب هنگام به كنار پنجره برود و به خدا چنين بگويد:
« خدايا، آيا اين جهان متعلق به من است يا به تو؟ آيا كليسای من است يا كليسای تو؟
اگر جهان و كليسا متعلق به توست، لطفا مراقب آنها باش.
خسته ام و می خواهم به بستر بروم، شب بخير، ای خدا ! »
شما هم همين رويه را در پيش بگيريد .
وقتي كه شب فرا مي رسد، مشكلات و نقصان های روز گذشته را بر عهده عيسی گذاريد، به فردا مينديشيد. خوب بخوابيد. نگرانی های فردا ممكن است هرگز به سراغ شما نيايند. حتی ممكن است درطول شب ناپديد شوند. بدون نگرانی، روز و شب خوبی را پشت سر بگذاريد.
نوشته: ریچارد ورمبراند
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |