پنطیکاست، تولد کلیسا!
روزهای پنطیکاست را پشت سر گذاشتیم، روزهایی بس غریب برای شاگردانی تشنه که تازه با منجی قیام کرده خود وداع کرده بودند، شاید در ذهن آنها هنوز برقراری پادشاهی خدا چندان دور و دست نیافتنی مینمود که حتی برخاستن عیسی از میان مردگان نیز دردی از آنها دوا نکرده بود، ملتهب و تشنه از عیسای قیام کرده پرسیده بودند:" خداوندا آیا در این زمان است که پادشاهی را به اسراییل باز خواهی گردانید؟"
و عیسی نیز درخواست آنها را با ظرافتی خداگونه همچون همیشه چنین پاسخ داد که: "اما چون روح القدس بر شما آید، قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان، شاهدان من خواهید بود."
شاگردان شاید برخاستن و حال صعود منجی را فصل آغاز دوباره برقراری پادشاهی خدا بر اسراییل میپنداشتند اما عیسی نگاه آنها را به سوی وعدهای که بارها و بارها تکرار کرده بود جلب مینمود، یعنی آمدن روح القدس. روح القدسی که همواره در آیین یهود حضور عینی و قدرتمند یهوه بر زمین و در میان قوم بود و تنها بر انبیا و بر پادشاهان و آنهم در شرایطی خاص قرار میگرفت حال به شاگردانی نه چندان با صلاحیت که هنوز با درک پیغام منجی خود در کشمکش به سر میبردند، وعده داده میشد. عیسی گفت که قوت خواهند یافت و شاهدان او خواهند بود و اینکه رفتن او به نفع ایشان است اما چطور ممکن بود این جماعت نوپایی که پیغامی غریب و ناخواستنی را در میان جامعه یهودی زیر بار امپراطوری روم باید حامل میشد، قادر به تحقق چنین ماموریتی باشد؟
خدا باید خود بار دیگر عمل میکرد اما کار خدا در تجسم کلمه و زندگی و مرگ و قیام و صعود پسرش عیسی کامل گردیده بود حال چگونه میبایست بار دیگر خدا- یهوه، را به دنیای بشری کشانید و ماموریت عظیم اعلان پیروزی عیسی و آغاز عصر تازه را به جهان ابلاغ کرد. آیا پیامبری دیگر نیاز بود همانند پیامبرانی که پس از موسی آمده و ضامنین اجرای تورات و عهد خدا با قوم بودند؟ یا حال که خدا خود در جسم بشری به میان انسانها آمده بود خود نیز میبایست کار خود را بر زمین ادامه دهد؟
عیسی گفت که شما را یتیم نخواهم گذاشت و تسلی دهنده را به میانتان خواهم فرستاد. آمدن این یاری دهنده آسمانی چنان ضروری و لازم بود که بی آن، کار عظیم پسر خدا در مخاطره پایمال شدن در خاطره تاریخ و تبدیل شدن به پیامی آرمانی مانند تمامی قصههای قهرمانانه دیگری یهود میتوانست قرار گیرد درست مانند داستان مکابیان. مگر اینکه عیسای ناصری تاثیر و دگرگونی عینی و واقعی در زندگی شاگردانش چنان نهاده باشد که کیمیای وجود خاکی شان به زر آسمانی بدل شده و آن گردند که شاهدین واقعی رخداد عیسی بر خاطره تاریخ قرن و تا اقصای جهان شوند، و عیسی آنان را به چنین وعدهای و چنین انتظاری دعوت نمود، گویی برقراری پادشاهی خدا بر اسراییل تنها و تنها به آمدن روح القدس و قوت یافتن شاگردان متکی بود. اما روح القدس چگونه میآمد؟
آنان از کوه زیتون به زیر سرازیر شدند و جملگی با هم به اقامتگاه خود در بالاخانه رفته و خود را به دعا و انتظار سپردند و منتظر وعده سرور خود شدند.
روز پنطیکاست مطابق با سنت رابیها عبارت بود از روزی که یهوه در کوه سینا، شریعت را به قوم عطا فرمود و حال یهوه شریعت تازهای را نه بر لوحهای سنگی بلکه با نزول روح خود بر قلوب و افکار شاگردان و نیز بر همه بشر فرو میریخت و با تحقق نبوت یوئیل آغاز داوری خدا و شروع زمان آخر را با تولد کلیسای مسیح در این روز همسو میکرد…
اینست که وقتی به کلیسای مسیح مینگریم بیاد می آوریم که چگونه در بالاخانهای در اورشلیم در روز پنطیکاست کلیسا متولد گردید و زمانهای آخر و عصر داوری خدا اعلان گردید.
پر شدن از روح خدا، ذکر اعمال کبریایی و پرستش خدا به زبانهای غیر به گونهای که همه زائرین اورشلیم زبان دیار خود را از این شیفتگان عیسی میشنیدند اما این کافی نبود تا همگان را مجاب کند باز هم چون همیشه، عقل پای افزار کاملی برای سلوک در دیار معنا نیست از این رو عدهای بنای ریشخند نهاده و این مستی آسمانی را به مستی از سر می و میگساری محکوم کردند ( اعمال ۲:۱۳ ) و اما اهل ایمان یعنی آنانکه نگاه نافذ ایمان را برگزیدند پس از موعظه پطرس توبه کرده و سه هزار تن تعمید یافتند و این اولین برداشت و محصول پنطیکاست و پیام پادشاهی خدا بود که حال توسط پطرس و سایر رسولان که تا چندی پیش سر در گریبان ضعف و شک و ترس و انکار فرو برده بودند، درو میشد.
امروز نیز جهان همانند عصر شاگردان دارای دو انتخاب در برابر عمل قدرتمند روح القدس توسط کلیساست: انتخاب اول طریق شک و بدبینی و انکار و ریشخند و متهم ساختن کلیسای مسیح و خادمین مسیح و قوات روح القدس به عدم اصالت و نادرستی است و انتخاب دوم طریق ایمان و شکسته دلی و تشنگی همچون آن سه هزار نفر که مشتاقانه پس از شنیدن خبر خوش و اعلان پادشاهی خدا و خداوندی عیسی ناصری پرسیدند: ای برادران چه کنیم؟( اعمال ۲:۳۷ ) و به قوم تازه خدا پیوسته توبه کرده و تعمید یافتند.
انتخاب شما چیست؟ آیا به این کشتی نجات یعنی کلیسای مسیح میپیوندید و اجازه میدهید تا روح عیسی شریعت ناب خدا را بر دلهایتان حک کرده و شما را نجات بخشد و یا طریق نفی و انکار و ریشخند به پیغام کلیسای مسیح را بر میگزینید، کلیسایی که ابواب جهنم نیز بر آن استیلا نخواهند یافت؟
نوشته کیوان سیروس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |