برخیز، کفش هایت را به پا کن و راه بیفت!
برخیز، کفش هایت را به پا کن و راه بیفت!
دردهـایــت را انـکار نکــن
زخم هایـت را هـم بیـهوده نپـوشان
بگذار زخم هایـت حـسابی هـوا بخورند
حقیقت های تلخ و شیرین را عریان بـساز
صدای شـکستـنـت را در نطفه خـفـه نکن
فریادهای سال ها شنیده نـشده ســردابه دلت را رها کن
بگذار دل شکسته ات از بخار نفس کشیدن هایت دوباره جان بگیرند
بغض مانده در گلویت را بخــراش و خـودت را جـسورانه زنـدگی کن
بگـذار آنانی که دیروز افتادنت را دیدنـد امروز برخاسـتنت را ببینند
نگـو تنهایم، زیرا خدا در کلمۀ مقتدر و زنده اش یعنی عیسی مسیح، بر در قلبت ایستاده و منتظر برخیزانیدن توست.
برخیز کفشهایت را به پا کن و راه بیفت. برخیز و از فریاد پـر صدا و بغض آرام و صدای چکیدن اشک هایت آهـنگ زندگی بساز و آن را سخاوتمندانه بنواز.
چـه می دانی کـدام پرنده بال شکسته ای با آواز برخاستنت دوباره جان تازه می گیرد و پرواز کردن را به یاد می آورد و تو برایش قهرمان برخاستن بعد از افتادن ها شده ای؟
جلیل سپهر
www.lifespringiran.com
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |