پاسخ به اسلامدفاعیات ایمانسؤالات رایج

آیا رسالت پولس معتبر بود؟

2.3/5 - (3 امتیاز)

آیا رسالت پولس معتبر بود؟

این نظریه که پولس رسول یک پیامبر دروغین بوده و پیرو واقعی عیسای مسیح نبوده، توسط جنبش ریشه های عبرانی ودیگر افراد مطرح شده است. آن ها معتقدند مسیحیان باید تسلیم شریعت عهد عتیق شوند، اما پولس به وضوح با این مسئله مخالفت می ورزد و اعلام می کند که مسیحیان دیگر تحت شریعت موسی نیستند (رومیان 10:4، غلاطیان 25-23:3; افسسیان 15:2). اما شریعت مسیح (غلاطیان 6: 2) حاوی پیام “خداوند، خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر خود محبت نما و… همسایه ات را همچون خویشتن محبت نما.” (متی 39-37:22) می باشد. نهضت ریشه‌های عبری به جای اطاعت از کلام خدا، صرفاً پولس را رد کرده و ادعا می‌کند که پولس یک رسول دروغین است و نوشته‌های او نباید در کتاب مقدس جایی داشته باشند.

اما اقتدار رسالت پولس به خوبی در کتاب مقدس به ثبوت رسیده است، که با تجربۀ شگفت انگیز او در راه دمشق آغاز شد و او را از شخصی که از عیسای مسیح تنفر داشت و مسیحیان را آزار می داد به بارزترین سخنگوی ایمان مسیحی تبدیل نمود. تغییر شگفت انگیز قلب او یکی از واضح ترین نشانه های مسح او توسط خودِ خداوند عیسی است.

تام تارنتس ( Tom Tarrants)  که زمانی به او لقب «خطرناک ترین مرد می سی سی پی» داده می شد، یکی از افراد بلند پایه ای بود که در فهرست افراد تحت تعقیب  اف بی آی قرار داشت. تارنتس که یکی از اعضای کوکلوکس کلان (Ku Klux Klan) بود و آمریکایی های آفریقایی تبار و یهودیان را که به اعتقاد او کاملاً دشمن خدا هستند و در یک توطئۀ کمونیستی علیه آمریکا دست دارند، دائماً تحقیر می نمود. تارنتس مسئول بمباران حدود ۳۰ کنیسه، کلیساها و خانه های مختلف بود. او آنقدر خطرناک بود که مدیر اف بی آی جی ادگار هوور(J. Edgar Hoover)، تیم ویژه ای از مأموران اف بی آی را به جنوب آمریکا فرستاد تا تارنتس را پیدا و دستگیر نمایند. آن ها موفق شدند و تارنتس را پس از یک تیراندازی خشونت آمیز دو جانبۀ شدید بازداشت کردند. تارنتس در زندان ایالتی می سی سی پی به 30 سال حبس محکوم شد.

زمانی که تارنتس در زندان بود، روزی از مسئولین زندان یک کتاب مقدس خواست و شروع به خواندن آن کرد. او در متی فصل 16 با این کلام عیسی روبرو شد: ««اگر انسان تمام دنیا را به دست آورد و جان خود را از دست بدهد، چه سودی دارد؟» او نتوانست از تأثیر سخنان مسیح بگریزد و در سلول خود زانو زد و از خدا خواست که او را از زندگی گناه آلودش رهایی بخشد.

خبر تبدیل تارنتس به زودی در سرتاسر زندان پخش شد و در نهایت به گوش هوور رسید که به شدت به داستان توبۀ تارنتس شک داشت. چگونه امکان داشت چنین تغییر شگرفی را در شخص خشن و شروری مانند او باور کرد؟

حدود ۲۰00 سال پیش، مرد دیگری تقریباً همین مشکل را داشت. هنگامی که پولس رسول برای اولین بار پس از ایمان به مسیح به اورشلیم آمد، سعی کرد به شاگردان بپیوندد، اما همه به خاطر آزار و اذیت های مسیحیان در گذشته، از او می ترسیدند و باور نمی کردند که او یک مسیحی حقیقی است (اعمال رسولان 26:9). متأسفانه امروز هم برخی از مردم این احساس را نسبت به پولس  دارند. گهگاه اتهاماتی وارد می شود که پولس یک فریسی بود و سعی داشت تعالیم مسیح را تحریف کند و مطالبش نباید جایی در کتاب مقدس داشته باشند. این اتهام را می توان با بررسی تجربۀ تبدیل شدید در زندگی او و وفاداریش در پیروی از مسیح و تعالیم او، تکذیب کرد.

آزار و شکنجۀ مسیحیت توسط پولس

پولس برای اولین بار در کتاب مقدس به عنوان شاهد شهادت استیفان ظاهر می شود: «هنگامی که او [استیفان] را از شهر بیرون کرده و سنگسارش کردند؛ شاهدان جامه های  خود را نزد پاهای جوانی به نام سولس گذاشتند.» (اعمال 58:7). «سولس با کشتن استیفان موافق بود.» (اعمال 8: 1). عبارت “موافق بود” بیانگر یک تأئید فعالانه بود و نه یک رضایت منفعل به تنهایی. چرا می بایست پولس با قتل استیفان موافق باشد؟

پولس که یک فریسی بود پس از اینکه استیفان کمی پیش از مرگش اظهار داشت: «هم اکنون، آسمان را گشوده و پسر انسان را بر دست راست خدا ایستاده می بینم.» (اعمال 56:7)بیانات او را شنید . سخنان استیفان تکرار بیانات مسیح در محاکمه اش در برابر کاهن اعظم بود (مرقس 62:14).  همان گونه که گفتۀ عیسی منجر به متهم شدن او به کفر شد، کلمات استیفان نیز باعث شد که سولس فریسی با حکم مرگ او موافقت کند.

علاوه بر این، اصطلاح «پسر انسان» حائز اهمیت بسیاری است. این آخرین باری است که این اصطلاح در عهد جدید به کار می رود و تنها زمانی است که در انجیل و اعمال رسولان توسط عیسی ابراز نمی شود. این اصطلاح نشان می داد که عیسی مدعی مسیحای موعود بودن می باشد زیرا از موقعیت مسیح در آخر زمان به عنوان پادشاه آینده سخن می گوید. همچنین دو بخش بزرگ از پیشگویی ها در بارۀ مسیح موعود در آن آمیخته است: دانیال  13:7-14 و مزمور 1:110

دانیال 13:7-14 بر جنبۀ عالمگیر حکومت عیسی تأکید دارد؛ که او نه تنها یک فرمانروای یهودی است، بلکه نجات دهندۀ تمام جهان است. مزمور 1:110 مسیح را در دست راست خدا معرفی می کند. علاوه بر  تأکید بر قدرت و مقام او، پذیرش او را از جانب خدا نشان می دهد.

همۀ اینها خشم سولس فریسی را برمی افروخت که در آن زمان شناختی واقعی از مسیح نداشت. اما طولی نکشید که سولسِ فریسی تبدیل به پولس مبشر برای مسیح شد.

تبدیل پولس

در سه گزارش از تبدیل پولس (اعمال رسولان1:9-9، 6:22-11و 9:26-20)، عناصر تکرار شده ای وجود دارند که بر مأموریت و اعتبار خدمتی او متمرکز هستند: اول، ایمان او به مسیحیت را نشان می دهد؛ دوم، دعوت و خواندگی او به عنوان نبی به رسمیت شناخته می شد؛ و سوم، مأموریت رسالت او را نشان می داد.

این سه نکته را می توان به موارد زیر تقسیم کرد که ملاحظات صمیمانه تری است:

(1) پولس به طرزی مشخص توسط خدا انتخاب و برگزیده شده بود و توسط خداوند برای کاری که بایستی در آینده انجام می داد، آماده شد. (2) او به عنوان یک شاهد، نه تنها برای یهودیان، بلکه برای غیریهودیان نیز فرستاده شد. (3) مأموریت بشارتی پولس با مخالفت ها و تحمل رنج و مصیبت همراه خواهد بود. (4) پولس برای مردمی که در تاریکی زندگی می کردند، نور به ارمغان می آورد. (5) پولس بایستی توبه را به عنوان پیش شرط پذیرش شخص در ایمان مسیحی موعظه می کرد. (6) شهادت پولس بر اساس تاریخ و زمان و مکان، تجربه ای بود که در راه دمشق دیده و شنیده بود یعنی مکانی واقعی که برای تمام ساکنین دمشق آشنا بود.

قبل از اینکه این شاگرد غمالائیل بتواند مرگ عیسی و خدمتی را که خدا به او سپرده بود ارزیابی کند، باید انقلابی در زندگی و اندیشۀ او صورت می گرفت.  پولس بعدها  گفت که عیسی او را در راه دمشق “به دست آورد” (فیلیپیان 12:3). این اصطلاح به معنای تصاحب کردن چیزی یا تعقیب کسی به منظور به دست آوردن کنترل او بود. در اعمال رسولان فصل 9، به روشنی معجزاتی را در تبدیل پولس مشاهده می کنیم که  هدف آن روشن ساختن این مطلب بود که خدا کنترل و هدایت همۀ اتفاقات را در دست دارد تا پولس وظایف خاصی را که خدا برای او در نظر داشت به انجام رساند، یعنی کاری که سولس قبلی هرگز قصد انجام آن را نداشت.

اگرچه مشاهدات زیادی در مورد تغییر پولس در راه دمشق وجود دارد اما دو نکتۀ کلیدی، قابل توجه هستند. اول از همه، این واقعیت که تجربۀ پولس، مسیح را در مرکز زندگی او قرار داد. پس از ملاقات او با عیسی، درک پولس از مسیح متحول شد و دیری نپایید که او اعلام کرد: «عیسی پسر خداست» (اعمال 20:9).

دوم اینکه متوجه می‌شویم که هیچ پیشینۀ مثبتی وجود ندارد که پولس را تغییر دهد و از او که یک مخالف سرسخت مسیح بود به پیرو پر تب و تاب مسیح در آورد. دقایقی پیش، پولس دشمن عیسی بود و چیزی نگذشت که اسیر عشق عیسایی شد که سابقاً به او جفا می کرد! پولس با بیان اینکه: «به فیض خدا، هستم آنچه هستم » (۱ قرنتیان 10:15) می خواهد بگوید که او توسط خدا مستقیماً تغییر کرده و حقیقتاً مبدل به یک شخصی روحانی شده و او همان کسی است که روزی مسیح او را به دست آورد و اکنون حامل مسیح است.

پس از تجربۀ راه دمشق، پولس در ابتدا راهی عربستان شد، اما مشخص نیست که  آیا او واقعاً فعالیت بشارتی خود را از آنجا آغاز کرد یا خیر. به احتمال زیاد او صادقانه مشتاق داشتن وقتی برای یک جمع بندی اتفاقات در سکوت بود. پس از اقامت کوتاهی در اورشلیم، به عنوان مبشر در سوریه و کیلیکیه (که عمدتاً شامل بیشتر قسمت های انطاکیه و نیز در شهر زادگاهش طرسوس می شد) و پس از آن با برنابا در قبرس، در پمفلیه، پیسیدیه و لیکاؤنیه خدمت کرد.

محبت پولس

پولس که سابقاً یک متجاوز خشن و متعصبی بود، اکنون به شخصی مبدل شده بود که می توانست به خصوصیت کلیدی عشق به خدا و اطرافیانش در اول قرنتیان فصل 13 گواهی دهد. کسی که از نظر دانش تا درجات بسیارعالی تحصیل کرده بود، به نقطه ای رسید که می‌گفت دانش بدون محبت آدمی را تبدیل به شخصی گستاخ و متکبر می کند. اما این محبت است که بنا می کند (اول قرنتیان 8: 1).

کتاب اعمال رسولان و رساله های پولس رسول شهادتی قوی از لطافت و ملایمتی است که بر این رسول مسیح، برای دنیای بی ایمان و آنانی که در کلیسا بودند، آرام گرفته بود.

بعدها در خطابۀ خداحافظی اش به ایمانداران  افسس در اعمال رسولان فصل 20،  به آنها می گوید که «سه سال تمام، شب و روز، دمی از هشدار دادن به هر یک از شما با اشک ها، بازنایستادم» (اعمال رسولان 31:20). به ایمانداران در شهر غلاطیه می گوید که آنها «فرزندان عزیز» او هستند (غلاطیان 19:4). او به قرنتیان یادآور می شود که هر وقت که آنها دردی را تجربه می کنند، او نیز زخمی می شود (دوم قرنتیان 29:11). او در بارۀ مؤمنین شهر فیلیپی می گوید که: «در دل من جای دارید» (فیلیپیان 7:1). و به کلیسای واقع در شهر تسالونیکی می گوید که محبت او به آنها هر روز فزونی می یابد ( اول تسالونیکیان 12:3) او این واقعیت را با زندگی کردن در بین آن ها و کمک به ایجاد یک اجتماع مسیحی به ثبوت رسانید(ر. ک. اول تسالونیکیان باب های 1-2).  بارها در خطوط رساله هایش، مکرراً از عشق و علاقه اش به خوانندگان ایماندار خود سخن می گوید.

برخورد پولس نسبت به بی ایمانان نیز بیان کنندۀ علاقه و اشتیاق او برای آنهاست، که شاید واضح ترین نمونۀ آن بیان غم و اندوهی است که او در نامه ای به رومیان برای هموطنان اسرائیلی خود ابراز می دارد که هنوز به مسیح ایمان نیاورده بودند: «در مسیح راست می گویم ، نه دروغ، و وجدانم به واسطۀ روح القدس مرا گواه است که در قلب خود دردی جانکاه و اندوهی همیشگی دارم. زیرا آرزو می داشتم خود در راه برادرانم، یعنی آنان که همنژاد مَنَند، ملعون شوم و از مسیح محروم گردم.» (رومیان 1:9-3).

این نوع احساس نگرانی در پولس برای بی ایمانان به ملت خود محدود نمی شد بلکه گسترۀ آن شامل غیریهودیان نیز می شد. برای نمونه، در متن کتاب اعمال رسولان 17: 16 کاملاً واضح است که وقتی او وارد آتن شد، ازوضعیت بت پرستی شهری که در آن بود سرخورده شد و «به شدت منقلب» شد. با این وجود او برای جایگاه شایستۀ خدا به همان اندازۀ مردمی که مشغول پرستش دروغین بودند، اهمیت می داد و برای آن احترام و اشتیاق زیادی داشت. پس بلافاصله سعی کرد با این بی ایمانان بت پرست به مباحثه در بارۀ انجیلی که به او سپرده شده بود، بپردازد (اعمال 17:17-34) و مسلماً پیام او بر محور عیسی بود.

پولس و عیسی

برخی تلاش می کنند چنین استدلال کنند که تصویری که پولس از عیسی در رسالاتش ترسیم می کند با مسیحی که در اناجیل به تصویر کشیده شده مطابقت ندارد. چنین موضعی دور از حقیقت است. در واقع دو انجیل یعنی مرقس و لوقا توسط مردانی نوشته شده است که نه فقط از شاگردان او بلکه از یاران نزدیک پولس بودند (۲ تیموتائوس 11:4). تصور اینکه این کتاب ها حاوی الاهیاتی متفاوت از دیدگاه پولس باشند، بسیار دشوار است. در رساله های پولس همان مواردی که در اناجیل در بارۀ عیسی می آموزیم، یافت می شوند که در زیر به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

  • او یهودی تبار بود
  • از نسل داود بود
  • از باکره متولد شد
  • زیر شریعت زندگی کرد
  • برادرانی داشت
  • 12 شاگرد داشت
  • برادری به نام یعقوب داشت
  • در فقر زندگی کرد
  • متواضع و فروتن بود
  • تحت اذیت و آزار رومیان قرار گرفت
  • او خدا بود
  • در خصوص ازدواج تعلیم داد
  • فرمود همسایه ات را محبت نما
  • از بازگشت ثانوی اش سخن گفت
  • آئین مقدس شام خداوند را بنیاد نهاد
  • زندگی بدون خطا و گناه داشت
  • بر روی صلیب درگذشت
  • یهودیان او را به قتل رساندند
  • دفن شد
  • روز سوم پس از مرگ زنده شد
  • و اکنون در دست راست خدا نشسته است

به علاوۀ تمام این حقایق، شهادت زندگی پولس است که همه چیز را ترک کرد تا از مسیح پیروی کند (که آزمایش واقعی شاگرد مسیح بودن مطابق گفتۀ عیسی در لوقا 14: 26-33 می باشد). او پس از ذکر پیشینۀ یهودی و فهرست امتیازاتی که داشت می گوید: «امّا آنچه مرا سود بود، آن را به خاطر مسیح زیان شمردم. بلکه همه چیز را در قیاس با ارزش برترِ شناخت خداوندم مسیح عیسی، زیان می دانم، که به خاطر او همه چیز را از کف داده ام. آری، این ها همه را فضله می شمارم تا مسیح را به دست آورم و در او یافت شوم، نه با پارسایی خویشتن که از شریعت است، بلکه با آن پارسایی که از راه ایمان به مسیح به دست می آید، آن پارسایی که از خداست و بر پایۀ ایمان. می خواهم مسیح و نیروی رستاخیزش را بشناسم و در رنج های او سهیم شده، با مرگش همشکل گردم، تا به هر طریق که شده به رستاخیز از مردگان نایل شوم.» (فیلیپیان 7:3-11)

دشمنان پولس

تعالیم و موعظه های پولس در مورد عیسی محبوبیت نداشت. اگر موفقیت یک مأموریت بشارتی با میزان مخالفت ها سنجیده شود، مأموریت او می تواند به عنوان یک شکست فاجعه آمیز تلقی شود. این  با گفتۀ مسیح خطاب به حنانیا کاملاً مطابقت دارد: «من به او نشان خواهم داد که به خاطر نام من چه مشقت ها باید بر خود هموار کند» (اعمال رسولان16:9). کتاب اعمال رسولان به تنهایی بیش از ۲۰ رخداد مختلف را ثبت کرده که پولس به خاطر رساندن پیام رستگاری، از جانب مردم طرد شد و مورد مخالفت های شدید قرار گرفت. در ضمن بجاست به شرح مفصل پولس در دوم قرنتیان 11: 23-27 از طرد شدگی و مخالفت های مردم نیز توجه کنیم.

در حقیقت، با در نظر گرفتن مخاطبان او، چنین خصومت و طرد شدگی امری قابل پیش بینی است. یک رهانندۀ مصلوب، برای یونانیان تضاد جاهلانه ای بود، و برای یهودیان، مسیحای موعودی که به صلیب کشیده شود، به جز یک کفر مفتضح چیز دیگری نبود.

دشمنان پولس تثلیثی را تشکیل می دادند. اول از همه، دشمن روحانی او یعنی شیطان بود که از نوشته‌هایش کاملاً مشخص است که پولس در مورد آن هشیار است (برای نمونه: اول تسالونیکیان 18:2). دوم، مخاطبان اولیۀ او یعنی یهودیان و غیریهودیان بودند که قبلاً به آن ها اشاره کردیم و بسیاری از آنها با او بدرفتاری می کردند و او را نمی پذیرفتند.

در نهایت چیزی که شاید بیشتر از همه باعث غم و اندوه او می شد، خودِ کلیسای اولیه بود.

این واقعیت که پولس نه تنها از سوی یهودیان بلکه از سوی بعضی مسیحیان یهودی نیز مشکوک و سؤال برانگیز تلقی می شد، بی تردید باعث اندوه و ناراحتی زیاد او می شد. این که اقتدار و اعتبار پولس در خارج از بدن مسیح به چالش کشیده می شد یک طرف مسئله بود اما بدتر از آن  در درون کلیسا هم دشمنانی داشت که مرتباً با آن ها در کشمکش قرار داشت. یکی از نمونه های این مسئله در اول قرنتیان 9: 1- 3 یافت می شود. پولس می بایست به کلیسا ثابت می کرد  که مأموریت او از جانب مسیح است (موارد دیگر عبارتند از رومیان 1: 5؛ اول قرنتیان 1: 2-1؛ دوم قرنتیان 1: 1؛ غلاطیان 1: 1).

تا حدی که حتی برخی معتقدند دوم قرنتیان 26:11 از توطئه ای برای قتل پولس توسط مسیحیان سخن می گوید.

چنین مخالفتهایی که ترکیبی از انسان گم شده، شیطان به عنوان دشمن روحانی و برادرانی که قابل اعتماد نیستند، قطعاً گاهی اوقات باعث یأس، ناامیدی و خشم پولس می شد و شواهدی در مطالبش وجود دارند که نشان می دهند او خدمت بشارتی خود را با این چشم انداز انجام می داد که روزی به شهادت خواهد رسید (فیلیپیان 2: 17). ) که در پایان حقیقت این امر ثابت شد.

سنّت کلیسا تأئید می کند که پولس در زمان آزار و اذیت امپراتور روم یعنی نرون در راه اوستیا گردن زده شد و به شهادت رسید.

کنستانتین در سال 324 میلادی کلیسای کوچکی به افتخار پولس بنا کرد که در سال ۱۸۳۵ در حفاری هایی که قبل از ساخت کلیسای کنونی انجام شد؛ کشف شده است. در یکی از طبقات این کلیسا نوشته ای یافت شد که مضمون آن چنین بود:PAVLO APOSTOLO MART  که ترجمۀ آن ” تقدیم به پولس، رسول و شهید” می باشد.

بعضی نکات پایانی در مورد پولس

با توجه به همۀ این مسائل آیا پولس شخصیتی تاریخی بوده؟ شواهد تاریخی و مطالب خود او نشان می دهد که بلی او شخصیتی واقعی بوده. بازگشت ۱۸۰ درجه ای پولس از یک زندگی فریسی گرانه، مورد شک و تردید هیچ دانشمند تاریخ، اعم از سکولار و مسیحی نیست. تنها سؤال این است: چه چیزی باعث تغییر جهت زندگی او شد؟ چه چیزی باعث شد که یک فریسی یهودی بسیاردانشمند و آگاه، ناگهان همان نهضتی را که او شدیداً با آن مخالفت می کرد و به آن ها جفا می رسانید ، بپذیرد و آن قدر به آن متعهد شود که برای پیروی از آن به شهادت برسد؟!

پاسخ این سؤال ها در مطالب پولس و کتاب اعمال رسولان یافت می شود. او در غلاطیان شرح حال خود را این گونه خلاصه می کند:

«شما وصف زندگی گذشتۀ مرا در دین یهود شنیده‌اید، که چه بسیار کلیسای خدا را آزار می‌رسانیدم و آن را ویران می‌کردم. و در یهودیگری از بسیاری از هَمسالانِ قوم خود پیشی گرفته، در اجرای سنّتهای پدران خویش بی‌نهایت غیور بودم. امّا چون خشنودی او که مرا از رَحِم مادرم وقف کار خود کرد و به واسطۀ فیض خود مرا فرا خواند در این بود که پسر خود را در من آشکار سازد تا بدو در میان غیریهودیان بشارت دهم، در آن زمان با جسم و خون مشورت نکردم، و به اورشلیم نیز، نزد آنان که پیش از من رسول بودند، نرفتم؛ بلکه راهی عربستان شدم و سپس به دمشق بازگشتم.

آنگاه پس از سه سال، به اورشلیم رفتم تا پطرس را دیدار کنم، و پانزده روز نزد او ماندم. امّااز سایر رسولان، به‌جز یعقوب، برادر خداوند، کسی دیگر را ندیدم. در حضور خدا به شما اطمینان می‌دهم که آنچه می‌نویسم دروغ نیست. پس از آن، به نواحی سوریه و کیلیکیه رفتم. در آن زمان هنوز کلیساهای یهودیه که در مسیح هستند، مرا به چهره نمی‌شناختند. آنها فقط شنیده بودند، «آن مردی که پیشتر آزار بر ما روا‏ می‌داشت، اکنون به همان ایمان بشارت می‌دهد که در گذشته به نابودی آن کمر بسته بود.» و آنان به ‌خاطر من خدا را تمجید می‌کردند.» (غلاطیان 13:1-24)

زندگی خودِ پولس شهادتی قوی از حقیقتی است که برای او رخ داده بود. از این نظر او شباهت زیادی به تام تارنتس دارد. کار سختی است که در بارۀ زندگی تغییر یافتۀ شگرف، بحث و مجادله کرد یا به آن شک کرد.

اما راستی، سرانجام تام تارنتس چه شد؟

جی ادگار هوور باور نمی کرد که تارنتس واقعاً مسیحی شده باشد،  بنابراین او یک مأمور اف بی آی را در لباس یک زندانی به سلول او فرستاد که وظیفه اش ایجاد دوستی با تارنتس و کشف حقیقت بود. حدود یک هفته بعد، این مأمور اف بی آی به مسیح ایمان آورد و به هوور گزارش داد که تارنتس واقعاً دیگرآن مَرد سابق نیست و تغییر عظیمی در او اتفاق افتاده!

عده ای از مردم درخواست کردند تا تارنتس از زندان آزاد شود و پس از گذشت هشت سال از دوران محکومیتش، تارنتس آزاد شد و از زندان بیرون آم د. او در دانشگاه الاهیات تحصیل کرد و مدرک دکترای خود را در این رشته گرفت و سپس به مدت ۱۲ سال به عنوان رئیس مؤسسۀ سی اس لوئیس خدمت کرد. وی در حال حاضر به عنوان  مدیر بخش خدمتی این مؤسسه به فعالیت خود ادامه می دهد.

همان گونه که مسیح فرمود: «آنها را از میوه هایشان خواهید شناخت» (متی 16:7) و ثمرات زندگی و خدمات پولس رسول هیچ شکی باقی نمی گذارد که او به راستی یک رسول به تمام معنا بود.

برگرفته از وب سایت: www.gotquestions.org

ترجمۀ: ژاسمن پتروسیان مسیحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO