وضع جهان در دورۀ عهدجدید (فصل چهارم): یهودیت
وضع جهان در دورۀ عهدجدید
(فصل چهارم): یهودیت
یهودیت
در میان مذاهب امپراطوری روم در قرن اول، یهودیت جای منحصر به فردی داشت. یک مذهب ملی مربوط به قوم یهود بود ولی در عین حال منحصر به آنها نبود، زیرا صدها نفر غیریهودیان به صحّت آن ایمان آورده بودند، یگانه مکتبی نبود که در مورد پرستش خدای واحد تأکید میکرد ولی برخلاف سایر مکتبها شدیداً به وحدانیت خدا معتقد بود بدین معنی که پیروان آن مجاز نبودند خدا یا خدایان دیگری را بپرستند و یا حتی به وجود آنها معتقد باشند. سایر مذاهب هم دارای عبادتگاه و مراسم قربانی و عبادت بودند ولی در هیج مذهب دیگری معبد یا محراب بدون مجسمۀ آن تا این حد مهم نبود و نمیتوانست احترام و وفاداری عدۀ به این زیادی را به خود اختصاص دهد. بسیاری از فلسفهها دارای سیستمهای اخلاقی و منظم و مرتب بودند ولی اخلاقیات یهودیت در ذات عبادت آن قرار داشت و با دقّت در مورد تمام پیروان آن اجرا میشد. غالب مذاهب قومی آن زمان بر اساس روایات یا افکار صوفیانه بنا شده بود. ولی یهودیت بر اساس مکاشفۀ الاهی، که در کتاب مقدس، شریعت و پیامبران ثبت شده بود، قرار داشت و اعتقاد بر این بود که کلام خدا همانطوری که او به خادمین برگزیدۀ خود فرمود در کتاب مقدس به درستی ثبت گردیده است.
برای درک عهد جدید، اطلاعاتی از یهودیت بسیار ضروری است زیرا مسیحیت فرزند یهودیت است. تمام قسمتهای عهد جدید، به استثنای دو فقره از آنها، توسط یهودیان نوشته شد. تعالیم جدید در مورد خدا، انسان، گناه، نجات، شریعت، فیض، دعا و بسیاری از موضوعاتی که در زندگی مسیحی اهمیت حیاتی دارند در بستر عهد عتیق ریشه گرفتهاند. حتی استدلالات عهد جدید بر ضد شریعتیِ خشک بودن از عهد عتیق گرفته شده است و در متونی که در دورۀ رسولان نوشته شدهاند نقل قولهای فراوانی از عهد عتیق دیده میشود. مسیحیان در ابتدا پیروان «بدعت نصاری» خوانده میشدند (اعمال ۵:۲۴و۱۴) و آنها را شعبۀ کوچکی از یهودیت میدانستند. خودِ عیسی یهودی بود که در یک خانوادۀ یهودی متولد شد (متی ۱۶:۱) و مانند تمام کودکان ذکور یهودی ختنه گردید (لوقا ۲۱:۲). در نوجوانی به اورشلیم برده شد تا در مراسم عید فصح شرکت نماید (۴۱:۲) و در تمام دوران زندگی خود مراسم و عادات یهودی را حفظ و در اجتماع یهودیان زندگی کرد. فاصلهای که اکنون در میان مسیحیت و یهودیت وجود دارد به علت تفاوت زیاد بین منشاء تاریخی و نظرات مربوط به خداشناسی پدیدار نگشته است. علت اصلی این فاصله این است که یهودیان از پذیرفتن عیسی مسیح خداوند خودداری کردند و به قول یوحنا، عیسی مسیح «به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند» (یوحنا ۱۱:۱).
سرچشمۀ یهودیت
یهودیت به صورتی که در قرن اول میلادی وجود داشت ثمرۀ دورۀ اسارت بود. قبل از دورۀ اسارت، مردم اسرائیل و یهودیت نسبت به شریعت به طور جدی وفادار نبودند. پرستش یهوه مذهب بر حق و رسمی آنها بود ولی مردم غالباً به شکستن احکام الاهی بیشتر علاقه داشتند تا به حفظ آنها. در قرن نهم قبل از میلاد تمام اهالی حکومت شمالی در تحت نفوذ ایزابل همسر فنیقی اخاب پادشاه به عبادت بتی به نام بعل روی آورده بودند و فقط به وسیلۀ تلاشهای قهرمانانه ایلیای نبی دوباره به عبادت یهوه مشغول شدند. به همان طریق در حکومت جنوبی در زمان فرمانروایی منسی و آمون، که خدایان بیگانهای معرفی کردند، در قرن هشتم قبل از میلاد عبادت در معبد اورشلیم به بینظمی و فراموشی سپرده شد. در زمان فرمانروایی مدبرانۀ یوشیا معبد اورشلیم ظاهر شد، عبادت یهوه دوباره آغاز گردید و کتاب شریعت که در زمان نوسازی معبد پیدا شد دوباره احترام سابق را یافت (۲تواریخ ۱:۳۴-۳۳). تا وقتی مردم در فلسطین در همسایگی بتپرستان ثروتمند و نیرومند زندگی میکردند و تحت نفوذ آنها بودند، همیشه وسوسه میشدند که خدایان بیگانه را عبادت و خدای پدران خود را فراموش نمایند. پیامبران بر ضد این عادت ناپسند، که از زمان سرگردانی قوم در بیابان شروع شده بود (اعداد ۱:۲۵-۲۳)، اعتراض میکردند ولی سودی نداشت و این عادات تا زمان اسارت و ترک وطن ادامه داشت (حزقیال ۱:۱۴-۵، ارمیا ۱۶:۷-۲۰).
اسارت باعث شد که یهودیان بالاجبار یکی از دو چیز را انتخاب کنند: یا خود را کاملاً وقف عبادت یهوه نمایند که خدای واحد حقیقی است و بدین طریق به هدف اصلی ملت خود وفادار بمانند و یا این که از نظر مذهبی و سیاسی در میان ملتهایی که در بین آنها به اسارت رفته بودند غرق، و با آنها یکی شوند. در صورت انتخاب گزینۀ اول، لازم بود به شریعت الاهی توجه بیشتری بنمایند و ضمناً برای عبادت خدا اماکنی ایجاد نمایند که جای معبد اورشلیم را بگیرد زیرا آن معبد ویران شده و کاهنان نیز اخراج گردیده بودند. آنها میتوانستند کتاب شریعت را با خود به محلهای سکونت خود ببرند ولی مراسم معبد از نظر آنها دیگر نمیتوانست تکرار شود.
در قرن ششم قبل از میلاد که اسیران حکومت جنوبی در بابل در اسارت به سر میبردند، یهودیت به صورت جدید شکل یافت. آنها از بتپرستی کاملاً دست کشیدند. در حالی که قبل از آن پرستش بعل و سایر بتهای کنعانی در میان یهودیان کاملاً رایج بود. بدینطریق درسهای مشکل دوران اسارت به بازماندگان یهودیان تعلیم داد که به یهوه اعتماد نمایند. کتاب دانیال نبی، که در آن شرکت در مراسم بت پرستان مورد تمسخر قرار گرفته است و در آن دانیال و دوستانش تصمیم میگیرند به هر قیمتی که شده از پرستش یهوه دست بر ندارند، نشانهای است از بیداری روحانی در زمان اسارت.
با متوقف شدن اجباری قربانیها، مطالعۀ کتاب شریعت یا تورات اهمیت یافت و جای قربانی را گرفت. قبل از دورۀ اسارت، یهودیان با شرکت در مراسم عبادت در معبد، ایمان خود را ابراز میداشتند. هر چند نوع ابراز ایمان ممکن بود صمیمانه باشد ولی به اندازۀ مطالعۀ احکام و فرمایشات الاهی اهمیت نداشت. در زمان اصلاحاتی که توسط یوشیا به عمل آمد، شریعت یا عهد خداوند برای مردم خوانده شد (۲تواریخ ۲۹:۳۴و۳۰) و این یکی از پایههای اصلاحات بوده ولی در دورۀ اسارت این علاقه در همه پیدا شده بود که هر کس شخصاً شریعت را برای خودش مطالعه نماید. کاتب یا استاد شریعت، مانند عزرا، که شریعت الاهی را مطالعه و تفسیر میکرد برای مردم همان اهمیتی را پیدا کرد که کاهنان در زمان دائر بودن معبد اورشلیم داشتند (عزرا ۱:۷-۶). در زمان عیسی، کاتبان در مذهب یهود نقش مهمی داشتند.
با شروع کنیسه، یک مرکز جدید عبادت بهوجود آمد. چون یهودیان در نقاط مختلف جهان پخش شده و در همه جا سرگردان بودند، نوعی اجتماع و گردهمآئی در همه جا لازم شد. حتی وقتی معبد اورشلیم دوباره دایر گردید، عدۀ زیادی نمیتوانستند در مراسم آن شرکت نمایند. برای جمع کردن این عده به منظور مطالعۀ شریعت الاهی، در هر جا که ده نفر مرد برای تشکیل یک جماعت منظم وجود داشت، در محل سکونت آنها یک کنیسه تشکیل میشد. در این کنیسهها یهودیان جمع میشدند تا در روز هفتمِ هفته دعا و عبادت کنند. تشکیلات کنیسهها بهقدری مستحکم بود که حتی بعد از دایر شدن مجدد معبد نیز به کار خود ادامه دادند و در قرن اول میلادی در اورشلیم کنیسههایی وجود داشتند که در جوار معبد به کار خود ادامه میدادند (اعمال ۹:۶). با وجودی که در عهد عتیق ذکری از کنیسه وجود ندارد ولی میتوان اطمینان داشت که کنیسهها در دوران بین اسارت قوم یهود و ظهور مسیح به وجود آمدند زیرا در زمان مسیح در فلسطین وضع بسیار متشکلی داشتند.
زندگی مذهبی که به دور کنیسهها بهوجود آمد عبارت بود از کوششی در مطابقت رسوم و احکام قدیم یهود با محیط و شرایط جدیدی که مردم در آن زندگی میکردند. عدۀ زیادی از این یهودیان از محیط کشاورزی و شبانی فلسطین به شهرهای بزرگ و پرجنجال تجارتی نقل مکان کرده بودند. دیگر امکان نداشت که مانند عبادتهایی که در دهات انجام میشد جشنهایی برپا سازند. مشکلات و سؤالاتی که در نتیجۀ این نوع زندگی جدید به وجود آمده بود احتیاج به جوابهای جدید داشت. امّتهایی که در اطراف آنها بودند در آنها تأثیرات شگرفی داشتند. بعضی تغییرات اجتنابناپذیر بود ولی یهودیت بهطور کلی اصول اصلی عبادت قدیمی را که در شریعت ذکر شده و توسط پیامبران موعظه گردیده بود حفظ نمود.
برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |