بگو مگوی شیشههای رنگی
بگو مگوی شیشههای رنگی
نور خورشید به یک اندازۀ مشابه، بطور همزمان بر همۀ شیشه رنگیها میتابید، اما هرکدام نور خورشید را با رنگی متفاوت نشان میدادند. شیشه رنگیها با خشم و نفرت و غرور و تعصب و فریاد به همدیگر میگفتند: “رنگ نور خورشید دقیقاً همینه که من میگم و بس. فهمیدی؟”
مشکل شیشه رنگیها چی بود؟
مشکل این بود که همۀ شیشهها خودشان رنگی بودند و نور خورشید را موافق رنگ خودشان نشان میدادند و نمیتوانستند بفهمند که تفاوت در رنگ خودشان است، نه در نور خورشید.
تنها راه درمان این بود که شیشهها کاملاً بی رنگ بشوند تا نـور حقیقی خورشید همانطور که هست از آنها دیده شود.
مشکل میلیونها مذهبیونی که یک خدای واحد حقیقی را به میلیونها نوع و شکل متفاوت و متضاد، نشان میدهند دقیقاً همین است که هر کدام خدا را از نوع رنگ و ماهیت غریزی و شرایط محیطی خودشان تفسیر میکنند.
درمان چیست؟
تنها راه درمان «بدون رنگ بودن» است. به عبارتی چنان شفاف باشیم که وقتی نور خدا بر هر کدام ما میتابد، تنها نور خدا از ما دیده شود، نه نور منافع، سلیقه، تعصبات و سنتهای شخصی و قبیلهای و نیازهای غریزی.
اشعيا ١: ١٨ ميگويد:
هر رنگي كه هستی اگر در نزد خدا حاضر شوى خدا ترا بىرنگ ميسازد. وقتی که بیرنگ شدی آنوقت نور خدای حقیقی در تو به طور حقیقی دیده میشود.
جلیل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |