ادامه فصل اول- جبرگرایی افراطی
جبرگرایی افراطی
از آنجا که در اسلام رابطه بین خدا و انسان، رابطه بین ارباب و برده است، خدا چون پادشاهی اقتدارگرا تصور میشود که انسان باید چون برده ای مطیع، تسلیم او باشد. این تصویر غالب از خدا در قرآن، باعث ایجاد تنشی خاص در الهیات اسلامی در خصوص سلطه مطلق خدا (جبر) و اراده آزاد انسان (اختیار) شده است. اصولگرایان مسلمان علیرغم مخالفت با این گفته* همچنان تعلیم می دهند که تقدیر قطعی خیر و شرّ، یعنی تمامی افکار، سخنان و اعمال ما، خواه نیکو و خواه شرّ، از ازل پیش بینی، مقدر، تعیین و حکم شده است و هر آنچه اتفاق می افتد براساس چیزی که از قبل تقریر و مکتوب شده روی می دهد.
دلیل این امر آن است که خدا «قادر» است (انعام 18). کنت گراگ در توضیح این نوع آیات قرآن اشاره می کند که خدا «قدر» یا «تعیّن» تمام مخلوقات است و «تقدیر» یا «سلطه» او بر همه چیز، تمامی بشریت و تاریخ را دربرمی گیرد: «کل طبیعت اعم از جاندار و جماد، مطیع فرمان خدا است و همه را خدا آفریده است- از گلی که در باغ می روید تا عمل فردی قاتل، از کودکی تازه به دنیا آمده تا بی ایمانی شخص گناهکار». در حقیقت اگر «خدا چنین اراده کرده است، دیگر هیچ لزومی به وجود خلقت، بت پرستی، جهنم یا گریز از جهنم نمی بود».[9]
هرچند محقق مسلمان، فضل رحمان، سعی دارد نقش جبرگرایی افراطی را کم رنگ نماید، با این وجود هنوز بر این باور است که «شکی نیست که بارها در قرآن بیان شده است که خدا هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می کند و هرکه را بخواهد گمراه می سازد، یا اینکه خدا دلهای برخی از مردمان را به روی حقیقت مهر کرده و بسته است و مواردی از این قبیل».[10]
در خصوص این شکل از تقدیرگرایی افراطی، چهار مشکل اساسی وجود دارد: مشکل منطقی، اخلاقی، الهیاتی و متافیزیکی. از دیدگاه منطق، مستلزم نوعی تناقض است؛ از نظر اخلاقی، مسئولیت انسان را از بین می برد؛ از نظر الهیاتی، خدا را به وجود آورنده شرّ معرفی می کند و از نظر متافیزیکی، باعث پیدایش و رشد فلسفه وحدت وجود می شود.
مشکلی منطقی در تقدیرگرایی اسلامی
حتی مفسرین مسلمان مجبور شده اند به این واقعیت اعتراف کنند که خدا اعمال متناقض انجام می دهد. گولد زیهر، یکی از بزرگترین اسلام شناسان معاصر، وضعیت را این گونه خلاصه می کند: «احتمالاً هیچ نکته آموزه ای دیگری وجود ندارد که بتوان مانند تناقض گویی مربوط به تقدیرگرایی در اسلام، تعالیم متناقض را از قرآن استخراج نمود».*
محقق دیگری به نام استانتون اشاره می کند که «آموزه تقدیر در قرآن، بسیار صریح و روشن و در عین حال تا حدود زیادی غیرمنطقی است».[11] به عنوان مثال، خدا را «دلالت کننده به گمراهی و نیز «هدایت کننده» می نامد. او «فرودآورنده خرابی» معرفی شده، کاری که شیطان نیز می کند. همچنین خدا با عباراتی نظیر «نازلکننده»، «وادارکننده» یا «جبار» و «متکبر» توصیف شده است، صفاتی که در استفاده برای انسان، مفهومی شریرانه دارند.
بسیاری از محققین مسلمان، هر از چند گاهی می کوشند با گفتن اینک چنین تناقضاتی در ذات خدا وجود ندارد، بلکه مربوط به حوزه اراده اوست، این موارد را با هم آشتی دهند و اضافه می کنند که این تناقضات نه در ذات خدا بلکه مربوط به اعمال اوست. به هر حال این گونه توجیهات به دو دلیل ناکافی هستند.
از یک سو همانطور که دیدیم، خدا طبیعت یا ذاتی قابل شناخت دارد. از این رو محققان مسلمان نمی توانند از این تناقض جلوگیری کنند که خدا با قرار دادن این ویژگیها در خارج از ذات خود و در راز اراده اش، از دیدگاه منطقی باعث ایجاد تناقض می شود. به علاوه، اعمال از ذات نشأت می گیرند و بیانگر ذات هستند، بنابراین باید چیزی در ذات باشد که در ارتباط یا تشابه با عمل باشد. نمی توان تصور نمود که آب شور از چشمه شیرین بیرون آید.
عده ای دیگر می کوشند با ایجاد نوعی تمایز بین اعمال خدا و اجازه ای که وی به مخلوقات داده تا طبق اراده آزاد عمل کنند، موضوع تقدیرگرایی به شدت افراطی اسلام را حل کنند، ولی ذکر این نکته خالی از فایده نیست که چنین تمایزی حتی در خود قرآن نیز یافت نمی شود. این راه حل ممکن است مشکل را حل کند اما همانطور که خواهیم دید به بهای انکار اظهارات صریح قرآن و نیز سنت و باورهای اسلامی تمام خواهد شد.
مشکلی اخلاقی در تقدیرگرایی اسلامی
در حالی که آرزو و تلاش بسیاری از صاحب نظران مسلمان بر این است که بر مسئولیت انسان صحه بگذارند، اما تنها راه موفقیت آنان، اصلاح و تغییر نص صریح قرآن است. اشاره به تعدادی از آیات قرآن در این رابطه بهتر میتواند موضوع را روشن سازد: «بگو هرگز جز آنچه خدا خواسته به ما نخواهد رسید» (توبه 51). «هرکه را خدا هدایت فرمود، هم اوست که هدایت یافته است و هرکه را او گمراه کند، هم آن کسان زیان کاران عالمند. محققاً از جن و انس بسیاری را برای جهنم واگذاریم» (اعراف 178-179). «البته وعده عذاب بر اکثر آنان چون ایمان نمیآورند، لازم و حتمی گردید. ما هم بر گردن آنان تا زنخ زنجیر نهادیم، در حالی که سر بلند کرده و چشم بسته اند و از پس و پیش بر آنها سد کردیم و بر چشم و هوششان پرده افکندیم که هیچ راه حق را نبینند و آنها را بترسانی یا نترسانی یکسان است، هرگز ایمان نمی آورند» (یاسین 7-10).
علاوه بر تمام اینها و مهمتر از همه این است که قرآن صراحتاً می گوید که خدا می تواند همه را نجات دهد ولی علاقه ای به این کار ندارد! «اگر ما به مشیت ازلی می خواستیم هر نفسی را به کمال هدایتش می رسانیدیم ولکن وعده حق و حتمی من این است که دوزخ را البته از جن و انس پر سازم» (سجده 13). بسیار سخت می توان فهمید که با قبول این دیدگاه چگونه می توان برای انسان هر نوع مسئولیت دائمی قائل شد.
مشکلی الهیاتی در تقدیرگرایی اسلامی
مشکلی دیگری که این دیدگاه بسته در خصوص تقدیر سلطه گرای خدا بر تمامی امور ایجاد می کند، این است که خدا را به عنوان آفریننده و مسبب شرّ معرفی می کند. در حدیث و روایات اسلامی نیز با چنین تصویری از خدا مواجه می شویم. به عنوان مثال، به حدیث زیر که در «صحیح بخاری» از مراجع مشهور حدیث نقل شده، توجه کنید:
رسول خدا، صاحب وحی حقیقی فرمود: «هر یک از شما به مدت 40 روز در شکم مادر خود تشکیل می شوید… و پس از آن خدا فرشته ای را می فرستد و به او فرمان می دهد چهار چیز را درباره او بنویسد، یعنی روزی، سن، تعیین عاقبت او با ملعونان یا برکت یافتگان (در دنیای آینده). سپس روح در او دمیده می شود و سپس به اراده خدا، یکی از میان شما (یا هر انسانی) ممکن است اعمال اهل جهنم را انجام دهد تا اینکه تنها یک زراع یا یک وجب، فاصله او با جهنم باشد اما ناگهان آن فرشته (که خدا به فرشته فرمود بنویسد) پیش می آید و او اعمال اهل بهشت را انجام می دهد و وارد بهشت می شود.
باز ممکن است یک نفر اعمال اهل بهشت را انجام دهد تا اینکه تنها یک یا دو زراع بین او و بهشت فاصله باشد و سپس آن نوشته پیش می آید و او اعمال اهل جهنم را انجام می دهد و وارد جهنم می شود».[12]
در حدیث دیگری می خوانیم:
رسول خدا فرمود: «آدم و موسی با هم صحبت می کردند. موسی به آدم گفت: ای آدم، تو پدر ما هستی که ما را محروم کردی و از ورود به بهشت بازداشتی. آدم به موسی گفت: ای موسی، خدا با کلام خود به تو التفات نمود (با تو بی واسطه سخن گفت) و با دست خود برای تو (تورات را) نوشت. آیا مرا برای کاری ملامت می کنی که خدا چهل سال قبل از خلقتم در تقدیر من نوشته بود؟ پس آدم موسی را مجاب کرد، مجاب کرد، مجاب کرد». پیغمبر سه بار این عبارت را تکرار نمود».[13]
امام محمد غزالی یکی از بزرگترین و مورد رجوع ترین متألهان در تاریخ اسلام، به صراحت بیان میکند که «خدابی ایمانی بی ایمانان و بی دینی بدکاران را مقدر فرمود و بدون این تقدیر، نه بی ایمانی بود و نه بی دینی. هر آنچه می کنیم مشیت اوست و آنچه مشیت او نباشد، واقع نخواهد شد».
و در جواب این سؤال احتمالی که «چرا مشیت خدا بر این قرار نمی گیرد که مردمان ایمان بیاورند؟» غزالی میگوید: «ما هیچ حق نداریم در مورد مشیت خدا یا اعمال وی پرس وجو کنیم. او طبق رضای خود، بر هر آنچه مقدر کند یا عمل نماید کاملاً مختار است. چه در خلقت بی ایمانان، در ماندن بی ایمانان در بی ایمانی… و خلاصه در مقدر نمودن هر امر شرّ، خدا پایانی حکیمانه در نظر دارد که ضرورتی ندارد ما انسانها آن را بدانیم.»[14]
مشکلی متافیزیکی در تقدیرگرایی اسلامی
این شکل افراطی از تقدیرگرایی، عده ای از محققان مسلمانان را به این نتیجه ناگزیر سوق داده که تنها و تنها یک عامل در جهان هستی وجود دارد و آن خدا است. یکی از الهیدانان مسلمان می نویسد: «خدا نه تنها قادر به انجام هر کاری است، بلکه در حقیقت تنها او فاعل هر فعلی است. وقتی انسان دست به نوشتن می برد خدا است که اراده نوشتن را در ذهن او آفریده و هم زمان قدرت نوشتن، حرکت دست و قلم و ظهور خط بر کاغذ از او است. هر چیز دیگری منفعل و تنها خدا فاعل است».[15]
این نوع تقدیرگرایی، نقشی محوری در بسیاری از تفکرات قرون وسطی داشت و یکی از دلایل اصلی دعوت کلیسا از متفکر بزرگ «توماس آکویناس» برای پاسخ به این موضوع همین بود. در واقع اثر مشهور وی به نام Summa contra Gentiles («رسالاتی علیه امتها») بسیار مورد استفاده مبشرینی قرار گرفت که در اسپانیا با اسلام و مسلمانان در تماس بودند. روایات تاریخی مبین این هستند که نظریات آکویناس، سدی محمل در مقابل نفوذ فلسفه تقدیرگرایی «ابن رشد» در قرون وسطی ایجاد کرده بود.
این جبرگرایی افراطی در اصول عقاید اسلامی نیز بیان شده است. به عنوان مثال در یکی از آنها آمده است: «خدای تعالی، خالق تمامی اعمال مخلوقات خود، خواه مؤمن و خواه بی دین، خواه مطیع و خواه یاغی است. هر عملی که از مخلوقات سر می زند، به اراده، بیان، نتیجه گیری و فرمان خدا انجام می شوند».[16]
در یکی دیگر به روشنی می خوانیم: «یکی از صفات مسلم خدا، قدرت او برای خلق هر نیکویی و بدی در زمان مقرر خدا یعنی به فرمان او است… تمامی امور چه نیکو و چه شرّ، نتیجه فرمان خدا است. بر هر مسلمانی واجب است که به این ایمان داشته باشد». به علاوه، «خدا است که هم صدمه می زند و هم نیکویی می کند، بلکه اعمال نیکویی عده ای و اعمال شرّ عده ای دیگر، نشانه این است که اراده خدا بر این است که عده ای را تنبیه نماید و عدهای را پاداش دهد».
بنابراین «اگر خدا بخواهد کسی را به خود نزدیک کند به او رحمت می کند و او را منشاء اعمال نیک می گرداند و اگر بخواهد برخی را براند و شرمسار سازد، در او گناه می آفریند. خدا آفریننده همه چیز، چه نیکو و چه شرّ است. خدا مردمان را و نیز اعمالشان را آفریده، او هم خالق شما و هم اعمال شما است» (الصافات 96).[17]
در نتیجه این باور اساسی اسلام که «هیچ خدایی نیست جز اللّه» را میتوان اینگونه بازخوانی کرد که «هیچ فاعلی نیست جز خدا».[18] بعضی از عرفای مسلمان تا آنجا پیش رفته اند که ادعا می کنند: «هیچ آفریده ای به اقرار به یگانگی خدا نرسیده است، تنها خدا به یگانگی خدا اقرار دارد».[19]
در خصوص منجر شدن تقدیرگرایی اسلام به فلسفه «وحدت وجود»، هیچ مثال زنده تر از این نکته وجود ندارد که عرفای مسلمان بر این باور بوده و هستند که یکتاپرستی اسلام «از بین برنده ردپای هر چیز انسانی و منزوی ساختن هر امر الهی است». در حقیقت دعای هر مسلمان مؤمن این است: «خدایا، فردیتِ من را از من بستان تا تو فردیت من باشی».
بنابراین همانطور که گراملیچ اشاره می کند، اعتراف ایمان مسلمانان از «خدایی نیست جز اللّه» به «فاعلی نیست جز اللّه» می رسد و به «هیچکس نیست جز اللّه» منتهی می شود.[20]
نتیجه
این دیدگاه که خدا بر تمامی جوانب خلقت خود سلطه مطلق دارد، به وضوح تأثیری عمیق بر الهیات و فرهنگ اسلامی نهاده است. عمر خیام شاعر مشهور ایرانی، فشار تقدیرگرایانه الهیات اسلامی را به خوبی در رباعی زیر بازتاب داده است:
بر مـن قـلم قضـــا چو بی مـن راننـد پس نیک و بدش ز من چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو فـردا به چه صحـبتم به داور خوانند
* به عنوان مثال، فضل رحمان می گوید: «این برداشت که قرآن معتقد به جبرگرایی در رفتار انسان است و نقش انسان در انتخاب آزادانه را نفی می کند، نه تنها نفی کل مندرجات قرآن است، بلکه نادیده گرفتن اساس قرآن یعنی دعوت انسان به صراط مستقیم می باشد».
(Falzur Rahman, Major Themes of the Qur’an, Chicago: Bibliotheca Islamica, 1980, 20).
محمد حسنین هیکل نیز با شکایت از این انتقادها می گوید: «منتقدین جبر در اسلام، صحنه وسیعی را که برای آزادی عمل انسان وجود دارد، نادیده می گیرند».
(M. Husayn Haykal, The Life of Mohammad, North American Trust Publications, 1976, 562).
اما وقتی مدافعه نویسان مسلمان دوست دارند «خود ببرند و خود نیز بدوزند» از اظهارات روشن قرآن، احادیث، اعتقادنامه ای اسلامی و استدلال های تلویحی در خصوص جبرگرایی اسلامی چشم پوشی می کنند.
[9] See Cragg, 44-45.
[10] See Rahman, 15.
* گولد زیهر به دنبال پیشنهاد راه حلی برای این مشکل قدیمی الهیاتی است: «بخش زیادی از مندرجات قرآن معمولاً در خدمت رسیدن به این نتیجه گیری تفسیر می شوند که به وجود آمدن گناه و گمراهی انسان توسط خدا را به مفهومی دیگر خواهیم فهمید اگر عبارت «گمراه کردن» را به طور دقیق درک نماییم». بنابراین «در این زمینه، فعل قطعی (دلالت) را نباید به مفهوم «گمراه کردن» دانست، بلکه به معنی «اجازه دادن برای گمراهی»، یعنی نه نگرانی برای گمراهی شخص و نه نشان دادن راه خروج از مخمصه» (ص 79-80). اما با نگاهی دقیق به قرائن هر متن و نیز با توجه به تفسیر علمای مسلمان از آنها، دقیقاً خلاف این موضوع ثابت می شود.
[11] H. U. Weitbrecht Stanton, The Teaching of the Qur’an (New York: Biblo and Tannen, 1969), 54-55.
[12] صحیح بخاری، جلد 8، 387. مرجع مورد استفاده نویسندگان به این شرح است:
Al- Bukhari, The Translation of the Meanings of Sahih Al- Bukhari, trans. Muhammad Muhsin Khan (Al- Medina: Islamic University), vo1.8, 387.
[13] همان، 399. برای روایات مشابه در صحیح بخاری رجوع کنید به جلد 8، «کتاب القدر».
[14] Cited by Abdiyah Ajbar Abdul-Haqq, ‘Sharing Your Faith with a Muslim’ (Minneapolis: Bethany Fellowship Inc., 1980), 152, from Hughe’s Dictionary of Islam. 147.
[15] Gerhard Nehls, Christians Ask Muslims (1987), 21.
[16] See Cragg, 60-61.
[17] Andrew Rippin and Jan Knappert, eds. And trans., Textual Sources for the Study of Islam (Manchester: University Press, 1986), 133.
[18] Cited by Richard Gramlich, ‘Mystical Dimensions of Islamic Monotheism’ in Schimmel, 141.
[19] Ibid., 144.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |