جدایی روحانی ایمانداران به مسیح از نظام فاسد دنیوی
جدایی روحانی ایمانداران به مسیح از نظام فاسد دنیوی
۲قرنتیان ۶: ۱۷-۱۸ «پس خداوند می گوید: از میان ایشان بیرون آیید و جدا شوید و چیز ناپاک را لمس مکنید تا من شما را مقبول بدارم، و شما را پدر خواهم بود و شما مرا پسران و دختران خواهید بود؛ خداوند قادر مطلق می گوید».
آموزۀ جدائی از شرارت-
هر چیزی که با شخصیت، اصول و اهداف الهی در تضاد، دشمنی یا گمراهی باشد در رابطۀ بین انسان و خدا از نقشی بنیادین و مهم برخوردار است. این جدایی، طبق کتاب مقدس، شامل دو بُعد است-بُعد بازدارنده و یا منفی (یعنی، اموری که باید از انجام آن خودداری کنیم یا نباید انجام دهیم) و بُعد پذیرنده یا مثبت (یعنی، اعمالی که باید در پی انجامش باشیم یا باید انجام دهیم):
(الف) ما باید آگاهانه خود را از نظر اخلاقی و روحانی، از گناه جدا سازیم (ر.ک. به رومیان ۶: ۱). گناه، شامل هر چیزی است که با کار و شخصیت عیسی مسیح و کلام خدا در تضاد باشد.
(ب) ما باید همواره تشنۀ رشد در رابطه ای عمیق تر و نزدیک تر با خدا باشیم تا با دعا، مطالعۀ کلام و پرستش و خدمت، به این هدف برسیم؛ وقتی که هدف اولیۀ ما در زندگی، دست یافتن به این مهم باشد و بخواهیم اراده و اهداف خدا را در زندگی مان اجرا کنیم، خود به خود ویژگی های شخصیتی مسیح را بر خود خواهیم گرفت و از شرارت، بیشتر، دوری خواهیم کرد. این دو بُعد عملکرد مسیحی در ما، باعث می شود که رابطۀ ما با خدا عمیق تر شود؛ خدایی که پدر آسمانی ماست و با روحش در ما زیست می کند؛ او از ما نگه داری می کند چون پسران و دختران او هستیم (دوم قرنتیان ۶: ۱۶-۱۸).
(۱) در عهد عتیق، این جدایی (از شرارت)، شرط دائمی رابطه با خدا بود (ر.ک. به خروج ۴۳: ۲۴؛ لاویان ۱۱: ۴۴؛ تثنیه ۷: ۳؛ عزرا ۹: ۲)، از آن ها انتظار می رفت که مقدس باشند (یعنی، از نظر اخلاقی پاک، روحانی، کامل و به دور از هر گونه شرارت و متعهد به اهداف الهی). یعنی باید زندگیشان با زندگی کسانی که خدا را نمی شناختند، فرق می کرد. هر چند که چنین توقعی ممکن است خیلی زیاد به نظر برسد ولی خدا در اصل از اسرائیل انتظار داشت که از ملت های دیگر، جدا بماند زیرا شیوۀ زندگی و مذهب آن ها بسیار فاسد بود و خدا نمی خواست مردمش از چنین ملت هایی تأثیر بپذیرند و بر ضد او طغیان کرده، ایمانی را که به او داشتند، رها کنند (ر.ک. به مقالۀ نابودی کنعانیان). قوم خدا همواره مشتاق پرستش خدایان دروغین و تقلید از شیوۀ زندگی امت های اطرافشان بودند؛ این یکی از دلیل های اصلی بود که خدا برای مجازات قومش به آشوریان فرصت داد تا ایشان را شکست دهند و به سرزمین های آشور و بابل به اسارت ببرند (ر.ک. به دوم پادشاهان ۱۷: ۷-۸؛ ۲۴: ۳؛ دوم تواریخ ۳۶: ۱۴؛ ارمیا ۲: ۵ و ۱۳؛ حزقیال ۲۳: ۲؛ هوشع ۷: ۸؛ ر.ک. به نقشه های تبعید پادشاهی شمالی و تبعید پادشاهی جنوبی).
(۲) در عهد جدید، خدا به پیروان مسیح فرمان داد که از این موارد دوری کنند:
(الف) از نظام فاسد دنیا (یعنی، باورها، روش های زندگی و اعمال ضد الهی) و از رفتارهایی که معیارهای خدا برای پاکی و تمامیت را کاهش می دهند (یوحنا ۱۷: ۱۵-۱۶؛ دوم تیموتائوس ۳: ۱-۵؛ یعقوب ۱: ۲۷؛ ۴: ۴؛ ر.ک به مقالۀ رابطه مسیحیان با دنیا).
(ب) از کسانی که به ظاهر عضو کلیسا هستند ولی حاضر نیستند که به راستی مسیح را پیروی کنند. آن ها از خدا اطاعت نمی کنند، با خور محوری، خدا را نادیده می گیرند و اشتیاق عمیقی را که باید برای پیروان از مسیح داشته باشند، ندارند (متی ۱۸: ۱۵-۱۷؛ اول قرنتیان ۵: ۹-۱۱؛ دوم تسالونیکیان ۳: ۶-۱۵) و
(ج) از معلمان دروغین یا نظام های مذهبی ای که باورهای غیر الهی را اشاعه می دهند و حقیقت کلام خدا را که در کتاب مقدس آشکار شده است، انکار می کنند (ر.ک به متی ۷: ۵؛ رومیان ۱۶: ۱۷؛ غلاطیان ۱: ۹؛ تیتوس ۳: ۹-۱۱؛ دوم پطرس ۲: ۱۷-۲۲؛ اول یوحنا ۴: ۱؛ دوم یوحنا ۱: ۱۰-۱۱؛ یهودا ۱: ۱۲-۱۳).
(۳) دیدگاه ما نسبت به این جدایی باید چنین باشد:
(الف) نفرت از گناه (یعنی، هر چیزی که باعث بی احترامی، مخالفت و مقاومت نسبت به خدا است و با شخصیت و اصول او در تضاد است) و نظام فاسد دنیا (رومیان ۱۲: ۹؛ عبرانیان ۱: ۹؛ اول یوحنا ۲: ۱۵)،
(ب) مخالفت با تعلیم های مذهبی دروغین (غلاطیان ۱: ۹)،
(ج) ترحم عمیق نسبت به کسانی که باید از آن ها جدا باشیم، چه از نظر فکری و چه رفتاری، این موضوع باعث می شود که با اشتیاق برای آن ها دعا کنیم و در محبت، پیغام مسیح را به ایشان بشارت دهیم (یوحنا ۳: ۱۶؛ اول قرنتیان ۵: ۵؛ غلاطیان ۶: ۱؛ م.ک. با رومیان ۹: ۱-۳؛ دوم قرنتیان ۲: ۱-۸؛ ۱۱: ۲۸-۲۹؛ یهودا ۱: ۲۲) و
(د) در احترام و ترس خدا ساکن بودن (یعنی، با ترسی آمیخته با احترام که ما را از پاسخگو بودن در حضور خدای توانا آگاه سازد) به ما کمک می کند تا در پاکی و وفاداری به کلام حقیقت او ساکن بمانیم (دوم قرنتیان ۷: ۱؛ ر.ک. به مقالۀ ترس از خداوند).
(۴) هدف از این جدایی، آن است که ما، قوم خدا، در طریق عدالت مسیح سالک بمانیم و در امور ذیل رشد کنیم:
(الف) نجات روحانی (اول تیموتائوس ۴: ۱۶؛ مکاشفه ۲: ۱۴-۱۷)، ایمان (اول تیموتائوس ۱: ۱۹؛ ۶: ۱۰ و ۲۰-۲۱) و پاکی و تقدس شخصی (یوحنا ۱۷: ۱۴-۲۱؛ دوم قرنتیان ۷: ۱)،
(ب) خدمت و تعهد ما به حضور خدایی که صاحب و پدر ماست (متی ۲۲: ۳۷؛ دوم قرنتیان ۶: ۱۶-۱۸)،
(ج) توانایی ما در تأثیر گذاشتن بر دیگران و قانع کردن آن ها در زمینۀ حقیقت پیغام مسیح و برکاتی که از او جاری می شود (یوحنا ۱۷: ۲۱؛ فیلپیان ۲: ۱۵).
(۵) اگر ما با ایمان حقیقی و اراده ای محکم، خود را از امور غیر الهی جدا سازیم، خدا خودش ما را پاداش خواهد داد، یعنی ما را در رابطۀ عمیق تری با خود پیش خواهد برد. در نتیجه، ما احساس امنیت بیشتری خواهیم کرد و از برکت ها و مراقبت پدرانۀ او بهتر بهره مند خواهیم شد. او وعده داده است که ما را از تمامی مزایای عالی پدرانه اش برخوردار خواهد کرد. او مشاور و هادی ما خواهد بود و ما فرزندانش را محبت کرده و تسلی خواهد داد (دوم قرنتیان ۶: ۱۶-۱۸).
(۶) اگر قوم خدا حاضر نباشند که خود را از شرارت جدا سازند، بی تردید رابطه شان را با خدا از دست خواهند داد (دوم قرنتیان ۶: ۱۶)، و پدر، دیگر ایشان را نخواهد پذیرفت (۶: ۱۷) و حقوق فرزندی خدا را از دست خواهند داد (۶: ۱۸؛ م.ک. با رومیان ۸: ۱۵-۱۶).
(۷) جدایی. بدان معنا نیست که ما از ارتباط برقرار کردن با گناهکاران (یعتی، آنانی که هنوز با مسیح رابطه ای اصلاح شده ندارند) و بشارت دادن به آن ها خودداری کنیم. ما بی تردید باید از روابط، فعالیت ها و رفتارهایی که باعث لغزش مان می شود (حتی از چنین افرادی در کلیسا، م.ک با اول قرنتیان ۵: ۹-۱۱؛ دوم تسالونیکیان ۳: ۱۴)؛ تخلف از احکام، اصول و معیارهای الهی، دوری کنیم. ولی در عین حال باید به یاری رهنمودهای خدا راه هایی برای بشارت دادن به مردم بیابیم؛ با محبت، پیغام آمرزش و زندگی تازه در ایمان به مسیح را، انتشار دهیم. به علاوه این که باید مراقب باشیم در حین برقراری ارتباط با دنیای خدانشناس، با بی حکمتی خود را در معرض وسوسه های غیرالهی و نفوذ شرورانۀ آن قرار ندهیم زیرا در غیر این صورت، رابطه و دوستی ما با خدا کم رنگ خواهد شد (م.ک با دوم تیموتائوس ۲: ۲۲؛ تیتوس ۲: ۷). بسیاری از مسیحیان متعهد، حداقل یک بار چوب انتخاب های نادرست خود را در دوستی های نزدیک با بی ایمانان خورده اند؛ دوستانی که خدا و احکام او را نقض کرده اند و ایشان را نیز همراه خود به کام گمراهی کشانیده اند. آنگاه ایشان به راستی فهمیده اند که چرا خدا چنین تعلیمی را داده است و حقیقت نهان در این تعلیم چیست، خدا بارها هشدار می دهد که از اعمال و روابط نزدیک و مشکل ساز با افرادی که شخصیت درستی ندارند، دوری نماییم (م.ک. با اول قرنتیان ۱۵: ۳۳).
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |