دفاعیات ایمان

کتاب نکات مبهم در کتاب مقدس- فصل اول: اشارۀ کلّی به موضوع

رای بدهید

فصل اول: اشارۀ کلّی به موضوع

هر خوانندۀ دقیق کتاب مقدس، در مطالعۀ خود درمی‌یابد که این نوشتۀ پطرس رسول کاملاً صحیح است که در کتاب‌مقدس، «گاهی مطالب دشواری هست که مردمان جاهل و ناپایدار از آنها تفسیر غلط  می‌کنند… و از این راه، هلاکت‌ را نصیب خود  می‌سازند» (دوم پطرس ۱۶:۳). همۀ ما به مطالبی از کتاب مقدس برخورده‌ایم که ما را متحیر کرده و در اولین تجربیات زندگی ایمانی‌مان، این سؤال مطرح شده که بالآخره کتاب مقدس، کلام خداست یا خیر؟ گاهی در کتاب مقدس با مطالبی مواجه شده‌ایم که سازش آنها با نکات متضاد با آنها غیرممکن به نظر آمده است. گاهی مواردی را  یافته‌ایم که با این اصل که کتاب مقدس دارای منشأ الهی و کاملاً مصون از خطاست، مغایرت داشته‌اند.

عاقلانه نیست اگر بکوشیم که حقیقت وجود این نکات مبهم را انکار کنیم، بلکه باید حکیمانه و در کمال احترام به آنها توجه کنیم و صریحاً با آنها مواجه شویم. درمورد این نکات مبهم که بالآخره دیر یا زود برای هر  مطالعه‌کنندۀ متفکر کتاب مقدس مطرح خواهند شد، چه باید گفت؟

۱- اولین چیزی که لازم است دربارۀ این نکات مبهم در کتاب مقدس بگوییم، این است که باید انتظار مواجهه با چنین ابهاماتی را داشته باشیم و این امری طبیعی است.  بعضی‌ها وقتی درمی‌یابند که در کتاب مقدس نکات مبهمی هم وجود دارند، شگفت‌زده و متحیر  می‌شوند. از نظر من اگر این ابهامات وجود نمی‌داشت، مسأله تعجب‌برانگیز می‌شد. کتاب مقدس چیست؟ کتاب مقدس عبارت است از مکاشفۀ فکر، اراده، شخصیت و وجود خدایی بی‌نهایت عظیم ،کاملاً حکیم و مطلقاً مقدّس. خدا مؤلف این مکاشفه است، اما باید پرسید که مخاطبین این مکاشفه چه کسانی هستند؟ این مکاشفۀ الهی، خطاب به انسان‌ها نوشته شده؛ یعنی موجوداتی محدود، فاقد کمال عقلانی و ادراکی و قاصر از جهت شخصیت و تشخیص روحانی. حکیم‌ترین انسان در مقایسه با ابدیت، فقط یک طفل است و پاک‌ترین انسان در مقایسه با خدا مانند  بچه‌ای است که تازه اصول اخلاقی را می‌آموزد.

پس طبیعی است اگر در چنین مکاشفه‌ای با منبع الهی و خاطبین انسانی، نکات مبهم به چشم آیند. وقتی «محدود» بخواهد «نامحدود» را درک کند، مسلماً با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد. وقتی فردی نادان بخواهد دربارۀ سخنان شخصی دانا بیندیشد، باید هم فهم بسیاری چیزها برایش مشکل باشد و حتی برای فکر ناقص و نابالغش، بسیاری مسایل پوچ و  بی‌معنی به نظر آیند. وقتی انسان‌هایی که از نظر درک اخلاقی ناقص‌اند و نفرت از گناه و شدّت عقوبت آن را نمی‌فهمند، به فرامین وجود مطلق و قدّوس الهی گوش فرا  نمی‌دهند، لغزش خوردن از دستورات خدا و قصور ورزیدن در انجام  خواسته‌های او  اجتناب‌ناپذیر است. این نکته بدیهی و روشن است که ما در برابر کتاب مقدس به عنوان مکاشفۀ ثابت شدۀ خدا، باید هم مشکلاتی داشته باشیم. اگر کسی کتابی به سادگی جدول ضرب به من می‌داد و می‌گفت: «این کلام خداست و خدا در این کتاب، تمام اراده و حکمتش را مکشوف نموده است»، با ناباوری سر خود را  می‌جنبانیدم و  می‌گفتم: «باور کردنی نیست. مگر  می‌شود مکاشفۀ کامل حکمت نامحدود الهی، این‌قدر ساده باشد؟ »در هر مکاشفۀ کامل از ذهن و اراده و شخصیت و وجود الهی، باید هم چیزهایی دشوار برای فهم مبتدی وجود داشته باشد و البته  حکیم‌ترین و بهترین ما هم مبتدی است.

۲- دومین چیزی که درمورد این نکات مبهم باید گفت این است که ابهام در یک تعلیم یا مخالفتی بزرگ با یک تعلیم، به هیچ وجه نادرستی آن تعلیم را اثبات نمی‌کند. خیلی‌ها فکر می‌کنند که وجود نکتۀ مبهم در یک تعلیم، حاکی از اشتباه بودن آن تعلیم است. این‌ها اگر در راه ایمان داشتن به منشأ الهی کتاب مقدس و مصون از خطا بودن مطلق آن با مشکلی مواجه شوند، فوراً نتیجه می‌گیرند که این تعلیم، غلط است. این‌گونه نتیجه‌گیری کاملاً غیرمنطقی است. این‌چنین اشخاص باید  لحظه‌ای تأمل کنند، بیندیشند و بیاموزند که منطقی و منصف باشند. امروزه به ندرت می‌توان تعلیمی علمی یافت که همه در مورد آن توافق نظر داشته باشند و مانع بزرگی در راه باور داشتن آن وجود نداشته باشد.

وقتی فرضیه کپرنیکی که الآن در همۀ جهان پذیرفته شده، برای بار اول مطرح شد، ایرادات بسیاری بر آن وارد کردند. اگر این فرضیه، صحیح می‌بود، سیارۀ زحل باید مانند ماه دارای مراحل و تحولات باشد، اما با بهترین  دوربین‌های موجود در آن زمان هم نتوانستند چنین چیزی را مشاهده نمایند. با این حال، به خاطر وجود دلایل بسیار محکم و مثبت، این فرضیه علی‌رغم وجود آن نکتۀ مبهم و بدون جواب، مورد پذیرش واقع گشت. وقتی دوربین‌ها و  تلسکوپ‌های قوی‌تر ساخته شدند، ثابت شد که زحل هم مانند ماه، دارای اهلۀ قمر می‌باشد. در تمام نکات مبهم کتاب‌مقدس، این مشکل هم از عدم اطلاع بشر از بعضی حقایق، منشأ می‌یافت. امروزه فرضیۀ سحابی در دنیای علم، عموماً پذیرفته شده است، اما موقعی که برای بار اول مطرح می‌شد و تا مدتها بعد از آن چنین به نظر می‌آمد که حرکات سیارۀ اورانوس با این فرضیه هم‌خوانی ندارد. مسیر گردش اورانوس کاملاً برخلاف آن چیزی بود که مطابق نظریۀ فوق، باید می‌داشت. با این‌حال و با وجود مشکل لاینحل درمورد حرکات اورانوس، این فرضیه به خاطر دلایل مثبت‌ِ بر له آن مورد قبول واقع گشت.

چنانچه به هنگام مطالعه و بررسی کتاب مقدس، از آن قضاوت صحیح و منطقی استفاده کنیم که در همۀ شاخه‌های علوم وجود دارد (به جز در «نقد کتاب مقدس»، البته اگر  شاخه‌ای از علم باشد)، آنگاه باید بپذیریم که اگر در نتیجه‌گیری خود درمورد یک نظریه به دلایل مثبت قانع‌کننده  برمی‌خوریم، علی‌رغم وجود نکات مبهم در جزئیات، باید آن را از دید یک انسان معقول، قبول کنیم. کسی که یک حقیقتِ دارای شواهدِ قوی را به خاطر چند ابهام (که قادر به درک آنها نیست) دور می‌اندازد، انسانی سطحی و بی‌فکر است. آن محقق کتاب مقدس هم که به خاطر چند ایراد فرضی که ظاهراً با  آموزه‌هایی خاص هم‌خوانی ندارند، به منشأ الهی کتاب مقدس و مصون از خطا بودن آن پشت می‌کند، سطحی و کوته‌فکر  می‌باشد. از این کوته‌فکران در دنیای الاهیاتی امروز ما بسیارند.

۳- سومین نکته‌ای که درمورد نکات مبهم در کتاب مقدس باید گفت، این است که اگر بخواهیم این تعلیم را بپذیریم که کتاب مقدس منشأ انسانی دارد و در نتیجه ایرادپذیر است، با نکات مبهم بیشتر و  عظیم‌تری از آنچه اکنون در راه ایمان به الهی بودن و مصون از خطا بودن کتاب مقدس وجود دارد، مواجه خواهیم شد. اغلب کسی ایراد می‌گیرد و می‌گوید: «چطور  می‌توانید ثابت کنید که کتاب مقدس، کلام خداست؟» در آن لحظه شاید نتوانید جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهید. آنگاه آن شخص فکر خواهد کرد که شما را در مخمصه قرار داده است، در حالی که ابداً چنین نیست. به او رو کنید و از او بپرسید: «شما برای  نبوت‌های انجام شدۀ کتاب مقدس، اگر منشأ انسانی داشته باشند، چه توضیحی دارید؟ چطور می‌توانید وحدت بی‌نظیر مضمون این کتاب را توجیه کنید؟ درمورد عمق و ژرفای بی‌پایان آن چه می‌گویید؟ کتاب مقدس دارای نیروی بی‌همتایی است که با آن انسان‌ها را به سوی خدا جذب می‌کند، در این مورد چه می‌گویید؟

برای هر مخالفت کم‌اهمیتی که مخاطب شما دربارۀ دیدگاه کتاب مقدسی‌تان مطرح می‌کند، می‌توانید ایراد مهم‌تری به دیدگاه او از کتاب مقدس وارد نمایید. هر انسان واقعاً منصف که می‌خواهد حقیقت را بشناسد و از آن اطاعت کند ،برای تشخیص درستی یکی از این دو دیدگاه، مشکلی نخواهد داشت. چندی پیش مردی جوان که ذهن روشنی داشت و مطالعات وسیعی در نوشته‌های انتقادی و ضدایمانی و لاادری‌گرایانه کرده بود، به من گفت که این موضوع را بسیار منصفانه بررسی کرده و  نمی‌تواند به الهی بودن کتاب مقدس، ایمان داشته باشد. از او پرسیدم: «چرا؟» او به تعلیم خاصی از کتاب مقدس اشاره کرد و اظهار داشت که نمی‌تواند به صحّت آن ایمان داشته باشد. به او پاسخ دادم: «فرض کن که من پاسخ این نکتۀ مبهم را نمی‌دانم؛ باز هم نمی‌توان ثابت کرد که کتاب مقدس دارای منشأ الهی نیست. من می‌توانم علیه این اعتقاد که کتاب مقدس الهی نیست، اشکالات بیشتری را مطرح کنم. نبوت‌های به انجام رسیده را نمی‌توانید انکار کنید.

اگر کتاب مقدس کلام خدا نباشد، چطور می‌توانید به انجام رسیدن پیشگویی‌ها را توجیه نمایید؟ وحدت بی‌نظیری را که بین شصت و شش کتاب موجود در کتاب مقدس هست، نمی‌توانید انکار کنید. همۀ این کتابها در شرایط مکانی و زمانی متفاوت و دور از هم به نگارش درآمده‌اند. اگر خدا این چهل نویسندۀ انسانی را هدایت و الهام نبخشیده باشد، پس چگونه این وحدتِ فکر ممکن است؟ این را نمی‌توانید انکار کنید که کتاب مقدس، قدرت نجات انسان‌ها از گناه را دارد و می‌تواند به آنها آرامش، امید و شادی ببخشد و آنها را نزد خدا بیاورد. همۀ کتاب‌های دیگر در جهان، با هم نمی‌توانند چنین تأثیری داشته باشند. اگر کتاب مقدس کلام خدا نیست، پس چه توضیحی برای این دلایل می‌توان داد؟» آن شخص مخالف، پاسخی نداد. برای کسی که به منشأ و اعتبار الهی کتاب مقدس ایمان ندارد، نکات مبهم بیشتری وجود دارند.

۴- چهارمین نکته دربارۀ نکات مبهم در کتاب مقدس این است که: این حقیقت که شما  نمی‌توانید نکتۀ مشکلی را حل کنید، به این معنا نیست که آن نکته، حل‌شدنی نمی‌باشد و این حقیقت که شما پاسخ سؤالی را  نمی‌دانید، به این مفهوم نیست که هیچ پاسخی برای آن سؤال وجود ندارد. عجیب است که بارها این واقعیت را از یاد  می‌بریم. بسیاری هستند که به هنگام مواجه شدن با ابهامی در کتاب مقدس، پس از اینکه کمی فکر می‌کنند و هیچ راه حلی نمی‌یابند، به این نتیجه  می‌رسند که ارائۀ راه‌حل برای این اشکال غیرممکن است. پس نباید به منشأ الهی و مصون از خطا بودن در مورد کتاب مقدس ایمان داشت. هر کس به  اندازۀ کافی منصف باشد و دانش خود را محدود بداند، خواهد گفت: «هر چند برای این نکتۀ مبهم، راه‌حلی در کتاب مقدس نمی‌بینم، کسی که کمی از من حکیم‌تر باشد، پاسخ آن را خواهد یافت».

اگر این را بپذیریم که همه چیز را نمی‌دانیم و بسیاری اشکالات را الآن  نمی‌توانیم حل کنیم، بلکه مستلزم اطلاعات و دانش بیشتری هستیم، آنگاه از همۀ این ابهامات مبرا خواهیم بود. هرگز نباید از یاد ببریم که برای هر مشکلی که از نظر عقل محدود ما مطلقاً لاینحل است، از نظر عقل نامحدود الهی، پاسخ  ساده‌ای وجود دارد. شخص مبتدی در جبر و ریاضی، اگر یک ساعت را بیهوده صرف حل یک مسألۀ دشوار بنماید و نهایتاً اعلام کند، چون نتوانسته راه‌حلی برای آن بیابد پس یافتن آن غیرممکن است، درمورد او چه خواهیم گفت؟ فردی با تجربیات و  توانایی‌های غیرعادی، روزی کارش را رها کرد و راهی طولانی را پیمود تا به دیدن من بیاید. او وضعیتی آشفته داشت، چون نکته‌ای را کشف کرده بود که به نظرش، تناقض در کتاب مقدس می‌آمد. وی تمام شب را بیدار مانده و به این مسأله فکر کرده بود و از تمام توانش جهت حل آن سود جسته بود، اما وقتی مسأله را با من در میان گذاشت، در چند دقیقه راه‌حلی ساده و قابل قبول پیش پایش نهادم و او هم با خوشحالی بازگشت. هر چند یافتن راه‌حل برایش غیرممکن شده بود، اما با کمک گرفتن از دیگری، پاسخ ساده‌ای شنید. او فکر  می‌کرد که این مشکل را فقط خودش یافته و کاملاً تازه است، اما نمی‌دانست که  مدت‌ها قبل از به دنیا آمدن او و من، این ایراد، مطرح و پاسخ داده شده بود.

۵- پنجمین چیزی که باید دربارۀ نکات مبهم در کتاب مقدس گفت، این است که اگر ایرادات ظاهری کتاب مقدس را با  مزیّت‌های برجسته و فراوان آن مقایسه نماییم، بسیار ناچیز خواهند بود. اینکه مردم این‌قدر وقت خود را صرف ابهامات غیراساسی در کتاب مقدس  می‌کنند، کاری عبث و منحرف‌کننده است. این ابهامات در برابر آن عجایب و  زیبایی‌های پرجلال کتاب مقدس که تقریباً در هر  صفحه‌اش وجود دارد، به حساب نمی‌آیند. حتی در بعضی  آموزشگاه‌های کتاب مقدس که اشخاص باید برای درک و ارج گذاشتن به کتاب مقدس و آموزش جهت موعظۀ حقایق آن به دیگران تربیت شوند، بیشتر وقت آنان در مباحث جزئی و سعی در اثبات انسانی بودن کتاب مقدس صرف می‌شود و به عظمت الهی و بی‌همتای کلام خدا، توجهی ندارند. اگر کسی که مشغول مطالعۀ یک شاهکار هنری است، بیشتر وقتش را صرف بحث و توجه به یکی دو مورد از جزئیات صحنۀ داستان نماید، درموردش چه خواهیم گفت؟ بخش اعظم لاف و گزاف‌های «مطالعۀ نقادانۀ کتاب مقدس» تحقیقات پرزحمت و بیهوده‌ای است راجع به همین جزئیات فرعی. کسی که مایل نیست بیش‌ترین وقت خود را صرف این انتقادات عالمانه از جزئیات بنماید، بلکه ترجیح می‌دهد خود را وقف مطالعۀ نکات عالی و پرشکوه کلام خدا نماید، گاهی «ناآگاه و  عقب‌افتاده» نامیده می‌شود!

۶- ششمین نکته‌ای که باید دربارۀ نکات مبهم در کتاب مقدس گفت این است که این نکات مبهم بیشتر برای خوانندگان سطحی پیش می‌آیند، تا برای مطالعه‌کنندگان عمیق کتاب مقدس. شخصی مانند «سرهنگ اینگرسول »[1](Colonel Ingersoll) را که از مضامین و مفهوم واقعی کتاب مقدس، کاملاً بی‌اطلاع بود، با آن طبقه از واعظان جدید کتاب مقدس که کلام خدا را برای ارائۀ پیغام‌هایی مؤثر بر زندگی مردم، مطالعه می‌کنند، مقایسه کنید. برای خوانندگان سطحی کتاب مقدس، این نکات مبهم اهمیت بسیاری دارند، اما برای کسی که آموخته است تا روز و شب در کلام خدا تفکر و تعمق نماید، این مسایل چندان  وزن‌هایی نیستند. «ژرژ مولر»[2] (George Muller) آن مرد کم‌نظیر خدا که بیش از صد بار کتاب مقدس را از اول تا آخر به دقت مطالعه کرده بود، با هیچ نکتۀ مبهمی مضطرب  نمی‌شد ،اما برای کسی که کتاب مقدس را برای بار اول یا دوم می‌خواند، مسایل پیچیده و نامعلوم، بسیارند.

۷- هفتمین نکته که باید درمورد نکات مبهم در کتاب مقدس گفته شود این است که این ابهامات، با مطالعۀ دقیق وتوأم با دعا به سرعت محو می‌شوند. بسیاری نکات در کتاب مقدس، زمانی باعث حیرت و سردرگمی ما شده‌اند، اما اکنون که  مدتها می‌گذرد و بارها آنها را مطالعه کرده و یا درموردشان چیزی خوانده یا شنیده‌ایم، دیگر برایمان مسأله‌ای نیستند! هر سال که از ایمان و مطالعۀ ما می‌گذرد، از تعداد این ابهامات هم کاسته می‌شود. ابتدا یکی‌یکی یا دو تا دو تا رفع  می‌شدند، اما اکنون دسته دسته و به سرعت محو  می‌گردند. پس آیا نباید انتظار داشت که همین نکات مبهم باقی‌مانده هم به زودی و با مطالعۀ بیشتر حل شوند؟

[1] – «رابرت گرین اینگرسول) »1833-99( وکیل و خطیب آمریکایی که به «لاادری بزرگ» معروف شد. وی پس از شرکت در جنگهای داخلی آمریکا با درجه سرهنگی، وارد دنیای سیاست شد، اما  سخنرانیهای تند او در حمله به اعتقادات مسیحی و اعتبار کتاب مقدس، شانس او را برای کسب مقامات بالاتر از میان برد.

[2] – «ژرژ مولر) »1805 -98( واعظ نوع دوست انگلیسی و عضو فرقه برادران پلیموت که زندگی خود را وقف احداث دارالایتام برای کودکان  بیسرپرست نمود. وی در خدمات روحانی خود فقط به تأمین الهی ایمان داشت و هیچ بودجه مشخص و حمایت مالی منظمی نداشت. سرگذشت او تحت عنوان «فقیر غنی» در سال 5231 توسط «انتشارات نور جهان» به فارسی منتشر شده است.

نوشتۀ آر. اِی. تورِی
ترجمۀ کشیش نینوس مقدّس‌نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO