فصل دوم اصول عیسی در روابط: جذابیت چیزهای کمارزشتر
فصل دوم اصول عیسی در روابط: جذابیت چیزهای کمارزشتر
برای رابطه با خدا و دیگران والاترین ارزش را قائل شو و نه برای پول، وقت، اموال یا شغل خود. مطمئنم که پاسخ تو به من این است که بله همۀ اینها را میدانم. مشکل ما در دانستن این مطالب نیست بلکه عمل کردن به آنهاست.
لحظهای به امور بیاهمیتی که مزاحم چیزهای مهم در رابطههایمان میشوند، فکر کن:
- صبح زود بیدار میشوی تا چند دقیقهای را با خدا صرف کنی و روز خود را با او شروع کنی، اما نتیجه این که با خواندن نتیجههای مسابقههای فوتبال یا تعقیب ارزش ارز مشغول میشوی.
- دوست تو در حال درد دل کردن با توست و آن چه توجه تو را در این گفتگو جلب کرده تکه ای کوچک از خوراکی است که بین دندان گیر کرده!
- همسر تو در بارۀ چیز مهمی با تو صحبت می کند، اما تمام فکر تو مشغول این است که آیا فیلم سینمایی مورد علاقۀ تو دو دقیقۀ پیش شروع شده یا نه!
- فرزند تو امروز یک بار فرصت صحبت با تو را پیدا کرده، اما تو می خواهی هر چه سریع تر صحبت هایش تمام شود تا مشغول کارهای خودت بشوی.
صدها دلیل می توان پیدا کرد که باعث می شوند به رابطه هایمان ارزش کمتری قائل شویم. اما فقط فهمیدن این نکته مهم نیست بلکه تغییر دادن این وضعیت دائمی، اهمیت زیادی دارد. برای ایجاد تغییر در رابطه هایت باید از توجه به خود دست برداری. تنها راه تغییر اولویت های تو این است که انتخاب های خود را در رابطه هایت عوض کنی.
عیسی به ما یاد می دهد که انتخاب های مهم خود را چطور انجام دهیم. آن چه او تعلیم می دهد در دو جملۀ کوتاه ختم می شود ولی یک عمر برای عمل کردن به آن احتیاج داریم: خدا را با تمام قلب و جان و فکر و قوت خود محبت نما. همسایه ات را مثل خودت محبت کن. همین! به کلامی دیگر منظور عیسی این است که ارزش های جدیدی را جایگزین ارزش های کهنۀ خود بکن و سپس به ارزش های جدیدی که مشخص کرده ای، عمل کن. او با این گفته به ما نشان می دهد که اولویت اولیۀ زندگی ما چیست. سپس برای ما در این کلمات شرح می دهد که این اولویتِ عشق به خدا را چطور عملی سازیم: با تمام قلب و جان و فکر و قوت خود. و طرز عمل به اولویت عشق ورزیدن به دیگران را با کلمات “مثل خودت محبت کن” مشخص می کند. در فصل های بعدی، با هم به راه های عمل به این کلمات را یاد می گیریم.
تفاوت زیادی میان آنچه فکر می کنیم باید برایش ارزش قائل شویم و آن چه در حقیقت ارزش قائل هستیم وجود دارد.
پاسخ صادقانۀ تو به پنج سؤال زیر اولویت های تو را نشان می دهند:
- اولین چیزی که بعد از بیدار شدن در صبح به آن فکر می کنی چیست؟
- برنامۀ روزانۀ تو در بارۀ اولویت هایت چه چیزی را به تو نشان می دهد؟
- وقتی به حساب بانکی خود نگاه می کنی، برای چه چیزهایی می خواهی سریعاً خرج کنی؟
- بیشتر صحبت های تو در بارۀ چیست؟
- وقتی سر خود را شب بر بالش می گذاری، آخرین چیزی که به آن فکر می کنی چیست؟
عیسی نه فقط در بارۀ اولویت رابطه با خدا و دیگران صحبت کرد بلکه در بارۀ نیاز ما در نادیده گرفتن چیزهای کم ارزش هم که می توانند سر راه رابطه هایمان قرار بگیرند، صحبت کرد. اکنون به دو ارزش پایین تر که بیشترین مزاحم ما هستند نظری می افکنیم: پول و وظایف. لطفاً مرا اشتباه متوجه نشو. اساساً پول در آوردن و انجام وظایف کارهای اشتباهی نیستند. مسئله این نیست که این ها خوب هستند یا بد بلکه نگاه ما به اولویت هاست.
رابطه، مهم تر از پول است
عیسی در مشهورترین موعظۀ خود یعنی موعظۀ سرکوه، در بارۀ پول صحبت کرد:
«نمیتوانی به دو ارباب خدمت کنی. باید فقط یکی از آنها را دوست داشته باشی و فقط به یکی وفادار بمانی. همچنین نمیتوانی هم بندۀ خدا باشی و هم بندۀ پول. پس نصیحت من این است که برای خوراک و پوشاک غصه نخورید. برای همین زندگی و بدنی که دارید شاد باشید. آیا ارزش زندگی و بدن، بیشتر از خوراک و پوشاک نیست؟ به پرندگان نگاه کنید. غصه ندارند که چه بخورند. نه میکارند، نه درو میکنند، و نه در انبارها ذخیره میکنند، ولی پدر آسمانی شما خوراک آنها را فراهم میسازد. آیا شما برای خدا خیلی بیشتر از این پرندگان ارزش ندارید؟ آیا غصه خوردن میتواند یک لحظه عمرتان را طولانیتر کند؟ چرا برای لباس و پوشاک غصه میخورید؟ به گلهای سوسن که در صحرا هستند، نگاه کنید. آنها برای لباس غصه نمیخورند. با این حال به شما میگویم که سلیمان هم با تمام شکوه و ثروت خود، هرگز لباسی به زیبایی این گلهای صحرایی نپوشید. پس اگر خدا در فکر گلهایی است که امروز هستند و فردا از بین میروند، چقدر بیشتر در فکر شماست، ای کم ایمانان. پس غصۀ خوراک و پوشاک را نخورید. چون بی ایمانان دربارۀ این چیزها دائماً فکر میکنند و سخن میگویند. شما با ایشان فرق دارید. پدر آسمانی شما کاملاً میداند شما به چه نیاز دارید. اگر شما قبل از هر چیز، به ملکوت و عدالت خدا دل ببندید، او همۀ این نیازهای شما را برآورده خواهد ساخت.» (متی 6: 24- 33).
سه حقیقت بسیار حیاتی وجود دارند که در حالی که اولویت های خود را در نظر می گیریم، با یکدیگر مرتبط هستند: اول از همه توجه داشته باشید که عیسی گفت ما «نمی توانیم خدا و پول را با هم خدمت کنیم» و نگفت «نباید» یا «بهتر است چنین اقدامی نکنیم» بلکه گفت «نمی توانیم». در واقع عیسی این حقیقت را به ما یادآور می شود که نمی توانیم ارزش هایی که با یکدیگر رقابت دارند، در کنار هم قرار دهیم. به هر حال یکی بر دیگری مسلط می شود. و عجیب این است که ارزش پایین تر همیشه بر ارزش عالی تر مسلط می شود. ارزش های کم تر ایمان کم تر و تلاش کم تری از ما می خواهد. ارزش پایین تر آسان تر است و به همین خاطر تو را به طرف خود جذب می کند و درست به همین علت دائماً وسوسه می شوی که به آن اولویت اول را بدهی. کسانی که می خواهند خدا را به همراه پول دوست داشته باشند، عاقبتشان به پول دوستی می انجامد!
در آیه هایی که می خوانیم حقیقت دومی وجود دارد وقتی عیسی می پرسد: «آیا زندگی مهم تر از خوراک و پوشاک نیست؟» مطمئنم جواب شما به این سؤال این است که البته این ها چیزهای مهم تری در زندگی نیستند. آن چه در بارۀ ارزش های پایین تر، ما را به تعجب وا می دارد این است که هر چه بیشتر به آن ها دست می یابی، به همان اندازه کمتر باعث رضایت تو می شوند و بالآخره به همین سخنان عیسی می رسی که: «آیا در زندگی چیز مهم تری وجود ندارد؟…»
حقیقت سومی در فصل 6 انجیل متی نهفته است که این قدرت را در خود دارد که زندگی ما را دائم به آن معطوف دارد. عیسی به آنانی که تعلیم می داد گفت: «ای کم ایمانان!» در واقع او آن ها را سرزنش می کند که وقتی خدا به این زیبایی برای گل ها که امروز هستند و فردا نیستند فکر می کند، آیا برای تو فکر نمی کند؟» وقتی به ته مسئله می رسی متوجه می شوی که اصل مطلب همان مسئلۀ ایمان است. این ایمان که خدا برایم فکر می کند، طرز فکر مرا از بعضی از اولویت هایم آزاد می کند و اگر به جای آن این طور فکر می کنم که من خودم باید دل به حال خود بسوزانم، اولویت های من به سمت و سوی کاملاً متفاوتی حرکت می کند.
اگر می خواهی برای رابطه ات با خدا و دیگران اولین اولویت را قائل شوی باید طوری شروع به اعتماد به خدا بکنی که هرگز نکرده ای! اگر به دنبال چالش و ماجراجویی هستی، بهتر است باور کنی که رابطه هایت اولویت اول تو هستند.
رابطه مهم تر از وظایف توست
زندگی عیسی پر از برخوردهایی است که نشان می دهند او چطور بین نیازهای مردم و وظایفش تعادل برقرار می کرد.
- در حالی که جماعت به شدت او را تحت فشار قرار می دادند تا سراغ دختر یایروس که در حال مرگ بود، برود؛ عیسی می ایستد و به زنی خجالتی این فرصت را می دهد تا ایمانش را ابراز کند (به مرقس 5: 21-43 مراجعه کنید).
- وقتی شاگردان به بعضی از والدین بچه ها گفتند که برنامۀ عیسی پر است و برای کودکانِ آن ها وقت ندارد، عیسی فوراً می گوید: «بگذارید بچه های کوچک نزد من بیایند و مانع آن ها نشوید» (مرقس 10: 14)
- در حالی که عیسی و شاگردانش از جماعت ها برای استراحت دور شده بودند با پنج هزار مرد روبرو شدند که به ملاقات آن ها آمده بودند و این ملاقات به حدّی طول کشید که شاگردان درخواستی منطقی از او کردند و خواستند مردم را مرخص کند تا برای خود خوراک تهیه کنند. اما پاسخ عیسی به آن ها چنین بود: «شما خود به ایشان خوراک دهید.» (مرقس 6: 37)
- وقتی شاگردان عیسی او را در حال صحبت با یک زن در کنار چاهی در سامره دیدند (به یوحنا فصل 4 مراجعه کنید) شگفت زده شدند، چون معلمین دیگر در دوران عیسی به آن ها این گونه یاد داده بودند که خیلی مهم است که با زنان در میان جماعت ها صحبت کنند و نه در تنهایی.
و از این نمونه ها در عهدجدید بسیارند.
شاید این طور با خود فکر کنی که: «البته که عیسی برای مردم وقت داشت چون در زمان او مسائل به سرعت امروز ما نبود.» اما حقیقت این است که وقتی مشغول انجام وظایف خود هستی، این وسوسه همیشه وجود دارد که این وظایف، مهم تر از خودِ مردمی بشوند که آن ها را برایشان انجام می دهی. آیا دقت کردی که در هر کدام از مثال های فوق کسی وجود داشت که عیسی را برای قرار مهم بعدی اش مجبور می کرد عجله کند. و در همۀ این موارد، عیسی برای نیاز مردم بیشتر از وظایف آن روز خود، اهمیت قائل شد.
جملۀ زیر را در جایی که بتوانید همیشه به آن نگاه کنید، بگذارید تا موقع انجام دادن وظایف به تو هشدار دهد:
«خدا از من انتظار ندارد که به چیزهای بزرگی دست بیابم بلکه بیشتر تلاش کنم تا رابطه هایم را بهتر و بهتر کنم.»
این جمله باعث شد ترس خدا در من کاشته شود. برای دوری از هر گونه سوء تفاهمی باید یادآوری کنم که مخالف دستاوردهای بزرگ برای خدا نیستم اما مشکل کار اینجاست که این وسوسه وجود دارد که چیزهای عالی را برای خودت انجام دهی و نه برای خدا! و چنین چیزی در یک چشم به هم زدن امکان دارد. اینجاست که خدمت تو به خودخواهی می انجامد. همۀ ما با خودخواهی در کشمکش هستیم. پس چطور می توانیم غرور خود را از منبرها به زیر بکشیم؟ اینجاست که اولویت رابطه ها وارد معرکه می شود! رابطۀ سالم با خدا و رابطۀ سالم با دیگران، قدرت کافی دارند تا از خارج شدن ما از تعادل در انجام تعهدات خود به امور و وظایفمان مانع شوند.
نکتۀ قابل تأمل: خدا از من انتظار ندارد که به چیزهای بزرگی دست بیابم بلکه بیشتر تلاش کنم تا رابطه هایم را بهتر و بهتر کنم.
آیۀ به یاد ماندنی: (متی 6: 25)
از خود بپرس: این که وقت های خود را با چه چیزهایی پر می کنم و پولم را برای چه چیزهایی خرج می کنم چه چیزی را در بارۀ برترین اولیت های من نشان می دهد؟
فصل آینده: خدا را با تمام دل محبت نما
نوشتۀ تام هولادِی
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |