یکی پرسیده چرا میگیم به نام پدر و پسر و روح القدس؟ مثلاً چرا نمیگیم مادر و پسر ؟ خدا روحه خب. جنسیت نداره.. چرا پدر میخوننش؟! و یا اگه بگن مولد، پسر، روح القدس بهتر نیست؟
مسلماً خدا در نقشه ازلی و ابدی خویش، این عناوین را برای شناسانیدن ذات خویش به کار برده است و این ما نیستیم که تعیین می کنیم که این سه شخصیت ذات الهی، چگونه باید نامیده شوند. خدا در کلام خویش، خود را در سه شخص پدر و پسر و روح القدس شناسانیده و البته مفاهیم پدر و پسر و روح القدس، مفاهیم بسیار عمیقی هستند. پدر به عنوان خالق و طراح همه نقشه ها. پسر به عنوان کلمه خدا و حافظ تمام هستی و به عنوان تنها قربانی پدر، که نمودِ آن در ابراهیم و اسحاق دیده می شود و به عنوان بره ذبح شده، ولی زنده. روح القدس به عنوان مشورت دهنده و مجری و شخصیت پر از حکمت و معرفت و محبت و قوت که روح ترس خدا نیز نامیده شده (اشعیاء 11: 2) و بسیاری مفاهیم دیگر که در این عناوین وجود دارند، نامیده شده اند.
اما درباره اطلاق جنسیت به خدا، برایتان کپی دو مقاله زیر را از وب سایت پرپاسخ، ارسال می دارم:
آیا خدا مرد است؟
هنگامیکه کتاب مقدس درباره خداوند صحبت می کند، همواره از تصاویر مذکر استفاده می کند. به عنوان مثال خداوند پادشاه است نه ملکه. خداوند پدر می باشد نه مادر. در هنگام استفاده از ضمایر، کتاب مقدس ضمایر مذکر به کار می برد. هرگز در اشاره به خداوند، از ضمیر مونث استفاده نشده است. حتی واژه ای که در عهد جدید به روح القدس اشاره می کند ((pneuma یک اسم خنثی می باشد، نگارندگان عهد جدید، پیوسته از ضمایر مردانه برای اشاره به روح استفاده کرده اند (مثال: یوحنا 15: 26). علاوه بر این، کلیسا به عنوان همسر یا عروس مسیح، و او به عنوان داماد (افسیسان 5: 22- 33) معرفی شده است. مشابه این تصویر در عهد عتیق نیز به کار رفته است، که اسراییل نامزد خداوند خوانده می شد (هوشع 1-3؛ حزقیال 16). البته آنچه اهمیت دارد، تشخیص این نکته است که نمی توان صرفا، بر واژگانی تکیه کرد، که خطاب به خداوند به کار می روند. بدین معنی که زبان به تنهایی گویای ارتباط ما با خدا، بدون در نظر گرفتن شرایط واقعی، جهت توصیف این رابطه نمی باشد. خدای پدر، درحقیقت پدر خدای پسر می باشد(یوحنا 17: 1-5). حتی در ارتباطاتی که در ذات خداوند وجود دارد، ارتباط پدر و پسر برقرار می باشد. علاوه بر این، با استانداردهای انسانی حاکم برنقش پدر و همسر نمی توان شخصیت پدرانه خداوند یا دامادی مسیح را تفسیر کرد، بلکه خدا را می بایست بر اساس چکیده ای از آن معیارها ی موجود شناخت و همچنین براساس تجربه خود از معیار پدر و مسیح. آیا چنین برداشتی پدرسالارانه است؟ بله، چنین است. اما به عنوان یک مسیحی، ما می بایست که درک الهیاتی خود را نه از استانداردهای فرهنگی پیرامون خود، بلکه بر پایه کتاب مقدس بنا کنیم. بسیاری از فرهنگهای پیرامون اسراییل باستان، الهه هایی مانند فرهنگ رومی در زمان عهد جدید داشتند. اما نویسندگان کتاب مقدس، همواره با این مسأله به عنوان شنیع ترین نوع بت پرستی، برخورد کرده اند. چنانچه می خواهیم به میراث مسیحی خود وفادار بمانیم، پس می بایست به کلام خداوند بپیوندیم. آیا تفکر پدرسالارانه بدین معناست که کتاب مقدس، دید گاهی دون نسبت به زن دارد؟ به هیچ عنوان. کتاب مقدس همواره احساس خداوند را نسبت به انسان، مانند مادری که از بچه خود مراقبت می کند، بیان می کند. عیسی گفت، "ای اورشلیم، ای اورشلیم، …چندبار خواستم همچون مرغی که جوجه هایش را زیر بالهای خود جمع می کند، فرزندان تو را گرد آورم" (لوقا 13: 34-35) بعلاوه، کتاب مقدس برخلاف فرهنگهای ملحدانه زمان خود، زنان را ارج می نهد. زنان بطور یکسان، هم ارث در فیض خداوند که از طریق مسیح جاری شده، می باشند. (غلاطیلن 3: 28). اما کتاب مقدس همچنان از خداوند به صورت مذکر سخن می گوید. خدا پدر است، و این که خداوند نمونه یک پدرکامل است، حقیقتی است که می بایست به خاطر آن تا ابد سپاسگزار باشیم. همچنین مسیح داماد است، و بدین صورت نمونه آنچه که یک شوهرمی بایست برای همسرش باشد را آشکار می کند. زنان و مردان میبایست، شکرگزار چنین حقیقتی باشند، که خداوند نمونه کاملی از آنچه که مستلزم پدر بودن و داماد بودن است، می باشد. چنین شناختی از پدر و مسیح، کافیست تا زندگی آنها را تبدیل کند. نویسنده: چاد آون برند ترجمه: الهام ربیع نژاد
و مقاله دوم:
خدا مرد است یا زن؟
وقتی کلام خدا را مطالعه می کنیم، دو حقیقت واضح می شود. اول اینکه، خدا روح است و خصوصیات محدود انسان را ندارد. دوم اینکه، همه شواهد کتاب مقدسی، در این توافق دارند که خدا، خود را بشکل یک مرد به انسان ظاهر کرد. اول از همه باید طبیعت حقیقی خدا درک شود. این واضح است که خدا یک شخص است، چون خدا همه خصوصیات یک شخص را از خود نشان می دهد: خدا فکر دارد، اراده دارد، و هوش و احساسات دارد. خدا رابطه برقرار می کند و با انسانها رابطه دارد، اعمال شخصی خدا در تمام کلامش، این شهادت را می دهند. یوحنا 4: 24 می گوید، "خدا روح است و هر که او را پرستش کند میباید به روح و راستی بپرستد". از آنجائیکه خدا موجودی روحانی است، او خصوصیات جسمانی انسان را دارا نیست. بهر حال، گاهی بخاطر زبان تمثیلی که در کلام خدا استفاده شده است، خصوصیات انسانی به خدا نسبت داده شده است، که به آن "تصور شخصیت انسانی" و یا "آنتروپومورفیسم" می گویند. آنتروپومورفیسم، طریقی است که خدا (موجودی روحانی) حقیقت را درباره خصوصیات خود با انسان (موجودی جسمانی)، در میان گذاشته تا آنرا به او بفهماند. از آنجایی که ما انسانها موجودی جسمانی هستیم، قادر به درک چیزهای ماورای جسم نیستیم، بنابراین، آنتروپومورفیسم در کلام خدا به ما کمک می کند، بفهمیم خدا کیست. قسمتی از این مشکل در اینجاست که انسان، به شکل خدا آفریده شده است. پیدایش 1: 26-27 می گوید، "و خدا گفت آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه حشراتی که بر زمین می خزند، حکومت نماید. پس خدا آدم را بصورت خود آفرید، او را بصورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید". هم مرد و هم زن بشکل خدا آفریده شده اند، و بنابراین از تمام مخلوقات خدا بالاتر هستند، و چون بشکل خدا آفریده شده اند، فکر، اراده، هوش، احساسات، و ظرفیت اخلاقی دارند. حیوانات ظرفیت اخلاقی ندارند و بعلاوه هیچ قسمت از آنها مثل انسان غیر جسمانی نیست. بشکل خدا بودن، قسمت غیر جسمانی انسان است که فقط انسان بدینگونه ساخته شده است. خدا انسان را اینطور ساخت تا با او رابطه داشته باشد. انسان تنها موجودی است که برای این منظور ساخته شده است. اینکه تنها مرد و زن بشکل خدا آفریده شده اند- این معنی را ندارد که آنها کُپی کوچکی از خدا هستند. این حقیقت که آنها بشکل نر و ماده هستند، الزاماً این معنی را نمی دهد که خدا باید مرد یا زن باشد. بیاد داشته باشید که بشکل خدا بودن، از نظر خصوصیات جسمانی نیست. ما می دانیم که خدا موجودی روحانی است و خصوصیات جسمانی ندارد. اما این مطلب خدا را محدود نمی کند و او می تواند انتخاب کند که خود را بشکل انسان، به مردم ظاهر کند. کلام خدا شامل مکاشفاتی است که خدا در مورد خودش به انسان داده است و این تنها منبع اطلاعات ما از اوست. وقتی کلام خدا را می خوانیم، به ما می گوید که خدا به فرمهای مختلف، خود را به انسان ظاهر کرد. کلام خدا تقریباً در 170 مورد به خدا بعنوان "پدر" خطاب می کند. قطعاً، کسی نمی تواند پدر باشد، مگر اینکه اول مرد باشد. اگر خدا انتخاب کرده بود بجای مرد، خود را بشکل یک زن ظاهر کند، آنوقت بجای کلمه "پدر" کلمه "مادر" را بکار می برد. در عهد عتیق و عهد جدید، بارها و بارها برای خدا ضمیر مرد بکار رفته است. عیسی مسیح بارها به خدا بعنوان پدرش اشاره کرد و در موارد دیگر از ضمیر مرد، برای خدا استفاده کرد. فقط در انجیل، مسیح از کلمه "پدر" بطور مستقیم در حدود 160 بار استفاده کرد. در یوحنا 10: 30 می گوید: "من و پدر یک هستیم." مشخصاً، عیسی مسیح بشکل یک انسان آمد، تا بر صلیب بمیرد و بهای گناهان جهان را بپردازد. عیسی هم مثل خدای پدر، بشکل مرد به انسان ظاهر شد. کلام خدا موارد بسیار زیاد دیگری را ثبت کرده است که مسیح برای خدا از ضمیر مرد استفاده می کرد. رسالات عهد جدید (از اعمال رسولان تا مکاشفه) هم در حدود 900 آیه دارد، که برای کلمه خدا، بطور مستقیم از کلمه ای یونانی و مذکر استفاده شده است. در تعداد بیشماری از موارد در کلام خدا عنوان، ضمیر، و اسم مذکر بطور هماهنگی، به خدا نسبت داده شده است. درحالیکه خدا مرد نیست، او انتخاب کرد بصورت مذکر خود را به انسان ظاهر سازد. به همین شکل عیسی مسیح، که مرتباً به این عنوان، ضمیر و اسم مردانه خطاب شده است، در زمانی که روی زمین راه می رفت، صورت یک مرد را بخود گرفت. انبیای عهد عتیق و حواریون عهد جدید، همه به خدا و به عیسی مسیح با عناوین و اسامی مذکر اشاره می کنند. خدا انتخاب کرد که به انسان به این صورت ظاهر شود تا انسان آسان درک کند که او کیست. درحالیکه خدا به درک ما بدینوسیله کمک می کند، مهم است که سعی نکنیم خدا را با محدود کردن او که جزوی از طبیعتش نیست در قالب بگذاریم.
منبع: www.gotquestions.org
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |