آیا درست است: که شخصی چون حضرت یعقوب(ع) در حالیکه برادرش از صحرا آمده و رمقی برایش نمانده و نیاز به خوراک دارد و اگر غذا نخورد به جانش آسیب رسانده، در ازای خوراک از او نخست زادگی اش را بخواهد؟ و عیسو چاره ای ندارد، چون اگر نخست زادگی را ندهد جانش را از دست خواهد داد، پس باید بدهد. آیا این کار حضرت یعقوب در حق برادرش درست بود؟ 2- حضرت یعقوب به آن صورت توانست برکت را از پدرش بگیرد، درحالیکه برکت حق برادرش بود نه او، آیا این عمل او و شیوه گرفتن آن صحیح بود و این شیوه می تواند برای ما یک راه کسب خواسته های ما باشد؟ 3- چگونه است که نزد پدرش دیگر برکتی نمانده باشد؟مگر برکتی که از سوی خداوند می آید محدودیت دارد؟ 4- (پناه بر خدا،خداوند مرا ببخشد) چگونه ممکن است خداوند بزرگی که شاهد همه این عمل ها از سوی حضرت یعقوب(ع) و حتی مادرش هست، چنین در برابر آنها و پایمال شدن حق عیسو گذشت نماید؟
1- قابل ذکر است که مسئله به صورتی که شما در سؤالتان مطرح کرده اید، اضطراری و وحشتناک نبوده است! اصولاً زندگی قبیله ای و روستایی آن زمان چنین بوده که شخص صبح زود غذای قوی تناول می کرده و با خود نیز چیزی به همراه می برده. مسئله به این حادّی نبوده که عیسو بخواهد نخست زادگی اش را برای یک کاسه آش به برادرش بفروشد. پس برای خدا مسئله اساسی حالت و انگیزه ای که پشت سر ارائه آشِ یعقوب به عیسو و نیز حالت و انگیزه ای که پشت خوردنِ آشِ عیسو است، می باشد. برای یعقوب برکت خدا امری حیاتی بود و برای عیسو اینکه شکمش برای چند صباحی سیر باشد!
2- برای خدا خودِ روشِ یعقوب مورد تأئید نبود، اما از طرف دیگر، خدا به قلب مشتاق و تشنه یعقوب احترام گذاشت و اینکه برای او چقدر ایمانش به برکت خدا قوی بود، ارزش داشت، اگرچه بعداً شاهد این مسئله هستیم که این حیله گری های یعقوب چه بر سرش آورد! تا اینکه او را به بیت ئیل رهنمون ساخت و آنجا بود که با خدا ملاقات کرد و تبدیل به شخصی شد که باعث برکت نسلها گردید.
3- مسلماً برکت خدا محدود نیست، اما خدا به یعقوب نشان داده بود که برای عیسو با چنین حالتی برکتی وجود ندارد و به غیر از آن برکت نخست زادگی مسلماً به شخصی که نخست زاده است اختصاص دارد و نمی توان برکت نخست زادگی را به فرزند دیگری اعطاء کرد که عیسو در این مورد، نخست زادگی اش را به برادرش به یک کاسه آش فروخته بود.
4- همانگونه که در بالا در پاسخ به پرسش دوم نوشتم، خدا حیله گری یعقوب را مسلماً نمی پسندید و در شخصیت یعقوب یک تضاد قوی وجود داشت. تضادی میان حیله گری هایش و اشتیاق شدید او به خدا و برکت او و خدا در طول زندگی او از طریق روح خود و ملاقاتش با او در بیت ئیل، یعقوب را تبدیل به اسرائیل کرد و از آن زمان به بعد یعقوب تبدیل به شخصی مبارک و خالص شد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |