کتاب مقدس

وضع جهان در دورۀ عهدجدید (فصل چهارم): یهودیت-ادبیات

5/5 - (1 امتیاز)

وضع جهان در دورۀ عهدجدید

(فصل چهارم): یهودیت

ادبیات

یهودیان،  بیشتر از تمام ملل قدیم، اهل کتاب بودند. امکان داشت که سایرین دارای کتابهایی بیشتر و حتی قدیمی‌تر بودند، ولی هیچ کدام؛ حتی یونانیان در عالی‌ترین دوره‌های ادبی خود، آن علاقه‌ای را که یهودیان به شریعت خود نشان می‌دادند، به نوشته‌های ملی خود نداشتند.‌ برای یک نفر یهودی تورات نه فقط نمایندۀ فرهنگ پربار ملی بود بلکه صدای خدا محسوب می‌گردید. دستورات آن لازم بود بدون چون و چرا اجرا شود و کوچک‌ترین دقایق آن به منزلۀ دستور مقدس به حساب آید. احکام الاهی در تار و پود زندگی هر یهودی آمیخته بود و خداشناسی که زیربنای شریعت بود طرز تفکر او را به وجود می‌آورد.

تأثیر کتب مقدس یهودی بر روی عهدجدید به قدری روشن است که احتیاجی به یادآوری ندارد. عیسی مسیح خداوند و شاگردانش از سنین کودکی با این کتاب‌ها آشنایی داشتند. عیسی از هر سه قسمت کتاب مقدس عبری یعنی شریعت، مزامیر و انبیاء به آسانی نقل‌قول می‌فرمود (لوقا ۴۴:۲۴) و در مورد شخصیت خود از آن نوشته‌ها به عنوان کتب الهامی استفاده می‌کرد (یوحنا ۳۴:۱۰-۳۶). در کتاب اعمال رسولان و رسالات آنان روشن است که نویسندگان با عهدعتیق آشنایی زیادی دارند زیرا از آن کراراً نقل‌قول می‌نمایند و مأخذ آنها اصل عبری و یا ترجمۀ هفتاد یونانی است. پولس رسول اظهار می‌دارد که عهدعتیق از دمیدن خدا و یا الهام الاهی نوشته شده است (۲تیموتائوس ۱۶:۳) و به تیموتائوس اعلام می‌فرماید که عهدعتیق می‌تواند «حکمت آموزد برای نجات به وسیلۀ ایمانی که بر مسیح عیسی است» (۱۵:۳). «کلیسای اولیه به قدری به کتب مقدس یهود اهمیت می‌داد که یهودیان مجبور شدند ترجمۀ جدید به زبان یونانی برای خودشان انجام دهند زیرا ترجمۀ یونانی قبلی که معروف به هفتاد بود به عنوان عهدعتیق مورد استفادۀ مسیحیان شناخته شده بود. لااقل یک ترجمۀ جدید در قرون اولیه انجام شد تا ترجمه‌ای تحت‌اللفظی باشد و مسیحیان نتوانند برای مقاصد مسیحی از آن آزادانه استفاده نمایند‌.

بعد از خاتمۀ دورۀ عهدعتیق، که در زمان آخرین پیامبر عهدعتیق یعنی ملاکی در حدود سال ۴۵۰ قبل از میلاد انجام شد، در میان یهودیان فلسطین آثاری به وجود آمد که به نوشته‌های رمزی یا پوشیده معروف شد یعنی مطالبی که نباید برای مردم عادی افشاء گردد بلکه باید به عدۀ معدودی که محرم راز هستند تعلیم داده شود. به مرور زمان اصطلاح نوشته‌های رمزی برای آن نوع کتابهایی به کار رفت که شیوۀ مذهبی داشتند ولی جزء کتب معتبر و رسمی مذهبی نبودند. این کتاب‌ها برای ارزش اطلاعاتی و معنوی مورد مطالعه قرار می‌گرفتند ولی در ردیف کتب رسمی مذهبی به شمار نمی‌آمدند. نوشته‌های رمزی عهدعتیق جزئی از ترجمۀ هفتاد یونانی محسوب می‌شوند و در میان کتاب‌های دیگر عهدعتیق جا داده شده‌اند نه در یک جا. ترجمۀ لاتینی و بعضی از ترجمه‌های انگلیسی مانند ترجمه‌های سال ۱۵۳۹ و ۱۶۱۱ میلادی به همین صورت هستند.

ترتیب نوشته‌های رمزی معمولاً چنین است: اول اسدراس، دوم اسدراس، توبیت، یودیت، بقیۀ استر، حکمت سلیمان، جامعۀ یوشع بن سیرا، باروخ، سرود سه کودک مقدس، تاریخ شوشن، زیبا و اژدها، دعای منسی، اول مکابی‌ها، دوم مکابی‌ها. این ترتیب، ترتیب تاریخی نیست. زیرا تعیین تاریخ دقیق، امکان‌پذیر نیست ولی ذیلاً نام این نوشته‌ها به ترتیب تاریخ تقریبی تدوین آنها ذکر می‌گردد:

قبل از مکابی‌ها

اول اسدراس تقریباً ۳۰۰ قبل از میلاد
توبیت تقریباً ۲۵۰ قبل از میلاد
سرود سه کودک مقدس (سرود اصلی) تقریباً ۲۰۰ قبل از میلاد
جامعۀ یوشع بن سیرا تقریباً ۲۰۰ قبل از میلاد
مکابی‌ها
دعای مذکور در سرود سه کودک مقدس تقریباً ۱۶۰ قبل از میلاد
یودیت تقریباً ۱۵۰ قبل از میلاد
بقیۀ استر تقریباً ۱۳۰-۱۴۰ قبل از میلاد
زیبا و اژدها تقریباً ۱۵۰ قبل از میلاد

بعد از مکابی‌ها

اول مکابی‌ها ۹۰- ۷۰ قبل از میلاد
دوم مکابی‎‌ها ۵۰ قبل از میلاد
تاریخ شوشن ؟
حکمت سلیمان ۴۰ میلادی
باروخ ۷۰ میلادی یا بعد از آن
دوم اسدراس ۱۰۰ میلادی
دعای منسی ؟

 

اکثر این کتاب‌ها در دورۀ ناآرامی ملی و زمان پرکشمکش بین برگشت به وطن و انهدام اورشلیم نوشته شده‌اند. آنها منعکس‌کنندۀ روح ناآرام و ناراضی یهودیانی هستند که هنوز در فکر استقلال کشور خود بودند. محتوای اصلی این کتاب‌ها عبارت است از عکس‌العمل یهودیان در مقابل ظلم و همچنین بیان امید در مردم آینده.

سه کتاب از نوشته‌های فوق‌الذکر مربوط به تاریخ هستند: اول اسدراس که مضموت آن شبیه عزرا و نحمیا است، اول مکابی‌ها که شرح ساده‌ای است از طغیان متتیاس و پسران وی در سال ۱۶۸ قبل از میلاد که منجر به شکست سوری‌ها و تأسیس حکومت همسونی‌ها گردید، دوم مکابی‌ها که خلاصه‌ای است از اثر کامل‌تر یسون قیروانی و تا حدی دنبالۀ اول مکابی‌ها است. توبیت، بقیۀ استر و تاریخ شوشن داستان‌های بسیار زیبایی هستند که عدالت خدا را در حمایت از قوم خود به خوبی نشان می‌دهند. زیبا و اژدها، که اضافه‌ای جعلی بر کتاب دانیال است، از همان نوع است. حکمت سلیمان و جامعۀ یوشع بن سیرا کتاب‌هایی فلسفی به صورت لطیفه و تا حدّی شبیه امثال سلیمان هستند. سرود سه کودک مقدس و دعای منسی مربوط به سرسپردگی و تسلیم به خدا و امید به وعده‌های او است.

زبان و سبک نگارش تمام این کتاب‌ها شبیه کتب رسمی عهدعتیق است ولی به استثنای کتاب اول مکابی‌ها، اشارات تاریخی آنها دقیق نیست و نویسندگان آنها نیز شناخته نشده‌اند. این کتاب‌ها در نویسندگان عهدجدید چندان تأثیری نداشته‌اند و به ندرت اشاراتی به آنها شده است. در جامعۀ یوشع بن سیرا ۱۶:۴۴ چنین می‌خوانیم «خنوخ رضامندی خداوند را حاصل کرد و انتقال یافت». امکان دارد این همان مطلبی باشد که در عبرانیان ۵:۱۱ به شرح زیر منعکس گردیده است:
«به ایمان خنوخ منتقل گشت تا موت را نبیند و نایاب شد چرا که خداوند او را منتقل ساخت زیرا قبل از انتقال وی شهادت داده شد که رضامندی خدا را حاصل کرد».
این دو قسمت با یکدیگر مطابقت کامل ندارند که بتوانیم بگوئیم یکی از دیگری نقل قول شده است. ممکن است منبع هر دو تفسیری باشد که در مورد پیدایش وجود داشته است.

مجموعۀ دیگری از نوشته‌ها وجود دارد که هیچ‌گاه در کتب رسمی یهودیان یا مسیحیان وارد نشده است.
این نوشته‌ها که عنوان‌های آنها ذیلاً ذکر می‌گردد، به عنوان کتب رسمی قبول نشده‌اند بلکه نظر افراد و گروه‌هایی بوده‌اند:

کتاب یوبیل                 ۱۵۰-۲۰۰ قبل از میلاد

شهادت دوازده پطریارخ

مزامیر سلیمان               ۱۰۰-۵۰ قبل از میلاد

سوم مکابی‌ها

چهارم مکابی‌ها

صعود موسی                  ۱-۵۰ میلادی

آدم و حوا

شهید شدن اشعیا

کتاب خنوخ

دوم باروخ

سخنان الهامی

تاریخ نوشته شدن بعضی از کتاب‌های فوق را می‌توان به طور تقریبی تعیین کرد ولی تعیین بعضی از آنها ممکن نیست. مثلاً کتاب خنوخ از قسمت‌هایی تشکیل شده که در تاریخ‌های مختلف نوشته شده‌اند ولی در حدود سال اول میلادی در یک جلد جمع‌آوری گردید. بعضی از جملات آن در عهدجدید وارد شده است. مخصوصاً قسمت معروف یهودا ۱۴و۱۵ که کاملاً شبیه خنوخ ۹:۱ است.

«لکن خنوخ، که هفتم از آدم بود. دربارۀ همین اشخاص نبوت کرده گفت اینک خداوند با ده‌ها هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی‌دینان را ملزم سازد بر همۀ کارهای بی‌دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی‌دین به خلاف او گفتند».

کتاب خنوخ، صعود موسی، دوم باروخ، دوم اسدراس و قسمت‌هایی از سخنان الهامی جزء کتاب‌های مربوط به آخرالزمان هستند. در کتابهای آخرالزمان پیشگویی‌هایی وجود دارد و در آنها کنایات و استعاراتی دیده می‌شود که غالباً عجیب و غریب و ضد و نقیض است. مضمون این پیشگویی‌ها عبارت است از محکومیت جسمانی ترسناک شریران و خلاصی عادلان از این نوع محکومیت‌ها با مداخلۀ خارق‌العادۀ الاهی. عاملین اصلی صحنه‌های آخرالزمان غالباً فرشتگان هستند. غالب نوشته‌های آخرالزمان با نام‌های مستعار یا جعلی نوشته شده‌اند و نام اشخاص مهمی به عنوان نویسندۀ آنها ذکر شده که هرگز مبادرت به نوشتن چنین مطالبی نمی‌کردند. مثلاً کتاب خنوخ به‌وسیلۀ خنوخ نوشته نشده بلکه به او نسبت داده شده است زیرا وی شخصی بود پرهیزکار و حکیم.

از نظر سبک نگارش و مضمون، کتابهای حزقیال و دانیال از عهدعتیق از کتاب‌های مربوط به آخرالزمان محسوب می‌گردند هر چند نمی‌توان نام‌های نویسندگان آنها را مستعار یا جعلی خواند‌. در عهدجدید، کتاب مکاشفه نیز از همین نوع کتاب‌ها است.

نوشته‌های مربوط به آخرالزمان غالباً در دورۀ جفا نوشته شده‌اند زیرا در آن موقع امید انسان به رستگاری در آینده است. هدف آنها تشویق به ادامۀ وفاداری نسبت به خدا است، و کنایات و استعاراتی که در آنها وجود دارد نمی‌گذارد دشمنان به معنی اصلی پی ببرند. هر چند بعضی از قسمت‌های رسمی کتاب مقدس از کتابهای آخرالزمان هستند ولی این امر به این معنی نیست که این کتابها الهامی نیستند زیرا در تمام قسمت‌های کتاب مقدس صرف‌نظر از سبک نگارش و نوع آنها، الهام روح‌القدس روشن است.

بعد از انهدام اورشلیم در سال ۷۰ میلادی، یهودیت استقلال وطن را از دست داد و فقط به یک جامعۀ مذهبی تبدیل گردید. با متوقف شدن قربانی‌ها در معبد بزرگ اورشلیم، دورۀ کاهنان رو به زوال نهاد و دورۀ استادان یا علمای مذهبی آغاز شد. مطالعۀ شریعت جای قربانی‌ها را گرفت و استاد مذهب جانشین کاهن شد. وقتی علمای مذهبی مشغول تفسیر شریعت گشتند تمام روایات موجود را جمع‌آوری کرده و بالاخره به رشته تحریر در آوردند‌. فریسیان این روایات را از نظر لازم‌الاجرا بودن و از نظر اهمیت با شریعت الاهی مساوی می‌دانستند در حالی که صدوقیان تمام آنها را رد می‌کردند.

شکی نیست که قبل از اعطای شریعت در کوه سینا، عبرانیان دارای اصول اخلاقی بودند. از کتاب پیدایش می توان فهمید که نوح و ابراهیم از مقررات و ضوابطی پیروی می کردند و اگر در مصر بنی اسرائیل دارای اصول محکمی در مورد اخلاق و عبادت نمی بودند نمی توانستند با یکدیگر متحد باشند. به طور قطع نمی توان گفت که روایات و رسوم مزبور از طریق تحولات متعدد تاریخ اسرائیل به قرن اول و دوم میلادی انتقال یافته اند. ولی آنچه قطعی است این است که روایاتی که در تلمود وجود دارد بسیار قدیمی تر از زمان نگارش آن کتاب است. وجود این رسوم و قوانین ثبت نشده یا شفاهی مورد تایید مسیح نیز است زیرا وی به «تقلید مشایخ» اشاره می فرماید (مرقس ۷: ۳).

جمع‌آوری این روایات و تفسیرهای مربوط به آنها، کتاب تلمود را به وسیلۀ علمای مذهبی قدیم به‌وجود آورد. ریشۀ کلمۀ تلمود به زبان عبرانی به معنی «تعلیم دادن» است. تلمود دارای دو قسمت عمده است یکی میشنا و دیگری گمارا. میشنا عبارت است از قوانین ثبت نشده یا شفاهی به طوری که در پایان قرن دون میلادی وجود داشته است. گمارا عبارت است از تفسیر قوانین فوق‌الذکر توسط علمای بابلی و اورشلیم در دورۀ آغاز قرن سوم میلادی تا پایان قرن پنجم. این تفسیرات یا بحث‌ها از دو نوع بودند: هلاکا مربوط به متن قوانین و هگادا مربوط به موعظه‌های کلی یا هر موضوع دیگری که جزء هلاکا نبود.

هلاکا مقرراتی را که برای زندگی هر شخصی لازم بود و یا وظایف مذهبی روزانه را بیان می‌کرد. به طور کلی هر موضوع وقتی جزء هلاکا محسوب می شد که (۱) حفظ آن برای مدتی طولانی لازم بود (۲) انجام آن توسط مقامات رسمی جزء وظایف می‌گردید (۳) در مورد آن درکتاب مقدس دلیلی وجود داشت (۴) به وسیلۀ رأی اکثریت تأیید می‌گردید. هر یک از چهار مورد فوق‌الذکر می‌توانست قوانین شفاهی را رسمی سازد. چون امکان نداشت اصول جدیدی برای شریعت اختراع شود بلکه فقط این امکان وجود داشت که اصول جدید را از اصول موجود استخراج نمایند، علمای مذهبی در مورد استنباط نتایج از اصول موجود در قوانین کتبی و شفاهی مهارت فراوانی پیدا کردند تا بتوانند برای هر مسئله‌ای جوابی آماده داشته باشند. این مسائل شرعی و استدلالات مربوط به آنها، هلاکا را تشکیل می‌داد.

هگادا عبارت بود از تفسیرهای مربوط به کتاب مقدس که جزء هلاکا محسوب نمی‌شد. مقصود آن بیشتر عبارت بود از درک معنی و مفهوم شریعت و قوانین تا استنتاج مطالب جدید. طرز استدلال مسیح در مورد قیامت مردگان از خروج ۶:۳ تا حدی شبیه روش تفسیری هگادا است (متی ۳۱:۲۲-۳۳). هلاکا و هگادا را با هم میدرش می‌خوانند که معنی آن «تحقیق و جستجو» است. پس تحقیق دربارۀ مفهوم شریعت و قوانین ثبت شده و شفاهی و استدلالات مربوط به آن قسمتی از تلمود بود.

کتاب تلمود دارای شصت و سه فصل یا مقاله است که هر کدام از آنها مربوط است به قسمتی از شریعت. دو تلمود وجود دارد که یکی عقاید علمای فلسطینی و دیگری عقاید علمای بابلی را ثبت نموده است. تلمود فلسطینی که مختصرتر است و به زبان آرامی غربی نوشته شده مربوط به آخر قرن چهارم است.‌ تلمود بابلی در اواخر قرن پنجم به لهجۀ آرامی شرقی نوشته شد. هر دو ناقص بوده و فاقد بعضی از فصول یا قسمت‌هایی از فصول هستند. در قرن سیزدهم میلادی کتاب تلمود توسط کلیسا تحریم شد و نسخه‌های زیادی از آن معدوم گردید به طوری که این خطر وجود داشت که هیچ نسخه‌ای از آن باقی نماند. خوشبختانه نسخه‌هایی به دست ما رسیده است.

تلمود تا این تاریخ مظهر عقاید صحیح یهودیت و محک ایمان و رسوم درست است، این کتاب شامل تفسیر شریعت بوده و غالباً تأثیر آن در مورد ایمان و زندگی، از خودِ عهدعتیق بیشتر است.

برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)

نوشتۀ مریل سی تنی

ترجمۀ ط. میکائیلیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO