تدبیر خدا برای نجات نیافتگان
آیات اصلی
پیدایش ۱۲: ۲-۳ و از تو امتی عظیم پیدا كنم و تو را بركت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو بركت خواهی بود… و از تو جمیع قبایل جهان بركت خواهند یافت.
خروج ۵: ۲؛ ۸: ۱۵، ۳۲؛ ۹: ۱۷، ۳۴؛ ۱۴: ۵ فرعون خودش قلب خود را سخت ساخت.
خروج ۹: ۱۲؛ ۱۰: ۲۰، ۲۷؛ ۱۱: ۱۰؛ ۱۴: ۸ خداوند قلب فرعون را سخت ساخت.
تثنیه ۷: ۶ زیرا كه تو برای یهُوَه، خدایت، قوم مقدّس هستی. یهُوَه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قومهایی كه بر روی زمین اند، قوم مخصوص برای خود او باشی.
مزمور ۹۵: ۷-۸ …امروز اگر آواز او را میشنوید! دل خود را سخت مسازید.
اشعیا ۴۹: ۶ بلكه تو را نور امّتها خواهم گردانید و تا اقصای زمین نجات من خواهی بود.
اشعیا ۶۵: ۱ آنانی كه مرا طلب ننمودند مرا جستند و آنانی كه مرا نطلبیدند مرا یافتند.
ملاکی ۱: ۲-۳ یعقوب را دوست داشتم، و از عیسو نفرت نمودم…
یوحنا ۱۰: ۱۶ و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند. باید آنها را نیز بیاورم.
اعمال ۱۷: ۲۷ تا خدا را طلب کنند که شاید او را تفحص کرده، بیابند، با آنکه از هیچ یکی از ما دور نیست.
رومیان ۲: ۱۲ زیرا آنانی که بدون شریعت گناه کنند، بی شریعت نیز هلاک شوند…
رومیان ۹: ۱۸ بنابراین هر که را میخواهد رحم میکند و هر که را میخواهد سنگدل میسازد.
رومیان ۱۱: ۳۲ زیرا خدا همه را در نافرمانی بسته است تا بر همه رحم فرماید.
دوم تسالونیکیان ۲: ۱۰-۱۱ … از آنجا که محبت راستی را نپذیرفتند تا نجات یابند. و بدین جهت خدا به ایشان عمل گمراهی میفرستد تا دروغ را باور کنند.
مورد سوال
عهد قدیم بر رابطه خداوند با عبرانیان یعنی با قوم اسرائیل متمرکز است. خداوند به دفعات بسیار اعلام کرد که اسرائیلیها قوم او (تثنیه ۷: ۶؛ مزمور ۱۰۵: ۴۳)، برگزیده او یا قوم برگزیده او هستند (اول تواریخ ۱۶: ۱۳؛ مزمور ۱۰۶: ۵؛ اشعیا ۶۵: ۹، ۱۵). پس بقیه مردم دنیا چه میشوند؟ آیا خداوند برای آنانی که مورد گزینش و تیمار خاص قرار نگرفتهاند تدابیری اندیشیده است؟ آیا خداوند به منظور مجازات ایشان به راحتی تصمیم به سخت ساختن قلب آنها گرفته است؟ یا آیا خداوند هر یک از آنها را بسوی خود فرا خوانده است تا آنها را به نجات ابدی رهنمون سازد؟ و حالا که مسیح میآید آیا آنانی که به انجیل عیسی مسیح دسترسی نداشتهاند میتوانند نجات یابند؟ اینها سوالات سختی هستند، و همه مسیحیان با جواب آنها توافق ندارند.
آیا اسرائیل تنها قوم برگزیده خداوند بود؟
ما میتوانیم صرفا به تمامی این سوالات با ” بله“ و ”خیر“ پاسخ بدهیم. اسرائیلیها در واقع برگزیده شده بودند تا قوم خاص و جدا شده برای خداوند باشند. این برگزیدگی (یا انتخاب) بوضوح در بسیاری از متون عهد قدیم قابل رؤیت است. خداوند به ابراهیم گفت، عهد خویش را در میان خود و تو، و ذُریتت بعد از تو، استوار گردانم كه نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم (پیدایش ۱۷: ۷). موسی گفت که خداوند اسرائیلیها را از میان همه قومها برگزید (تثنیه ۱۰-۱۵). بعدها خداوند از طریق عاموس گفت: ” من شما را فقط از تمامی قبایل زمین شناختم…“ (عاموس ۳: ۲). پس یک پاسخ این است: ” بله، خداوند فقط اسرائیل را برگزید“.
اما اگر ما از فاصلهای نزدیکتر به وعدههای خداوند به ابراهیم نگاه کنیم آنوقت میتوانیم پاسخ ” نه“ نیز بدهیم زیرا ما به این نکته دست پیدا میکنیم که خداوند وعده داد تا تمامی مردم جهان را از طریق نسل ابراهیم برکت دهد (پیدایش ۱۲: ۲-۳؛ ۲۲: ۱۷-۱۸؛ ۲۶: ۴). ابراهیم پدر امتهای بسیار بود (پیدایش ۱۷: ۵)، که عهد جدید حتی با وسعت بیشتری آنرا تعبیر و تمامی آنانی را که از ذریت ایمانی ابراهیم هستند به آن ضمیمه کرده است (رومیان ۴: ۱۶-۱۷). خداوند همچنین هدف والاتر خود را به انبیا و بویژه به اشعیا مکشوف ساخت. اشعیا بطور مکرر درباره غیر یهودیانی سخن گفت که به خاندان یعقوب ملصق خواهند گردید (اشعیا ۱۴: ۱). خداوند به اسرائیل گفت، ” تو را نور امّتها خواهم گردانید و تا اقصای زمین نجات من خواهی بود“ (اشعیا ۴۹: ۶-۷). در عهد قدیم این امر کاملا روشن است که خداوند یک گروه خاص از مردم را انتخاب کرده است، اما این صرفا برای تحقق نقشه جهانی نجات او برای تمامی مردم بوده است.
این امر در عهد جدید نیز کاملا روشن است. پولس مینویسد که کتاب چون پیش دید که خدا امتها را از ایمان عادل خواهد شمرد، به ابراهیم بشارت داد که ” جمیع امتها از تو برکت خواهند یافت “ (غلاطیان ۳: ۸). گرچه عیسی گفت که نجات از یهود است، اما او تعلیم داد که این برای سامریان نیز خواهد بود (یوحنا ۴: ۲۲-۲۴، ۴۱). گزینش اسرائیل بدین مفهوم نیست که خداوند سایر مردم را کاملا رد کرده است. این روش خداوند بوده تا نجات را برای آنها به ارمغان بیاورد. در مرحله نخست، خداوند نیاز به نشان دادن اهمیت تقدس و دوری از گناه را داشت. او نیاز به قومی داشت که کاملا از پرستش بتها و تمامی وسوسهها برای پرستش مخلوق به عوض خالق اجتناب کنند (رومیان ۱: ۲۵). اما برنامههای خداوند در اینجا به پایان نمیرسد. برای مدت زمانی فقط اسرائیل برگزیده بود. اما خداوند اسرائیل را برای یک هدف نهایی برگزید تا تمامی اقوام را بسوی خود بیاورد. از اسرائیل انتظار میرفت تا کل جهان را برای شراکت در برکات خود رهبری کند (اشعیا ۴۹: ۶). اما اسرائیلیها در انجام وظیفه خود شکست خوردند، و هدف خداوند کاملا توسط شخص عیسی مسیح به تحقق رسید که خودش یک اسرائیلی بود.
در سراسر تاریخ عهد قدیم، خداوند قوم برگزیده خود را نه از سایر نسلها بلکه صرفا از نسل یک نفر انتخاب کرد. خداوند از نسل آدم صرفا ابراهیم و نسل او را انتخاب کرد. سپس خداوند نه اسماعیل را، بلکه اسحاق و نسل او را برگزید (پیدایش ۱۷: ۱۸-۲۱). گرچه خداوند وعده خود به ابراهیم را همچنان با ادامه برکت به اسماعیل تحقق بخشید. اما بعدها، قبل از اینکه پسران اسحاق حتی به دنیا بیایند، خداوند یعقوب را که از دو قلوی خود دیرتر به دنیا آمده بود بجای عیسو برگزید تا پدر قوم برگزیده او باشد (پیدایش ۲۵: ۲۳). و با این وجود او عیسو را با ثروت و نسلهای بیشمار برکت داد (پیدایش ۳۳: ۹؛ ۳۶: ۱۰-۱۹). حتی در میان اسرائیلیها خداوند یهودا را از میان دوازده پسر یعقوب انتخاب کرد و بعدها یک نفر را به نام داود از طایفه یهودا برگزید تا بر قوم حاکمیت کرده و پدر اجداد عیسی گردد (متی ۱: ۱-۱۶؛ لوقا ۳: ۲۳-۳۸).
بعد از اینکه این گزینشها به یک نفر و به نجات دهنده ما عیسی محدود گردید، تاریخچه نجات دوباره به تحقق تدبیر اولیه خداوند برای نجات کل جهان بسط یافت (مقالات عمومی: مقدمه تاریخچه نجات مشاهده شود). عیسی نه تنها برای یهودیان مُرد، بلکه خود را در راه همه فدا داد(اول تیموتائوس ۲: ۶). خداوند ما را بدین منظور فدیه داد تا برکت ابراهیم در مسیح عیسی بر امتها آید (غلاطیان ۳: ۱۴). از اینرو بدن مسیح یعنی کلیسا هم از یهودیان و هم از غیر یهودیان بنا شده است، و ماموریت آن موعظه خبر خوش به کل جهان و شاگرد ساختن همه امتها میباشد (متی ۲۸: ۱۹-۲۰).
سنگدلی خداوند در مورد داوری
اگر خداوند میخواهد جمیع مردم نجات یابند (اول تیموتائوس ۲: ۳-۴)، پس چه اتفاقی برای آنانی خواهد افتاد که هرگز حقیقت را نشنیده اند؟ عهد قدیم میگوید که خداوند قلب مردمان بسیاری را سخت ساخته است. در عهد جدید پولس نیز نوشته است که خداوند بنابراین هر که را میخواهد رحم میکند و هر که را میخواهد سنگدل میسازد (رومیان ۹: ۱۸). چرا خداوند قلبها را سخت میسازد؟
اول از همه ما باید دقت کنیم که عهد قدیم غالبا درباره افرادی سخن میگوید که قلب خود را سخت ساختهاند. در اصل خود مردم مقصر سخت ساختن قلبهای خود هستند. برای مثال، صِدْقیا دل خویش را سخت ساخته، به سوی یهُوَه خدای اسرائیل بازگشت ننمود (دوم تواریخ ۳۶: ۱۳؛ با امثال ۲۸: ۱۴؛ حزقیال ۳: ۴-۹ مقایسه شود). در واقع اغلب متون مربوط به سخت ساختن قلب درباره هشدارهای خداوند به مردان و زنان است که قلب خود را سخت نسازند. چرا دل خود را سخت سازید، چنانكه مصریان و فرعون دل خود را سخت ساختند؟ (اول سموئیل ۶: ۶). اگر امروز صدای خداوند را میشنوید دل خود را سخت مسازید (مزمور ۹۵: ۷-۸). دوم، ما باید بیاد داشته باشیم که اغلب متون کتاب مقدّس درباره سخت ساختن قلب اشاره به اسرائیلیهای برگزیده خداوند دارد. حتی وقتی متون کتاب مقدّس درباره اعمال خداوند که سبب سخت شدن قلبها میشود سخن میگوید، اغلب اشاره به سخت ساختن قلب قوم خود او دارد، نه آنانی که هنوز به شناخت حقیقت دسترسی پیدا نکردهاند. بسیاری از متون کتاب مقدّس سخت ساختن را به عنوان داوری خداوند بر قوم خود بخاطر تداوم در طغیان بر علیه خداوند مورد ارزیابی قرار میدهند (برای مثال، اشعیا ۶: ۹-۱۳). پولس تعلیم میدهد که خداوند موقتا قلب اسرائیل را سخت ساخته تا رحمت خود را به غیر اسرائیلیها نشان دهد (رومیان ۱۱: ۲۲-۳۱).
سوم، ما باید دقت کنیم که در کتاب عهد قدیم متونی وجود دارد که توصیف میکند خداوند با تهدید به داوری، بیشتر مایل است تا مردم را بسوی خود فرا بخواند تا اینکه به سادگی قلب آنها را سخت سازد. برای مثال، گرچه خداوند تهدید به نابود ساختن شهر نینوا را کرد، اما او یونس را به رحمت خود فرستاد تا فرصت دیگری به ساکنان آنجا برای توبه بدهد (یونس ۴: ۲). در واقع تعداد بسیار زیادی از اهالی نینوا از راه زشت خود بازگشت نمودند و سبب شد تا برای سالیان سال در امان بمانند (یونس ۳: ۱۰). این امر تناسب بسیار زیادی با تعلیم آتی ارمیا دارد: اگر خداوند اعلام کرده باشد که قومی نابود خواهد شد، اما آن قوم از شرارت خویش بازگشت نمایند، خداوند نیز از قصد خود بازگشت خواهد نمود (ارمیا ۱۸: ۵-۱۰).
هرچند ما باید بپذیریم که برخی متون مربوط به سخت ساختن تعلیم میدهند که خداوند قلبهای نجات نیافتگان را سخت ساخته است. خداوند حتی به منظور نابود ساختن اقوام به عنوان سخت کننده قلب کل اقوام توصیف شده است (تثنیه ۲: ۳۰-۳۱). این امر بخصوص در مورد اقوام بت پرست در سرزمین کنعان صادق است. گناه کنعانیان هنوز به اندازه کافی لبریز و هنوز تمام نشده است (پیدایش ۱۵: ۱۶)، زیرا از جانب خداوند بود كه دل ایشان را سخت كند تا به مقابلة اسرائیل درآیند و او ایشان را بالكل هلاک سازد، و بر ایشان رحمت نشود بلكه ایشان را نابود سازد (یوشع ۱۱: ۲۰). این یعنی چه؟ برخی از مسیحیان بر این باورند که سخت ساختن فلب کنعانیان برای داوری فقط هنگامی رخ داد که مدت زمان زیادی از فرصت توبه و بازگشت ایشان بسوی خداوند گذشته بود. سایرین معتقد هستند که خداوند هرگز به کنعانیان فرصت توبه نداد، بلکه فقط به آنها وقت بیشتری داد تا بت پرستی و گناه ایشان را کاملا برای خود آنها و اقوام مجاور آنها روشن سازد.
سرانجام، عهد قدیم همچنین درباره سخت ساختن فردی قلبها توسط خداوند سخن میگوید. فرعون مصر در هنگام خروج از شناخته شده ترین این افراد است. داستان فرعون چندین نکته را که در بالا مورد بحث قرار گرفته نشان میدهد. اول، گرچه خداوند از قبل پیش بینی کرده بود که او قلب فرعون را سخت خواهد ساخت، اما تاریخ خروج نشان میدهد که در اصل این خود فرعون بود که برای چندین بار قلب خود را سخت ساخت (خروج ۵: ۲؛ ۸: ۱۵، ۳۲) و این قبل از این بود که خداوند در نهایت پس از بلای ششم قلب فرعون را سخت بسازد (۹: ۱۲). حتی قبل از اینکه دوباره خداوند به عنوان سخت کننده قلب فرعون توصیف شود (خروج ۱۰: ۲۰، ۲۷) فرعون خودش قلب خود را برای چنین نوبت دیگر سخت ساخت (خروج ۹: ۱۷، ۳۴). دوم، خداوند به منظور نازل کردن داوریهای عظیم بر مصر به عنوان یک قوم، قلب فرعون را سخت ساخت (خروج ۷: ۳-۴؛ ۱۰: ۱-۲). خداوند به فرعون گفت او از نابودی کامل مصر چشم پوشی کرده است، و اضافه میکند ” و لكن برای همین تو را برپا داشتهام تا قدرت خود را به تو نشان دهم، و نام من در تمامی جهان شایع شود“ (خروج ۹: ۱۵-۱۶).
پولس در هنگامی که درباره سخت دل شدن هموطنان یهودی خود تعلیم میداد این آیه را در عهد جدید نقل قول کرد (رومیان ۹: ۱۷). اگر ما متون عهد قدیمی را که پولس استفاده کرده مورد بررسی قرار دهیم آنگاه منظور پولس در سراسر این فصل بسیار روشنتر میشود. دقت شود که پولس به همان راه باریک انتخاب خداوند اشاره میکند که ما در بالا و در مورد گزینش اسحاق پسر دوم ابراهیم و نه اسماعیل (پیدایش ۹: ۶-۹)، و سپس در مورد گزینش یعقوب پسر دوم اسحاق و نه عیسو دیدیم (پیدایش ۹: ۱۰-۱۳). این گزینشهای الهی در ارتباط با نجات فردی قرار ندارد بلکه اشاره به قوم اسرائیل، قوم برگزیده خداوند به عنوان یک گروه دارد. حتی پیشگویی اینکه بزرگ، کوچک را بندگی خواهد نمود (پیدایش ۲۵: ۲۳) هرگز بواسطه خود عیسو به تحقق نرسید، بلکه فقط بوسیله نسلهای آتی او به نام ادومیان در صدها سال بعد به تحقق رسید (دوم سموئیل ۸: ۱۴). نقل قول پولس، ” یعقوب را دوست داشتم، و از عیسو نفرت نمودم “ (از ملاکی ۱: ۲-۳ در انتهای عهد قدیم) بر اساس محکومیت نسل عیسو بود، زیرا ادومیان بارها در گذشته به اسرائیلیهایی که از خویشاوندان ایشان محسوب میشدند خیانت کرده بودند (اعداد ۲۰: ۱۴-۲۱؛ حزقیال ۲۵: ۱۲؛ عاموس ۱: ۶-۱۲؛ عوبدیا ۸-۱۰). حتی از اینرو اغلب محققین کتاب مقدّس بر این باور هستند که واژه ” نفرت“ در اینجا به مفهوم یک کینه توزی احساسی و عاطفی نیست. این جمله بدین معنی است که خداوند برای حفاظت و مواظبت اسرائیلیها از ادومیان روی برگرداند (با لوقا ۱۴: ۲۶ مقایسه شود).
بعد از این پولس به فرعون به عنوان مثالی اشاره میکند که هم شامل سخت دل ساختن خداوند برای مجازات مصر و هم شامل رحمت خداوند برای اجتناب از نابودی کامل آنها میباشد. داستان فرعون درباره داوری فرعون به شکلی فردی نیست بلکه بیشتر بر اساس تمایل خداوند برای مجازات قوم مصر است. اما حتی با این وجود، درک بیانات پولس دشوار است که خداوند پر محبت هر که را میخواهد رحم میکند و هر که را میخواهد سنگدل میسازد (رومیان ۹: ۱۸). مسیحیان جهت توضیح این امر برای مدتهای مدید در چالش قرار داشتند. از اینرو دو دیدگاه متفاوت ارائه شده شده است.
برخی از مسیحیان معتقد هستند که فرعون برای موافقت با موسی هرگز دارای آزادی عمل نبود، زیرا خداوند از قبل تصمیم به مجازات مصر گرفته بود. آنها به برنامه خداوند برای سخت ساختن قلب فرعون قبل از نازل نمودن بلایا اشاره میکنند (خروج ۴: ۲۱). پولس در رومیان ۹: ۲۱ میگوید که کوزه گر حق دارد تا گل را به شکل هر کوزهای که میخواهد در آورد، او حق دارد تا برخی را ظرفی عزیز و برخی دیگر را ظرفی ذلیل بسازد. از اینرو این ایمانداران میگویند که خداوند تا به انجام رسیدن مجازات مصر، هرگز مایل نبوده که فرعون به اسرائیلیها اجازه رفتن بدهد. آنها بر این باورند که فرعون همواره برای هلاکت آماده شده بود (رومیان ۹: ۲۲)، و اینکه خداوند تنها کسی بود که او را بدین منظور آماده ساخته بود.
سایر مسیحیان معتقد به دیدگاه دوم هستند. آموزه آنها بر این اساس است که فرعون در آغاز کار برای مخالفت یا موافقت با درخواست موسی دارای آزادی عمل بوده است. اما بعد از اینکه فرعون قلب خود را برای چندین نوبت سخت ساخت، خداوند به منظور مجازات مصر، فرعون را در سخت ساختن قلب خود مورد تاکید قرار داد. این مسیحیان معتقد هستند که نقشه خداوند برای سخت ساختن قلب فرعون در انتها فرعون را مجبور به رد درخواست موسی برای چندین بار متوالی نکرد. آنها معتقد هستند که خداوند هرگز به فرعون دستور نداد تا به اسرائیلیها اجازه رفتن بدهد، و سپس از اطاعت فرعون ممانعت کند. مثال کوزه گر پولس از عهد قدیم و بخصوص از اشعیا ۲۹: ۱۶ و ارمیا ۱۸: ۱-۱۰ برداشت شده است. با این وجود خداوند به ارمیا گفت که اگر امّتی یا مملكتی توبه کنند، او از قصد خود بازگشت کرده و داوری اعلام شده خود را به انجام نخواهد رساند. پولس در جای دیگری آموزه ارمیا را شامل حال فردی افراد نیز نمود (دوم تیموتائوس ۲: ۲۰-۲۱). از اینرو سخت شدن دل افراد بطور فردی شاید دائمی نباشد (رومیان ۱۱: ۲۲-۲۵). سرانجام، پولس هرگز ننوشت که واقعا کاسه غضب برای نابودی مهیا شده است (رومیان ۹: ۲۲). این شاید از جانب خداوند یا شاید از طرف خود افراد بوده باشد. این ایمانداران تعلیم میدهند آنانی که در تحت غضب خداوند قرار دارند مدتها قبل از اینکه خداوند قلب آنها را سخت سازد خودشان قلب خود را سخت ساخته اند؛ پولس یک فرایند دو مرحلهای را چنین توصیف کرده است: از آنجا که محبت راستی را نپذیرفتند تا نجات یابند. و بدین جهت خدا به ایشان عمل گمراهی میفرستد تا دروغ را باور کنند و تا فتوایی شود بر همه کسانی که راستی را باور نکردند بلکه به ناراستی شاد شدند (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۰-۱۲).
اما یک قلب سخت چگونه سخت شده است؟ حتی قلب فرعون بطور دائمی سخت نشده بود، از آنجاییکه او سرانجام به اسرائیلیها اجازه داد تا مصر را ترک کنند. بعد از اینکه اسرائیلیها مصر را ترک کردند قلب فرعون دوباره نسبت به اسرائیلیها سخت شد، و خداوند به منظور نابود ساختن سپاه مصریان، قلب فرعون را دوباره سخت ساخت (خروج ۱۴: ۵، ۸). اغلب مسیحیان بر این باورند که قلب انسانها تا مادامی که خداوند آنها را بسوی خود فرا میخواند ” نرم“ باقی خواهد ماند (یوحنا ۶: ۴۴؛ اعمال ۱۶: ۱۴). بر طبق این آموزه، روحالقدس سرانجام از فراخواندن قلبهای سخت شده دست خواهد کشید. مردان و زنانی که قلب ایشان سخت شده است حتی اگر بخواهند که صدای خداوند را بشنوند باز هم نخواهند شنید. گناه علیه روحالقدس فقط به این دلیل ممکن است نابخشودنی باشد که گناهکاران دیگر قادر به توبه نخواهند بود (مرقس ۳: ۲۸-۲۹).
خداوند نجات نیافتگان را فرا میخواند
هر گونه فکری که ما درباره سخت شدن قلب فرعون و داوری مصر در ذهن خود داشته باشیم، باز هم چندین سوال باقی میماند. در طی دوران عهد قدیم، آیا خداوند حقیقتا مایل به نجات مردم سایر اقوام و بخصوص آنانی بود که هرگز چیزی درباره حقیقت نشنیده بودند؟ امروز نیز افراد بسیار زیادی وجود دارند که هرگز درباره عیسی مسیح نشنیدهاند. آیا خداوند میتواند اینگونه نجات نیافتگان را بسوی خود فرا بخواند؟ اینها سوالات دشواری هستند.
ما باید بخاطر داشته باشیم که برخی از اجداد عیسی در اصل بی ایمان بودند یعنی آنها در اصل بخشی از قوم برگزیده خداوند نبودند و از خدای اسرائیل پیروی نمیکردند. برای مثال، قبل از اینکه اسرائیلیها اریحا را تسخیر و ساکنان آنرا نابود سازند، راحاب یک زن بدکاره کنعانی در اریحا بود. از کشتن او و خانواده وی چشم پوشی شد زیرا او جاسوسان اسرائیلی را از دست پادشاه اریحا در خانه خود مخفی کرده بود (یوشع ۶: ۲۵). او این کار را بدین دلیل انجام داد که به خدای اسرائیل ایمان داشت (یوشع ۲: ۹-۱۱؛ عبرانیان ۱۱: ۳۱). راحاب مادر یا جد بوعَزْ شد که بعدها با روت ازدواج کرد که او هم یک غیر اسرائیلی بود. روت یک موآبی بود که شوهر اسرائیلی او مرده بود. او خود را وقف خدای مادر شوهرش یعنی خدای اسرائیل کرد (روت ۱: ۱۶-۱۷)، و از اجداد داود پادشاه شد (متی ۱: ۵). خداوند هر دو نفر این زنها را فرا خواند تا از مذهب گذشته خود دست کشیده و باور و توکل خود را بر خدای اسرائیل قرار دهند. بسیاری دیگر از غیر اسرائیلیها نیز توکل خود را بر خدای حقیقی قرار دادهاند. برای مثال، نُعْمان از سرزمین آرام ایمان داشت که کلام خداوند از طریق الیشع صادر و او را از جذام شفا داده است. وقتی او به سرزمین خودش باز گشت، قول داد تا برای الباقی عمر خود فقط خدای اسرائیل را پرستش کند (دوم پادشاهان ۵: ۱۵-۱۹). راحاب، روت و نُعْمان از شنیدن درباره خدای حقیقی مورد برکت قرار گرفتند. اما برای آنانی که به دور از اسرائیل زندگی میکنند آیا هیچ امیدی وجود دارد؟ آیا هیچ امیدی برای آنانی وجود دارد که امروز هرگز درباره عیسی مسیح نشنیده اند؟
برخی از مسیحیان معتقد هستند که خداوند فقط بعضی از افراد را برای نجات بر میگزیند، و الباقی را برای لعنت شدن انتخاب میکند. زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم (متی ۲۲: ۱۴). آموزه آنها بر این اساس است که فقط آنانی که کلام و روح خداوند بر آنها قرار میگیرد میتوانند نجات یابند. اگر خداوند برای نجات برخی از نجات نیافتگان جهان برنامهای طراحی کرده باشد، این مسیحیان معتقد هستند که او ترتیبی میدهد تا شخص انتخاب شده از طریق نوشتار کتبی یا موعظه کلام خداوند درباره خدای حقیقی بشنود (رومیان ۱۰: ۱۴). صرفا شنیدن کلام با گوشها کافی نیست. روحالقدس نیز باید از درون کار کند، نرم شدن قلب طوری خواهد بود که به توبه و توکل به خداوند منجر خواهد شد (اول قرنتیان ۲: ۱۴). خود خداوند باید روح توبه و آمرزش داده (اعمال ۵: ۳۱؛ ۱۱: ۱۸؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵) و هدیه ایمانرا عطا کند (افسسیان ۲: ۸؛ فیلیپیان ۱: ۲۹). بعلاوه این مسیحیان تعلیم میدهند آنانی که بوسیله روح خوانده شدهاند نمیتوانند خواندگی خداوند را رد کنند زیرا قلب سخت آنها در همان لحظهای که روحالقدس آنها را فرا میخواند تغییر یافته و نرم میشود. بر طبق اولین دیدگاه، خداوند هرگز نقشهای برای نجات اشخاص بصورت فردی نداشته است، از اینرو او این خواندگی درونی توسط روحالقدس را فقط محدود به آنانی کرده که صرفا برای نجات برگزیده است. آنانی که برای نجات انتخاب نشدهاند شاید کلام را بوسیله موعظه بشنوند (”فرا خواندن بیرونی“)، اما بدون همراهی کار روح با کلام (”فراخواندن درونی“) قلب آنها تغییر نکرده و توبه نخواهند کرد. پیروان این دیدگاه معتقد هستند که خداوند هیچ نوع خواندگی برای نجات نیافتگانی که در طی دوران عهد قدیم زندگی میکردند ارائه نداده است. به شکلی مشابه، آنها معتقد هستند که خداوند آنانی را که امروز زندگی میکنند و هرگز نام مسیح را نیز نشنیدهاند هرگز فرا نخوانده است (اعمال ۴: ۱۲). بر طبق این دیدگاه اول، اگر خداوند بخواهد افراد را از نظر درونی و بوسیله روحالقدس فرا بخواند، همواره ترتیب یک فرا خوانی بیرونی بوسیله کلام را نیز خواهد داد.
سایر مسیحیانی که پیرو دیدگاه دوم هستند، تقریبا در تضاد با دیدگاه اول هستند. آنها موافقند که خداوند بسیاری از مردم را متفقا از طریق کلام و روحالقدس فرا میخواند، اما آنها به این نکته اشاره میکنند که روحالقدس کاملا قادر به فرا خواندن ” درونی“ نجات نیافتگان بوسیله کلام بیرونی خداوند است. بعلاوه آنها معتقد هستند که خداوند در واقع این ” خواندگی نهانی“ را به هر کسی ارائه میدهد. خداوند میخواهد جمیع مردم نجات یابند (اول تیموتائوس ۲: ۳-۶؛ با رومیان ۱۱: ۳۲ مقایسه شود) و همه به توبه گرایند (دوم پطرس ۳: ۹). پیروان این دیدگاه دوم معتقد هستند که هر کسی قادر به رد هر نوع خواندگی از جانب خداوند میباشد.موعظه شاید به ترغیب مردم برای قبول عیسی مسیح کمک کند (روحالقدس و کلام با یکدیگر)، اما خداوند میتواند قلبها را بسوی خودش بیاورد حتی اگر کلام بیرونی در دسترس نباشد (فقط بوسیله روحالقدس ). خداوند از مردم میخواهد تا خدا را طلب کنند که شاید او را تفحص کرده، بیابند، با آنکه از هیچ یکی از ما دور نیست. ” زیرا که در او زندگی و حرکت و وجود داریم“ (اعمال ۱۷: ۲۷-۲۸). این مسیحیان بر این نظر هستند که اغلب مردم درست همانطور که امکان دارد کلام موعظه شده را در انتها رد کنند، پس به همین منوال اغلب آنانی که هرگز در مورد عیسی مسیح نیز چیزی نشنیدهاند ممکن است فرا خواندن نهانی روحالقدس را رد کنند. گرچه برخی از افراد نیز به دنبال نور درونی که دریافت کردهاند رفته و به خدایی که با آنها صحبت کرده است توکل خواهند کرد. برخی از گوسفندان در تمثیل داوری عیسی (متی ۲۵: ۳۱-۴۶) شاید درباره عیسی چیزی نشنیده باشند، اما فراخوان نهانی روحالقدس را پذیرفته و بر طبق آن زندگی کنند (متی ۸: ۱۱-۱۲؛ یوحنا ۱۰: ۱۶؛ رومیان ۲: ۱۲-۱۶ مشاهده شود).
خداوند چگونه این فرا خوان نهانی را ارائه میدهد؟ کتاب مقدّس این امر را کاملا روشن میسازد که هرکسی آواز و سخن خداوند را از طریق طبیعتی که او آفریده است میشنود (مزمور ۱۹: ۱-۴؛ رومیان ۱: ۲۰). اما این مسیحیان باور دارند که خداوند فرای مکاشفه طبیعی رفته و مکاشفه خاص خود را بطور شخصی به هر فردی ارائه داده است. خداوند گفت، ” آنانی كه مرا طلب ننمودند مرا جستند و آنانی كه مرا نطلبیدند مرا یافتند. و به قومی كه به اسم من نامیده نشدند گفتم لبّیک لبّیک “ (اشعیا ۶۵: ۱)، و پولس این آیات را منتسب به نجات نیافتگان کرده است (رومیان ۱۰: ۱۸-۲۰). برخی از ایمانداران ادعا میکنند که آنها حتی قبل از اینکه نام عیسی را بشنوند از طریق خواب یا رؤیا یک فراخواندگی نهانی را دریافت کردهاند. حقیقت این است که افراد فقط از طریق عیسی مسیح میتوانند نجات یابند (اعمال ۴: ۱۲). اما بر طبق این آموزه، افرادی که نام او را نمیشناسند نیز بوسیله او نجات مییابند (اول تیموتائوس ۴: ۱۰). این دیدگاه تعلیم میدهد که خداوند نه فقط میخواهد که هر شخصی نجات یابد، بلکه او حداقل هر شخصی را در جهان از طریق درونی فرا میخواند. بسیاری یک ” خواندگی بیرونی“ را نیز از طریق کلام دریافت میکنند، اما بسیاری نیز بدون دسترسی به فرا خواندگی بیرونی از دنیا میروند. بر طبق این دیدگاه دوم، تمامی نجات نیافتگان حداقل مورد ” فرا خواندن نهانی“ از طریق روحالقدس قرار خواهند گرفت، و خدا به آنها اجازه خواهد داد که آنرا پذیرفته یا رد کنند.
هنوز مسیحیان دیگری وجود دارند که معتقد به دیدگاه سوم هستند که در مابین دو دیدگاه اول قرار دارند. آنها معتقد هستند که صرفا یک فرا خواندگی وجود دارد، یک فراخواندگی درونی و بیرونی که خداوند آنرا متفقا از طریق کلام و روحالقدس (همواره با همدیگر) و بطور هم زمان ارائه میدهد. از این گذشته آنها معتقد هستند که خداوند به آنانی که فرا خوانده است اجازه میدهد تا در مقابل این خواندگی مقاومت کنند. آنها این آموزه را که کتاب مقدّس دو نوع خواندگی متفاوت را تعلیم میدهد رد میکنند، خواه گفته شود که این دو نوع خواندگی بوسیله کلام و به همراه روحالقدس یا بدون روحالقدس (دیدگاه اول)، یا بوسیله روح و به همراه کلام یا بدون همراهی کلام است (دیدگاه دوم). آموزه آنها بر این اساس است که خداوند همواره روحالقدس خود را به جایی میفرستد که کلام او خوانده یا موعظه میشود. خداوند گفت، ” كلام من… نزد من بی ثمر نخواهد برگشت بلكه آنچه را كه خواستم بجا خواهد آورد و برای آنچه آن را فرستادم كامران خواهد گردید“ (اشعیا ۵۵: ۱۱). پیروان این دیدگاه سوم معتقد هستند که خداوند هرگز کلام خود را بدون دادن قابلیت واکنش به جایی نمیفرستد. به شکلی دیگر، یک چنین کلامی نه تنها بی ثمر و تهی بر نخواهد گشت، بلکه بیهوده نیز نخواهد رفت (بدون روح). این مسیحیان با اولین دیدگاه که روحالقدس باید قلب افرادی که کلام را میشنوند نرم ساخته و به آن قدرت توبه بدهد، موافق هستند. اما آنها بر این باور هستند که روحالقدس قدرت توبه را به هر کسی که کلام را میشنود نیز میدهد. آنها به نوع دوم خواندگی که صرفا بیرونی و بوسیله کلام و بدون حضور روحالقدس است اعتقادی ندارند. اما انها معتقد هستند که شخص قادر به امتناع از قبول خواندگی توسط روحالقدس نیز هست. بر طبق این دیدگاه، وقتی خداوند تمامی روز دستهای خود را بسوی قوم متمرّد و سرسخت دراز میکند (اشعیا ۶۵: ۲؛ رومیان ۱۰: ۲۱)، در واقع خداوند حقیقتا آنها را از طریق روح خود فرا میخواند، اما هر یک از آنها آزاد هستند که خواندگی خداوند را رد کنند.
از طرف دیگر، این گروه سوم موافق با گروه دوم هستند که خداوند میخواهد هر کسی نجات یابد، اما آنها بر این باورند که کتاب مقدّس هیچ گونه تعلیمی در مورد خواندگی نهانی ” محض درونی“ بوسیله روحالقدس و بدون کلام نمیدهد. گرچه یک چنین خواندگی نهانی برای هر کسی یک انگاره پر از رحمت و احسان است، اما آنها معتقد نیستند که کتاب مقدّس تعلیم روشن و واضحی در این مورد ارائه داده باشد. بلکه بیشتر به نظر میرسد که کتاب مقدّس تعلیم میدهد خواندگی خداوند بوسیله ما محدود شده است؛ این محدودیت بوسیله تلاشهای خدمتی خود ما، یا بوسیله فقدان تلاش ما بوجود آمده است. پولس میپرسد: پس چگونه بخوانند کسی را که به او ایمان نیاورده اند؟ و خود او جواب میدهد ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا (رومیان ۱۰: ۱۴، ۱۷). بر طبق این دیدگاه، خداوند میخواهد که همه نجات بیابند. از اینرو هر زمانی که کلام او موعظه میشود، روحالقدس در حقیقت هر یک از شنوندگان کلام را فرا خواهد خواند (کلام و روحالقدس همواره با هم عمل میکنند). اما عیسی برای موعظه کلام به ما مسئولیت داد. اگر کلام او موعظه نشود، در کل هیچ خواندگی در کار نخواهد بود.
مطالب کتاب مقدّس در ارتباط با این سوال، کاملا روشن و واضح نیست. بر طبق دیدگاه اول، کلام شاید برای بسیاری از مردم موعظه شود (”فرا خواندن بیرونی محض“)، اما حتی اگر روحالقدس یک ” فرا خواندن درونی“ را بر آن اضافه کند، باز هم آنها نمیتوانند نجات یابند. اگر خداوند بخواهد که کسی را نجات دهد، او ترتیبی خواهد داد تا آن شخص به کلام دسترسی پیدا کند، اما روحالقدس فقط برخی از آنانی را فرا میخواند که کلام را شنیده باشند. بر طبق دیدگاه دوم، خداوند نه تنها میخواهد که همه نجات پیدا کنند، بلکه حتی اگر کلام برای آنها موعظه نشده باشد، روحالقدس حداقل هر کسی را بصورت نهانی و ” صرفا درونی“ فرا میخواند. البته بسیاری نیز بوسیله شنیدن کلام از ” خواندگی بیرونی“ نیز برخوردار خواهند شد. بر طبق دیدگاه سوم، خداوند فقط داری یک نوع خواندگی است، کلام و روحالقدس که همواره با هم هستند. خداوند میخواهد که همه نجات پیدا کنند، و از اینرو هر کسی که کلام را میشنود فرا خوانده میشود، اما روحالقدس فرا خواندن خود را محدود به آنانی میکند که به بشارت کلیسا دسترسی پیدا کردهاند. هر یک از این سه دیدگاه مورد حمایت بسیاری از مسیحیان میباشد. اما اگر این حقیقت داشته باشد که مردمی که هرگز درباره مسیح نشنیدهاند نمیتوانند نجات پیدا کنند، نباید تلاش ما در خدمت بسیار فعالتر و ضروری تر از هر زمانی باشد که تا کنون بوده است؟
واپسین گفتار
اگر بسیاری در طی زندگی خود با خواندگی روبرو نشوند، آیا بعد از مرگ امیدی برای آنها وجود دارد؟ اغلب مسیحیان معتقد هستند که مرگ کاملا فرصت توبه را از بین میبرد (لوقا ۱۶: ۱۹-۳۱؛ عبرانیان ۹: ۲۷). گرچه کتاب مقدّس تعلیم میدهد آنانی که هرگز حقیقت کلام را نشنیدهاند به سختی آنانی مجازات نمیشوند که کلام را شنیده و سپس آنرا رد کردهاند. مسیح گفت که اما آنکه نادانسته کارهای شایسته ضرب کند، تازیانه کم خواهد خورد (لوقا ۱۲: ۴۸). و پولس تعلیم میدهد آنانی که بدون شریعت گناه کنند، بی شریعت نیز هلاک شوند(رومیان ۲: ۱۲). برخی از مسیحیان جلوتر رفته و میگویند آنانی که واقعا در طی دوران زندگی خودهرگز حقیقت را در مورد مسیح نشنیدهاند شاید انجیل را بعد از مرگ بشنوند و به آنها یک فرصت واقعی و دست اول برای قبول و توبه داده شود (متی ۲۵: ۳۱-۴۶؛ اول پطرس ۳: ۱۹؛ ۴: ۵ مشاهده شود). اما این چندین اشاره نمیتواند ما را مطمئن سازد که بعد از مرگ اینقدر امید برای نجات نیافتگان وجود داشته باشد.
مهم نیست که با وجود تمامی این سوالات، ما پیرو چه دیدگاهی هستیم، ما نباید هم کیشان مسیحی خود را برای داشتن عقایدی که مغایر با دیدگاه ما میباشد محکوم کنیم. همه مسیحیان موافق هستند که کتاب مقدّس برای آوردن نجات نیافتگان به ملکوت خداوند و دسترسی به کلام خدا، حداقل یک راه مطمئن را تعلیم میدهد. بعد از همه اینها خداوند به ما فرمان میدهد تا خبر خوش عیسی مسیح را با آنانی که هنوز آنرا نشنیدهاند شریک شویم. مسیح به کلیساها گفت، ” در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید“ (مرقس ۱۶: ۱۵). پس چگونه بخوانند کسی را که به او ایمان نیاورده اند؟ و چگونه ایمان آورند به کسی که خبر او را نشنیده اند؟ و چگونه بشنوند بدون واعظ؟ و چگونه وعظ کنند جز اینکه فرستاده شوند؟ (رومیان ۱۰: ۱۴-۱۵). واکنش ما به این آیات چیست؟
منبع مقاله: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |