چگونه کورۀ آزمایشات زندگی به ما شکل می بخشد؟
آهنگری پس از گذراندن جوانی پر شرّ و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.
سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد اما با تمام پرهیزگاری در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت:
واقعا که عجبا!!!
درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده!!!
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگیات بهتر نشده!!!
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سر انجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت، این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چطور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود، بعد با بیرحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم، بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد.
فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد، باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم، یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد.
حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد.
میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
باز مکث کرد وبعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم، ضربات پتکی را که زندگی برمن وارد کرده ، پذیرفتهام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم.
انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد.
اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است: خدای من، از آنچه برای من خواستهای صرف نظر نکن تا شکلی را که میخواهی، به خود بگیرم.
“به هر روشی که میپسندی ادامه بده.”
“هر مدت که لازم است، ادامه بده. اما هرگز، هرگز مرا رها مکن”!
“مترس، زیرا من تو را فدیه دادهام، و تورا به نام خواندهام ، پس از آنِ من هستی.
چون از آبها بگذری ، با تو خواهم بود، و چون از نهرها عبور کنی، تو را فرو نخواهد گرفت.
چون از میان آتش روی، نخواهی سوخت،
و شعلهاش تو را نخواهد سوزانید.” (اشعیا 43: 1-2)
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |