آیا پوسیدگی حقیقت را تجربه کردهاید؟
آیا پوسیدگی حقیقت را تجربه کردهاید؟
سالهاست که چیزی را که من «بحران اعتبار» مینامم، در فرهنگمان تجربه میکنیم. فساد را میتوان تقریباً در همه جا یافت: در سیاست، تجارت، ورزش، آموزش، سرگرمی و حتی در کلیساها. احتمالاً میتوانید برای هر بخش اصلی جامعه، مثالی از یک رسوایی بیاورید. علت این افول ارزشهای اخلاقی چیست؟ میتوانم در دو کلمه بگویم: پوسیدگی حقیقت. عیسی فرمود: «حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد» (یوحنا ۸: ۳۲). آزادی از حقیقت میآید. هر چه بیشتر حقیقت را بشناسید، در روح، زندگی، خانواده و در هر جنبهای آزادتر خواهید بود! برعکس آن هم درست است: هر چه بیشتر از حقیقت دست بکشید، آزادی خود را بیشتر از دست میدهید. من عمداً عبارت «پوسیدگی حقیقت» را انتخاب کردم زیرا فکر میکنم دقیقاً آنچه را که در جامعهمان در حال رخ دادن است، نشان میدهد. بهآرامی و کمکم، ارزش حقیقت دچار فرسایش شده است. ما دیگر مانند گذشته برای حقیقت ارزش قائل نیستیم — و این کمکم دنیایی را که در آن زندگی میکنیم از بین میبرد. این درست مانند دندانهای شماست. وقتی پوسیدگی دندان آغاز میشود، حتی متوجه آن نمیشوید. نه آن را حس میکنید و نه میبینید. اما این اتفاق میافتد، و اگر جلوی آن را نگیرید، در نهایت دندان خود را از دست خواهید داد. در چند دهه اخیر، تغییر بزرگی از حقیقت بهعنوان زیربنای جامعه ما رخ داده است. زمانی اکثر مردم واقعاً بر سر اینکه چه چیزی درست و چه چیزی غلط است توافق داشتند. اگر هم کاری درست انجام نمیدادند، دستکم میدانستند چه چیزی درست است. اما امروزه بسیاری از مردم میگویند حتی فرق بین درست و غلط را نمیدانند، یا معتقدند اصلاً چیزی به نام درست و غلط وجود ندارد. این ایده که اصلاً حقیقتی وجود ندارد، «پستمدرنیسم» نامیده میشود. این طرز فکر بر این پایه است که هیچ مطلقی وجود ندارد. اما این فلسفه، عملی و منطقی نیست. همه به مطلقات وابستهاند. وقتی به داروخانه میروید، به این اطمینان دارید که داروساز حتماً نسخه درست را به شما بدهد. وقتی به تابلو «ایست» نزدیک میشوید، سایر رانندگان انتظار دارند شما حتماً توقف کنید. وقتی یک موشک به فضا پرتاب میشود، هزاران محاسبه مطلق انجام میشود تا آن را در مسیر نگه دارد. تمام جهان، هر روز از زندگی شما، بر اساس مطلقات کار میکند. در پستمدرنیسم، مردم به تحمل (مدارا) بیش از حقیقت ارزش میدهند؛ همه ایدهها به یک اندازه معتبر فرض میشوند. اما این بیمعنی است. اگر من بگویم «ماه از سنگ ساخته شده» و شما بگویید «ماه از پنیر سوئیسی ساخته شده»، این دو نظر به یک اندازه معتبر نیستند. بسیاری چیزها در زندگی وجود دارد که بهطور مطلق و همیشه درست هستند و بسیاری چیزها هم وجود دارد که بهطور مطلق و همیشه نادرست هستند. در دنیایی که مدارا را بیش از حقیقت ارزشمند میداند، بهآسانی میتوان اجازه داد حقیقت در قلب و زندگی شما پوسیده شود.
تبادل نظر:
۱- چه نشانههایی از «پوسیدگی حقیقت» در جامعه یا کشور خود میبینید؟
۲- وقتی نظریه های نادرست را پذیرفتهاید، چگونه «پوسیدگی حقیقت» را در زندگی خود تجربه کردهاید؟
۳- وقتی حقیقت خدا را پذیرفتهاید، چگونه آزادی را تجربه کردهاید؟
نوشته کشیش ریک وارن
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |