هنر و ادبیات
اشعار جلیل قزاق ایروانی: شهر خدا
اشعار جلیل قزاق ایروانی:
شهر خدا
یاران و دوستان عزیزم بپا شوید بهر بنای شهر جدید خدا شوید
بر ماست تا که در پی فرمان به جان شویم اندر بنای شهر چنین جان فشان شویم
این شهر را بنا نه ز سنگ و نه از گل است ارکانش از محبت و معمار آن دل است
بنیاد شهر زنده دلان از خلل جداست کار ار چه دست ماست ولی عاملش خداست
اینجا سخن زرافت عدل است و صلح و مهر مهری چنان که یاد ندارد زما سپهر
از قول و فعل نیک شود این بنا بپا این است رمز آنکه بود تا ابد بجا
عیسی برای همچو بنا رنجها کشید تا این بنای شهر خدائی شود پدید
هر روزه گر من و تو بکوشیم در بنا هر لحظه نصرتی رسد از فیض حق به ما
برگرفته از کتاب چون محزون ولی شادمان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |