سه گروه از مردم: اشخاص نفسانی، جسمانی و روحانی
سه گروه از مردم: اشخاص نفسانی، جسمانی و روحانی
اول قرنتیان ۲: ۱۴-۱۵ «اما انسان نفسانی امور روح خدا را نمی پذیرد زیرا که نزد او جهالت است و آنها را نمی تواند فهمید زیرا حکم آنها از روح می شود. لکن شخص روحانی در همه چیز حکم می کند و کسی را در او حکم نیست».
کتاب مقدس به طور کلی تمامی افراد بشر را به دو دسته تقسیم می کند:
(۱) کسانی که با خدا رابطۀ درست ندارند و هنوز از راه های گناه آلود خودشان پیروی می کنند (یعنی، بر ضد خدا و احکام او) و
(۲) کسانی که آمرزش الهی در عیسی مسیح را پذیرفته اند. در حالت ایده آل، کسانی که مسیح را پیروی می کنند، باید به طور کامل مطیع خدا باشند و بر قدرت او تکیه کنند تا بتوانند در مقابل نفس انسانی شان که به سوی گناه تمایل دارد، مقاومت کنند. پس بدین ترتیب، کتاب مقدس برای کسانی که زندگی شان را به مسیح سپرده اند نیز، مرزهایی را تعیین کرده است. بنابراین ما در این مقاله، حالت سومی را هم برای مردم در نظر می گیریم.
(۳) این گروه آخر، شامل ایماندارانی است که در پی هوا و هوس های شخصی شان هستند، که منعکس کنندۀ راه های دنیوی است و می خواهند به آسایش و هدف های خودشان برسند. آن ها اگر چه خدا را رد نکرده اند ولی «مسیحیانی دنیوی» هستند که در مقابل اعمال و رفنارهای دنیوی کوتاه می آیند و خود را به شرارت می سپارند.
تقسیم بندی ذیل، به طور دقیق تری افراد را دسته بندی می کند:
(۱) انسان نفسانی یا غیر روحانی (یونانی پسوکیکوس، اول قرنتیان ۲: ۱۴) کسی است که از نظر روحانی تازه و تبدیل نشده و «تولد تازه» نیافته است (یوحنا ۳: ۲-۷). چنین شخصی هنوز تحت کنترل حواس طبیعت جسمانی خود، بخشی از ذات انسان که با خدا مقاومت، مخالفت و ضدیت می کند (ر.ک. به رومیان ۸: ۵-۸)-می باشد (۲پطرس ۲: ۱۲). چنین شخصی، در روح القدس زیست نمی کند (رومیان ۸: ۹)، بلکه تحت سلطۀ شیطان و نفوذ وی است (اعمال ۲۶: ۱۸). در نتیجه، این شخص همچنان بردۀ هوا و هوس ها و شهوات خود می ماند (افسسیان ۲: ۳). افراد این دسته، به طور معمول دوستی دنیا را بر دوستی خدا ترجیح می دهتد و خود را شایستۀ خشم خدا می سازند (یعقوب ۴: ۴). آن ها راه های حقیقی و راستین روح خدا را رد می کنند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). چون که آن ها نمی توانند شخصیت خدا را درک کنند و به اعمال خدا و علت این اعمال، پی ببرند، آن ها بر قوۀ استدلال و احساس انسانی تکیه می کنند.
(۲) انسان روحانی (یونانی پنئوماتیکوس، اول قرنتیان ۲: ۱۵؛ ۳: ۱) کسی است که به خاطر ایمان به عیسی مسیح و رابطۀ شخصی با او، از نظر روحانی تازه و تبدیل شده است. چنین شخصی، در روح القدس زیست می کند (رومیان ۸: ۹ و ۱۱). چنین شخصی در امور روحانی می اندیشد و حقایق روحانی را درک می کند که خدا روح القدس را بخشیده است و حکمتش را در دسترس همگان قرار داده تا از آن استفاده کنند (۱قرنتیان ۲: ۱۱-۱۳)، همچنین او تحت هدایت روح القدس زیست می کند (رومیان ۸: ۴-۱۷؛ غلاطیان ۵: ۱۶-۲۶). کسانی که از روح خدا هدایت می شوند، زندگی شان را به عیسی مسیح و رهبری او شمرده اند و با یاری روح القدس، که در آن ها زندگی می کند، در پیروی از او به پیش می روند (اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ دوم تیموتائوس ۱: ۱۴). در نتیجه، آن ها می توانند در مقابل هوا و هوس های غیر روحانی و ویران گر ایستادگی کنند و بر تأثیرات نفس گناه آلودشان غلبه نمایند (رومیان ۸: ۱۳-۱۴).
چطور یک انسان، می تواند روحانی شود؟ وقتی که شخص به گناهان خود (یعنی، هر نوع خطایی نسبت به خدا) اعتراف می کند و با ایمان می پذیرد که خدا از طریق پسرش عیسی مسیح، آمرزش و نجات روحانی بدو بخشیده است، «تولد تازه» می یابد (یوحنا ۳: ۳، ۵ و ۷) و از نظر روحانی تازه می شود (رومیان ۱۲: ۲). او با تسلیم زندگی اش به مسیح، از نظر روحانی تبدیل به انسان تازه ای به او می دهد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). روح القدس، شخص را از درون و بیرون، تبدیل می کند و طبیعت تازه ای به او می دهد که از زندگی روحانی لبریز است (دوم پطرس ۱: ۴؛ ر.ک. به مقالۀ تولد تازه). این شخص با ایمان به مسیح، در رابطۀ راستینی با خدا ساکن می شود (فیلیپیان ۳: ۹)، زیرا مسیح زندگی اش را فدا ساخت تا جریمۀ گناهان ما را بپردازد (م.ک. با رومیان ۵: ۶-۱۱؛ اول پطرس ۳: ۱۸).
دسته بندی دقیق تر در میان خود مسیحیان:
هر چند مسیحیانی که تولد تازه دارند، حیات تازۀ روح خدا را یافته اند ولی همچنان نفس گناهکار در آن ها وجود دارد. این نفس گناهکار با تمامی قوا سعی می کند که علیه خدا طغیان کنند (غلاطیان ۵: ۱۶-۲۱). این طبیعت گناهکار را نمی توان به نیکویی تبدیل کرد، پس باید آن را از نظر روحانی مرده؛ «با مسیح مصلوب»؛ به حساب آوریم (رومیان ۶: ۶؛ غلاطیان ۲: ۲۰؛ ۵: ۲۴). و با کمک و قدرت روح خدا بر آن غلبه یابند (یعنی، علائق خودخواهانه شان را کنار می گذارند و راه خدا را انتخاب می کنند، متی ۱۶: ۲۴،؛ رومیان ۸: ۱۲-۱۳؛ تیتوس ۲: ۱۲). آن ها با تصمیم گیری های قاطع و انتخاب های دقیقشان سعی می کنند که رابطۀ خود را با خدا در عالی ترین سطح نگاه دارند، تا مبادا از خدا غافل شوند و او را ناخشنود سازند (عبرانیان ۱۲: ۱). آن ها همچنین، مقرارت انضباطی خاصی را رعایت می کنند تا از وسوسه ها دور بمانند و بتوانند در مقابل آن ایستادگی کنند (رومیان ۱۳: ۱۴؛ غلاطیان ۵: ۱۶؛ اول پطرس ۲: ۱۱). مسیحیان با حضور قدرت روح خدا در وجودشان، علیه نفس گناهکار می جنگند (رومیان ۸: ۱۳-۱۴؛ غلاطیان ۵: ۱۶-۱۸)، آن را مصلوب می کنند (غلاطیان ۵: ۲۴) و هر روزه آن را می کشند (کولسیان ۳: ۵). در واقع آن ها خود را «برای گناه مرده» می انگارند (یعنی، از سلطه اش آزادند و واکنشی در مقابل کشش آن نشان نمی دهند، ر.ک. به رومیان ۶: ۱۱). وقتی مسیحیان، نفسشان را انکار می کنند و خود را تسلیم تقدیس و عمل اعتلابخش روح القدس می سازند، از قدرت و سلطۀ نفس گناهکارشان رها می شوند (رومیان ۶: ۱۳؛ غلاطیان ۵: ۱۶). بدین ترتیب آن ها می توانند به راستی مسیحیانی روحانی باشند (یعنی، از روح هدایت شوند و قدرت یابند).
ولی همۀ مسیحان تمام تلاششان را برای غلبه بر نفس گناهکار به کار نمی ببرند. وقتی پولس با قرنتیان سخن می گوید (۱قرنتیان ۳: ۱ و ۳) خاطرنشان می کند که برخی از آنها دنیوی و غیر روحانی (یونانی سارکیکوس) رفتار می کنند، آنها به جای این که همواره در مقابل خواهشهای نفس گناهکارشان بایستند. اغلب حداقل در سطح محدودی هم که شده، گناه می کنند. هر چند آنها همواره در نااطاعتی بسر نمی برند ولی در مقابل باورها و رفتارهای دنیوی و نفس گناهکارشان نیز گاهی کوتاه می آیند. چنین افرادی، به شیطان اجازه می دهند که بر قسمت هایی از زندگی شان تأثیر بگذارد ولی خودشان در عین حال هنوز دوست دارند که جز افراد قوم خدا به حساب آیند (۱۰: ۲۱؛ ۲قرنتیان ۶: ۱۴-۱۸؛ ۱۱: ۳؛ ۱۳: ۵).
(1) وضعیت مسیحیات دنیوی. گناه و عصیان گری، به طور کامل زندگی این گروه را کنترل نمی کند؛ آن ها در اعمال غیر اخلاقی شدیدی مشارکت نمی کنند که باعث جدایی کاملشان از ملکوت خدا شود (ر.ک به اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ مک با غلاطیان ۵: ۲۱؛ افسسیان ۵: ۵) ولی از نحوۀ رفتارشان پیداست که رابطه شان با خدا در سطح خاصی مانده و از رشد بازمانده اند. آن ها ایمانداران بالغی هستتد که گویی معنای کامل پیروی از مسیح را نفهمیده اند و نمی دانند که این موضوع چطور باید زندگی روزمره شان را تحت تأثیر قرار می دهد (اول قرنتیان ۳: ۱-۲). ویژگی های دنیوی و عدم بلوغ ایشان در «حسد و نزاعی» (۳: ۳) که در میانشان است، هویدا است. در کلیسای قرنتس آن ها اجازه می دادند که رفتارهای غیر اخلاقی در کلیسایشان رواج داشته باشد (۵: ۱-۱۳؛ ۶: ۱۳-۲۰). آن ها کلام خدا را جدی نمی گرفتند یا برای رهبران روحانی شان در حد لازم، احترام قائل نبودند (۴: ۱۸-۱۹). حتی بر سر مسائل کوچک و بی اهمیت، در دادگاه های رسمی و عمومی، علیه یکدیگر شکایت می کردند (۶: ۶). توجه داشته باشید که پولس حساب زناکاران و تجاوزکاران را از این جریان جدا می دانست و این اشخاص را جزء کلیسا محسوب نمی کرد؛ زیرا آن ها آشکارا و بدون هیچ شرم و حیایی مرتکب گناهانی هلاکت بار شده بودند و بی تردید طعم نجات و رابطه با مسیح را نچشیده بودند (اول قرنتیان ۵: ۱ و ۹-۱۱؛ ۶: ۹-۱۰).
(۲) خطراتی که مسیحیان دنیوی را تهدید می کند. مسیحیان دنیوی قرنتس، در معرض خطر از دست دادن تعهدشان به مسیح و عواقب آن بودند (دوم قرنتیان ۱۱: ۳)، زندگی آن ها بیشتر و بیشتر به الگوها، باورها و رفتارهای دنیوی شباهت می یافت (دوم قرنتیان ۶: ۱۴-۱۸). به همین خاطر، مجازات و داوری خداوند در انتظارشان بود، و اگر به همین ترتیب در همشکل شدن با دنیا به پیش می رفتند، در نهایت جایگاه خود را در ملکوت خدا، از دست می دادند (اول قرنتیان ۶: ۹-۱۰؛ ۱۱: ۳۱-۳۲). در واقع، برخی از آن ها تا بدین جا نیز آشکارا آنقدر گناه کرده بودند که از مسیح جدا شده و به سوی هلاکت روحانی پیش می رفتتد (ر.ک به اول یوحنا ۳: ۱۵؛ ۵: ۱۷؛ م.ک. با رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۵: ۵؛ دوم قرنتیان ۱۲: ۲۱؛ ۱۳: ۵). ر.ک. به مقالۀ اعمال نفس گناهکار و ثمره های روح خدا).
(۳) هشدارهایی برای مسیحیان دنیوی:
(الف) اگر مسیحیان دنیوی حاضر نباشند که از ناخشنود ساختن خدا دست بکشند، باید بدانند که در خطر از دست دادن ایمانشان هستند (رومیان ۶: ۱۴-۱۶؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۰؛ دوم قرنتیان ۱۱: ۳؛ غلاطیان ۶: ۷-۹؛ یعقوب ۱: ۱۲-۱۶).
(ب) آن ها باید از سرنوشت اسفناک اسرائیلیان درس بگیرند که خدا آن ها را به خاطر نافرمانی هایشان هلاک کرد (اول قرنتیان ۱۰: ۵-۱۲).
(ج) آن ها باید درک کنند که اگر می خواهند به طور کامل در خواسته ها و نقشه های خدا مشارکت کنند بی تردید باید در مقابل تأثیر شیطان، دنیا و نفس گناهکارشان، ایستادگی کنند (متی ۶: ۲۴؛ اول قرنتیان ۱۰: ۲۱)،
(د) آن ها باید از افراد دنیوی جدا شوند و در راهی سوای راه های دنیا سالک باشند (دوم قرنتیان ۶: ۱۴-۱۸). آن ها می توانند با پذیرفتن کمک و قدرت روح القدس، خویشتن را از هر نجاست جسم و روح، طاهر سازند و قدوسیت را در خدا ترسی به کمال رسانند (دوم قرنتیان ۷: ۱). برای بررسی دیدگاه های بیشتر در این مقوله ر.ک. به مقاله های جدایی روحانی ایمانداران و رابطۀ مسیحیان با دنیا).
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |