اشعار جلیل قزاق ایروانی: باد نوروز
اشعار جلیل قزاق ایروانی:
باد نوروز
باد نوروز وزید، روز فیروز رسید، صبح امید دمید
مژده آن را که در این سال حیات نو یافت
نیر نور مسیحاش پرستار آمد.
ای همه خلق جهان! وی همه پاکدلان، شکر ایزد بزبان
همه گویید و سرایید به نام سبحان
کآیت رحمت نو باز پدیدار آمد.
تازه گردیده جهان، در و دشت است جوان، گل نو گشته عیان
به تسلی دل غمزدگان روح القدس
به مداوای تن خسته بیمار آمد.
در فراق شب عید، دیده گر گشت سپید، هاتفم داد نوید
که هوا روح فزایست و نسیم عنبر سای
ابر نیسان به چمن باز گهر بار آمد.
از چه در کنج خمول؟ بی نوایی و ملول؟ سوی حق باش عجول!
دیده از خواب فروشوی که گویی یک سر
بوی مشک از ختن و خطه تاتار آمد.
دور آزادی ما است! نوبت شادی ما است! وقت آبادی ما است
باد پیوسته به فیض اَب و این و روح
یکی است این سه و یک در سه ز اسرار آمد.
برگرفته از کتاب چون محزون ولی شادمان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |