پاسخ به اسلام

مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد به ده فرمان (قسمت نهم)

رای بدهید

6 . غیرتِ خدا

      شکافِ قرار گرفته بین مردمی که خدا را دوست دارند و آنانی که بر ضد او گام برمی‌دارند در تفاوتی دیده می‌شود که بین تهدید به مجازات و وعدۀ برکت در دومین فرمان وجود دارد. باز در اینجا، خدا خودش را درحُکمِ «من» توصیف می‌کند که نشان می‌دهد او یک شخصِ زنده و با اراده است که می‌تواند سخن بگوید. او تأیید می‌کند که خدای با وفایی است که دگرگون نمی‌شود و همه چیز را در اختیار دارد. او در یک عهدِ جاودانی خودش را با ما پیوند داده است و همین انتظار را در وفاداری و اطاعتِ کامل از سوی ما دارد.

            خدا خواهانِ محبت ماست. او نمی‌پذیرد که فرمانبرداری و تسلیم خود را نسبت به وی با یک بُت، بنیانگذار یک مذهب، یا طلا یا نقره تقسیم کنیم. تنها او خداست و نجات دهندۀ دیگری وجود ندارد!

7 . کسانی که از خدا بیزارند بایستی بیافتند

            وای بر کسانی که محبت خدا را خوار می‌شمارند یا آن را کم اهمیت تلقی می‌کنند! آن ها مانند شاخه‌ای هستند که از تاک جدا شده است. آنان پژمرده و خشک خواهند شد و در نهایت، مقصدشان آتشِ جاودانی جهنم خواهد بود. اگر ماندن در خدا را که سرچشمۀ هستی ماست نپذیریم، مرتکبِ خیانتِ روحانی می‌شویم، زیرا قلبمان را برای ارواحِ بیگانه، بُت‌ها یا قدرت های ناپاک باز می‌کنیم یا اینکه از خودمان نیمه خدایان می‌سازیم. خدا جلالش را با هیچ کس به غیر از پسرش و روحش تقسیم نمی‌کند. او یگانه داور در سراسر زمان و ابدیت است.

            اگر کسی نخواهد به سوی خدای راستین بازگشت کند، بلکه به خدایان دیگر یا به خودش نگاه کند که گویا مرکز همه چیز است، او مغرور خواهد شد و قلبش را نسبت به محبت خالقش سخت خواهد ساخت. چنین انسانی سنگدل و شرور می‌شود. او به جای خدمت به دیگران، در فکر تصاحب منافع آنان است. آنکه خدا را دوست ندارد نمی‌تواند همسایۀ خود را نیز محبت نماید. او نمی‌تواند جهان و مشکلات آن را درک کند، زیرا دارای یک معیار درست نیست. از این رو، وجدانش حساسیت خود را از دست می‌دهد، و اخلاق و رفتارش فاسد می‌شود. او گمراه خواهد شد و در مبارزۀ بی‌امانی که برای بقا دارد بدتر از حیوان خواهد گشت.

کسانی را خدا می‌گذارد بیافتند که در جدا ساختن خودشان از او سماجت می‌ورزند، البته این اجازه را می‌دهد پس از این که به آن ها هشدار داد و بارها محبتش را به ایشان نمایان ساخت. او آن ها را تسلیم شهواتِ دلشان می‌کند تا خودشان را نابود سازند. شاؤول پادشاه و یهودای اسخریوطی نمونه‌های برجسته در این باره هستند. اصلِ داوریِ الهی شامل فرد و یک ملت نیز می‌شود. حتی همسران هم بیشترِ اوقات از سوی زوجشان وادار می‌شوند تا شرارت بورزند و به نوبۀ خود، زندگی فرزندانشان نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد. بدین ترتیب است که خدانشناسی از نسلی به نسل دیگر به ارث می‌رسد. خانواده‌ای که زیر نفوذ تنگ‌چشمی و حسادت قرار بگیرد همین صفات را در فضا و رفتار خود آشکار خواهد ساخت. خواه اوضاع خانواده، نوع‌دوستی ظاهری باشد یا سوسیالیسمِ خداناباوری، نتیجه همان است. روح یک خانواده بر بینشِ فرزندانش تأثیر می‌گذارد. برخی خانواده‌ها درگیر بوده‌اند در پیش‌گویی، غیب‌گویی از راه ارتباط با مردگان یا جادوگری با این امید که بتوانند شفا بیابند، یا چیزهای پنهان را آشکار سازند. تمام این کارها را عیسی محکوم می‌کند، ولی اگر کسی توبه کند، او را بیرون نمی‌اندازد. بلکه با خوشی او را می‌پذیرد و از نفرینِ شیطان آزاد می‌سازد. عیسی گفت: «اگر پسر شما را آزاد کند، درحقیقت آزاد خواهید بود» (یوحنا 8 : 36). اقتدار مسیح فوق از فهم و درک ماست. او به تنهایی قادر است که هر قید و بند شیطانی را در هم بشکند.

خدا به ما آموزش می‌دهد که سختدلیِ خانواده را تا پُشت سوم و چهارم مجازات خواهد کرد، مگر اینکه توبۀ راستین رخ دهد و اعضای خانواده  به سوی خدا برگردند. اغلب بچه‌ها و حتی بزرگسالان ثمرۀ یک سلسله از نیاکانِ خدانشناس هستند. با این همه، نباید آن کسانی را محکوم کنیم که قلبِ فاسد دارند، ولی لازم است که سعی کنیم تا پیشینۀ آن ها را بفهمیم. یهودیان و مسلمانانی هستند که از آموزش های پدر بزرگ‌هایشان که پسر خدا را بی‌چون و چرا رد می‌کند، آلوده شده‌اند. آن ها در اسارتِ به هم پیوستۀ گناه زندگی می‌کنند و نجات دهندۀ جهان را نمی‌پذیرند. هر که بخواهد از چنین قدرت های ضد مسیحی آزاد گردد، باید نشست و برخاست قبلی‌اش را با آن ها انکار کند و پیوندهای فرهنگی‌اش را به جهتِ عیسی قطع نماید. ولی زمانی که پشتیبانیِ خانوادگی و امنیتِ زادگاه خود را رها می‌کنیم، می‌بینیم که خدا به راستی پدر ماست. او مسؤولیتِ آینده ما را بر عهده خواهد گرفت. او همواره ما را مطمئن می‌سازد و می‌گوید: «من یَهُوه خدای تو، پدر با محبت تو برای همیشه هستم. تو را می‌شناسم و به نام تو را خواندم. تو به من تعلق داری، به من بچسب و پیوندهای پلید و ناپاک را بگذار که کاملاً از تو دور بشود. به وفاداری و اقتدار من اعتماد کن، پس برای همیشه آزاد و در امان خواهی بود.»

8 . فراوانیِ برکت برای کسانی که خدا را دوست می‌دارند

            اگر کسی خدا را محبت و احترام کند، در سخنانِ وی تفکر و تعمق خواهد کرد و به وسیلۀ قوت او خواهد زیست. هر که به عمقِ فیض او پی ببرد که برای ماست، پیوسته او را برای رستگاری و شکیبایی‌اش شکر خواهد نمود. عشقی را که نسبت به او داریم، به زبانی گویا و روان با شکرگزاری‌ای ابراز می‌داریم که از تمام قلبمان سرچشمه می‌گیرد. باورمندِ سپاسگزار، روزانه در کلام خدا گنج ها، قدرت، برکات و هدایت خواهد یافت. در خصوصِ عروسی که پس از دریافتِ نامۀ دامادش حتی آن را باز نکند و همه چیز را دربارۀ آن نامه فراموش کند، چه فکری خواهید داشت؟ خواهیم گفت که آن عروس، همسرش را دوست ندارد. ولی عروسِ باوفا بی‌صبرانه منتظر دریافت نامه‌های شوهرش خواهد بود. هرگاه نامه‌ای دریافت کند، بی‌درنگ آن را باز خواهد کرد و بارها و بارها نامه را خواهد خواند، دربارۀ برخی عباراتی تفکر خواهد کرد که به زودی تأثیر ماندگار بر یاد او خواهد داشت. زمانی که خدا را محبت نماییم، کلامش را همانند نامه‌های عاشقانه‌ای مطالعه و بررسی می‌کنیم که شخصاً برای ما از آسمان فرستاده شده‌ است. همیشه آن ها را خواهیم خواند و مطالب با اهمیت را از بَر خواهیم نمود. قلب های ما از سخنان خدا پُر خواهد شد، همان سخنانی که به ما قوت می‌دهند تا اراده‌اش را به انجام رسانیم.

            اگر والدین، صمیمانه برای خانه‌هایشان دعا کنند، برکاتِ عیسی را  بر  اعضای  خانوادۀ خود به ارمغان می‌آورند. فرزندانشان خدانشناس و بی‌تفاوت به بار نخواهند آمد، بلکه شالوده‌ای محکم خواهند داشت. البته، والدین نمی‌توانند فرزندان خود را مجبور کنند که به مسیح ایمان بیاورند، تا چه رسد که با کتک زدن آن ها را از شرارت پاک کنند. ولی نمونه‌ای از یک پدر یا مادر مهربان، رفته رفته ولی به‌گونۀ ژرف بر روی آن ها بی‌اختیار اثر می‌گذارد. بچه‌ها اغلب رفتار والدین خود را بیش از سخنان آن ها به یاد می‌آورند. گاهی نگاهِ یک مادر رساتر از سخنانش به گوش می‌رسد، و محبتش پس از مرگ هم تأثیر گذار است.

            خدا به کسانی که او را محبت کنند وعده می‌دهد که تا هزار نسل مبارک خواهند بود! تسلیِ بزرگی این وعده ارائه می‌دهد به والدینی که باید فرزندانشان را در دوره‌ای بزرگ کنند که مملو از وسوسه و بی‌خدایی است. قدرتِ محبت خدا درونِ تاریکی رخنه می‌کند همان‌گونه که نور خورشید به داخل اتاق تاریک نفوذ می‌نماید. میراثِ روحانی یک خانواده زمانی چند برابر خواهد شد که والدین باورمندانی اهل دعا هستند.

            آیا تا کنون تلاش کرده‌اید دوره‌ای را بشمارید که در هزار نسل است؟ اگر برای هر نسل 25 سال را در نظر بگیریم، پس به مدت 25000 سال، برکاتِ فراوانِ الهی تنها از یک ایماندار راستین ناشی می‌شود. یا اگـر به شرایط نوه‌ها در یک خانواده بزرگ فکر کنیم، تعداد بسیار زیاد از نواده‌گان را خواهیم داشت که به بزرگی یک گردانِ روحانی می‌باشند. همۀ آن ها به وسیلۀ والدینی که ایماندار و مطیعِ خدا هستند برکت خواهند یافت. خدا به دوستدارانش اطمینان می‌دهد که هر ایماندارِ وفاداری، خاستگاهِ محبت برای صدها انسان خواهد بود. پیرو عیسی هرگر ادعا نمی‌کند که خودش سرچشمه خداشنـاسی و دینداری است، بلکه خویشتن را مجرای فیض خدا به‌شمار می‌آورد. به واسطۀ فراوانی که خدا دارد، بی‌چون و چرا فیـض پس از فیـض می‌بخشد به کسانی که او را دوست دارنـد و به وی توکل می‌کنند.

            اگر تأثیر برکاتِ روحانی یا مادیِ والدین را در زندگی‌مان تجربه کرده باشیم، پس می‌توانیم به ارزشِ فرهنگ های متفاوت در جهان پی ببریم. هر جا که کلام خدا صدها سال پیش از این بر یک روستا، یک شهر و یا مردمی اثر گذاشته است، شما تأثیر آن را خواهید دید و احساس خواهید کرد. هر جا انسان ها به وسیلۀ عیسی آزاد شده‌اند، شکرگزاری و خدمت به یکدیگر را از خود نشان داده‌اند. هنگامی که خدا بتواند توسط روح قدوسش بر روی یک فرهنگِ ویژه اثر بگذارد، در نتیجه خانواده، مدارس، اقتصاد و سیاست بیش از آنچه بتوانیم فکرش را بکنیم تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

            عکسِ این مقوله هم صادق است: دربارۀ کشورهایی که خدایانِ خونین رنگ را ستایش می‌کنند  مانند  هندوستان، یا  نیاکانشان  را  می‌پرستند  مانند  چین یا  آفریقا.  در این‌گونه کشورها افسون های جادویی و بُت پرستی برای امنیت بخشیدن به مردم دارای اهمیت است. بر چنین جوامعی ترس، بردگی و نگرانی حاکم است. بیشتر اوقات، زمانی که یک مرد بر زنش فرمانروایی می‌کند، ارزشِ آن زن  به لجن کشیده می‌شود. جنگ های قبیله‌ای جلوی پیشرفت را می‌گیرد و فقیر، فقیرتر می‌گردد. اگر شما به یک روستای مسلمان، هندو یا مسیحی وارد شوید، بی‌درنگ حال و هوای روحانی آنجا را احساس خواهید کرد. حتی حیوانات حس می‌کنند که آیا  با بی‌رحمی کتک می‌خورند یا اینکه به مهربانی با آن ها رفتار می‌شود.

9 . خلاصۀ مطلب : جداییِ بسیار مهم

            برکاتِ والدینِ ایماندار دیده می‌شود در آنچه آن ها در فرد یا خانواده‌ها ارائه می‌دهند که همین در نتیجۀ محبت استواری است که پدر یا مادر بزرگ های آن ها داشتند. چنین پدر یا مادر بزرگ ها تا زمان سالخوردگی دعا کردند، به سختی کار نمودند و آبرومند زیستند. به راستی که در سراسر جهان یک خطِ بخش کننده، جدا می‌سازد  کسانی را که خدا را دوست دارند از آنانی که از وی متنفر هستند. اگر شما صادقانه به خدای پدر توکل کنید، مانند یک بچه در او آرام می‌گیرید و میوۀ محبت او را آشکار می‌سازید. ولی اگر کسی با دعوتِ خدا مقاومت کند از خداشناسی و دینداری به بیراه خواهد رفت. جای شگفتی ندارد که در این روزهای آخر می‌بینیم محبت بسیاری رو به زوال است. اگر انسان به سوی خدا بازگشت نکند، سرچشمۀ شرارت می‌شود. پدیدار شدن نظریه‌های خطرناک در نتیجۀ طغیان و شورش بر ضد خداست. کارل مارکس در جوانی خداشناس بود، ولی هنگامی که گرفتارِ غیب‌گویی شد و به جهانِ سحر و جادو پا گذاشت، ماده‌گرایی مرده را درحُکمِ راهی برای زندگی برگزید و با این نظریه میلیون ها انسان را به بیراهه هدایت کرد. با این همه، پیروانش نخواهند توانست بهشتِ کارگران را روی زمین ایجاد کنند، هر چند که مُشت های خود را به روی خدا تکان دهند. هر که خدا را انکار نماید که سرچشمۀ راستینِ محبت و زندگی است، و مردم را به جای او ستایش کند، تلخی و کینه را در قلب خود زنده خواهد کرد و بدین ترتیب خشمِ خدای قدوس را در روز داوری به دست خواهد آورد.

نوشته عبدالمسیح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO