اعتقادات کلیسای کاتولیک در باره مریم مادر عیسی: مریم حَوّای نوین است!
مریم “حوای نوین” است
چگونه می توانیم پیشرفت درک کلیسا از راز مریم را دنبال کنیم؟ یک راه این است که بیانات پدران رسمی کلیسا یعنی پاپ ها و اسقفان را مورد توجه قرار دهیم. ما این کار را در مورد حقایق مهم مربوط به مریم انجام خواهیم داد. روش دیگر این است که به مطالب نویسندگان مسیحی توجه نماییم. این روش به ویژه در مورد قرون اولیه مفید می باشد، قرونی که کلیسا هنوز درباره مریم اظهار نظر رسمی نکرده بود. در اینجا خودمان را به مثالی محدود می کنیم که باعث جلب توجه بسیاری گردید، یعنی ایده مریم به عنوان “حَوّای نوین”.
بعد از عهد جدید قدیمی ترین ایده درباره مریم این است که مریم “حَوّای نوین” می باشد که در اتحاد با مسیح یعنی “آدم نوین” قرار دارد. پولس قدیس در نامه هایش از مسیح به عنوان “آدم نوین” سخن می گوید که بر گناه و مرگ که از طریق آدم اول وارد جهان شد پیروز گشته است. بسیاری از تفکرات عهد جدید بر اساس مقایسه آدم اول یعنی سَرِ نامطیعِ نژاد بشر که باعث گناه و مرگ شد و مسیحِ مطیع، آدم نوین که باعث حیات نوین و فیض شده قرار دارد. “هم چنانکه به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان برای عدالت حیات زیرا به همین قسمی که از نافرمانی یک شخص بسیاری گناهکار شدند همچنین نیز به اطاعت یک شخص بسیاری عادل خواهند گردید” (رومیان 5: 18-19).
نویسندگان مسیحی قرون اول در حالی که بر احیای انسانیت از طریق مسیح تفکر می کردند، به مادر منجی بشر نیز می اندیشدند و اطاعت وی را با نافرمانی حَوّای اول مقایسه می کردند. حَوّای اول به عنوان معاون به آدم داده شده بود اما به واسطه مکر و حیلۀ مار وسوسه شد و شوهرش را نیز به ارتکاب گناه کشاند، گناهی که مرگ را وارد نمود. در هنگامی که خدا آنها را از باغ عدن بیرون می نمود، خدا نه تنها مجازات آدم و حوا و ذُرّیتشان را تعیین نمود بلکه اولین امید دور و دراز نجات را نیز بیان نمود. خدا در هنگام لعنت نمودنِ مار (شیطان) چنین فرمود: “دشمنی در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می گذارم. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی شد” (پیدایش 3: 15).
“ذریت زن” در شناخت نویسندگان مسیحی همان منجی پیروز و زن نیز مادر باکره وی می باشد که همان حَوّای دوم است. قدیس ژوستین شهید (وفات 162) اولین شاهد بر این مدعا است. او چنین می نویسند: “او که از باکره مولود شد انسان گردید تا آن نافرمانی را که به واسطه مار به وجود آمده بود به همان شیوه ای که آغاز شده بود پایان دهد. زیرا حوا که تا آن زمان باکره ای سالم بود از سخنان مار فریفته شد و نافرمانی و مرگ را به دنیا آورد اما مریم باکره با ایمان و شادمانی پر شد آن هنگام که جبرئیل فرشته این بشارت سرورآمیز را به وی داد که روح خدا بر او خواهد آمد…و مریم چنین پاسخ داد: “مرا بر حسب سخن تو واقع خواهد شود”.
قدیس ایرنیوس (وفات 202) که اولین متفکر الهی درباره مریم خوانده می شود این مقایسه را بدین صورت بسط و توسعه می دهد: “حوا که زن آدم و با این حال هنوز باکره بود…نافرمانی کرد و بنابراین مرگ را بر خود و تمام نسل بشری آورد. مریم نیز که مانند حوا نامزد شده و در عین حال باکره بود، به وسیله اطاعت خویش باعث نجات خود و تمام نسل بشر گردید…اگر چه یکی نسبت به خدا نافرمانی کرد دیگری اطاعت را به جا آورد و بنابراین مریم باکره شفیع و مدافع حوای باکره گردید و همچنان که نسل بشر به وسیلۀ یک باکره به مرگ محکوم شد به همین شکل نیز به واسطه یک باکره نجات می یابد. نافرمانی یک باکره به وسیله اطاعت باکره ای دیگر به تعادل می رسد.
نویسندگان مسیحی بعدی کاربرد تفکر “حوای نوین” را گسترده تر کردند. قدیس آمبروز (وفات 420) می گوید “حوا مادر نسل بشر نامیده می شود اما مریم مادر نجات”. این مقایسه را به شکل یک قاعده کلی بیان می کند: “مرگ از طریق حوا حیات از طریق مریم”. قدیس افریم (وفات 375) بدین صورت می نویسد: “شکوهِ دوست داشتنیِ انسان که از طریق حوا از بین رفت، از طریق مریم به انسان بازگشت” در جای دیگری چنین می نویسد: “این مار بود که پاشنه حوا را زد، این پای مریم بود که مار را لگدکوب نمود”.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |