مقدمه ای بر کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول: آخرین بخش داستان کتاب مقدس
مقدمه ای بر کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول: آخرین بخش داستان کتاب مقدس
پیروزی نهایی و آسمان و زمین جدید
نویسنده و تاریخ نگارش
کتاب مکاشفه در حدود سال های 90-95 میلادی نوشته شده هر چند برخی معتقدند که تاریخ نگارش آن پیشتر از این بوده است. نویسندۀ آن یوحنا نام دارد. سبک و زبان کتاب مکاشفه به اندازه ای با انجیل یوحنا متفاوت است که بسیاری به این نتیجه رسیده اند که نویسندۀ آن یوحنای دیگری است. ولی ما به غیر از یوحنای رسول شخص معروف دیگری را نمی شناسیم که بتواند فقط با اسم «یوحنا» خود را معرفی نماید. طبق روایات، یوحنای رسول از اسرائیل به افسس مهاجرت کرد. افسس پایتخت ایالت رومی آسیا بود و هفت کلیسای مکاشفه فصل های 2-3 در آن قرار داشتند، و یکی از نامه ها نیز برای این شهر نوشته شده بود.
کتاب مکاشفه، در زمان جفا نوشته شد. تبعید خود یوحنا به پطمس (1: 9)، احتمالاً با کار سخت در معادن سنگ این جزیره همراه بود. برخی از مسیحیان به خاطر ایمانشان کشته شده (2: 13) و دیگران نیز به زندان افکنده شده بودند. ولی بدتر از آن این بود که پرستش امپراتور روم نیز اجباری شد (2: 10). مسیحیان اولیه با اشتیاق انتظار بازگشت مسیح را می کشیدند. ولی 60 سال پس از مرگ او، هنوز این امید جامۀ عمل به خود نپوشیده بود. پس بسیار طبیعی بود که ایمان برخی متزلزل شود. پس نامه ها، به کلیساها و کل کتاب، برای تشویق مسیحیان به ایستادگی، لازم بودند. پیام این بود: صرف نظر از ظاهر قضایا، خدا همه چیز را تحت کنترل دارد. مسیح، و نه امپراتور، ارباب تاریخ است. او کلید سرنوشت را در دست دارد. او دوباره باز خواهد آمد تا عدالت را برقرار سازد. آینده ای پر جلال و عالی در انتظار هر ایماندار وفادار است، به خصوص آنانی که جان خود را برای مسیح فدا کردند. این دنیا و همۀ وقایع آن، در دست های خدا قرار دارند. محبت و توجه او نسبت به قوم خودش از بین نمی رود.
پیام
پیام یوحنا به صورتی مطرح شده تا هم الهام بخش باشد و هم آموزنده، سمبول های واضح آن، تنها برای کسانی مفهوم داشتند که قبلاً نامه های سرگشاده او به هفت کلیسا را خوانده یا شنیده بودند، اما برای مقامات (که همواره آماده بودند تا مُهر فتنه و آشوب بر هر چیز بزنند) این سبول ها بی معنی بودند. مهم تر این که این سمبول ها برای مسیحیان همۀ اعصار، به یک اندازه روشن و آشکار بودند. مسیحیان هنوز هم فشار رژیم های دیکتاتور را متحمل می شوند. امروزه که ماشین یا دولت غالباً می خواهند جای خدا را اشغال کنند، پیروزی مسیح و قوم او بسیار مطرح است.
در عصر ماده گرای ما، روح کتاب مکاشفه کاملاً نادیده گرفته شده است. از یک سو، به جای این که بگذاریم این کتاب قدرت تخیل ما را برانگیزاند، آن را به جدولِ زمانی وقایع تقلیل می دهیم، و از سوی دیگر، و در واکنشی علیه عقل و منطق، آن را خیال پردازی و عرفان به شمار می آوریم. ولی برای فهمیدن کتاب مکاشفه، باید آن را هم به عنوان یک کتاب رؤیا و تخیل بپذیریم و هم کتابی که ریشه های محکمی در تاریخ دارد و مسیح را به عنوان خداوند تاریخ معرفی می کند. امروزه، شاید بیش از هر زمان دیگری، ما به واقعیات ابدی و فارغ از زمان این کتاب، و نیز چشم انداز آن نیاز داریم.
تفسیر
چند نکتۀ اساسی در مورد تفسیر این کتاب، به کسانی که نخستین بار آن را مطالعه می کنند، کمک می کنند:
1) نخستین نکتۀ قابل توجه در مورد تفسیر هر بخشی از کتاب مقدس، این است که بدانیم آن بخش برای خوانندگان اصلی چه مفهومی داشته است.
2) کتاب مکاشفه متعلق به نوع به خصوصی از ادبیات است که ادبیات «آپوکالیپسی» (رمزی) نامیده می شود (به بخش «ادبیات آپوکالیپسی« در زیر مراجعه کنید). این نوع ادبیات، شاعرانه و رؤیایی است و مقصود خود را به واسطۀ سمبول ها و استعارات بیان می کند. اگر بخواهیم این زبان تصویری را به طور ظاهری تعبیر کنیم، و یا کتاب را با یک رسالۀ منطقی یا جدولِ زمانی به شمار آوریم، به خطا رفته ایم و روح کتاب را نادیده گرفته ایم.
3) کتاب مکاشفه ریشه در عهد عتیق دارد. در آن جاست که با مقایسۀ کتب مختلف، سر نخ معانی بسیاری از سمبول ها را می یابیم.
4) متن های مبهم را باید همواره در نور متن های روشن و واضح درک کرد و نه بر عکس.
5) مکاشفه کتاب رؤیاهاست. این واقعیت که یوحنا خود را به هماهنگ کردن جزئیات مشغول نمی کند، نشان می دهد که آن چه مهم است، نکتۀ اصلی هر یک از تصاویر است. باید با رؤیاها نیز همچون با مثل ها روبرو شویم، یعنی نخست به کل تصویر نگاه کنیم و بکوشیم تا مضمون اصلی را کشف کنیم.
6) لازم نیست رؤیاهای یوحنا را به عنوان ترتیبی از وقایع در نظر بگیریم که یکی پس از دیگری رخ داه اند. ذهن شرقی به اندازۀ غربیان خود را با پرداختن به ترتیب زمانی مشغول نمی کند.
ادبیات آپوکالیپسی (مکاشفه ای)
دورۀ 200 ق.م. تا 100 میلادی یکی از سخت ترین دوران تاریخ بود. مدت ها بود که صدای انبیا خاموش شده بود، و به جای عصر طلایی که انبیا پیش بینی کرده بودند، یهودیان از شکست، اشغال کشورشان و جفای مذهبی بی رحمانه ای رنج می بردند. عجیب نیست که در این دورۀ کشمکش، مطالبی با ویژگی های مشترک و تصورات مشابه به وجود آمدند- ادبیات متمایزی که به نام ادبیات «آپوکالیپسی» شناخته می شود.
نویسندگان به رؤیا و الهام انبیا گوش می دادند. توجه آن ها به ملکوت ماشیح- عصر خدا در تضاد با عصر شریر کنونی- و عواقب مصیبت بار آن برای دشمنان قوم خدا بود. آن ها برای این که به پیام خود اعتبار ببخشند، تحت نام مستعار یکی از شخصیت های مهم عهد عتیق می نوشتند. با اختیار کردن موضع یکی از شخصیت های گذشتۀ دور، قادر بودند وقایع را تا زمان خودشان «پیشگویی» کنند. مضمون آن ها در رؤیاها و مکاشفاتی از نوع رؤیاهای دانیال بیان می شد و از نمادگرایی و استعارات
(غالیاً عجیب و غریب) بسیار بهره می بردند.
مکاشفۀ یوحنا به لحاظ فرم و سبک، کاملاً شبیه به این نوع ادبیات است. توجه او نیز به واقعیات ابدی، پایان جهان، آسمان ها و زمین جدید بود. یوحنا همچون نویسندگان اثار آپوکالیپسی، در عهد عتیق غوطه می خورد و از تشبیهات غنی انبیا الهام می گیرد. ولی تفاوت هایی اساسی میان کتاب مکاشفۀ یوحنا و سایر ادبیات آپوکالیپسی وجود دارد. یوحنا گذشته را بررسی نمی کند. او نیازی به نام مستعار یا پیشگویی کاذب برای اعتبار بخشیدن به پیام خود ندارد. او نیز همچون اشعیا، ارمیا، حزقیال و دانیال با قاطعیت می داند آنچه را که نوشته، مستقیماً از خدا دریافت کرده و قدرت خدا آن را مُهر کرده است (1: 1-3؛ 22: 6، 18-20).
برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |