دعای پیونده دهنده؟
در اینجا هرآنچه را که درمورد " دعا " در طی راه تجربه کردم برایتان به رشته تحریر در می آورم.
هنوز از زمانی که شوهرم فوت کرده بود زیاد نمی گذشت. به خاطر می آوردم که در فکر نقل مکان کردن به جایی تازه بودیم و در این مورد با خداوند به مشورت نشستیم. در طی دعا، پسر و دخترم نیز مرا همراهی می کردند.
در آن روز دعای خود را به این صورت به پایان رساندم" خداوندا از تو متشکرم که به ما راه درست را نشان خواهی داد و در تصمیمی که داریم ما را هدایت خواهی کرد."
وقتی که بلندشدم،Haly دخترم که در آن زمان 12 سال بیشتر نداشت، رو به من کرد و گفت: مادر فراموش کردی که در پایان دعا "آمین" بگویی.
درحالی که به او نگاه می کردم سری تکان دادم و گفتم: "بله دخترم، به این خاطر که من و خداوند قراراست تمام روز را بایکدیگر در این مورد صحبت کنیم."
و همین طور هم شد! مکالمۀ من و خداوند در هنگام شستن ظرفها و انتظار در مطب دندانپزشکی و هنگام رانندگی ، همچنین ادامه پیدا کرد. و بالاخره من و بچه ها تصمیم گرفتیم که به ایالت دیگری نقل مکان کنیم که با این سفر مسیر زندگی من کاملاًَ تغییر پیدا کرد و به مرحله ای جدید پا گذاشتیم. ولی مهمتر از آن ارتباط هیجان انگیز و تازه ای بود که با خداوند شروع کرده بودم.
در اینجا هرآنچه را که درمورد " دعا " در طی راه تجربه کردم برایتان به رشته تحریر در می آورم.
1- ما مشت به هوا نمی کوبیم.
من در Coloradoزندگی می کنم. مکان زیبایی که در بهار باشکوه و دیدنی است و بلندی قله هایی که بر فراز شهر افراشته شده اند و چشم هر بینده ای را از شکوه و جلال خود خیره می سازند.
گاهی به ندرت پیش می آید، که ابرها آنقدر پایین میایندکه اطراف کوه را اشغال کرده و آنها را غیر قابل رویت می سازند. ولی در یک چنین وضعیتی مسلماً ما نخواهیم گفت که "بلندی قله ها ازبین رفته اند و دیگر وجود ندارند. ما می دانیم و این برای ما بیش از اندازه خوب بود و ما لیاقتش را نداشتیم و به همین دلیل آنها را از دست دادیم!" ما همه می دانیم که قله ها سر جای خودشان هستند حتی اگر قادر به رویت آنها نباشیم . در مورد خداوند نیز یک چنین حالتی وجود دارد.
دست خداوند همواره در زندگی ما در کار است حتی اگر ما قادر به دیدن آن نباشیم.
2- اگر خود ما شخصاً با خداوند رابطه نداشته باشیم و با او صحبت نکنیم، هیچ فایده ای ندارد که درمورد مبحث " دعا " کتاب بخوانیم یا به موعظه های واعظین مشهور و بزرگ دنیا گوش دهیم، زیرا عیسی مسیح مرد و قیام کردکه ما امروز این امتیاز را داشته باشیم که خود شخصاً به حضور او رفته و همانند یک دوست صمیمی با پدر آسمانی خود به صحبت بنشینیم. Jana ( اسم حقیقی او در اینجا ذکر نشده است) به یاد می آورد که هرگاه به دعای پدر بزرگ و مادر بزرگ خود گوش می داده ، کلامتی عجیب و غیر مسلح می شنیده است، کلاماتی کتاب مقدسی و دور از ذهن که امروز دیگر استفاده نمی شود و همین باعث می شود که در هنگام نزدیک شدن و ارتباط برقرار کردن با خداوند احساس راحتی نکند.
او می گوید رفتارش و طرز فکرش نسبت به خداوند زمانی عوض شد که سعی می کرد ماشین چمنزنی لجبازش را روشن کند ولی متأسفانه موفق نشد و بالاخره در کمال سادگی در حالی که آهی می کشید به خداوند گفت: "خداوندا ، من واقعاً به کمک تو احتیاج دارم." روشن شدن ماشین چمنزنی و جوابی که خداوند به او داد باعث گردید که Jana نسبت به حضور خداوند آگاه و هوشیار شود و پس از این اتفاق وارد مرحله ای تازه در زندگی خود گردید.
3- برای دعا کردن راه "خاص" و "درستی" وجود ندارد.
شاید شما هم این " پنج پیشنهاد را شنیده باشید.
( هرروز در مکانی همیشگی خود برای دعا حاضر باشید، زمان دعای شما مشخص و همیشگی باشد، شکل دعا کردن شما مشخص و همیشگی باشد، یک مبحث از کلام خداوند را انتخاب کرده و پس از خواندن آن دعا کنید.)
البته اذعان دارم که این پیشنهادات بسیار خوب هستند ولی خیلی مهمتر است که درعوض تمرکز کردن بر روی روش و مراحل دعا کردن، بیشتر بر روی خود موهبت و امتیازی که خداوند مهربان به ما ارزانی داشته تمرکز کنیم.
سالها پیش در زمینۀ کارم بر سر دوراهی قرارگرفته بودم و روزی مشکل خود را با یکی از دوستان صمیمی خود در میان گذاشتم. او در حالیکه بر روی صندلیش نشسته بود ، به عقب تکیه داد و دستانش را در پشت سرش قرار داد و روبه من کرد و گفت: بگذار همین حالا این مشکل را به دستان خداوند بسپاریم، و سپس با چشمانی کاملاً باز شروع به دعا کردن نمود.
ولی من با حرکتی تند سر خود را پایین آوردم و دستهایم را گره کردم و در حالیکه پلکهایم را با شدت به هم فشار می دادم شروع به دعا کردم. هنوز می دانستم که دوست من در حالیکه دعا می کند به بیرون از پنجره خیره شده و چشمانش کاملاً باز است و با کسی صحبت می کند که او را و تمام زیبائیهای جهان هستی را آفریده است.
اگر چه از جسارت فیزیکی و فروتنی روحانی او خیرت کرده بودم ولی در همان موقع بود که به شکل جدیدی از دعا اندیشیدم. امروز می توانم بدون اغراق بگویم که با چشمان باز هم می توانم دعا کنم و حتی وقتی که با یک دوست قدم می زنم و یا پای تلفن به تشویق کردن مراجعین می پردازم، باز هم در دعا هستم و دیگر زمان و مکان برایم اهمیتی ندارد.
4- همانطور که با یک دوست صمیمی حرف می زنید با خداوند صحبت کنید.
مادر بزرگ من Mama Farly که در کنتاکی زندگی می کند، آنقدر با خداوند طبیعی و صمیمی حرف می زند که وقتی در خانه صدای او را می شنوم راه خود را به سمت آشپزخانه کج کرده و به سوی صدا می روم در حالیکه انتظار دارم یکی از همسایه ها را در کنار او ببینم، ولی بعد متوجه می شوم که مادر بزرگم در حال بحث و مکالمه با خداوند است.
یکروز شنیدم که می گفت: " خداوندا تو باید در مورد این چاه یک کاری بکنی! تو خودت می دانی که ما به آب احتیاج داریم و خودت گفتی که تنها کاری که باید انجام دهید این است که از تو بطلبیم، پس خداوندا از اینکه ما را در طریق یافتن راه حلی مناسب هدایت خواهی کرد، تشکر می کنم و خداوندا از تو می خواهم که در طی این مدت مردان ما را قوت ببخشی و آنها را از خطرات محافظت کنی.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید صبح روز بعد پدربزرگ و عموی من در حین کندن زمین به یک مخزن زیرزمینی آب رسیدند!
5- از نشان دادن احساسات خود به خداوند خودداری نکنید.
به یاد می آورم پسرم Jay تازه راه افتاده بود. در آن دوران هر چیز کوچکی برایش آنقدر هیجان انگیز بود که با دیدنش مرا صدا می کرد و می گفت:
" هی، اینجارو ببین ….." او هنوز قادر نبود که کلمات را بدرستی ادا کند ولی با این همه از نشان دادن احساساتش خودداری نمی کرد.
چقدر خوب می شد اگر ما نیز با دیدن زیبائی خورشید درخشان ، یک چنین عکس العمل پر از شادی و وجد را به خداوند و پدر خود هدیه می دادیم.
به همین ترتیب چقدر خوب می شد اگر هنگام درد و رنج در مقابل خداوند حقیقی رفتار می کردیم.
بعنوان یک مادر بیوه که مسئول پرورش وتربیت دو کودک می باشد، خیلی وقتها ودر زمان مواجه شدن با شرایط سخت وطاقت فرسا ، دعا خود را با این کلمات آغاز کرده ام: " خداوندا تو خودت میدانی که تا چه حد از یکچنین روزهایی تنفر دارم"وقتی پدر آسمانی ما فرمود که "بیائید به سوی من …" منظورش این نبود که هرموقع لبخند دارید بسوی من آئید، بلکه او فقط گفت: … بیائید …
6- دعا کنید ، حتی اگر احساس می کنید تمایلی به دعا کردن ندارید.
در یکی از همان روزها بود که یکی از دوستان مجرد مادر من بنام Debi درسی تازه را تجربه کرد پسر او Shane که در آن موقع 9 سال بیشتر نداشت در یک صبح تابستانی در حالیکه فریاد می زد به داخل خانه دوید. Debi از شنیدن صدای فریاد او ، هراسان به سمت در رفت و Shane را دید که با دست چپش به شدت دست راستش را در مشت گرفته و فشار می داد و خون از لابلای انگشتانش جاری بود. Debi به او گفت:" Shane چه اتفاقی افتاده، بگذار دستت را ببینم." ولی کودک خود را عقب می کشید و می گفت : نه برو کنار ، تو منو اذیت می کنی " خواهشهای مادر بیچاره هیچ فایده ای نداشت و بالاخره او مجبود شد که Shane را به زور بر روی زمین بخواباند و با دقت مشتش را باز کند. در تمام این مدت Debi انتظار داشت که با استخوانها و رگهای بیرون زده مواجه شود ، ولی در کمال تعجب دید که این همه سرو صدا فقط بخاطر یک خراش جزئی بود، از نوع خراشهایی که خون زیادی از آن می رود. بعداز اینکه به زخم رسیدگی کرد، پسر کوچکش را دوباره به بازی فرستاد. وقتی جعبۀ کمکهای اولیه را کنار گذاشت ، در کمال تعجب به رفتار پسرش فکر می کرد. ناگهان به خودش آمد و متوجه شد که این دقیقاً رفتاری بوده است که خودش در رابطه با خداوند کرده است. Debi به خاطر می آورد که پس از رفتن همسرش ، پس از اینکه او Debi را ترک کرد، او آنقدر آزرده و رنجیده شده بود که دیگر دعا نمی کرد. خداوند در تمام این مدت به او می گفت: بگذار کمکت کنم ولی Debi با مشتهای گره کرده به او می گفت : "نه، تو مرا اذیت خواهی کرد……"
همان لحظه در داخل آشپزخانه ، Debi آهی کشید و در حضور خداوند اشک ریخت و درد تمام قلبش را پرکرد و به خداوند آنچه را که برایش مکاشفه شده بود، گفت ولی بیش از همه، گوشهای خودش نیاز داشت که آن کلمات را بشنود. شفای او از همان لحظه شروع شد.
7- لحظات بحرانی را به خداوند بسپارید…….
دقیقاً در همان وضعیتی که تا گردن در مشکلات و آشفتگیها فرو رفته ایم و نمی توانیم خود را بیرون بکشیم ، دقیقاً در همین وضعیت خداوند می تواند قدرت خود را آشکار سازد. خیلی اوقات برای من شرایطی بوجود آمده که بر سر دوراهی قرار گرفته ام و یا نمی دانسته ام که چه کنم . بخصوص برایم پیش آمده که در اوج وضعیتهای بحرانی تنها کاری که توانسته ام انجام دهم ، فقط این بوده است که با صدای وحشت زده خدا را صدا کنم، یعنی تنها یک کلمه " خدا " .
این تمام کاری بود که در وضعیتی خطرناک در Pennsylvania انجام دادم، یعنی در زمانی که ماشین کناری من در جاده ، در حالی که با سرعت می راند از کنترل خارج شد و با شتاب فراوان به سوی ماشین من آمد و تنها به فاصلۀ یک تار مو از کنار من رد شد و خطر از من گذشت.
یکروز دیگر در حالیکه باران می بارید، در نزدیکی خانه با ماشین تصادف کردم ، این اتفاق در وضعیتی افتاد که باز هم همان دعای کوتاه را به زبان آورده بودم … " خدا " … من نمیدانم چرا خداوند در بعضی مواقع به میان می آید و مانع رخ دادن واقعه ای می شود و در زمان دیگر از دخالت کردن در آن خود داری می کند؟
به هر حال میدانم که او در همۀ شرایط حتی در وضعیتهای بد نیز در کنار ماست.
تنها یکروز قبل از موت همسرم بود که به من گفت :" به خاطر داشته باش ، San خداوند هرگز قول نداده است که راه را برای ما آسان سازد، بلکه او وعده داده که در این راه ما را تنها نمی گذارد."
8- دعا کنید حتی اگر خود را ضعیف و ناتوان می بینید.
عمه Adah در 5 سال پایان عمرش فلج شده بود و 2 سال آخر را هم دیگر نمی توانست صحبت کند. مادر من تمام وقتش را صرف مراقبت از او می کرد. او را حمام می برد، در رختخواب جابجایش می کرد، به او غذا می داد. او حتی عمه را تشویق می کرد که برای افراد دیگر دعا کند تا به این ترتیب بتواند خدا را خدمت کند. هرروز وقتی که مادرم از سوی کسی درخواست دعایی دریافت می کرد و یا خودش در مواردی مختلف نیازی را احساس می کرد ، آنرا به عمه Adah می گفت و بعد بر بالینش صبر می کرد تا عمه با حرکت دادن پلکهایش موافقت خود را اعلام کند. او اکثراً برای من و فرزندانم دعا می کرد، بخصوص در مواقعی که برای ملاقات به آنسو پرواز می کردیم.
هر موقع که من و بچه ها برای ملاقات به منزل پدر و مادرم می رفتیم ، برای دیدن عمه وارد اتاقش می شدیم ، تخت او را در اتاق پذیرایی قرار داده بودند ، به مجرد دیدن او ، صورتش را می بوسیدیم و از دعاهایی که برای ما کرده بود تشکر می کردیم و خدا می داند چشمان او از شادی چه برقی می زد.
عمه Adah سال پیش فوت کرد و از آن موقع تا بحال ، اکثر اوقات به این می اندیشم که دعاهای او تا چه اندازه ما را محافظت می کرد و همچنین چقدر بر روی خودش تأثیر عالی و اساسی گذاشته بود. در اوج درد و رنج ، وجود او آکنده از بردباری و صبر بود ، یعنی وضعیتی که من اصلاً انتظارش را نداشتم. مسلماً دعاهای بی وقفۀ او باعث شده بود که خداوند عمه را با لطف و محبت خودش بپوشاند.
9- در وقت دعا به اقتدار و حاکمیت خداوند ایمان داشته باشید.
وقتی که سرطان مغزی شوهرم Don موقتاً بطور غیره منتظره ای تسکین پیداکرد، از او سوال کردم که آیا دعاهای ما برای شفای او باعث گردیده که خداوند تصمیم خود را تغییر دهد ؟ همسرم سرش را به علامت "نه" تکان داد، پس از او سوال کردم : دلیل دعا کردن ما چیست اگر خداوند به این دعاها ترتیب اثر نمی دهد ؟
او درحالیکه به آرامی و در کمال صبر نگاهی به می انداخت اضافه کرد: ما دعا می کنیم تا به خداوند نشان دهیم که همه چیز را کاملاً به او تسلیم نموده ایم.
هنوز بعداز گذشت چهارده سال از آن روز ، این صحنه را به روشنی در خاطر دارم و می دانم که وقتی دعا می کنم نیازی نیست از آینده اطلاعی داشته باشم.
تمام آنچه که من باید انجام دهم این است که به آفریننده ای که از آینده خبر دارد اطمینان کنم.
حتی در زمانیکه خود را سرگشته و محروم از همه چیز می دانید و یا فکر می کنید، همه چیز را یافته اید باز هم بدنبال نکته ای بگردید که می توانید در زندگی خود ، خدا را به خاطرش شکر کنید.
اگر چه دختر ده ساله ام Joy و پسر هشت ساله ام Holly پدرشان را جسماً از دست داده بودند ولی پس از مرگ شوهرم تصمیم گرفتیم که هرگز اجازه ندهم آنها از نظر احساسی مرا نیز از دست بدهند . شبها در حالیکه آنها را آمادۀ خوابیدن می کردم، از ایشان می پرسیدم که آیا دوست دارند قبل از دعای آخر شب در مورد مطالبی خاص با یکدیگر صحبت کنیم ویا چیزی هست که بخواهند با من در میان بگذارند؟
گاهی اوقات پسرم از من دربارۀ مراسم تشییع جنازه سوال می کرد و یا اینکه خاطراتی را از پدرش به یاد می آورد و با ما درمیان می گذاشت ولی Holly همیشه ساکت بود!
حتی پس از گذشت دو هفته از مرگ پدرش همچنان از گریه کردن خودداری میکرد و اگر هم سئوالی هم بود آنرا در درونش پنهان مینمود و با من در میان نمی گذاشت.
من کم کم از دوستانم خواهش میکردم که برای او دعا کنند تا بلکه آنچه را در درونش میریخت خالی نماید. مدتی گذشت و یک شب، همینطور که با او حرف میزدم و به حرف زدن تشویقش میکردم به من گفت: مادر من در تعجب هستم … یک چیز برای من سئوال شده است که آیا خداوند اصلاً به دعاهای ما گوش میدهد؟
او در واقع با مطرح کردن این سئوال آنچه را که همۀ انسانها در زمان درد و رنج می گویند، به زبان آورد. من فرصتی برای یک دعای طولانی نداشتم، پس خیلی سریع در ذهنم دعایی نمودم و سپس شروع به سخت ترین توجیه و تفسیری نمودم که تا آن روز تجربه اش نکرده بودم. در شروع صحبتم Holly را به یاد پدر بزرگم انداختم، Ted، پدر بزرگ من بعد از اینکه پایش را در معدن زغال سنگ کنتاکی از دست داد، درگذشت. Ted در زمان مرگش فقط 22 سال سن داشت و از خود 3 فرزند به جا گذاشت که هر سه زیر 4 سال سن داشتند. سپس به Holly یاد آوری کردم که خداوند به ما شانزده ماه اضافه وقت داد که با پدر باشیم، در حالیکه همه دکترها گفته بودند که او در چند هفته آینده خواهد مرد!
و همچنین به او خاطر نشان کردم که پدرش میتوانست پس از اولین جدالی که با سرطان داشت، این دنیا را ترک کند، یعنی دقیقاً زمانی که Holly سه سال بیشتر نداشت، سپس از دخترم سئوال کردم که آیا میل دارد با یکدیگر دعا کنیم؟ او سرش را تکان داد و سپس شروع به دعا کردن نمود و گفت: خداوندا از تو متشکرم که پدرم را در آن روزهایی که خیلی کوچک بودم از من نگرفتی و به جای آن حالا او را پیش خود بردی!
از آن شب تا به حال اکثر اوقات در فکر فرو میروم و از خداوند سئوال میکنم که چرا جواب دعاها را آن طور که من از او خواسته ام، نمی دهد. هنوز هیچ جوابی از سوی او دریافت نکرده ام ولی یک چیز را میدانم که خداوند به ما اهمیت میدهد و از ما انتظار دارد که همچنان به صحبت کردن با او ادامه دهیم.
شش روش برای جای دادن دعا در برنامه های فشردۀ روزانه
ما خانمها واقعاً مشغول هستیم ! کار همیشه هست، در کنار آن بچه ها، کلیسا و تعهدات آن، آشپزی کردن و تمیز کردن و دهها هزار تقاضای دیگر که هر روزه در برنامۀ روزانۀ خود با آنها مواجه میشویم. با این تفاصیل چطور امکان دارد که با خالق خود رابطه ای برقرار کنیم؟ با خدایی که تنها شخصیتی میباشد که میتواند حقیقتاً در زمینۀ به انجام رساندن آن لیست بلند بالا به ما کمک کند.
چرا از نظریات و پیشنهادات 6 خوانندۀ پر مشغلۀ TCW استفاده نکنیم؟
· با FIDO و پدر به پیاده روی برو!
من هر روز صبح در حالیکه سگم، DIAMOND، را برای پیاده روی و هواخوری بیرون میبرم، دعا میکنم. من از خدا میخواهم که فرزندانم، یعنی Brandan,Amanda را در راه مدرسه محافظت کند. و همچنین برای همسرم، John دعا میکنم، مردِ خوبی که برای فراهم نمودن وسایل و امکانات راحتی و آرامش خانواده اش هر روز کار میکند و زحمت میکشد. همچنین از خداوند برای درخشش خورشید زیبا و با شکوه تشکر میکنم و همینطور به خاطر خرگوشها و آهوهای زیبایی که گاهی به طور اتفاقی از مسیر من می گذرند و تمام وجودم را از شعف و لذت پر می سازند و مرا به یادِ زیبایی صنعت دست خداوند میاندازند.
· تماس و ارتباط:
سابقاً وقتی کامپیوتر را روشن میکردم میدانستم که باید زمانی را صبر کنم تا بتوانم از اینترنت استفاده کنم. روشن شدن کامپیوتر و اتصال آن با اینترنت و انتظار کشیدن به کلی مرا کلافه میگرد. گاهی احساس میکردم که این انتظار تا ابد ادامه خواهد یافت. ولی خدا را شکر میکنم که این وضعیت در حال حاضر برای من فرصتی شده است که بتوانم در این فاصله به دعا و راز و نیاز با خداوند بپردازم و شاید باور نکنید اگر بگویم که زمان برایم خیلی کوتاه شده است! ( Lisa Hendry – Colorado)
· از فرصتهای اتفاقی استفاده کنید:
علاوه بر زمان ثابت و همیشگی که برای دعا در خداوند مشخص و تعیین کرده ام، زمانهای را هم در طی روز به صحبت با خداوند اختصاص میدهم. به عنوان مثال در هنگام پیاده روی در اطراف خانه و یا ورزش با دوچرخه بدن سازی، رانندگی، در زمان نشستن در دفتر کارم، قبل از اینکه درس را شروع کنم، حین زمانیکه حمام را تمیز میکنم. ( Ruth Aipperspach – Texas)
*برای دعا کردن برنامه ریزی کنید:
من زمان دعا کردنم را در لیست کارهای رزوانه ام یادداشت میکنم و برای آن برنامه ریزی می نمایم.
"دعای شخصی"
" کمک به رشد یک دعای موفق در زندگی"
همان طور که رابطۀ عاشقانه میان زن و شوهر نیاز به توجهِ همیشگی و دائم دارد، در رابطه با خداوند نیز باید کمال توجه و مراقبت را به عمل آوریم.
از آنجایی که دعا مهمترین و اصیل ترین عامل تقویت کننده و رشد دهندۀ رابطۀ هر انسانی با خداوند می باشد، بسیاری از مردان خدا و شبانان برای داشتن یک زندگی سراسر دعا با نفس خویش در نبرد می باشند. در حالیکه نداشتن این ارتباط شخصی با خداوند از طریق دعا توانائی خدمت کردن ما را فلج می نماید.
· نبرد با زندگی خالی از دعا
برای همه اتفاق می افتد که در بسیاری از مواقع ضعف جسمانی بر ایشان غالب میگردد. بخصوص در مواقعی که زندگی ما در اوج رابطۀ روحانی با پدر آسمانی و سراسر دعا میباشد. متاسفانه همان طور که پولس هم در باب 8 رومیان متذکر می گردد، هیچ راهی برای غلبه بر این طبیعت ضعیف بشری وجود ندارد، مگر اینکه دست خداوند از طریق روح قدوسش در زندگی ما شروع به کار کند.
با تمرین کردن و به کار بستن این سه روش میتوانید از قدرت روحِ آرامش بخش خداوند به پُری بهره ببرید.
1 – خود را برای دعا کردن ملزم کنید:
بسیاری از مسئولین و رهبرانِ مسیحی خود را متعهد و ملزم میدانند که برای دیگران دعا کنند و این برنامه را به طور مستمر ادامه میدهند. به عنوان مثال سرپرست کلیساهای منطقه، در طی ماه، هر روزه با یکی از اعضای کلیسا تماس تلفنی برقرار میکند و با یکدیگر همدل شده دعا میکنند.
شبانی دیگر همیشه در ذهن خود شخصی را از قبل انتخاب شده دارد تا در زمانی که برای دعا مشخص نموده با او تماس بگیرد و با هم دعا کنند. این شبان در عین حال باید نظارت داشته باشد که آیا شریک دعای او حقیقتاً بر طبق قرارشان دعا میکند یا خیر – یکی کشیش دیگر خود را متعهد کرده است که در طی روز با دو گروه مختلف در کلیسای محلی خود ملاقات کند. ملاقات کردن با دیگران و مشارکت داشتن در دعا، باعث می شود که به طور مستمر با خداوند رابطه داشته باشیم و مهمتر از آن چه در مقابل خداوند و چه در مقابل دیگران دور از ریا و خالص باشیم.
2- از انگیزه های مختلف و متنوع برای دعا کردن استفاده کنید:
به چه ترتیب میتوان محرک و یا نیروی مضاعف ایجاد کرد؟
یکی از شبانان کالیفرنیا تا زمانی که غذای روحانی خود را دریافت نکند، لب به غذای جسمانی نمی زند و برای همین زمانی را مشخص کرده است تا هر روز صبح رازگاهان داشته باشد. او اضافه میکند که غذا یکی از مواردی میباشد که به راحتی میتواند برای او انگیزه ایجاد کند، به همین خاطر هر روز صبح از این روش استفاده میکنم تا غذای روحانی روحم را به او برسانم. یکی از کشیشان اهل آریزونا از موقعیتهایی که پشت چراغ قرمز به دست می آورد، استفاده کرده و به دعا کردن می پردازد. در حال حاضر او از وضعیت استفاده و بهرۀ مضاعف میبرد. سابقاً هر وقت که مجبور میشد پشت چراغ قرمز مدتی را صبر کند، کاملاً خسته و کلافه میگشت، ولی حالا این مسئله برای او یک انگیزۀ مثبت شده است، فرصتی که میتواند به دعا بپردازد.
3 – دعا را تبدیل به یک عمل فیزیکی کنید:
بهره ای که از تمرینات بدنی برده میشود، به روشنی قابل مشاهده است. بسیاری از رهبران مذهبی و افرادِ مسئول در امور مسیحی در هنگام دویدن، شنا کردن و دوچرخه سواری و یا قدم زدن به دعا می پردازند. کاملاً روشن است که هدف از یک چنین تمرینی همراه کردن و ربط دادن دعا به یک عمل مفید دیگری میباشد تا به ما کمک کند بر بی علاقگی و رخوتی که به طور ناگهانی به ما حمله میکند و ما را فلج می سازد غالب شویم.
دیگر فعالیتهای جسمی نیز در این زمنیه بسیار موثر می باشند، به طور مثال یکی از شبانان اهل Michigan میگوید که در هنگام دعا سعی میکند که حتی الامکان با صدای بلند با خداوند صحبت کند زیرا این حرکت مانع میشود افکار او به سمت چیزهای دیگر منحرف شود و ذهن او را متمرکز نگاه میدارد. یک شبان دیگر میگوید که در هنگام دعا یا می ایستد و یا به اطراف قدم می زند و همچنین متذکر می شود که " موارد دعا را بر روی سه تا پنج کارت کوچک می نویسم و همینطور که راه میروم آنها را تک تک میخوانم و برایشان دعا میکنم و بعد به سراغ کارت بعدی می روم" در دنبالِ صحبتش میگوید که تا به حال امکان نداشته در طی یک چنین دعائی احساس خواب آلودگی کنم و اعمال و حرکات بدنی ما در هنگام دعا به ما کمک میکند که به خاطر داشته باشیم، با خدائی زنده و فعال که در کنار ما حضور دارد و قدرتی بس عظیم دارد و همچنین به دعای ما گوش فرا می دهد، صحبت میکنیم.
4- راه حلِ درست و مناسب:
آنچه که مسلم است، برای داشتن یک زندگی فعال در دعا و مکالمه با خداوند راههای زیادی وجود دارد که هرگز نمی توانیم بگوییم تعداد روشها محدود و یا کم می باشد. گاهی اوقات ما با انتخاب های محدود خود مانع رشدِمان در دعا می شویم و خود را فلج می نمائیم، زیرا تنها به یک روش اتکا میکنیم. روشهائی را که انتخاب می کنیم و استفاده می نماییم باید جوابگوی نیازهای ما باشد.
اگر بی ثباتی در دعا کردن مشکل ما است و اگر مستمراً به مکالمه با خداوند نمی پردازیم، شاید داشتن یک نفر که با ما در دعا همراه باشد خیلی به این مسئله کمک کند، با وجود یک چنین شخصی ما خود را ملزم میدانیم که به طور مداوم برنامۀ دعای خویش را داشته باشیم.
از سوی دیگر شاید یک سری اشخاص علاقه ای نداشته باشند که در این زمینه به طور مستمر کنترل شوند و یا اینکه پیدا کردن چنین شخصی برایشان امکان ندارد، برای این گروه بهتر است که بُرهه ای مشخص از زمان را در برنامۀ روزانه خود به دعا کردن اختصاص دهند و همین امر میتواند هدفی غالب و محرک برای دعا گردد.
به هر حال روشهائی را که انتخاب میکنیم باید بر این پایه باشد که خودِ ما نیز در آن احساس آرامش و راحتی کنیم. هدفِ اساسی ما این است که روشی را انتخاب کنیم که مُصمر ثمر باشد و بشود از آن به نحو احسن بهره برداری کرد. ما میخواهیم به این ترتیب دعا را قسمتی جالب و فعال از زندگی خود سازیم تا با علاقه و اشتیاق آن را به عمل آوریم.
آیا دعاهای ما در تصمیات خداوند تغییری ایجاد می کند؟
-" زیرا من که یهوه می باشم،تغییر نمی پذیریم…" ( ملاکی 3 : 6 )
-" … دل من در اندرونم منقلب شده و رقت های من با هم مشتعل شده است." هوشع 8 : 11
این دو عبارت که از نطر الهیاتی حقیقتاً برای ما ایجاد تردید مینماید، در کتاب مقدس به عنوان کلام زندۀ خداوند به رشته تحریر در آمده است.
من شخصاً میتوانم به دنبال این آیات، آیات دیگری نیز از کلام خداوند بیاورم که به روشنی و وضوح راجع به شخصیت تغییر ناپذیر خداوند صحبت میکند و سپس به همان میزان و شاید تعداد بیشتری از آیاتِ دیگر در کلام خداوند را کنار هم قرار دهم که در همگی بیانگر یک نکته هستند که خداوند در تصمیمات خود تجدید نظر میکند و آنها را تغییر میدهد.
اگر حقیقت را بخواهید همۀ ما دوست داریم که خداوند هر دو خصوصیت را داشته باشد یعنی خداوندی که بتوانیم به او اطمینان کنیم و خود را به او متکی بدانیم و در هر حالی او را آماده به کمک بدانیم و از سوی دیگر خداوندی که این قابلیت را دارد تا تحت تاثیر ما موجودات خاکی قرار گیرد، نتیجه ای که ما از این موضوع می گیریم، تامین کنندۀ دید و نظر ما دربارۀ دعا می باشد، که آیا دعا برای ما موردی پوچ و بی معنی می باشد و یا پر قوت و پر فایده!
*Origen اولین نویسندۀ مسیحی بود که همه می دانستند مدتهای طولانی و بطور مستمر بر تناقضاتی که به زعم خودش در رابطه با دعا کردن به خداوندی که هرگز تغییر نخواهدکرد وجوددارد. به بررسی و سنجش پرداخته است: "در وحلۀ اول اگر خداوند از پیش می داند که چه اتفاقی در شرف وقوع است و چه واقعه ای باید رخ دهد، پس دعا کردن ما بیهوده است و بعد اگر هرچیزی بر طبق ارادۀ خداوند انجام می شود و اگر آنچه را که او اراده می کند غیر متغیر و هیچکدام از چیزهائی که او می خواهد تغییر پذیر نیستند، پس دعا کردن ما بی فایده است."
Origen خداوند را به این صورت قبول و باور می کند، خداوندی تغییر ناپذیر، به اضافۀ اینکه او از همان آغاز و پایه ریزی دنیا، می توانست از پیش ببیند که انسانها در آینده چه چیزی را با تکیه بر ارادۀ خود، آزادانه انتخاب خواهند کردو حتی محتوای دعای انسانهای ساخته دست خود را نیز می دانست. بسیاری از فیلسوفان یک چنین باوری را دنبال کرده اند که از میان آنها می توان نظریۀ ارسطو را مبنی بر " تغییر ناپذیر بودن" خداوند قید کرد. ارسطو باور داشت که خداوند اولین " تغییر آفرینِ، تغییر ناپذیر" است. یکی دیگر از این افراد Immanuel Kant می باشد که می گوید: " اگر بخواهیم قبول کنیم که دعای یکنفر ممکن است عقیدۀ خداوند را در مورد تصمیمی که بر اساس حکمتِ خویش گرفته است، تغییر می دهد، مسلماً دچار یک "توهم باطل و نامعقول" گشته ایم.
Calvinism نه تنها تأکید دارد که خداوند حاکم و قادر مطلق می باشد بلکه از سوی دیگر تأثیر دعا بر روی "دعا کننده" را نیز مورد تأکید قرارداده است که دعا کردن صرفاً برای تحول و تغییر شخص دعا کننده می باشد.
Mattew Henry خاطر نشان می سازد: " باید این حقیقت را قبول کنیم، هیچکدام از کلماتی که ما بر زبان می آوریم، نمی تواند تأثیری بر ذات و شخصیت و تصمیمات خداوند داشته باشد و یا او را وادار سازد که در ارتباط با ما انسانهای خاکی صبر و گذشت و رحم نشان دهد ولی آنچه که مهم است، تأثیر دعا بر ما می باشد که کمک می کند تا ما خود را در رابطه با خداوند در قالب و موضعی قرار دهیم که بتوانیم فیض او را دریافت کنیم."
Jonathan Edwards عابد، یک چنین نکته ای را سؤال برانگیز می داند و می پرسد که "آیا وقتی در دعا از خداوند درخواست و یا خواهشی می کنیم، از سوی خداوند ترتیب اثری داده می شود؟" او در ادامه اضافه می کند: "گاهی اوقات بنظر می آید که خداوند تحت تأثیر دعاهای ما قرار گرفته است و تصمیماتش را بخاطر مردم تغییر داده است ولی در واقع چنین نیست، ما هرگز نمی توانیم خداوند را در جایگاه تصمیم گیریهایش به حرکت در آوریم و یا او را در تغییر نقشه هایش متقاعد سازیم بلکه دعای ما فقط باعث می گردد که او فیض و لطف خود را به ما عطا کند، درست مانند اینکه دعای ما او را وا می دارد که به ما مرحمت و لطف داشته باشد."
از آنجایی که امروزه "علم و دانش" برای تمام آن پدیده هایی که مردم زمانی آن را قسمتی از مشیت الهی می دانستند، یک تعریف و تفسیر منطقی یافته است، دیگر دختران و پسران (آگاه و با معلومات) دلیلی نمی بیند که بخواهند برای چیزی دعا کنند.
همه چیز در طبیعت قابل پیش بینی شده است و ظاهراً اشتیاق و میل کمتری برای توجه به دعا و افرادی که به دعا متوسل می شوند وجود دارد.
تفسیر Thomas Hardy از خداوند، یک موجود خیالی و نا مشخص و مبهم که قادر به تکلم نمی باشد، است که سر رشته های این نمایشِ کند را در دست دارد و آن را به حرکت در می آورد.
Kart Vonnegut دعای معروف Serenity یا صلح و آرامش را در کتاب خود بنام (کشتارگاه) کاملاً مورد استهزاء قرار داده:
Billy Pilgrin می گوید: خداوند به من کمک کن که در آرامش و با آغوش باز آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، قبول کنم و مرا قوت ببخش تا در جایی که می توانم تغییر آفرین باشم ، این تغییر را ایجاد کنم و به من حکمت ببخش که تفاوت این دو را درک کنم. (Serenity praya)
در میان چیزهایی که Billy Pilgrim قادر به تغییر آنها نبوده است می توان از گذشته حال آینده نام برد. (Kart Vonnegut)
نظرات و عقاید فلاسفه و نویسندگان و منتقدان همگی شبیه به یکدیگر و منطبق بر هم می باشند ولی نظرات یا تنها چیزی که همخوانی ندارد، تصویری می باشد که کتاب مقدس از شخصیت خداوند در اختیار ما قرارمی دهد، یک شخصیت زنده که با دقت به دعاها گوش می دهد و به آنها جواب می دهد.
عیسی مسیح به این تصویر جسم بخشید و شاگردان پس از رفتن مسیح، شروع بدنبال کردن همان کاری نمودند که خداوند عیسی بر روی زمین شروع کرده بود، رسولان از خداوند پدی همان درخواست هایی را می کردند که مسیح در زمان مأموریتش بر روی زمین از پدر می طلبید. آنان برای شفا دعا می کردند و بیماران جسمی را شفا می دادند، آنانی را که در اسارت روح شریر بودند به دعا آزاد می کردند و برای امنیت و محافظت خداوند از رسولان در سفرهای بشارتی نیز به دعا می پرداختند. پولس به طور مکرر برای کلیساها در نزد خداوند شفاعت می کرد و در مواقعی که خواسته های خود را بطور دقیق و مشخص به نزد خداوند می آورد، برای یک لحظه تردید نمی کرد که مبادا خداوند به دعای او جواب ندهد.
مشهورترین و شناخته ترین دعا، دعای ربانی می باشد که عیسی مسیح در جواب به شاگردان، هنگامی که از او طرز صحیح دعا را پرسیدند، لحظه و بلافاصله به ایشان آموخت.
خداوند از ترسندگانش و همچنین آنانی که امید خود را بر عشقِ پایدارِ او می گذارند خشنود است در حالیکه بر اساس گفتۀ پیامبران در کلام خداوند، او از گناه ملتها آزرده و گرانبار است و خسته و رنجیده از نااطاعتی ایشان …
صبر خداوند در نقطه ای به پایان می رسد. در کلام خداوند می خوانیم:
مدتها بود که سکوت کرده بودم، من آرام و بی حرکت در کناری ایستاده بودم و نظاره می کردم ولی حالا، همانند زنی که درد زِه دارد، فریاد می زنم، شیون می کنم و ناله سر می دهم کتاب مقدس در بیان این حقیقت که دعای ما بر دنیا و کارهای خداوند تأثیر گزار می باشد هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد.
"بطلبید به شما داده خواهد شد" ، "اگر ایمان داشته باشید، هرآنچه را که در دعا می طلبید خواهید یافت" ، "در دعای مرد عادل قوت و تأثیر وجود دارد" ، "دعایی که به ایمان باشد مریض را شفا خواهدداد" ، "ندارید زیرا که از خداوند نخواسته اید" ، "زیرا که چشمان خداوند بر مردِ عادل و گوشهای او به دعای وی می باشد"
در تأیید این وعده های غنی و پربرکتِ خداوند، کتاب مقدس از ایلیا و الیشع و همچنین پطرسِ رسوا نام می برد که چگونه برای برخواستن جسد مرده از مرگ در نزد خداوند دعا کردند و همچنین سارا و ربکا و حنا و راشل و الیزابت که برای شفایِ نا باروری خود دعا کردند، دعای دانیال در دخمۀ شیرانِ گرسنه و حتی دعای او و سه دوست دیگرش درمیان شعله های آتش … .
وقتی که خداوند اشعیای نبی را که در آن دوره نزدیکترین شخص به خداوند بود، فرستاد تا به حزقیال پادشاه مرگ غریب الوقوع او را اطلاع دهد، حزقیال شروع به دعا کرد و پیش از هر زمان دیگری در نزد خداوند به راز و نیاز پرداخت. قبل از اینکه اشعیا پایش را از کاخ بیرون بگذارد، خداوند تصمیم خود را تغییر داد و به عمر پادشاه پانزده سال دیگر افزود.
از سوی دیگر وقتی خداوند سه مرتبه به ارمیا فرمان داد که از دعا کردن باز ایستد، پی می بریم که چه قدرتی در دعای ارمیا بوده است و چه تأثیری بر خداوند می گذاشته است و این خود شاهدی است بر قدرت دعا!
خداوند به هیچ عنوان تصمیم نداشت که در قضاوت و تنبیه آن قوم سرکش و نامطیع تغییری بوجود آورد. در جایی دیگر الیاس نبی بر آن قوم بت پرست و مشرک ندا سر داد "تنها چهارده روز دیگر و بعد از آن نینوا با خاک یکسان خواهدشد."
ولی هنگامیکه خداوند اعمال آنان را مشاهده کرد و دید که چگونه از راههای شرارت بار خود برگشته و توبه کردند، دلش به حال آنان سوخت و بلایی را که ایشان را بدان تهدید نموده بود بر سر آنان نازل نکرد و سرزمین آنان را ویران نساخت. بر اساس آنچه را که در کتاب مقدس به رشتۀ تحریر در آمده است، در حقیقت خداوند در جواب یک در خواست و دعا، چهار مرتبه تصمیمش را تغییر داد و دلش به رحم آمد و هر مرتبه از مجازات و عاقبت هولناکی که خود از پیش اعلام کرده بود و قصد انجامش را داشت، صرف نظر کرد.
خداوند قادر مطلق به آنچه که به ارمیا گفته بود عمل کرد: "اگر در هر زمانی به قومی و یا حکومتی اعلام کنم که آنان را ریشه کن خواهم ساخت و سرنگون کرده و ویران می سازم و اگر آن قوم که به ایشان اختیار دادم از اعمال شرورانۀ خود بازگشته و توبه کنند، من نیز به رحم خواهم آمد و آنچه را که در نظر داشتم تا به ایشان وارد سازم انجام نخواهم داد و به آنان آزاری نخواهم رساند."
از آنجائیکه هیچ بشری قادر به درک افکار و عقاید و تصمیماتِ خداوندِ لایتناهی و خارج از مرز زمان و مکان، نمی باشد، خداوندی که تأثیر گزار بر زمین و موجودات محدود و مادی آن است، خداوندی عالی که از درک و فهم ما بسیار فراتر است، پس هرگونه سعی در تطبیق دادن خداوند "تغییر ناپذیر" فلاسفه با خداوند "شنونده و جواب دهنده" کتاب مقدس کاری بیهوده و عبث خواهدبود که تنها برای زمانی کوتاه می توان تأثیر گزار می باشد.
دقیقاً مانند جرقه ای در اتاقی تاریک، یک چنین کوششی شاید ایجاد نور نماید اما چارۀ مشکل تاریکی نخواهدبود.
Charles Finney مردی که معتقد به بیداری روحانی می باشد، کسی که از عقاید جدی مکتب Calvinism که در دوران جوانی خویش پیرو آن بود کناره گیری کرده و اعتماد و اطمینانِ خود را در دعا نمودن به خداوندی می گذارد که شخصیتِ او غیر قابل تغییر می باشد، می گوید:
"اگر شما از خود بپرسید که چرا اصلاً خداوند باید به دعاهای ما جواب دهد؟ جوابِ من این است که زیرا او تعقیر ناپذیر است."
بعنوان مثال خداوندِ محبت و گذشت و رحم که شخصیتش با این خصوصیات شکل گرفته است باید گناهکاری را که در حضورش توبه کرده و طلب بخشش می نماید عفو کند و از سر تقصیراتش بگذرد. خداوند در مقابل افرادی که روش زندگی خود را تغییر داده و از کارهای شرارت بارشان باز می گردند، تصمیمات خود را عوض می کند و او نیز در روشِ خود تغییر ایجاد می نماید. تمام اعمال خداوند تأثیر ابدی در زندگی ما دارند و همگی پراز گذشت و لطف پدرانۀ او نسبت به فرزندانش می باشد. Clark Pinnock الهیات دانِ معاصر پیرو منطقی مشابه آنچه که ذکر شد می باشد. "زیرا ذات و طبیعت خداوند محبت است، پس خداوند باید شخصیتی تأثیر پذیر داشته باشد و دلسوز و مهربان باشد."
Clark اضافه می کند: "از آنجائیکه محبت خداوند هرگز تغییر نمی کند پس تجارب خداوند تغییر خواهند کرد." Pinnock دو نوع از اقتدار و حاکمیت خداوند را با یکدیگر مقایسه می کند.
ما می توانیم خداوند را به عنوان رئیس و سلطان دور از دسترس تصور کنیم که به جزئیات این دنیا زیاد اهمیت نمی دهد و تغییر ناپذیر بوده و قدرتی بس عظیم و مقاومت ناگزیر در خود دارد و یا می توان تصور کنیم که شخصیت خداوند همانند والدینی دلسوز که به فرزندان خود اهمیت می دهند، می باشد؛ والدینی که وجودشان سرشار از محبت نسبت به فرزندانشان است و برایشان از هرگونه بخشندگی و عشق و حمایت کمی نمی گذارند.
وجود لایتناهی که خود شخصاً بر مخلوقاتِ دستش تأثیر گزار بوده و از ایشان تأثیر می گیرد و به آنان جواب می دهد.
وقتی از این دید به قضیه بنگریم در می یابیم همانقدر که در خواست کودکان برای والدینشان قابل ملاحظه و مهم می باشد چقدر بیشتر خداوند به دعاها و درخواستهای ما اهمیت می دهد.
Andrew Marray که خود پیرو مکتب Calvinist می باشد به این نتیجه رسیده است که "خداوند حقیقتاً اجازه می دهد که تصمیماتش تحت تأثیر دعای انسانها قرار گیرد و از این طریق اعمالی را به انجام می رساند که اگر برای آنها دعا نمی شد، هرگز به انجام نمی رسید."
Marray به تثلیث اقدس اشاره کرده و از آن به عنوان مردی نام می برد که از طریق آن می توان پی برد چگونه امکان دارد خداوند عقاید و تصمیماتش را تغییر دهد. در میان پدر، پسر، روح القدس یک نوع مکالمۀ داخلی جریان دارد که نشان می دهد چگونه پدر به مشورت و مباحثه اهمیت می دهد. ما دیده ایم که چگونه عیسی مسیح در طی زمانی که برروی زمین به سر می برد به دعا متکی بود و از این طریق با پدر ارتباط داشت و در دعا از پدر درخواستهایی می کرد که به وضوح در کتاب مقدس می بینیم در جائی پدر به او جواب منفی می دهد (…این جام را از مقابل من…)
حالا خداوند عیسی بعنوان شفیع ما در این تثلیث اقدس حضور دارد و ما به نام او به پدر دعا می کنیم.
پولس رسول در قسمتی از کلام خداوند می فرماید که حتی روح القدس رُل نزدیکتر و صمیمانه تری را در هنگام دعا بر عهده دارد: "ما خود نمی دانیم که برای چه باید دعا کنیم اما روح خداوند ، خود با ناله سوز برای ما شفاعت می کند." آنچه او می کند با کلمات نمی توان به زبان آورد زیرا که همیشه کلمات نمی توانند احساسات ما را بیان کنند در یکی از معدود آیات در کلام که از هر سه شخصیت خداوند نام برده شده است، پولس هر سه قسمت تثلیث اقدس را با هم ذکر می کند : "پس به وساطت عیسی مسیح امروز می توانیم به قوت روح القدس با پدر رابطه و به او دسترسی داشته باشیم."
C.S.Lewis بنظر می آید که بسیار مجذوب یک چنین سئوالاتی در مورد دعا گردیده است، بخصوص این سئوال که چگونه یک خداوند حاکم و مقتدر به دعاها گوش داده و به آنها جواب می دهد. او این موضوع را در چندین نمونه از کتابها و جزوات و مقالاتش مورد بررسی قرار داده است . در این جا می بینیم که او چگونه از دریچه ای بدبینانه و حاکی از شک و ظّن به قضیه می نگرد:
"من به هیچ عنوان فکر نمی کنم که خداوند الزام یا نیازی داشته باشد که برای هدایت و ادارۀ جهان بخواهد به اطلاعات ضعیف و ناقص بشری ما که اکثراً هم در همه آنها تناقض به چشم می خورد گوش فرا دهد. اگر آنطور که شما معتقد هستید، او حقیقتاً حکیم و دانا می باشد، چطور امکان دارد که خود نداند چه چیزی بهتر است؟ و اگر او سراسر محبت و نیکویی می باشد، چطور امکان دارد که خود نداند چه چیز بهترین است؟ و اگر او سراسر محبت و نیکویی می باشد آیا بدون اینکه حتی ما دعا کنیم، او بهترین را برایمان انجام نخواهد داد؟"
Lewis خود در جواب این سئوالاتش خاطرنشان می سازد که شما می توانید یک چنین مباحثه ای را نه تنها بر ضّد هر فعالیت و عمل دیگر بشر مطرح سازید.
"چرا دستهایتان را نمی شوئید؟ اگر خداوند بخواهد که دستهای شما تمیز باشند، بدون اینکه شما آنها را بشوئید، تمیز خواهندشد … چرا در غذای خود نمک می ریزید؟ … چرا چکمه های خودتان را می پوشید؟ اصلاً چرا انسان باید در زندگی هیچ حرکت و فعالیتی کند؟"
خداوند این قدرت را داشت که از همان ابتدا بدن ما را طوری برنامه ریزی کند که به شکلی معجزه آسا و به خودی خود بدون اینکه نیازی به معلم و یا مطالعه وجود داشته باشد و در هنگام بارندگی چترها بطرز معجزا آسائی بالای سر ما ظاهر شوند تا مانع خیس شدن ما گردند. خداوند روش کاملاً متفاوتی را برای ادارۀ این جهان انتخاب کرده است، ولی در این روشِ متفاوت بر وساطت و دخالت و انتخاب انسان تکیه می شود.
این نوع بدبینی و سؤظن نه تنها به دعا کردن معترض می شود بلکه قوانین اوّلیه خلقت را نیز زیر سئوال می برد. وقتی که خداوند زمین و آسمان و جهان را خلق کرد و سپس انسان را آفرید، به او اختیار انتخاب داد و اعمالی که انسان بر روی زمین انجام می داد تأثیری متقابل بر روی خودش می گذاشت(قانون علّت و معلول).
خداوند عالم مادی را طوری آفرید که انسان بتواند در آن نفوذ داشته و آنرا تحت کنترل خود درآورد. بطور مثال بشر باغها و جنگلها را ویران می سازد و درختان را می برد تا بتواند ساختمان سازی کند و با ساختن سد و جمع شدن آب رودخانه ها در پشت آنان ذخایر آب برای استفادۀ انسان فراهم می گردد.
خداوند به انسان با وسعتی بس زیاد آزادی بخشیده است و این آزادی برای آن است که ما یکدیگر را زیر پاهایمان له کنیم، بر ضد خالقمان دست به شورش بزنیم و حتی پسر خداوند را به قتل برسانیم. وقتی که خداوند عیسی مسیح هنوز بر روی زمین قدم بر می داشت، در وطن خودش نتوانست معجزه ای کند زیرا بی ایمانی و کمی و ضعف اعتماد به خداوند در درون وجودِ انسانهای آن نواحی خانه کرده بود، نمونه ای از قدرت خداوند بر روی زمین از انجام معجزه عاجز شده بود و این تنها به دلیل بی ایمانی مردم آن منطقه بود.
Lewis معتقد است که بهترین روش، نگاه کردن به دنیا بعنوان یک اثر هنری می باشد نه بعنوان یک گستره ای که فرمانروائی نیرومند بر آن حکومت می کند.
این اثر هنری از همان آغاز خلقت ایجاد شده است. نمایش نامه نویس اجازه می دهد که شخصیتهای موجود در اثر هنریش، نمایش را تحت تأثیر خود قرار دهند و سرانجام تمام اعمال و حرکاتِ آنان در هم آمیخته شده و پایان نمایش را شکل می دهند. Lewis می گوید: از آنجائیکه خداوند گناهان را می بخشد، پس او نمی توانست این کار را انجام دهد اگر گناهی وجود نداشت و ما مرتکب هیچ خطائی نمی شدیم، پس می توان گفت که در واقع مشیت الهی و تحملِ خداوند نتیجه و برمبنا و وابسته به رفتار و اعمال ما می باشد. او در دنباله اضافه می کند: " اگر خداوند به گناهان ما اهمیت می دهد چطور امکان دارد که به دعاهای ما بی توجه باشد؟"
Lewis نمایشنامۀ پر فراز و نشیب تاریخ بشر را به این ترتیب خلاصه می کند که در این برنامه ریزی، رسیدگی به صحنۀ نمایش و نکات عمده و رئوس موارد توسط خالق داستان اداره می گردد ولی نکاتِ مشخص و کم اهمیت تر برای بازیگران گذاشته شده است تا از اختیار و انتخاب خود برای شکل گرفتن آن بهره جویند.
شاید این یک سر باشد که چرا خداوند اجازه داده تا ما انسانها در این صحنه باعث ایجاد اتفاقات عظیم گردیم.
ولی عجیب تر از آن اهمیت دعای ما می باشد که خداوند اجازه داده تا این تغییرات عظیم را از طریق دعا کردن ایجاد نمائیم و این روش را از هر طریقِ دیگری مهمتر دانسته است " دعا یک آلت طراحی شده به قدرت خداوند می باشد که به همان میزان که قانون جاذبه و یا خاصیت آهنربای الکتریکی حقیقی و طبیعی هستند، به همان مقدار این وسیلۀ طرح ریزی شده نیز طبیعی و حقیقی می باشد."
اینک خداوند برای به انجام رساندن اهدافش برای دعای انسانها تکیه می کند "اگر اجازه داشته باشم که با چنین لحنی بگویم" به هیچ عنوان عجیب تر از دیگر مواردی که خداوند استفاده می نماید، نمی باشد. "بروید و به تمام ملل مژدۀ خبر خوش را بدهید و انجیل را موعظه کنید." این را عیسی مسیح به شاگردانش گفت و با گفتن آن یک حرکتِ بشارتی آغاز شد که دارای تاریخی رنج آور و دردناک می باشد. آیا آویختن یک اعلامیۀ بزرگ در آسمان به همین اندازه، خداوند را به اهدافش نمی رساند؟ "بیماران را شفا دهید، از زندانیان بازدید کنید، گرسنگان را سیر سازید، غریبان را مسکن دهید."
عیسی مسیح فرمان داد تا این کارها را انجام دهید و این وظیفه را بر عهدۀ ما قرارداد مسلم است که او خود می توانست خدمتی را که شروع کرده بود به تنهائی در حد جهانی وسعت دهد ولی مسیح این مسئولیت را به دستان ما می سپرد.
بنظر می آید که خداوند مستمراً آن نوع عملکردی را انتخاب می کند که انسان بتواند در آن بیشترین سهم را داشته باشد و همچنین مسیری را بر می گزیند که اگر انسان بخواهد در آن از اختیار و آزادیِ خدادادی اش سوء استفاده کند، زندگی خود را به مخاطره خواهد انداخت.
Karl Barth الهی دانِ قرن بیستم که بی وقفه بر حاکمیت و اقتدار خداوند تأکید داشته است، هیچ تناقض و دو گانگی در یک چنین خداوندی که اجازه می دهد دعاها برای او تأثیر گذارند، نمی بیند. "او کر نیست، او می شنود و بیش از آن ، عمل می کند. ما چه دعا کنیم و چه نکنیم، اعمال او متفاوت و متنوع می باشند. دعاهای ما ایجاد تأثیر بر وجود و اعمال خداوند می نماید. این درواقع همان (جواب دعا) می باشد."
Barth ادامه می دهد: "این حقیقت که خداوند به درخواست های ما توجه می کند و یا تصمیم و نقشه اش را در جواب به دعاهای بشر تغییر می دهد، دلیلی بر ضعف او نمی باشد. او خود با وجود جلال و عظمت و قدرتش، اینچنین اراده فرموده است."
من حقیقتاً رَشک می برم (حسادت می کنم)، حقیقتاً به آنانی رشک می برم که با ایمانی ساده و در اوج فروتنی دعا می کنند بدون اینکه اصلاً نگران باشند، آیا جوابی به دعای آنها داده می شود ویا اینکه فکر کنند خداوند چگونه بر این جهانِ خلقت حکومت می کند! حیف که به دلایل خاص نمی توانم از تأمل و اندیشه بر روی این مواردی که ارزش تأمل دارند خود داری کنم.(طعنه)
در این حال با کمی مطالعه و تفحص در عالم فیزیک مدرن و دانش نظام آفرینش و هستی متقاعد شدم که مخلوقاتی همچو ما که محدود شده در زمان و مکان می باشندهرگز از آن قانون عظیمی که می تواند کهکشان را بالا نگاه دارد، جزء درک قطره ای کوچک از این اقیانوس، نصیبی بیشتر نخواهد یافت.
سالها پیش Augustin مقدس بر روی رمز و راز زمان مدتها به اندیشه و تأمل پرداخت. (گذشته ای) که موجودیتش متوقف گشته است و (آینده ای) که هنوز موجودیتی ندارد و (حالی) که هیچ پایدار نیست.
Stephen Hawking فیزیک دانِ مشهور با استناده کردن به عقیده و نظر Augustin و در تأیید صحبت او اضافه می کند که خداوند بدون هیچ شک خارج از این محدودۀ زمانی است. ما انسانهای خاکی در دنیایی (زمانی- مکانی) محصور گشته ایم که در لحظه ای از زمان آغاز گردیده است ولی این مورد دربارۀ خداوند صدق نمی کند.
وقتی که می خواهیم دربارۀ خداوند صحبت کنیم، حقیقتاً باید از نوعی زبان استفاده کنیم که (زمان) نداشته باشد، چیزی همانند (عیسی متولد) بیانگر حقیقت بطرزی صحیح تر می باشد تا اینکه بخواهیم بگوییم (عیسی متولد خواهدشد) یا (عیسی متولد شده بود) زیرا که آنچه در بیت الحم رُخ داد از قبل از پایه ریزی جهانِ هستی از روزنۀ ابدیت مشاهده شده بود و تأثیر آن تا به ابد ادامه خواهد یافت. بیایید قضیه را کمی پیچیده تر کنیم. با آزمایشات و تحقیقاتی که در مورد فرضیۀ نسبیت به انجام رسیده است، در کمال شگفت زدگی ثابت گردیده که زمان، خود مسیرمنظم و ثابتی ندارد. هرچه قدر سرعتِ حرکتِ یک انسان به سرعت نور نزدیک باشد به همان اندازه گذشت زمان برای آن شخص کندتر می شود. پس وقتی یک فضانورد توسط موشکی به سمت فضا به پرواز در آید و مدتی را در فضا سیر کند، هنگام بازگشت در مقایسه با برادر دو قلوی خود که این مدت را در خانه سیر می کرده است، بسیار جوانتر به نظر می رسد. دانشمندانِ علوم آفرینش به طور جدی یک چنین فرضیه ای را مورد بحث و بررسی قرار داده اند که حرکت معکوس مسیر زمان این امکان را بوجود می آورد که ما نیز به گذشته سفر کنیم. فیلمهای معروفی همچون (ماشین زمان) ویا (بازگشت به آینده) ماجراهایی را به تصویر می کشند که مسافران این داستانها می بایستی با آنها مواجه می گردیدند ، وسوسه ای که آنان را وا می داشت تا بخواهند جزئیات تاریخ را تغییر دهند، حتی قبل از اینکه هر یک از انها رُخ داده باشند.
چگونه (بی زمانیِ) خداوند بر دعاها تأثیر می گذارد؟
Lewis C.S یک چنین عملی را کاملاً منطقی میداند که برای تصمیم گیری که احتمالاً در ساعت 10 صبح انجام شده است، در ساعت 12 ظهر به دعا بپردازیم، یعنی پس از اتمام تصمیم گیری! بعنوان مثال می تواند این موضوع یک مشاورۀ پزشکی و یا هرچیز دیگری باشد. ولی تا زمانیکه از نتیجه آگاهی نیافته ایم می توانیم یقیناً دعا کنیم. "در مورد آنچه که باید انجام شود صدرصد تصمیم گیری شده است یا در حقیقت این تصمیم گیری قبل از خلقتِ دنیا در جائی ثبت شده بوده است. اما یکی از چیزهایی که در این تصمیم گیری می شود رویش حساب کرد و رُل مهمی بازی می کند و یا به عبارتی یکی از چیزهائی که باعث می گردد تا این اتفاق صورت عمل به خود گیرد شاید همین دعایی باشد که در این لحظات به حضور خداوند می آوریم."
Lewis اضافه می کند که باور چنین نظزیه ای می تواند برای دانشمندان و عُرَفا خیلی راحت تر باشد تا برای اذهان عمومی، در واقع برای گروه دوم قبول این قضیه کمی تکان دهنده می باشد. و حالا یک مثال دیگر، با مطالعه الگوهای قدیمی فیزیک می بینیم که (عمل و عکس العمل) همیشه بزور پیوسته تکرار گردیده و بر محیط اطراف نیز تأثیر می گذارد. بعنوان مثال یک توپ بلیارد با ضربه ای به توپ دیگر برخورد می کند و انرژی از توپ اول به توپ دومی منتقل می گردد و هر دو توپ در طی مسیری مشخص و قابل پیش بینی به حرکت در می آیند. در الگوهای جدید، افکار و نظرات بیشتر مبنی بر فرضیات پیچیده و اطلاعات می باشند. در یک سیستم سازمان یافته همانند یک سلول در بدن انسان و یا در محدودهای وسیعتر، کلِ بدن و وسیعتر از آن یک سازمان که متشکل از افراد زیادی می باشد که هرروزه ارادۀ آزاد خود را تمرین می دهند، قوانین سادۀ (علت و معلول) نقشی را بازی نمی کنند. در هر مرحله از هوشیاری، از ماده به ذهن و از ذهن به اذهان دیگر، با دوره ای جدید از تردیدها و پیچیدگی ها مواجه می شویم. ما نیاز به الگوئی پیچیده تر و کامل تر و مرموزتر از آنچه که اسحق نیوتن (Isaac Newton) در رؤیاهای خود داشت و یا آن سعی داشت دلیل هر رُخدادی را بیابد، داریم.
دانشمندان تاکید دارند که سنجش و اندازه گیریِ (چرخشِ یک ذره) می تواند چرخشِ ذرهای دیگر را که بیلیون ها مایل دورتر است، تحت تأثیر قرار دهد. حتی بعضی براساس فرضیۀ (تأثیر پروانه) معتقدند که هر یک ضربۀ بالِ حشرات نقشی را در (زنجیرۀ علل) بازی می کند که در آخر می تواند منتهی به ایجاد طوفانی در خلیج Mexico و یا گردبادی در Texas گردد! چه کسی این جسارت و جرأت را دارد که با اطمینان کامل بگوید دلیل هر یک از اتفاقاتی که در طبیعت و یا در وجود انسان رخ می دهد چیست؟
اگر یک نوجوان تصمیم بگیرد که در آخر هفته مشروب خورده و مست کند، ژنتیک و یا شیمی مغز و یا تعلیم و تربیت وحتی تأدیب پدر و مادر و یا اراده سرسخت او چه نقشی را در تصمیم او خواهند داشت؟ هنوز در روزنامه ها و مجلات علمی بر روی فلسفۀ جبری کالونینستی بحث و مبادلۀ نظر می گردد و اینبار با علم به احتمالات غریب به یقینی که بر ضد سرکوب کردن هر (علت نهایی) وجود دارد.
صحبت ها و مکالماتِ محققان و دانشمندانِ معاصرِ (علم هستی) پیوسته گفتگوهای محرمانۀ روزان قرون وسطی را به یاد می آورند.
در قرن شانزدهم در دوره ای که سعی می شد به هر شکلی اقتدار خداوند و ارادۀ انسان را با هم در یک جا گنجاند، کشیشی اسپانیایی بینام Luis de Molino طرحی به نام (معلوماتب متوسط در حاکمیت و تسلط خداوند) را معرفی نمود: "ارائه و نمایش پیشاپیش آنچه که هر مخلوق ممکنه می توانست انجام دهد، به همان صورتی که انتخابهای آزاد ما بر هر دنیائی، توانائی تأثیر دارد." Stephan H. و بسیاری دیگر از افراد برجسته و مشهور تصدیق می کنند که فرضیه ای به نام (فرضیۀ چند دنیائی) وجود دارد که در آن هر تصمیمی که من می گیرم ، در جائی دیگر و دنیایی دیگر تأثیر گزار می باشد و من فقط قادر هستم آنچه را که در مقابل چشمانم است ببینم.
همۀ دانشمندان و الهیات دانان ، متفق القول و با اطمینان اذعان دارند که جهان هستی بر مبنی قانونی ثابت و پایدار هدایت می گردد. خورشید همیشه اول از سوی شرق نمودار می گردد، سیستم فشار پایین منجر به طوفان می گردد، نژادهای گوناگون از انسان و حیوان و گیاه تولید مثل می نمایند، سیارات بدنبال هم حول مداری در چرخش هستند.
از آنجایی که خیلی چیزها در این دنیا قابل پیش بینی هستند، جهانِ هستی این اجازه را به ما می دهد که او را تحت تاثیر و نفوذ خود قرار دهیم. دانۀ ذرت در عربستان سعودی کاشته نمی شود بلکه ما آنرا در Iowa می کاریم. ما ذخایر آب را در جاهای بلند قرار می دهیم تا برای رسیدن به خانه ها ، سراشیبی را طی کرده و با فشار بیشتر به مقصد برسند.
با نزدیک شدن به زمان وضع حمل ، زنان باردار سلامتی جنین را در مونیتور کنترل می کنند. بالها و موتور هواپیما به نحوی طرح ریزی می گردند که آنقدر قدرت داشته باشند تا سنگینی هواپیما را تحمل کرده و آن را به سمت بالا به آسمان بکشند، البته هرکدام از فعالیتهائی را که بر شمردم در خود این قابلیت را دارد که دچار اشتباه شود. گاهی اوقات بدلیل خشکسالی ذخایر آب خشک و خالی می گردند ، محصول ذرت در اثر گرما می سوزد و از بین می رود، حتی اگر آن مکان Iowa باشد.
گاهی اوقات با وجود رسیدگی و مراقبت فراوان ، جنین در هنگام تولد میمیرد. گاهی اوقات هواپیما دچار حادثه می گردد و از بین می رود، بدون اینکه کسی بداند دلیل آن چه بوده است. چه چیز باعث چنان طوفان عظیمی در فلوریدا گردید که در سال 2004 باعث ویرانی این سرزمین شد؟
خداوند در وقایعی که بطور غیر مترقبه در طبیعت رُخ می دهند همچون زمین لرزه و طوفان و تولد یک نوزادِ نارَس، چه نقشی دارد؟ آیا دعا کردن هیچ تأثیری بر روی چنان وقایعی دارد؟ چرا مردم باید از بلایا و مصیبت های طبیعی رنج ببرند؟ چرا (درد و لذت) ناعادلانه در زندگیها تقسیم شده اند؟
وقتی به ایوب، شخصیت معروف و شناخته شده در عهدعتیق، نگاه می اندازیم، کی بینیم که او نیز به نوبۀ خود در اوج درد و دلتنگی در حضور خداوند یک چنین سؤالاتی را مطرح کرد و خداوند نیز بر اساس حکمت و علم خود درسی را به او داد و در آن موقع بود که ایوب، شرمنده از نادیده گرفتن حکمت خداوند، در خاک و خاکستر توبه کرد و در سکوت به نادانی خود اندیشید، چرا که خداوند همه چیز را می دید و او فقط قادر بود که گوشه ای از آن را ببیند. بارها شده است که در کتاب مقدس دیده ایم چگونه خداوند نقش مهمی را در ایجاد بلاهای طبیعی همچون سیل و زلزله داشته است.
زیرا در کلام خداوند می خوانیم که هرگاه او اراده کرده، تحت نفوذ خود در طبیعت تغییر و تحول ایجاد کرده است. خشکسالی، بلای ملخ، برگردانِ لعنت بیماری و ناتوانی، بازگرداند روح به جسد مرده و …. .
گذشته از این وقایع نادر و کمیاب که (معجزه) نامیده می شوند، کتاب مقدس از مشیت و فضل بی وقفۀ خداوند صحبت می کند. ارادۀ پروردگار از طریق انسان و آنچه در طبیعت به عمل می آید، به انجام می رسد، باران می بارد و دانۀ در خاک جوانه می زند ، کشاورزان می کارند و درو می کنند، مواظبت و محافظت از ضعفا، بخشش به نیازمندان، پرستاری از بیماران، که خداوند با استفاده از تمام این فعالیتها در واقع اراده اش را به عمل می آورد. الهیات دانان و فلاسفه برآنند که فعالیتهای ایشان و وقایع طبیعی را از اراده و کارهای خداوند جدا ساخته و در دو دستۀ جدا قرار دهند و لی برعکسِ آن کتاب مقدس سعی دارد این دو را در یک گروه قراردهد.
آنچه را که در دعا بطور مخصوص و حائز اهمیت به انجام می رسد، نزدیک شدن خالق و مخلوق و زمان و ابدیت، به هم می باشد و چه اسرارآمیز و بی انتها است نقطۀ تلاقی این دو با یکدیگر. من دعا را به عنوان یک (تقاضا) می بینم که از سوی انسان به (خداوندِ بی زمان) می شود؛ و در این تقاضا انسان از خداوند می خواهد که مستقیم تر در زندگیِ (محدود در زمان) او دخالت داشته باشد.
(حقیقتاً من خود نیز اینگونه دعا می کنم، وقتی برای شفای بیماران دعا می کنم و یا برای قربانیانی که در فاجعه ها و وقایع تأسف بار مختلف آسیب دیده اند و یا برای مسیحیان کلیساهای مختلف که بدلیل ایمانشان مورد جفا قرارگرفته ویا کشته می شوند) در همۀ این دعاها می دانم که من «محدودی» هستم که از یک (نامحدود) تقاضای عمل و دخالت دارم. درطی این مسیر، من فقط می آموزم و همچنین می توانم به (دعا) از دریچۀ دیگر بنگرم، بعنوان راهی برای ورود به ابدیت و منطبق شدن با انضباطی که در آن وجود داردو خود را در جایگاهی قراردهم که خداوند از من انتظار دارد، بعنوان راهی که از آن طریق بتوانم اگر چه بر روی زمین هستم ولی اشتیاق ملکوت خداوند را داشته باشم و اهداف خود را با اهداف خداوند هماهنگ سازم. در دعا از خداوند تقاضا می کنم که اعتمادم را نسبت به عدالت و رحم و قدوسیتش افزایش دهد تا چشم بر وقایع معاصری که در اطرافم رُخ می دهند و کلیه این خصوصیات خداوند را زیر سؤال می برند، ندوزم. من خود را در ویژگیهای تغییر ناپذیر خداوند غرق می سازم و سپس باز می گردم تا سهم خود را در به عمل درآوردن آن ویژگیها بر روی زمین انجام دهم. " ارادۀ تو چنان که در آسمان است بر زمین نیز کرده شود"
بسیاری از مواقع وقتی که به دعا می نشینم خود را محاصره شده احساس می کنم، خبرهایی که اخیراً در CNN شنیدیم یکباره به یادم آورد، فقر و بی عدالتی که در حق مردم این دنیا می شود، ظلمی که انسانها در حق یکدیگر می کنند، تروریسم و تهدیدهای هسته ای و صدها چیز دیگر که همه و همه دست به دست هم داده و باعث اصطراب من می گردند. آگاهی از وجود کودکان نارس و بیماری که باعث غم و رنج خانوادۀ خود می شود، دوستان و همسایگان و بسیاری دیگر که با بیماری دست به گریبان هستند، مشکلات مالی، طلاق، فرزندان سرکش و غرق در آلودگیهای دنیا، به یکباره مرا محاصره می کنند و جای بسی شرمندگی است که گاهی مشکلاتِ خودِ من نیز به آنها اضافه می گردند. یک کامپیوتر خراب، یک لیست بلند بالا از تعمیرات خانه و ماشین و دیگر کارهائی که هیچوقت انجام نمی شوند. من به خداوند گناهانم را اعتراف می کنم و ناگهان متوجه می شوم که این همان گناهانی هستند که دیروز و هفتۀ پیش و یا هفتۀ قبلش نزد او اعتراف کرده و از آنها توبه کرده بودم! آیا هرگز هیچ چیز تغییر نخواهد کرد؟ آیا من عوض نخواهم شد؟
ناگهان صدای او را شنیدم که می گفت: به داخل اتاق خودت برو و در را بر روی خود ببند، من هم این کار را انجام دادم و با تمام بارهائی که بر دوش خود حمل می کردم به حضور خداوند اشک ریختم که دوباره مرا احیا کند، تازه سازد، کمی از ابدیت خودش را درونم سرازیر سازد و کارهای عظیمش را بخاطرم آورد. سعی می کنم که فکرم را از روی خودم بردارم و آنرا آزاد و تهی سازم. به مادر ترزا و دیگر زنانِ خارمی که به همراه او بر زانو افتاده و دعا می کنند می اندیشم. خادمینی که خود را آماده می سازند و از خداوند قدرت می طلبند تا روز بعد به نقاط متروک و از یاد رفتۀ کلکته بروند و برای مریضهائی که در حال مرگ می باشند دعای مغفرت کنند تا قبل از مرگ فیض خداوندرا دریافت دارند. به کشیشانی که در ارتش ویا بیمارستانها خدمت می کنند، می اندیشم، آنانی که هر روزه با کوهی از مشکلات مواجه می شوند و گرفتاریهای من در مقایسه با آن ذره ای ناچیز بیش نیست.
به عیسی مسیح می اندیشم، زمانیکه تاریکترین روز را در تاریخ زندگی بشر تجربه کرد ولی در همان زمان بود که طولانی ترین دعا ثبت شده در باب 17 انجیل یوحنا نیز توسط مسیح ذکر می گردد. تصویر عیسی مسیح در میان شاگردانش در حالیکه همگی خود را در اتاقی پنهان کرده بودند و در این میان یکی خائن، و در خارج از این اتاق نگهبانانِ معبد و سربازان رویِ شلاقها و شمشیرها و دیگر ابزارهای شکنجه را برای یکروز مرگبار و غم انگیز دیگر آماده می ساختند و این تصاویر همگی مانند یک تابلوی نقاشی می باشند که گوشه ای از تاریخ بشر را به تصویر می کشند. شبی آکنده به سکوتی سرد، قلبی مملو از دعا و ارتباطی بی صدا با ابدیت و پدر، در حالی که همزمان خارج از اتاق قدرت های نامرئی در حال حرکت در مسیری مخالف بودند.
در حالیکه مسیح از پیش می دانست که باید یارانش را ترک کند و از آن مکان به آسمان رود، شروع به دعا کردن برای شاگردان در نزد پدر نمود: « آنان دیگر از این دنیا نیستند همانطور که من نبودم … » او در دعا تأکید می کند و به پدر می گوید: « خواهش من این نیست که آنان را از این دنیا ببری بلکه ایشان را از شریر محافظت کن، آنها از این دنیا نیستند همانطور که من نبودم. »
قبل از اینکه لئوناردو داوینچی بخواهد تصویری از شام آخر بکشد، مسیح خود این تصویر را مشاهده می کرد و همچنین می دانست که این گروه جمع شده در اطراف میز در آینده چه کشمکشهائی را در دنیا باعث خواهندشد.
برای 33 سال مسیح خود را از حقوق و امتیازاتِ خدایی خویش محروم ساخت، اضافه بر آن او عالِم به اسرار و ناشناخته ها بود و برای دیدی فرای محدودیت زمانی، او قادر بود که همۀ تاریخ را از گذشته و آینده مشاهده کند ولی خود را از این همه محروم ساخت. او یکبار اذعان داشت که زمان دادخواهی الهی و شفای کامل زمین را نمی داند و تنها پدر از این زمانها آگاهی دارد. در این دعا او خود را به پدر نزدیک می یابد و با او ارتباط برقرار کرده و برای لحظه ای حقیقت تکان دهنده را به خاطر می آورد که قبل از تسلیم نمودن خود به عنوان قربانی زنده برای گناهانِ بشر، در ابدیت و نزد پدر بوده است. « و حالا پدر در حضور خود مرا جلال بده باهمان جلالی که قبل از خلقت و آغاز جهانِ هستی نزد تو داشتم » مسیح به گذشته می اندیشد، به زندگی که قبل از آفرینش زمین، نزد پدر داشته است. در این دعای طولانی و تابناک است که مسیح جواب نهائی را به همۀ « چراها » می دهد.
چرا خلقت؟ چرا اراده و اختیار؟ چرا تاریخ بشری و حمله خونین زمان؟ از آغاز، قبل از آغاز، خداوند اراده کرد که عشق و محبتش را با مخلوقاتش قسمت کند و با ایشان مشارکت داشته باشد. زندگی در میان پدر و پسر و روح القدس عالی و لذتبخش بود، هست و خواهد ماند. خداوند تنها می خواسته این عشق را با مخلوقاتِ دیگر نیز بچشاند. در چند قسمت از عهدجدید اشاراتی بر این مبنی به چشم می خورد که خداوند ما را پیش از خلقت جهان برگزیده بود.
پولس رسول می گوید که قبل از آغازِ زمان فیض خداوند در عیسی مسیح به ما عطا شده بود و توسط عیسی مسیح، این فیض در این زمانهای آخر به صلاح و خیریت ما خود را آشکار کرد.
وعدۀ زندگی جاودانی در ابدیت قبل از اینکه (زمانی) وجود داشته باشد، به ما داده شده بود. بدین ترتیب جوهرِ الهیات که همان محبتِ خداوند، انتخاب، فیض، کفاره و رستاخیز می باشد، براساسِ کتاب مقدس به طور خاص در جایی خارج از محدوده زمان و خلقت پایه گذاری می گردد.
مدتها قبل از اینکه Einstein فرضیۀ نسبیت مکان را مطرح سازد، مدتها قبل از اینکه کسی بخواهد بگوید که کهکشانها ناگهانی و اتفاقی بوجودآمده اند، نویسندگانِ عهدجدید از واقعیتی بعنوانِ (بی زمان) نام برده اند.
خورشید، نیمی از عمر خود را گذرانده و شاید بتواند چهار یا پنج بیلیون سال دیگر بسوزد و روشنی بخشد. بالاخره روزی جهان و کهکشان در هم و فرو خواهد ریخت. اما بر اساسِ کلام خداوند ما این تضمین را داریم که به او خواهیم پیوست و دلایلش را شاهد خواهیم بود و در ابدیت هم ارث مسیح می گردیم. گزشته از همۀ اینها وقتی می دانیم عشق و محبتِ خداوند فرای زمان و مکان و آنچه که ما می بینیم است، دیگر دنیا برایمان مکان سرد و غمگین و مملو از تنهائی نخواهدبود.
عیسی مسیح در آن شب ، در اتاقی پنهان در کوچه پس کوچه های اورشلیم، مطلبی را به شاگردان گفت که ایشان را کاملاً گیج کرد. مسیح از تأثیر غم انگیز حرف خود در مورد مرگ غریب الوقوعش بر روی شاگردان کاملاً آگاه بود: «شما غمگینید به این خاطر که من این چیزها را برایتان گفتم … » مسیح به شاگردانش فرمود.
و سپس برای اینکه غم شاگردانش را تقلیل دهد ، اضافه نمود: «ولی من حقیقت را به شما می گویم، به نفع شماست که من بروم.»
اذعان دارم که این کلمات مراهم آشفته و گیج می سازند. تمام مدت به این فکر می کنم که خداوند از راههای بسیاری می توانست اراده اش را در دنیا به عمل در آورد.
خداوند می توانست با مهیا کردن (منی) از آسمان، مشکل گرسنگی مردم جهان را حل کند، او می توانست باکتریها و ویروسهای بیماری زا را ریشه کن کند تا با رشد و تغییر و تحول تبدیل به عوامل خطرناکی نگردند، خداوند می توانست با محدود کردن آزادی و اختیار افرادی همچون Hitler ویا Pol pot ظلم و بی عدالتی را از صحنه هستی محو کند.
ولی در عوض، پسر خود را فرستاد تا در گوشه ای دور افتاده بر روی این زمین چند سالی را به سر بَرد و او نیز مسئولیت و پخش نمودنِ «خبرخوش» را به افرادی دیگر سپرد و زمین را ترک کرد، در حالیکه به ایشان می گفت: «رفتن من به نفع شماست».
چرا باید دعا کرد؟ شاید فکر کنیم دعا کردن ضعیف ترین، سست ترین و آسان ترین روش است که خداوند نیز براحتی می تواند آنرا نادیده گیرد ولی این مورد زمانی حقیقت دارد که آنچه عیسی به شاگردان گفت دروغی محض بوده باشد. او گفت برای صلاح و خیریّت ما است که می رود، زیرا مسیح با این کارش ما را نیز به مشارکت مستقیم با خداوند دعوت نمود و قدرت خود را با ما تقسیم نمود تا در مبارزه با شریر توانا باشیم.
چرا باید دعا کرد؟ Richard Foster در کمال صراحت و سادگی به این سؤال جواب می دهد و معتقد است خداوند دوست دارد که از او خواهش و درخواست شود. آنچه پر واضح است، خداوند نه تنها نیازی به حکمت و معلومات ما ندارد بلکه اطلاعاتی را هم که در دعا در اختیارش قرار می دهیم از پیش می داند. خداوند همانطور که یوحنای رسول می گوید، محبت است.
منظور این نیست که خداوند محبت دارد یا محبت را احساس می کند، نه! خداوند خودِ محبت است و نمی تواند که محبت نکند. به همین دلیل است که او انسانها را به شباهت خود آفرید تا با ایشان رابطه برقرار کند و این محبت را با آنها تقسیم کند.
Kierkegaard می گوید: «این محبت و عشقِ خداوند را نشان می دهد که به انسان قدرتِ دعا کردن را بخشیده است، خداوند خود اراده کرده است که یک چنین ارجحیتی را برای انسان قراردهد، در غیر این صورت انسان نیز همانند حیوانات قادر نبود بروشنی احساسات خویش را بیان کند.»
ما همانند حیوانات نیستیم. ما می توانیم دعا کنیم و احساسات خود را به خالقمان اظهار نمائیم.
پولوس می گوید: «برای هیچ چیز نگران نباشید و در عوض برای همه چیز دعا کنید و خواسته های خود را با شکر گزاری به نزد خداوند آورید.» در ترجمۀ کتاب مقدس (King James) می گوید: «درخواستهای خود را بشناسانید» ولی ما چطور می توانیم درخواستهای خود را به خداوندی که همه چیز را می داند بشناسانیم؟ کلید این مسئله (برقرار کردن رابطه) است.
گاهی پیش می آید که در میان نامه هائی که دریافت می کنم (درخواستِ کمکی) به چشم می خورد این شخص اکثر اوقات یک زندانی و یاغریبه ای در سرزمینی دور می باشد. گاهی من به این نامه ها جواب می دهم و گاهی قبل از جواب دادن قضیه را با دیگر افرادی که می شناسم در میان می گذارم و گاهی نیز از دخالت کردن در یک چنین مواردی خودداری می کنم. اما وقتی که همسایۀ من و یا یکی از افراد فامیل و یا کلاً کسی که او را خوب می شناسم، نیازمند به کمک من باشد برای برطرف نمودن نیاز او هر کاری که از دستم برآید انجام می دهم.
(رابطۀ نزدیک) باعث جدی شدن اطلاعات و خبرها می گردد، منظور این نیست که فرقی وجود دارد بین خبرهای ناخوشایندی که هر روزه می شنویم و یا در تلویزیون نگاه می کنیم یا زمانی که دختر ویا پسر ما قسمتی از آن خبر ناخوشایند باشد.
همانطور که C.S.Lewis خاطر نشان می سازد، اعتراف کردن به گناهان در نزد خداوند، ذکر چیزهائی است که خداوند خود از پیش می داند و حتی خیلی بیشتر از ما دربارۀ ما اطلاعات دارد. ولی عمل اعتراف در نزد خداوند و بخشش او به شکلی اسرار آمیز رابطۀ ما را با او محکم می سازد و ایجاد آمیزش و مشارکتی می نماید که به هیچ شکل دیگری امکانش نیست. بعنوان مثال وقتی من از همسرم معذرت خواهی می کنم (… بندرت اتفاق می افتد…) سعی نمی کنم او را از چیزی که هر دوی ما از آن آگاهی داریم مطلع سازم بلکه در عوض قلبم را تقدیمش می کنم و خود را در مقابلش فروتن می سازم. خداوند با اهمیت دادن به دعا بیش از هرچیز دیگری در واقع یک آزادی عمل دیگر در این دنیا به انسان می دهد.
خداوند انتظار می کشد تا از او درخواست شود، در واقع فعالیت خداوند برروی زمین به شکلی اسرارآمیز به ما نیز بستگی دارد. Lewis می پرسد: «آیا به این دلیل فعالیت و پیشبرد ملکوتِ خداوند (کُندتر) می شود؟ اینطور بنظر می آید که خداوند ترجیحا آنچه را که می بیند مخلوقاتش قادر به انجامش هستند، انجام نمی دهد. او به ما فرمان داده تا کاری را که او در یک چشم برهم زدن و به کاملیت می تواند به انجام رساند، کُند و سراسر اشتباه انجام دهیم. او به ما اجازه داده است تا وظایف خود را نادیده بگیریم و حتی در انجام آنها موفق نباشیم. شاید هنوز کاملاً به این مشکل پی نبرده ایم، اگر بشود آنرا مشکل نامید، که چگونه خداوند، موجود صاحب اختیار فانی چون انسان را قادر ساخته که با قادر مطلق همکاری کرده و بر او تأثیر گذار باشد. به نظر می آید که لحظه به لحظه یک کناره گیری الهی از سوی خداوند صورت می گیرد.
Lewis در جای دیگر می نویسد: «بنظر می آید که خلقت یک واگذاری مستمر و پیوسته می باشد. خداوند به راحتی از انجام کاری که انسان خود از عهده اش برمی آید، سرباز می زند . من معتقدم که چون خداوند (دهنده) است، یک چنین کاری را انجام می دهد.»
به همین ترتیب وقتی که کودکی در حال یادگیری راه رفتن می باشد، پدر و مادر از سرعت قدمهای خود می کاهند تا او بتواند بیاموزد. مأموریت آنها مجهز ساختن و آماده کردن شخصی دیگر می باشد نه خودشان.
عیسی مسیح قبل از رفتنش تأکید کرد «… و من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است …» آیا به او ایمان داریم؟
نوشته فیلیپ یانسی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |