پرسشهایی در خصوص نبوت محمد
ج: پرسشهایی در خصوص نبوت محمد
ما در این مقاله پرسیدهایم که آیا محمد میتوانسته بهعنوان یک پیامبر واقعی از جانب خدا واجد شرایط باشد یا خیر؟ ما مواضع مسلمانان را بر این مبنا که او میتوانسته است بهعنوان پیامبر واقعی خدا مطرح باشد، مطرح کردیم. مواضعی همچون:
تجارب مافوق طبیعی که محمد در دوران کودکی خود داشته است، دال بر نبی بودن اوست و دیگر اینکه او هرچند بیسواد بوده ولی قرآن را آورده است و اینکه نبوتها و معجزاتش به پیامبری او اشاره دارند.
پس از ارائه تکذیبیه برای تمام این چهار موضع، ما با چهار معیار خود به دنبال این اثبات رفتیم، که از کتاب مقدس برگرفتهشدهاند، ما برای آشکار شدن آنچه خدا از حیث کیفیت مقام پیامبر، مفروض دانسته است، شامل اینکه باید در خاندان نبوی متولد میشده، لازم بوده است که او حتماً در نام خدا یعنی به نام یهوه صحبت میکرده است، و اینکه پیامش با آیات قبلی مطابقت میداشته، و اینکه پیشبینیهای او میبایست قابلتأیید بوده باشند. و درنهایت با این اوصاف به این نتیجه رسیدیم که محمد نمیتوانسته در هیچ یک از این چهار دسته بندی واجد شرایط بوده باشد.
حال ما همان استدلال را بیشتر به پیش می بریم، و تعدادی سؤال نگرانکننده میپرسیم که: آیا محمد میتوانسته واجد شرایط برای پیامبری واقعی خدا باشد که نه فقط برای اعراب، بلکه پیامبری برای تمامی جهانیان باشد. لذا ازاینجا آغاز میکنیم. آیا محمد بهعنوان پیامبری برای تمام جهانیان خواندهشده بوده، یا خواندگی او صرفاً محدود به عربستان میشد؟
ج۱: آیا محمد پیامبر قومی خاص یا جهانی بود؟
هنگامیکه قرآن را میخوانیم درمییابیم که محمد خود را در ابتدا هشداردهندهای به عربستان در پیروی از پیامبران کتاب مقدس ذکر میکند. با بررسی این آیات از قرآن این نتیجه به دست میآید که او وظیفه خود را در آوردن قرآن این می داند که همان پیام کتاب مقدس که شامل تورات یهودیان و انجیل مسیحیان را این بار برای اعراب به زبان عربی آورده است. این درک اولیه او بوده است.
اجازه دهید به بعضی از سورههای اولیه که به نظر میرسد اشاره به کار خاص محمد یعنی بهسادگی، هشدار دادن، و همزمان، نشان دادن کلام خدا به عربی، دارند، نگاه کنیم:
سوره ۲: ۱۱۹: “ما تو را بهحق فرستاديم تا بشارتگر و بيم دهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد.»
سوره ۱۴: ۴: و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى راه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت میکند و اوست ارجمند حكيم."
سوره ۱۷: ۹۳: يا براى تو خانهای از طلا[كارى] باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم."
سوره ۲۶: ۱۹۵ و ۱۹۶: "به زبان عربى روشن. و [وصف] آن در کتابهای پيشينيان آمده است.”
سوره ۲۷: ۹۱: "من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آن اوست پرستش كنم و مأمورم كه از مسلمانان باشم."
سوره ۴۲: ۷: " و بدين گونه قرآن عربى بهسوی تو وحى كرديم تا [مردم] مكه و كسانى را كه پيرامون آناند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش."
سوره ۴۳: ۳: " ما آن را قرآنى عربى قراردادیم باشد كه بينديشيد."
سوره ۴۶: ۱۲:" و [حالآنکه] پيش از آن كتاب موسى راهبر و [مايه] رحمتى بود و اين [قرآن] كتابى است به زبان عربى كه تصدیقکننده [آن] است تا كسانى را كه ستم کردهاند هشدار دهد و براى نيكوكاران مژدهای باشد."
حال اگر در متون قرآن بیشتر بهپیش برویم، درمیابیم که این موضع تغییر میکند. او دیگر یک پیامبر برای اعراب، با یک قرآن ساده عربی نیست. بلکه او شروع به بسط این ایده کرده و به پیامبری برای تمامی جهان و به آخرین آنها تبدیل میشود.
سوره ۳۳: ۴۰: "محمد پدر هیچیک از مردان شما نيست ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست."
سوره ۳۴: ۲۸: "و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمیدانند."
محمد در مدتی که در مکه بود مطابق با سورههایی که در بالا نقل شد، خود را بهعنوان یک هشداردهنده به مردم عرب معرفی میکند. این موضع در تضاد با ادعای امروز مسلمانان که محمد را همیشه رسولی جهانی برای همه مردم دنیا در همه زمانها میدانند میباشد.
اصطلاح «قرآن عربی» (در سوره ۴۲: ۷، ۴۳: ۳ و ۴۶: ۱۲ – بالا) بهوضوح پیشفرضی برای همین موضوع است که حداقل یک قرآن دیگر نیز وجود داشته است. احتمال بیشتری برای اشاره به اینکه قرآنی عبری یا احتمالاً یونانی وجود داشته باشد (که عهد عتیق و عهد جدید است) وجود دارد. البته مسلمانان نمیگویند که آن دو با قرآن عربی باطل میشوند، بلکه میگویند با آن تأیید میشوند.
بااینحال، یک مشکل وجود دارد. قرآن عربی در «کتب عرفانی مردم پیشین» (سوره ۲۶: ۱۹۶) معرفی نشده است. دستکم، هیچ کتابی ازایندست امروز در دسترس نیست که در مقابل «قرآنهای» پیشین، در خصوص «قرآن عربی» گفته باشد.
بنابراین، در ابتدا محمد فرستادهای تنها برای مردم عرب بوده است. او میدیده است که شرک در عربستان فراگیر است، و با دریافت پیامهایی از طریق جبرئیل فرشته، به دنبال ریشهکن کردن آن میرود.
حال پرسش اینجاست که چرا اسلام به جهان صادر شد؟ برخی بر این باورند که این احتمالاً به خاطر موفقیتهایی بوده است که در میدان نبرد داشته است و اینکه هرچقدر از اهمیت بیشتری برخوردار میشده است، بر افرادی که لزوماً عرب نبودند اعمالنفوذ و قدرت میکرده است. بهعبارتدیگر، پیام توحیدی مافوق طبیعی او باید با واقعیت چندخدایی که بر زمین رایج بوده است همگام میشده است. آیاتی چون سوره ۳۳: ۴۰ و ۳۴: ۲۸ اقتدار برای انجام این کار را به او میدهد.
یک سناریوی محتملتر این است که سردبیران بعدی قرآن، برنامه جهانی را بر محمد تحمیل کرده باشند، و این درزمانی بوده است که مرزهای اسلام به فراتر از حجاز (عربستان) رسیده بود. آنها بدون از بین بردن سورههایی که از مأموریت خاص او درباره اعراب صحبت میکند، بهسادگی دستهای جدید از آیات را درحالیکه قانون نسخ را در مورد سورههای اولیه بکار میبرند، تحمیل کردهاند.
ج۲: آیا محمد پیامبر یهودیان بوده؟
سؤال دوم ما این است که آیا محمد پیامبر یهودیان بوده است؟ در مدینه گروهی از کاهنان یهود بودهاند. آنها از ثروتمندترین ساکنان مدینه بودهاند، و در قلعه مستحکم اطراف مدینه زندگی میکردند. بر اساس اعتقاد مسلمانان سه قبیله اصیل در مدینه وجود داشته است: کاینوکا، الندیر، و قريظة. همه آنها روابط خوبی با یهودیان ساکن در شمال (به خصوص در خیبر) داشتند.
محمد در طول سال اول از حضور خود در مدینه، توجه بسیاری به ساکنان یهودی میکند، و خود را بهعنوان پیامبر آنان توصیف میکند، پیامبری که میتواند در مسیر طولانی پیامبران پیشین قرار بگیرد.
محمد برای دلجویی از آنها، بسیاری از آئینهای مذهبی آنها را نیز اتخاذ مینماید. که برخی از آنها ازاینقرارند:
– حرمت نهادن به ۱۰ام محرم بهعنوان یک روز روزهداری، بسیار شبیه به روز روزهداری کیپور،
– انجام مراسم نماز، ۳ بار در روز (در مقابل ۲ بار نمازی که محمد قبل از هجرت در مدتی که هنوز در مکه بود داشت).
– عبادت هفتگی در بعدازظهر جمعه (نماز جمعه – به تبعیت از روز سبت یهودیان). توجه: علت این امر که هر عقل سلیمی بر آن گواهی میدهد این بوده است که چون روز جمعه روز بازار بوده است، بیشترین تعداد مردم در مدینه حاضر بودهاند. و در آخر:
– محمد نیز روبه قبله شمالی نماز میخوانده، یعنی رو به اورشلیم .
با همه این احوالات، خیلی زود مشخص میشود که اصلاً قرار نبوده است که یهودیان مدینه محمد را برای نبوت بپذیرند. اینها دلایلی بودند که ما توانستیم در سوره ۱۷: ۹۰-۹۳ پیدا کنیم. یهودیان این پیامبر عربزبان را نمیپذیرند. آنها عیسی را نیز هرگز بهعنوان یک پیامبر قبول نداشتند، هرچند او یک یهودی با زبانِ آرامی بود! حال چرا باید تغییر کنند؟ قانون آنها اینگونه فرمان میدهد، همانطور که از سوره ۱۷ برداشت میشود، این محمد بود که حالا برای آنها چند معجزه «اضافی» میآورد.
در سوره ۳: ۱۸۳ و ۱۸۴ یهودیان برای اثبات نبوتش نشانهای درست همانند ایلیا میخواهند. محمد جواب میدهد که این همیشه طریق پیامبران گذشته بوده است. در سوره ۲: ۱۱۸-۱۱۹؛ ۶: ۳۷، ۱۲۴؛ ۱۳: ۷؛ ۱۷: ۵۹ یهودیان نیز یک نشانه میخواهند، که محمد پاسخ میدهد حتی اگر نشانهای داده شود، همانند پیامبران پیشین، ایشان او را باور نمیکنند.
ازآنجا که محمد به آنها نشانهای ارائه نمیدهد، یهودیان نیز از پذیرش او بهعنوان پیامبر خودداری میکنند.
مخالفت یهودیان مدینه با محمد آنطور که به نظر میرسد تأثیر قابلتوجهی در شکلگیری اسلام داشته است، و چنانچه دقیقاً در آن زمان و ظاهراً در پاسخ مستقیم به این عدم پذیرش او بوده که جامعه مسلمان در حال تولد، به واسطه اقتباس از عناصر مختلف از عبادات اعراب باستان، یک شخصیت ملی به خود میگیرد. این اتفاق در سال دوم پس از هجرت رخ میدهد، و با تغییر جهت قبله نمادین میشود و بهجای نماز رو به اورشلیم، حالا نمازخواندن رو به مکه صورت میپذیرد. در اینجا ما شکافی بین ریشههای یهودیِ محمد پیدا میکنیم، و به بیانیه نمادینی طبق آن اسلام، اینک به مواجهه با یک خط مشی عربی مبادرت میورزد، روبرو میشویم.
این اسلام ملی به محمد مشروعیتی خاص و اقتداری چشمگیر در جهان عرب میبخشد. محمد اینک میتواند بهجای پرستش و یا پیروی از یک خدای بیگانه، که برای مدتزمان طولانی پیش از اسلام مشروعیت داشته، یک خدای پذیرفتهشده جهانی، که به شکل منحصربهفردی به جامعه بومی قبل از اسلام منطبق بوده است ارائه دهد. این امر نه تنها جایگاه مردم عرب را بالا میبرد، بلکه وفاداری ای را که محمد برای ادامه عملیات نظامیاش بدان نیاز داشت برای وی فراهم میآورد. همچنین جایگاه محمد را بهعنوان سخنگوی حقیقی خداوند ارتقاء میبخشد. چشمانداز محمد هم برای معرفی مفهوم والای او از خداوند برای تمامی جهان متمدن نیز وسعت مییابد.
محمد با این ادعا که دین ابراهیم توسط یهودیان و مسیحیان تحریفشده، پا را فراتر میگذارد. ابراهیم حالا حنیف بزرگ میشود نه یک یهودی یا یک مسیحی. او حالا افتخار این عنوان را مییابد که «اولین مسلمان» باشد، «اولین کسی که بهطور کامل به یک خدای حقیقی تسلیم شد» با توجه به سورههای ۳: ۶۷، ۲: ۱۳۵، ۳: ۹۵، ۶: ۱۶۱، ۱۶: ۱۲۳.
ابراهیم و پسرش اسماعیل، که بقیه جهان فکر میکنند از اور کلدانیان آمده، حالا به نظر میرسد که اجداد مستقیم اعراب بودهاند، و محراب کعبه را او تأسیس کرده و تشریفات مذهبی در آنجا برگزار میشود.
بنابراین، وظیفه محمد، بازگرداندن مناسک باستانی به حالت توحیدی اصلی خود میباشد، چراکه توسط مشرکان مورد مداخله، فاسد و خرابشده است.
نکته قابلتوجه اینکه: این بسیار بعید است که محمد با ایده ارتباط بین ابراهیم و کعبه پیش از هجرت آشنا شده باشد، چراکه این رابطه در هیچ جای آیات مکی وجود نداشته و هیچ جا از اهمیت کعبه سخنی به میان نیامده است. این تحول ظاهری در خداشناسی محمد بهواسطه رابطهاش با یهودیان شکل میگیرد.
پسازآن، چه بر سر یهودیانی که تحت سلطه محمد باقیماندهاند، میآید؟ نیازی به گفتن نیست که آنها بسیاری از آیات جدید مربوط به خدای خود را نمیپذیرند. حال باید با آنها چه میکردند؟ بیایید ببینیم که سنت مسلمانان به ما چه میگوید.
در ۶۲۴ میلادی، محمد تنها با یک قوای ۳۰۰ نفره با یک گروه ۹۰۰ نفره از مکیان در جنگِ بدر روبرو میشود. این نبرد در تاریخ اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. محمد در این پیروزی تأیید قدرتمندی از اعتقاد خود به این خدای حقیقی و دعوت خود از او میبیند (سورههای ۸: ۱۷، ۶۵؛ ۳: ۱۲۳).
آوازه این شکست مکیان به اطراف میرسد. پس از بازگشت به مدینه، محمد شروع به محاصره قبیله یهودی اطراف مرکز کاینوکا میکند (سوره ۵۹: ۱۴). برخی میگویند او ازاینرو این تصمیم را گرفت که چون مصمم شد که به جنگ مکه برود آنها از او پشتیبانی نکردند. یهودیان مجبور به ترک قلعه خود و حرکت به شمال بهسوی دیگر شهرکهای یهودینشین میشوند و اموال خود را پشت سر، جا میگذارند.
در ۶۲۵ میلادی، مکه یک قوای ۳۰۰۰ نفری را تدارک میبیند و در جنگ احد محمد را شکست میدهد، محمد زخمی میشود. اما با فصاحت کلامش، تلاش میکند با نصیحت و سرزنش تا اندازهای، روحیه پیروان خود را بهبود بخشد (سوره ۳: ۱۸۸ف ف). اقتدار او صدمه دیده است، و او به ناچار بیشتر خشمش را بر سر قبیله یهودی بنی نظیر خالی میکند. آنها نمیتوانند خشم وی را تحمل کنند، و او آنها را به خیبر به شمال تبعید میکند، و آنها سلاح، طلا، و نقره را پشت سرخود بهجا میگذارند، و این تسهیلات برای محمد محفوظ میماند (سوره ۵۹: ۷ ف ف).
در ۶۲۷ پس از میلاد محمد موفق میشود یک ارتش ۱۰۰۰۰ نفری از مکیان را با ایجاد یک سنگر در اطراف مدینه در یک خندق نگاه دارد (به این جنگ “جنگ خندق” گفته میشود). هنگامیکه مکیان ناامیدانه خندق را ترک میکنند، محمد به آخرین قبیله یهودی ساکن در قریظه اعلام جنگ میکند. برخلاف دیگر خانوادههای یهودی پیش از آنها، به این گروه هیچ رحمی نمیشود. با توجه به گفته ابن هشام، همه مردان، بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ سر از تن جدا میشوند و اموال آنها میان مسلمین تقسیم میشود، این درحالیکه است که زنان و کودکان آنها به اسارت برده میشوند (برای مطالعه بیشتر به کتاب "مسیحیان از مسلمانان میپرسند" نوشته گرهارد نیلز مراجعه کنید).
اخراج یا نابودی این سه اقوام یهودی ، محمد را به هدف خود یعنی یک امت بر پایه اصول مذهبی، نزدیکتر کرد. بسیاری از مسلمانان بر این پاسخ صحه میگذارند که قریظیان باعث نابودی خودشان شدند، زیرا به محمد خیانت کرده و زیر تسلط قدرت او نرفتند. بنا بر گفته خود قرآن، تنها گناه آنان این بود که آنها بر ضد الله و رسول او عمل کردند ( سوره 59:4). به نظر میرسد که آنها تنها به خاطر بیطرف بودن نابود شدند.
توجه: اگر ما نابودی قریظیان را بهعنوان سابقه قبول کنیم، چون اجازه آن از طرف محمد دادهشده بود، آیا تعجب دارد که بیشتر ملتهای غیرمسلمان کنونی از فکر تسلط اسلام بر کشورشان هراس دارند؟ مسلمانان غالباً در مورد حقوق غیرمسلمانان در حکومت خلیفهای صحبت میکنند. اما با نگاهی به موارد ذکرشده در بالا، هر شخصی عموماً از خود سؤال میکند که این حقوق و آزادی بیان کجا آغاز و کجا پایان میپذیرد؟ آیا این دلیلی است برای غیرقانونی بودن ابراز باورهای شخصی در دولتهای اسلامی؟ آیا کفر نیز ممنوع و جریمه آن مرگ خواهد بود؟
سؤالی که ما در میان گذاشتیم این بود که آیا محمد پیامبر یهودیان بود یا خیر؟ میبینیم که او تلاش کرد تا با آمیختن بسیاری از رسوم مذهبی آنان با دین خود، پیامبر آنان بشود. ما از یک پیامبر این انتظار را داریم که این کار را بکند.
آنان خواستند تا او پیامبری خود را با نشانهها اثبات کند. و قرآن ادعا میکند که طبیعتی معجزهآسا دارد. ما به هیچ طریقی نمیتوانیم ثابت کنیم که این تنها چیزی بود که آنها خواستند. بهاحتمالزیاد ، یهودیان میخواستند بدانند که آیا نبوتهای او با نبوتهای خودشان همخوانی دارد.
از گزارشها تاریخی و همچنین روایات قرآن ، پرواضح است که محمد قادر به ارائه هیچکدام از این نشانهها نبود، و درنتیجه از طرف یهودیان رد شد.
محمد بهجای تغییر در اعتقادات خود تصمیم گرفت تا با یهودیان مبارزه کند. این را بهوضوح در نابودی و اعدام سه قوم اصلی در مدینه با بکار گرفتن آنان برای شکست اوهود میبینیم. آنچه قابلتوجه است، این است که تمام ثروت آنان ، نصیب او و پیروانش شد. آنها از ثروتمندترین اقوام مدینه بودند، و تصاحب اموال آنان هم محمد را ثروتمند کرد و هم او را در میان سایر اقوام عرب مشهور ساخت.
بنا بر اعمال او، احتمالاً محمد بهعنوان پیامبر یهودیان شناخته نخواهد شد، نه در آن زمان در مدینه، و نه در قرن حاضر. این به ما نیز کمک میکند تا شکاف عظیم میان یهودیان و مسلمانان را درک کنیم.
ج 3 آیا محمد پیامبری برای مسیحیان بود؟
ما الآن به مسیحیان میپردازیم. آیا محمد پیامبری برای مسیحیان بود؟ در اصل ، بنا به رسوم مسلمانان، مسیحیان موردعلاقه محمد بودند، این را در سوره 5: 82-86 میبینیم.
محمد در این قسمت اعلام میکند که یهودیان و کافران از ایمان دورتر هستند، این در حالی است که مسیحیان در میان آنها در محبت نزدیکتر هستند" مطابق سوره 5، و دلیل آنهم این بوده است که آنها اهل تعلیم و تارکدنیا بودند.( احتمالاً اشاره به راهبانی میکند که محمد در اوایل زندگی با آنان برخورد کرده بود). او اینچنین ادامه میدهد که هنگامیکه مسیحیان پیغام او را شنیدند با اشک آن را پذیرفتند، و خود را بلافاصله جزو ایمانداران خواندند.
مسلماً ، ما با این تفسیر از مسیحیت مشکل خواهیم داشت. آنچه محمد در این قسمت شرح میدهد، در خصوص مسیحیانی که ما میشناسیم نیستند، بلکه در خصوص افرادی هستند که یا به خاطر ترس از مرگ به او تسلیمشدهاند، و یا از مسیحیت به اسلام گرویدهاند. باور این مسئله بسیار دشوار است که یک مسیحی ایمان خود را اینگونه به محمد اظهار کند و هنوز خود را مسیحی بخواند. این اشخاص ایمان اوليه خود را ترک گفته بودند.
این نزدیکی ظاهری با مسیحیان بسیار کوتاه مدت بود . قرآن در سوره 57: 27 این احساس را به ما میدهد که، رابطه میان مسلمانان و مسیحیان به تدریج رو به سردی میگراید. آنانی که پیروان عیسی پسر مریم هستند " پیروان رضایت الله" خوانده شده بودند، اما در این سوره، تبدیل به مخالفان شورشی شدند.
اگر سورهها دیگری را که در مورد یهودیان و مسیحیان است بخوانیم، خیلی زود به این نکته پی خواهیم برد که هر دو کمی بهتر از بیایمانان بودند، تنها هنگامیکه محمد را بهعنوان پیامبر بپذیرند.( سوره5: 86). در حقیقت، سورههای مخصوصی هست که به ایمانداران از آشنایی با یهودیان و مسیحیان هشدار میدهد، هشدار بر آنکه مسیحیان به تبدیل ایمانداران به ایمان خود علاقه دارند. موارد ذیل را ملاحظه فرمایید:
سوره 2: 120: " یهودیان و مسیحیان هرگز راضی نخواهند شد ، مگر اینکه تو پیرو دین آنان شوی. بگو: هدایت الله تنها هدایت است.، نباشد که تو از خواستههای آنان پیروی کنی با اطلاعاتی که به تو میرسد، در این صورت از محافظت و کمک الله بهرهای نمیبری".
سوره 3: 28: " بگذار هیچ ایمانداری با بیایمانان رفاقت نکند و کمک نگیرد، اگر فردی چنین کند، در هیچ موردی از الله کمک دریافت نخواهد کرد: مگر با احتیاط، تا خود را از آنان محافظت کنی. اما الله به تو هشدار میدهد( یادآوری میکند) خود را، که هدف آخر بهطرف الله است"
سوره 5: 54: " ای ایمانداران! یهودیان و مسیحیان را به دوستی و محافظ خود نگیرید، آنان تنها رفیقان و محافظان یکدیگر هستند. شخصی میان شما که به آنان روی آورد ( برای رفاقت) از آنان است. همانا الله راهنما است و نه افراد ناحق"
با در نظر گرفتن نقلقولهای بالا ، آیا امکان دارد که محمد پیامبر مسیحیان باشد؟ این غیرممکن است. به نظر میآید که محمد و پیروان او، یهودیان و مسیحیان را تنها زمانی میپذیرند که آنان ایمان خود را رد کنند و پیرو محمد، بهعنوان آخرین پیامبر گردند. این سازش نیست، بلکه یک تهدید است، و محکوم کردن هر آنچه یهودیان و مسیحیان آن را گرامی میدارند.
ترجمه مقاله از وبسایت: www.debate.org.uk
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |