سؤالات رایج

یک مسیحی می تواند گوشت خوک بخورد یا خیر؟

رای بدهید

آیا در مسیحیت موضوع حلال و حرام وجود دارد؟

در بین اقوام و ملل جهان راجع به موضوع حلال و حرام عقاید و افکار گوناگونی در همین زمینه وجود دارد. اولین کتاب روحانی که موضوع حلال و حرام در آن توضیح داده شده است، کتاب تورات موسی می باشد که در آن نوشته شده است، خوردن گوشت شتر، خوک، خرگوش، عقاب، لک لک، بوقلمون، غاز و غیره حرام و حتی دست زدن و لمس کردن بدن آنها انسان را هم نجس و ناپاک می سازد. هر که یکی از آنها را لمس نماید، بایستی جهت طهارت خود با آب غسل نماید. همچنین نوشته شده است که دست زدن به جنازه آدمی و یا راه رفتن بر روی قبرستان تا هفت روز نجس و پس از آن بایستی در آب غسل نماید تا طاهر گردد. تثنیه 14 : 4 در تعلیم تورات وظایف طبیعی جسم نیز انسان را نجس و ناپاک می سازد. مثلا ً زنی که پسر بزاید تا مدت چهل روز نجس است و زنی که دختر بزاید تا هشتاد روز نجس است. چنین زنی تا مدت معینه طی نشده باشد، حق دخول در عبادتگاه و یا در جماعت را ندارد. حتی برای طهارت چنین زنی قربانی و غسل مخصوص هم لازم است والا در غیر این صورت نجس و ناپاک خواهند ماند و کسانی که چنین زنانی را لمس نمایند آنها هم نجس خواهند بود و هر چه آن زنان، لمس نمایند نجس و ناپاک خواهد بود. در شریعت موسی خیلی چیزها هم هست که خوردن و لمس کردن آنها نیز ممنوع می باشد. مانند غذای ذبح شده قربانی پس از یک روز و یا خوردن خون و همچنین پاشیدن دو نوع بذر در یک زمین و یا پوشیدن لباسی که از دو نوع قماش ساخته شده باشد. برای داشتن اطلاعات کافی درباره حلال و حرام بودن و خوردنی ها برای همه ضرورت دارد که کتاب تورات را با دقت مطالعه نمایند که مطالب فراوانی برایشان روشن خواهد شد. این گونه عقاید و افکار تنها مربوط به مذهب یهود نیست بلکه در بین طوایف و اقوام دیگر نیز یافت می شود. مثلا ً در بعضی عقاید دیگر شراب، کلاغ، لاک پشت، خرچنگ، ملخ، سوسمار، مار و صدها چیز دیگر نیز حرام و دست زدن به آنها انسان را نجس و ناپاک می گرداند. حتی چندین قسمت از بدن گاو و گوسفند و بز نیز حرام و یا به اصطلاح مکروه می باشند. میسیونری که در جزیره ماداگاسکار به تبشیر انجیل مشغول بوده، گفته است که اهالی این جزیره یک هزار و سیصد چیز ممنوع شده دارند که انسان حق دست زدن و یا خوردن آنها را ندارد. خیلی ها تصور می کنند که موضوع حلال و حرام فقط مربوط به ممالک و یا طوایف خداپرست است، در صورتی که چنین عقایدی در بین بت پرستان بی دین هم به فراوانی دیده می شود. برای مثال طایفه ای از هندی ها از خوردن گوشت گاو و خیلی چیزهای دیگر دوری می کنند. عده ای در کشورهای دیگر مغز میمون را گرفته گرما گرم و نپخته می خورند. در بعضی محله های دیگر مار و سوسمار و ملخ را هم می خورند. در حقیقت برای یک دینی که می خواهد در تمام دنیا مورد قبول واقع شود و مذهب همگانی و جهانی گردد، این گونه تعالیم نه فقط ابتدایی است بلکه غیرمکفی هم می باشد. رسم یهودیان این بود که تا دست های خود را با دقت تمام نمی شستند، غذا نمی خوردند. از این جهت وقتی مشاهده کردند که شاگردان عیسی مسیح قبل از خوردن غذا مطابق رسم یهود دست های خود را نشستند، ایراد گرفتند که به چه علت شاگردان با دست های نشسته غذا می خورند. عیسی مسیح به آن جماعت توجه نموده فرمود: به من گوش دهید و توجه نمایید، هیچ چیزی نیست که از خارج وارد وجود انسان گردد و او را نجس سازد، بلکه آنچه که انسان را نجس می سازد، چیزهایی است که از وجود او صادر می شود. مانند خیالات بد، زنا، فسق، قتل، دزدی، طمع، خباثت و شهوت پرستی، چشم بد، کفر، غرور، جهالت، تمامی این چیزهای بد از درون دل انسان صادر می شود و انسان را نجس و ناپاک می سازد و لیکن خوردن با دست های نشسته انسان را نجس نمی سازد. به عقیدۀ عیسی مسیح فقط گناه و فکر گناه آلود است که در نظر خداوند حرام است و انسان را نجس می سازد والا خوردن با دست های ناشسته ما را به جهنم نمی برد و ناپاک نمی سازد. یکی دیگر از تعالیم موسی این است که پیروان مذاهب را از همدیگر جدا می گرداند. موسی دستور داد کسانی که غیریهودی می باشند آنها را از سرزمین فلسطین بیرون کنند و با آنهایی که باقی می مانند مطلقا ً معاشرت ننمایند. همچنین دستور داد که با غیریهودی ازدواج نکنند و هرگاه ازدواج کنند، شخص ازدواج کننده بایستی از قوم یهود منقطع گردد. هنگامی که قوم یهود مدت هفتاد سال در اسارت کشور بابل بود و به وسیله کورش پادشاه فارس، آزاد و به سرزمین فلسطین به جهت بنای مجدد اورشلیم، به سرپرستی عزرا برگشتند، عزرا متوجه شد که عدۀ زیادی از یهودیان زن غیریهودی دارند و دستور داد تا تمام آنهایی که زنان غیریهودی دارند، زنانشان را طلاق دهند. همۀ آن مردان از این دستور اطاعت کردند. و چون عزرا از مشاهده شکسته شدن شریعت موسی سخت ناراحت شده بود، پیراهن خود را چاک زده ماتم گرفت و چیزی نمی خورد تا هنگامی که تمام قوم با او هم آهنگ شدند. یهودیان خود را قوم خاص خدا و سایر ملل را به نام امتها می خواندند و آنها را بی ارزش و گمراه می دانستند. غیریهودیانی که از بت پرستی سرباز زده خدای واحد حقیقی را پرستش می کردند، حق دخول به خانه خدا را نداشتند. حتی یک نفر یهودی به خانه غیریهودی قدم نمی گذاشت و غذای غیریهودی هم برای یهودیان قابل استفاده نبود، بلکه آن را نجس و ناپاک می دانستند. اثر چنین تعلیمی هنوز در بین خیلی از ملل جهان دیده می شود. همین عقیده و افکار موجب جدایی و فاصله و حتی نفرت و کشت و کشتار فرزندان آدم گردیده است که بیشتر نفاق ها و جدایی ها از همین گونه عقاید و مطالب سرچشمه گرفته است. و اما عیسی مسیح با بیان مثل سامری نیکو نشان می دهد که تمایز قومی و نژادی در نظر خدا وجود ندارد. لوقا 10 : 30 چنانکه پولس رسول می گوید: نزد خدا طرفداری نیست. یهودی، یونانی، بربری، مختون، نامختون، غلام، آزاد، زن، مرد، سیاه، سفید همه یکسان می باشند. خدا خالق همه و دوستدار همه است. عیسی مسیح می فرماید: خدا باران رحمت خود را بر عادلان و ظالمان می باراند و آفتاب عدالت خویش را بر عادل و ظالم می تاباند. متی 5 : 45 آیات ذکر شده از انجیل مقدس نشان می دهد که خدا بین مخلوقات خود فرقی قایل نیست و همه را دوست دارد و سعادت همگی را می خواهد. اما انسان ها هستند که به وسیله گناه از پدر آسمانی خود دور افتاده و هر یکی خود را برتر و پاک تر از دیگری می داند. عیسی مسیح خودش با طبقات مختلف رفت و آمد می کرد و به منازل گناهکاران می رفت و در هدایت و نجات آنها می کوشید. چنانکه بر سر چاهی در نزدیکی شهر سامره با زن گناهکاری صحبت کرده و به سوی پاکی و تقدس و نجات هدایتش نمود. عیسی مسیح به جای اینکه رومیان را نجس و ناپاک بخواند و از آنها دوری نماید، ایمان یک نفر رومی بت پرست را که به حضور عیسی مسیح رسیده بود، مورد ستایش قرار می دهد. به جای نفرت از یونانیان بت پرست و ناپاک، آنها را به حضورش پذیرفته محبت نموده، فرمود: بسا از مشرق و مغرب آمده در ملکوت خدا خواهند آرامید و با ابراهیم و اسحق زیست خواهند نمود. دختر مریض یک زن بت پرست کنعانی را که غیر از قوم خداپرست بود، شفا بخشید. عیسی شاگردان را به جهت تبشیر کلام و مژده نجات به سرتاسر جهان اعزام داشته و امر می کند که به تمام عالم بروید و مژده نجات را به گوش همه برسانید و آنها را تعلیم دهید تا همه اموری را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند و تعمید یافته دارای حیات تازه گردند. عیسی کسی را نجس و ناپاک نمی خواند بلکه محبت خداوندی خویش را نسبت به همه مبذول می دارد. پولس رسول می گوید: در مسیح عیسی یقیین می دانم که هیچ چیزی در ذات خود نجس نیست جز برای آن کسی که آن را نجس بداند. من هر چه بخواهم می توانم بخورم و دست بزنم ولی در نظر خدا نجس و ناپاک نمی شوم. پطرس به بام خانه رفته تا با خدای خویش به راز و نیاز بپردازد، در حال دعا رویایی آسمانی مشاهده می کند که آسمان گشاده ظرفی را چون سفرۀ بزرگ به چهار گوشه بسته به سوی او نازل می شود. چون نیک نگریست در آن سفره هر گونه حیوان از وحش تا مرغان هوا و کلیۀ حشرات زمین وجود داشت. در همان حال ندایی به وی رسید که ای پطرس برخاسته ذبح کن و بخور. پطرس که نژاد یهودی و زیر شریعت موسی متولد و بزرگ شده بود برایش مشکل بود که بتواند به آسانی از آن حیوانات که از نظر شریعت نجس و ناپاک بودند، بخورد و یا حتی لمس نماید. پس در مقابل آن ندای آسمانی گفت: خداوندا من تا به حال چیزی حرام و یا ناپاک هرگز نخورده ام. بار دیگر آن ندای ملکوتی به پطرس گفت: آنچه که خدا پاک ساخته است تو حرام مخوان. این پیشنهاد به پطرس سه مرتبه تکرار گردید. پطرس به قدری در حفظ و نگهداری شریعت جدی و امین بود که سه بار ندای آسمانی را رد کرد. یعنی به قدری اعتقاد به موضوع حلال و حرام داشت که از رؤیای ِ آسمانی اطاعت ننمود. در همان حال آن سفره مجددا ً به آسمان بالا برده شد. پطرس بسیار متحیر و در فکر فرو رفته بود که این رؤیایی که دیده است، چه معنا و مفهومی دارد. چون هنوز پطرس درباره رؤیایی که دیده بود فکر می کرد، سه مرد ندا کرده می پرسیدند که شمعون معروف به پطرس در اینجا منزل دارد. روح القدس پطرس را هدایت کرده، گفت سه مرد ترا می طلبند، پس برخاسته همراه ایشان برو و هیچ شک نداشته باش زیرا که از جانب خداوند آمده اند. پس پطرس پایین آمده نزد آن سه نفر رسید و گفت: من همان کسی هستم که شما می طلبید، علت آمدنتان چیست؟ گفتند: افسری کرنیلیوس نام که مرد صالح و خداترس می باشد از فرشته خداوند الهام یافته که ترا به خانۀ خود بطلبد و مطالبی را از شما بشنود. پس پطرس و چند نفر دیگر از برادران برخاسته همراه ایشان روانه شدند. کرنیلیوس نیز دوستان خاص خود و اهل بیت خویش را جمع کرده و در انتظار پطرس و همراهانش نشسته بود. چون پطرس داخل خانه گردید، او را استقبال کرده به قدم هایش افتاد و او را پرستش کرد. پطرس به او گفت برخیز من نیز مثل شما انسانی بیش نیستم. وقتی جمعی کثیر دید به ایشان گفت: شما مطلع هستید که مرد یهودی را با شخص غیریهودی معاشرت کردن و یا نزد او آمدن جایز نیست بلکه حرام است. لیکن خدا مرا تعلیم داد که هیچ کس و هیچ چیزی را نجس ندانم. از این جهت به مجرد دعوت شما بدون صرف وقت آمدم. الحال سئوال من این است که برای چه مطلبی مرا خوانده اید. کرنیلیوس گفت: فرشته خداوند بر من ظاهر گردیده و گفت به شهر یافا بفرست. شمعون معروف به پطرس را بخوان. او چون بیاید با تو سخن خواهد گفت. حال که حضور دارید و نیکو کردی که آمدی الحال همه در حضور خدا حاضریم که آنچه به تو فرموده است، بشنویم. پطرس گفت: من حقیقتا ً دریافته ام که خدا را نظر به ظاهر نیست بلکه هر کسی از هر ملت و امتی که باشد و عمل نیکو انجام دهد نزد او مقبول می گردد. مشاهده می کنیم که پطرس چگونه به وسیله رؤیای ِ آسمانی حاضر و آماده گردید که قبول کند به منازل اشخاص غیریهودی رفته با آنها بخورد و معاشرت نماید. کار به جایی رسید که پطرس می خواست به خاطر موضوع حلال و حرام، ندای آسمانی را اطاعت نکند. اما بعد از ملاقات با کرنیلیوس می گوید، خدا مرا تعلیم داده که هیچ کس و هیچ چیزی را نجس و یا ناپاک ندانم. عیسی مسیح نه فقط خوردنی ها را نجس و ناپاک نمی داند، بلکه به وسیله تعلیماتش تمایز قومی و نژادی را رد می کند. محل و اوقات و طرز عبادت خدا را که در نظر عدۀ کثیری محدود و محصور به مکان و زمان و اوقات معینی بود، از محدودیت خارج و آزاد ساخته، خدا را محیط و همگانی معرفی می نماید. یهودیان بیت المقدس را خانه خدا و مخصوص عبادت خویش می دانستند و برای آن ارزش خاصی قایل بودند. چنانکه تا به حال آن ارزش و واقعیت خود را حفظ نموده است. یهودیان عقیده بر این داشته اند که قربانی ها و نذر و نیازهای خود را در بیت المقدس به انجام برسانند. در صورتی که سامریان عقیده داشتند که در کوه جریزیم باید عبادت نمود و مراسم قربانی ها و نیازها را به جا آورد. ولی وقتی زن سامری از عیسی سئوال نمود که عبادت در اورشلیم درست است و یا در این کوه، عیسی فرمود: ای زن تصدیق کن که روزی می رسد که نه در این کوه و نه در اورشلیم خدا را عبادت خواهند نمود. زیرا که خدا روح است و هر که می خواهد او را عبادت و پرستش نماید، بایستی با روح و راستی او را در قلب خود عبادت کند. عیسی مسیح بر سر کوه عبادت می کرد. در ویرانه ها عبادت می کرد. گاهی تمام شب را در دعا و راز و نیاز با پدر آسمانی خود به سر می برد. وقت خوردن غذا دعا می کرد. برای شاگردان دعا می کرد. برای دشمنانش دعا می کرد. به حواریونش فرمود همیشه دعا کنید تا در آزمایشات گرفتار نگردید. عیسی مسیح به ما می آموزد که هر فرد انسانی در همه جا و همه وقت و برای همه کس می تواند با خدای خود راز و نیاز نماید. همه جا مقدس و همه چیز پاک است. برای آنانی که با خدا زندگی می نمایند و هیچ گونه قید و بندی وجود ندارد. عیسی مسیح نه فقط خوراکی ها و حیوانات را نجس و حرام نمی داند و به وسیله تعالیمش تمایز قومی و نژادی را رد می کند و عبادت خدا را همگانی و غیر محدود به جا و مکان نمی نماید، بلکه دلسوزی و محبت خدا را نسبت به اشخاص گناهکار و مجرم نیز ظاهر می سازد. در زندگی عیسی مسیح مشاهده می کنیم که قسمت عمده اعمال و تعالیمش نشان دهنده لطف و محبت خداوند است نسبت به گناهکاران که هر چند خدا از گناه نفرت دارد ولی شخص گناهکار را دوست می دارد. چنانکه در مثل گوسفند گشمده، سکه گمشده و مخصوصاً در مثل پسر گمشده نشان می دهد که برخلاف عقاید و افکار دیگران که خدا را دشمن گناهکاران معرفی کرده اند، عیسی خدا را دوست گناهکاران معرفی می کند. وظیفه ما این است که چون پطرس بگوییم خدا به ما تعلیم داده است که هیچ کس را نجس و یا ناپاک ندانیم. چون که همه مخلوق دست خداوند هستیم. آنچه که خدا پاک خلق کرده است ما حرام ندانیم. در رساله اول پولس رسول به تیموتاؤس می گوید: در زمان های آخر بعضی ها گمراه شده از تعالیم شیطان پیروی خواهند نمود که ازدواج را منع و خوردن غذاهایی را که خدا آفریده تا ایمانداران با شکرگذاری از آن بخورند را قدغن می کنند. در صورتی که کلیۀ چیزهایی که خدا آفریده است نیکوست. گذشته از آنچه بیان شد، خیلی بعید به نظر می رسد که خدای پاک و مقدس چیزی را نجس و یا حرام بیافریند. بلکه هر آنچه ساخته مقدس می باشد. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO