چهار فایده و مزیتی که از ضعفهایمان نصیب ما میشود!
چهار فایده و مزیتی که از ضعفهایمان نصیب ما میشود!
من سالهاست که مسیحی هستم. من با هزاران هزار مسیحی سروکار داشتهام و به این نتیجه رسیدهام که اکثر مسیحیان هنوز باید عمق قدرت مسیح را تجربه کنند. چرا؟ چون آنها ضعفهایشان را نپذیرفتهاند و قدر آنها را نمیدانند. من آیۀ دوم قرنتیان ۹:۱۲ از ترجمه تفسیری را خیلی دوست دارم: «پس حال با شادی به ضعفهای خود میبالم. شادم از اینکه زندگیام قدرت مسیح را نمایان میسازد، و نه تواناییها و استعدادهای خودم را.» شاید این را متوجه نباشی اما ضعفهای تو برکات پنهان و مخفی تو هستند.
چهار برکتی که از ضعفهایمان نصیبمان میگردد عبارتند از:
۱- داشتن ضعف ضامن کمک و یاری خدا است
وقتی تصمیم میگیری که با چالشی روبرو شوی یا مشکلی را باقدرت خودت حل کنی، خدا میگوید: «من خود را از این مسئله عقب میکشم و تماشا میکنم. برو جلو و هر اندازه میخواهی تلاش خود را بکن! اگر فکر میکنی خودت میتوانی این مشکل را حل کنی، عالی است. اگر فکر میکنی آن مشکل را در محل کار میتوانی حل کنی یا فکر میکنی خودت میتوانی ازدواجت را از شکست نجات دهی و یا فکر میکنی بچهات را باقدرت خودت می توانی مهار کنی. بفرما. این گوی و این میدان.»
ولی از لحظهای که به خدا روی میآوری و به او میگویی: «خدایا من ضعیفم و توانی برای تحمّل تمام فشارهای زندگیام ندارم. خدایا عاجزانه به تو محتاجم.» آنجاست که خدا به تو میگوید: «من این را میدانستم، فقط صبر کردم تا تو به این نتیجه برسی و این حقیقت را بپذیری.» آنگاه او تو را به منبع قدرت بیاندازهاش وصل میکند و تو آرامش و درک عمیقتری از محبت خدا را تجربه میکنی. در چنین لحظهای قدرتی را کسب میکنی که هرگز بهخودیخود نداشتهای نداشتهندای. قدرتی برای رشد و تعالی، و نه صرفاً زنده ماندن و ادامۀ بقا. این اتفاق زمانی در تو کامل میشود که خدا همۀ ثروت تو و تمام دار و ندار تو بشود، آنگاه به او روی میآوری و این را درمییابی که او تمام آن چیزی است که در وهلۀ اول و مهمتر از هر چیز بدان نیاز داری.
۲- داشتن ضعفها مانع گستاخی و غرور ما میشود
دوم قرنتیان ۷:۱۲ میگوید: «اما برای اینکه عظمت بیاندازۀ این مکاشفات مغرورم نسازد، خاری در جسمم به من داده شد، یعنی عامل شیطان، تا آزارم دهد و مرا از غرور بازدارد.» یک خار، محدودیتی است که به ارث بردهام یا نمیتوانم آن را تغییر دهم. چیزی که باعث درد من میشود و خدمتم را محدود میسازد. بعضی خارها در زندگی ما موقتی هستند و بعضی خارها بهتدریج محو میشوند و بعضی نیز برای تمام طول عمرمان با ما هستند، همانگونه که در مورد پولس این مسئله صدق میکرد.
خار در زندگی من چه میکند؟ خار، نوعی مشکل دائمی است که باعث درد و ناراحتی من و تو میشود و توجه ما را دائم به خود جلب میکند و همیشه ما را نسبت به خدا وابسته و فروتن نگاه میدارد. خار مثل یک فرمانروا در زندگی ما کار میکند. ما را رهبری میکند و مسیر را به ما نشان میدهد و به ما انگیزه میبخشد.
اگر خدا باید روزی از تو به طرز خارقالعادهای استفاده کند، تعجب نکن که خاری در زندگی تو باشد. او این را میکند تا توجه تو را به خود جلب کند. این خار میتواند فیزیکی یا رابطهای یا احساسی و یا هر چیز دیگر باشد. آنچه غیرقابل اجتناب است، این است که بالاخره خارها در زندگی ما سر در میآورند و ما را از گستاخی و غرور، دور میسازند. خار چیزی است که ضامن رحم و فیض خداست.
۳- داشتن ضعف کمک میکند که برای دیگران ارزش قائل شوی
یکی از خطراتی که نقاط قوت ما میتواند در ما پرورش دهد داشتن روحیۀ استقلال است. خدا ما را آفریده تا برای یکدیگر ارزش قائل شویم. ضعفهای ما، ما را از خودکفا بودن دور نگاه میدارد تا به حمایت یکدیگر نیاز مبرم داشته باشیم.
من و شما بهاندازۀ کافی ضعیف هستیم ولی به یاری هم میتوانیم کارهایی انجام دهیم که به فکر کسی خطور نکرده است. برای همین است که وصل شدن به کلیسای محلی و مشغول شدن در آن و ایجاد رابطه در آن و بودن در یک گروه کوچک بسیار حائز اهمیت است. زیرا وقتی بحرانی در زندگی تو روی دهد، کسی هست که از تو حمایت کند و متقابلاً تو هم برای آنها هستی تا اگر آنها هم از بحرانها عبور کنند، کمکشان کنی.
۴- داشتن ضعفها به تو یک خدمت میبخشد
خدا تو را بر زمین قرار نداده که فقط برای خود زندگی کنی بلکه تا به مردم یاری رسانی. بزرگترین خدمت تو از عمق ضعفهای تو زاده میشود.
بزرگترین پیغام زندگی، آن است که خدا میخواهد از طریق تو به جهانیان برساند و این پیغام از عمیقترین درد تو تراوش میکند. همان چیزی که در تو باعث بیشترین غم و درد میشود، خدا میتواند در خدمت تو از آن بهعنوان پیامی برای تشویق دیگران استفاده کند.
چیزی که بیشترین خجالت را از آن داری، چیزی که بیشتر از همه چیز از آن شرم داری، چیزی که نمیخواهی کسی متوجه آن شود، خدا میخواهد از همان چیز برای تشویق دیگران استفاده کند. درد، ما را نسبت به زخمهای دیگران حساس میکند. اگر میخواهی خدمتی مسیحگونه داشته باشی، باید به یاری بعضی مردم شتافت و برخی را تشویق نمود و حتی با زخمهایی که در زندگیات به وجود آمده، اطرافیان خود را شفا دهی.
خدا هیچ زخمی را هدر نمیدهد! خدا میخواهد از چیزی که در زندگیات بیشتر از همه شرم داری و دلت از آن خیلی شکسته، به بهترین نحو استفاده کند تا به این وسیله دیگران تشویق شده و دلگرم شوند.
اگر این را یاد بگیری که ضعفهای خود را اعتراف کنی و آنها را بپذیری و درک کنی که چگونه خدا بوسیلۀ آنها میتواند در زندگی و خدمتت عمل کند، به راحتی آنها را با دیگران در میان میگذاری و خواهی دید که خدا چطور زخمهایت را به مرور زمان شفا میبخشد.
نوشتۀ کشیش ریک وارِن
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |