سؤالات در مورد خدا

نامهای خدا و مفاهیم کتاب مقدسی آنها

5/5 - (3 امتیاز)

نظریهٔ مفهومی‌ نام ها

تقریبا در تمامی فرهنگ‌ها به ویژه تفکر عبرانی، این استنباط وجود دارد که نامی‌ که هر شخصی‌ به آن خوانده می‌‌شود، به طریقی بخشی از کاراکتر او را آشکار می‌‌سازد. به همین دلیل و به ویژه در تفکر عبرانی، نگاه جامعه در مورد اسامی اشخاص از اهمیت خاصی‌ برخوردار بود.

 

مفهوم نام گذاری در کتاب مقدس نیز به نوعی اشاره به قدرت و اقتدار بر چیزیست که برروی آن نام گذاری می‌‌شود.

خصوصیت فردی یک نام 

علاوه بر اینکه یک اسم، موضوعی شخصی‌ است، در عین حال ما را به عنوان افراد از یکدیگر متمایز می‌‌سازد. ما گروهی از اعداد نیستیم. حتی امروز نیز که بدون توجه به شخصیت افراد و ظرافت نام گذاری، نام‌هایی بر افراد گذارده می‌‌شود، کماکان ماهیتی شخصی‌ در آنها به چشم می‌‌خورد.

نام گذاری و قدرت 

مفهوم نام گذاری در کتاب مقدس نیز به نوعی اشاره به قدرت و اقتدار بر چیزیست که برروی آن نام گذاری می‌‌شود. بنا براین وقتی‌ که صحبت از خدا به میان می‌‌آید، پیش از این که مردم او را نام گذاری کنند، این خداست که خود را از طریق نام‌های خود بر انسان آشکار می‌‌سازد. ( در پیدایش ۲ می‌‌بینیم که به آدم به عنوان نایب السلطنهٔ خدا بر زمین، مسئولیت نام گذاری بر حیوانات داده می‌‌شود. یا برای نمونه می بینیم که خدا افراد را مجددا نام گذاری می‌‌کند، ابرم>ابراهیم، ساره > سارا ، یعقوب>اسرائیل. به همین شکل نبوکدنصر را نیز می بینیم که دانیال و دوستانش را مجددا نام گذاری می‌‌نماید.)

نام گذاری و ارتباط با خدا

"هنگامی که یک ایماندار به رابطه‌ای با خدای خود وارد می‌‌شود شروع می‌کند به تلفظ نام خدا. این کاربرد کهن درون ادبیات کلیسا تحت عنوان استمداد نمودن کماکان ادامه یافته است؛ به همین شکل، هنگامی که خدا نیز اقدام به مکشفهٔ خویش می‌‌کند نام خود را اعلام می نماید ." (یعقوب، الاهیت عهد عتیق، ۴۳ ).

ال ، الوهیم:

ال.

این نام، نام عمومی‌ الوهیت است، با وجود این باید گفت که در عهد عتیق، ال " به ندرت به عنوان نام یک خدای غیر اسراییلی به کار گرفته شده و یا اصلا به کار نرفته است…" مفهومی‌ که همراه با این نام به چشم می‌‌خورد ایده‌ای حامل قدرت است،" آن قدرتمند " . این نام خدا هیچ وقت در بخش‌های روایتی عهد عتیق به چشم نمی‌‌خورد، و تنها به ندرت در قطعات شعری مشاهده می‌‌شود. برخی‌ این نظریه را ارایه کرده ‌ند که این نام، نام اصلی‌ خدایی بود که باستانیان پرستش می‌‌کردند، ولی‌ با ورود فلسفه چند خدایی، این مفهوم اولیه و ناب رو به زوال گذاشت .

هنری می‌‌نویسد:" اگر چه مقولهٔ عمومی‌ نام خدا به بخشی از میراث زبانی‌ بشریت بدل شده بود، به طور کلی‌ اشارات به الوهیت در دوران اولیهٔ تاریخ ادیان، امری متداول نبود: البته حداقل و به شکل فنی مفهومی‌ مجرد از خدا را می‌‌توان مشاهده نمود. عناوین عمومی‌ برای خدایان یا الوهیت غالبا بر اساس ماهیت ویژه ماوراء طبیعی آنهاست. ال، نه تنها به شکل عمومی‌ مورد استفاده قرار می‌‌گرفت بلکه سخن از الوهیتی متعال نیز به میان می‌‌آورد، جایی‌ که دین سامی نیز تایید کنندهٔ وجود معابد خدایان بود. عهد عتیق نه تنها از ال برای اشاره به " الوهیت" در مفهوم عمومی‌ سامی استفاده می‌‌کند، بلکه برای توصیف خدای ابراهیم، و ذریت او نیز درمفهومی حقیقی‌ و زنده آن را بکار می‌‌برد….ال/ برای آنان با معنی‌ برترین خدا در معبد خدایان نبود، بلکه تنها و یگانه خدایی که آنان بر اساس مکاشفهٔ خود او، او را پرستش می‌‌کردند. " .( کارل ف‌‌.ه. هنری ، مکاشفه و اقتدار خدا، ۲: ۱۸۴ ).

با وجود این که ریشه شناسی‌ نام ال دشوار است، اما ظاهرا از ریشه‌ای منشق شده است که به معنای " قدرت " یا " اولین در رتبه " است .

الوهیم 

خود نام

نام الوهیم ۲۵۷۰ بار در عهد عتیق برای اشاره به خدا بکار رفته است. در حقیقت این اولین نامیست که در پیدایش ۱:۱ برای خدا بکار رفته است. الوهیم در کتاب مقدس به منزلهٔ خالق، حاکم مطلق، و منشاء همه چیز متصور می‌‌شد. با وجودی که این امر حقیقت دارد که الوهیم و ال نام‌های کنعانی برای الوهیت هستند، اما در کتاب مقدس، الوهیم، " منحصرا خدایی یگانه است که موجودیت و نیرو‌های تمامی خدایان را در خود متمرکز کرده و تمامی کلیت الوهیت را به خود محدود ساخته است. ( هنری ، ۱۸۵ ) دو نکته‌ای که باید به آنها توجه داشت به قرار زیرند :

الوهیم ، اسم جمع است .

برداشت عبرانیان غالبا این بود که اگر نمی‌‌توانستند مفهومی‌ را در حالت مفرد آن بیان کنند، از ضمیر یا اسم جمع برای بیان آن استفاده می کردند. در مورد الوهیم آنچه که به ذهن می‌‌رسد، شکل جمع عظمت، یا شکل جمع وجودی غیر قابل درک، یا شکل جمع نوعی انباشتگی و عمق که در آن، جمع به مفهوم " عظیم"و برترین ، و نهایتا " تنها" خداست. .. ( پین، الهیات عهد کهن تر ، ۱۴۵ ، که می‌‌نویسد : " درست نیست که برای پیشبرد نظریهٔ چند خدایی از شکل جمع اسامی استفاده کنیم).

هنری می‌‌نویسد: " برخی‌ از الهیدانان در اینجا اشاراتی را در ارتباط با تثلیث و حالتی‌ از ضمیر جمع شخصیتی‌ را در درون جوهره ی مفرد از الوهیت یافته ‌ند. اما این مکاشفه که یک خدا به شکل تحلیل ناپذیری حامل شه شخصیت است تنها از طریق پسر او و مکاشفات انبوه عهد جدید آشکار گردید. اصرار بر کثرت و چند گانگی‌ الوهیم، و توسعه این نظریه به عنوان تعدد اشخاص و ذات آنها، منعکس کنندهٔ الهیاتی مرجوعی است که خود- آشکارسازی پیش روندهٔ خود را در مورد ذاتی‌ترین راز وجود خویش انکار می‌کند. با وجود این الوهیت مسیح در مزمور ۴5:۷ از پیش اعلام شده است، و ما همچنین نباید اشارات مکاشفه‌ای آموزه‌های عهد عتیق را نیز انکار کنیم." ( کرل ف‌‌. ه. هنری، مکاشفه و اقتدار خدا ۲: 191 ). این همان اشتباهی است که دقیقا لویس و دمارست در الهیات تلفیقی خود مرتکب شده ‌ند.

پین ( در الهیات عهد کهن تر، ۱۴۵) می‌‌نویسد: درست نیست که به جهت گسترش نظریه چند‌خدایی اسراییلیان از ضمیر جمع استفاده کنیم. به همین شکل، نباید به منظور اثبات تثلیث بر واژه الوهیم استناد نمود، زیرا مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند.

تعریف 

تضاد
انسان [انسانیت] به نوعی در تقابل با مفهوم الوهیم است ( اعداد 23: 19 ) "خداانسان نیست که دروغ بگوید یا پسر انسان که پشیمان شود". در اینجا کلام خدا کلامی‌ ثابت و راست است در مقایسه با کلمات انسان که کلامی‌ فریبکارانه است. در ضمن در مقام مقایسه، خدا روح است ونه جسم.( اشعیا 31: 3) این قطعه اشاره‌ای دارد به توانمندی و قدرت الوهیم در برابر ناتوانی‌ انسان. الوهیم در عین حال با قدوسیت هم‌شان بود، " من ال( خدا) هستم ونه انسان، و قدوس در میان شما ". این قطعه در بر گیرندهٔ شفقت و بخشندگی الوهیم است در مقابل خشم تنبیه گر او.

الوهیم درست در تضاد با بت‌ها و خدایانی قرار داشت که اسراییلیان پیوسته در فریب آنان بسر می‌‌بردند. او به عنوان خدا، صاحب دانشی بود که انسان قادر به کسب آن نبود. ( نگاه کنید به پیدایش 3: 5 )

الوهیم به زمین وابسته نیست

الوهیم به زمین وابسته نیست و نه بر روی زمین و یا با انسان زیست می‌کند( ۱ پادشاهان 8 : 27 و۲ تواریخ 6 : 18, مزمور 3 : 115 " خدای ما در آسمان است، او هر چه بخواهد می‌‌کند" ، که اشاره ایست به قادر متعال بودن او ).

تنها الوهیم قدرت کشتن یا زنده ساختن را دارد

تنها الوهیم قدرت کشتن یا زنده ساختن را در مقایسه با انسان دارد ( ۲ پادشاهان 7 :5 ). خدا چنان متفاوت از انسان است که هیچ کس نمی‌‌تواند روی آور ا ببیند ( یا آوازش را بشنود) و زنده بماند ( خروج 33: 20 ، داوران ۱۳:۲۲ ، پیدایش 16 : 13).

صفات و افعال 

• الوهیم قدوس ( یوشا' 24 : 19)
• الوهیم عادل ( مزمور 78 : 10)
• الوهیم حی و ‌زنده (( تثنیه 5: 26 ، ۱ سموییل 17 : 26-36 ،ارمیا 23 : 36، ۲ پادش 19: 4,16)
• الوهیمی که نزدیک است ( تثنیه 4: 7)
• الوهیمی حسود ( خروج 20 : 5, 34 : 14, تثنیه 24 : 4 )
• الوهیمی غضبناک ( مزمور 7: 12)
• الوهیمی رحیم ( تثنیه 4: 31 )
• الوهیمی رحیم و فیاض ( خروج 34 : 6و 9 )
• الوهیم عظیم و مهیب ( تثنیه 7 : 21 ، ۱۰ )
• الوهیم قدیر ( تثنیه ۱۰:۱۷، ارمیا ( 32 : 18)
• الوهیم امین ( تثنیه 7 : 9 )
• الوهیم بخشنده ( مزمور 99 : 8)
• الوهیم پنهان ( اشعیا 45 : 15)
• الوهیم غیر قابل قیاس ( ۲ سمویل7 : 22)

(((((((((((((((((((((((آاشعیا ۴۵:۲ یا 45 :2 !!!!!!!!!!!!!!!! این آیات را پیدا نکردم!!!!!!!!! )))))))))))))))))

الوهیم به عنوان یک نام

الوهیم اسرائیل 

این عنوان برای الوهیم حامل اشاراتی با مصداق عهد اسرائیل با خداست و قرابت و نزدیکی‌ با یهوه، نام شخصی‌ خدای اسرائیل که عهد ایشان را نگاه می‌‌داشت. ( تدت ۱:۲۷۷ ).

الوهیمی برای هر فرد 

( مانند ابراهیم، اسحاق، یعقوب ) الوهیم من، الوهیم تو. این عبارت، با وجودی که به ندرت در کلام ظاهر می‌‌شود، اما تاکیدی است بر رابطه‌ای شخصی‌ که پرستنده با الوهیم دارد.

ترکیبات 

ال الیون: خدای متعال 

این نام اولین بار در زمانی‌ بکار می‌‌رود که ملکیصدق پس از پیروزی ابراهیم بر پنج پادشاه برای او برکت می‌‌طلبد. گفت شده است که پادشاه صور آرزو داشته تا همچون ال الیون باشد.( اشعیا 14 : 12-14). این نام به وسیلهٔ بلعام نیز مورد استفاده قرار گرفته است.( عداد ۲۴) این عنوان به همراه ال و الوهیم برای خدا بیانگر عظمت و شکوه بلند مرتبهٔ اوست. ( همچنین نگاه کنید به مزمور 91 :1 ).

ال شدای: خدی قادر مطلق 

این عنوان خود–آشکارگر خدا، فصل مشترک دوران پاتریارخ هاست. ( خروج 6 : 2-3 ) و خدا به موسی خطاب کرده وی راگفت: من یهوه هستم. و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم " ). این نام خدا به طور خاص بر توانمندی مطلق او در ذات او تاکید دارد. بسیاری ( از جمله Scofield Reference Bible) اصل واژه "Shadai" را تالغت ریشه‌ای آن دنبال کرده ‌ند که اشاره دارد به سینه‌ مادر. اگر این درست باشد، این نام بیانگر فیض خدا و لطف او به مخلوقت خود است تا خود را به ایشان بشناساند و ایشان را خوراک دهد. این نامی‌ است که حامل رابطهٔ او با فرزندان خویش است. دو خصیصه با این نام همراه است.( نگاه کنید به لایتنر، اولین بنیاد گرا، ۱۱۰-۱۱۲).

او قوم خویش را تسلی‌ می‌‌بخشد و ایشان را پر ثمر می‌‌گرداند. یعقوب هنگامی که از برادر خود عیسو می‌‌گریخت، تنها و بی‌ دفاع بود. اسحاق، روی ال شدای را می‌‌طلبد تا پسرش یعقوب را برکت دهد با وجودی که او فریبکار و متقلب بود. " پس خدا تو را از شبنم آسمان و از فربهی زمین، و از فراوانی قله و شیره عطا فرماید، قوم‌ها تو را بندگی نمایند و طوائف تو را تعظیم کنند..)( همچنین مزمور 91 : 1-2).

او قوم خود را تادیب می‌کند تا آنان ثمره بیاورند. ایده اصلی‌ در اینجا داوری بر گناه و تنبیه نیست بلکه اصلاح نمودن است. خدا قطعا گناه را مجازات می نماید، اما در مورد داوری، همین نام یهوه است که غالبا با خصوصیت داوری او همراه است. کتاب ایوب نشان دهندهٔ این کاربرد است. ال شدای ۳۱ بار در کتاب ایوب آمده است. در رابطهٔ خدا و ایوب مسئلهٔ تنبیه به چشم نمی‌‌خورد، بلکه خدا او را به سمت درکی کامل تر از خود هدایت می‌‌کند. هم چنین روت ۱.

برخی‌ دیگر گفته ‌ند که ریشهٔ واژه ال شدای، واژه شادو است ( کوهستان) به معنای " او که ا ز کوهستان است". هنری/ می‌‌نویسد: کاربرد متون مقدس از این نام، بدون استثنا، همیشه حامل مفهوم قدرت است".( ۱۹۳-۱۹۴). کیل، عقیده دارد که نام ال شدای/ "متعلق به قلمرو نجات و رستگاری است، که زینت بخش عنصر مکشفه‌ای یهوه صاحب عهد است که دارنده آن قدرتی‌ است که می‌‌تواند وعده‌های خود را بشناساند، حتی زمانی‌ که نظم طبیعت قادر به تحقق آنها نیست، و نیروهای طبیعی نیز برای تضمین آنها کفایت نمی‌‌کنند" ( کیل/ ‌ دلیت چه ۱:۲۲۳). با همین شکل، گیرهاردوس ووس نیز عقیده دارد خدا، ال شدای نامیده شده " زیرا خدا از طریق روند ماورا طبیعی خود، طبیعت را خلع سلاح کرده و در خدمت فیض خود، آن را وادار به پیروی از طرح ‌های خود میسازد." ( الهیات کتاب مقدسی ، ۹۶). هنری این طور نتیجه می‌‌گیرد که: " واژه ال شدای تاکید بر لطف بی‌ پروای خداست و اینکه او تنها و یگانه مهیا کننده در حق مخلوقات خویش است… و این قادر مطلق به دلیل خصیصهٔ ویژه ای که در حفظ پیمان خود داشت، نزد اسرائیل به عنوان ال شدای محترم شمرده می‌‌شد." (۱۹۴)

ال اولام: خدای جاودانی

واژهٔ "Olam" در خود به معنای " راز , پنهان شده, مخفی و ناشناخته" است. مفهوم جاودانگی از عقیده بر پنهانیت او شکل گرفته است. ایچرودت گفته است که این نام نشان دهندهٔ " ابدی بودن الوهیتی است که ورای تغییرات و احتمالات زمان است" ( و. ایچرودت ، الهیات عهد عتیق ، ۱:۱۸۲). ایده تغییر ناپذیری خدا در قطعاتی نهفته است که صحبت از ال اولام می‌‌شود. ال اولام را نمی‌‌توان به درون بی‌ ثباتی پدیده‌های طبیعی‌ کشانید. این مساله در تضاد صریح و آشکار با محیط خدایان اقوام آن دوران بود. او تمامیت آن چیزیست که قوم او در طی‌ نسلها داشتند. ( مزمور ۱۰۰:۵). گرچه زمان، احتیاجات، و قوم‌ها همه در حال تغییراند، اما ال اولام هرگز دستخوش تغییر نمی‌‌شود. او همیشه همان خواهد بود. "آیا ندانسته و نشنیده‌ای که خدای سرمدی، یهوه آفرینندهٔ اقصای زمین، درمانده و خسته نمی‌‌شود، و فهم او را تفحص نتوان کرد؟ ضعیفان را قوت می بخشد و ناتوانان را قدرت زیاده عطا می‌‌نماید". (اشعیا 40 : 28-29). مادام که این جنبه از خدا در دوران اولیه عهد عتیق آشکار می‌‌شود، اما در دوران پس از تبعید است که تاکیدی مضاعف را در جاودانگی او شاهد هستیم.
دو خصیصه در ارتباط با ال اولام مشهود است:

• او هرگز خسته نمی‌‌شود.
• فهم آور ا تفحص نمی‌‌توان کرد.

ال روی : خدایی که می‌‌بیند:

این عنوان برای خدا تنها یک بار در کتاب مقدس از دهان هاجر و در زمانی‌ که او و پسرش در بیابان در حال مرگ بودند بکار رفته است.( پیدایش 16 : 13). در حالی‌ که این تنها باریست که این نام عملا مورد استفاده قرار گرفته است، اما این ایده را جای دیگر نیز می‌‌توان یافت، برای نمونه، دروغ لابان و فریبکاری او از سوی خدا دیده شده بود ( پیدایش 31: 10-12) و خدا مصیبت قوم خویش را نیز در مصر دید. این نام در عین حال خبر از دانایی مطلق خدا می‌‌دهد.

اَدونای: خداوند

هنگامی که این عنوان از سوی انسان مورد استفاده قرار گیرد، سخن از رابطه‌ای نزدیک به میان می‌‌آورد، مثل ارباب-‌غلام، شوهر-‌همسر، و به همین دلیل حامل ایده اقتدار، عشق، و وفاداریست. هنگامی که این نام در مورد خدا بکار می‌‌رود، به دو حقیقت اشاره می‌‌کند:

*ارباب حق دارد توقع اطاعت را داشته باشد.
این موضوع را می‌‌توان به صورت آشکار در زندگی‌ موسی‌ مشاهده نمود موسی‌ هنگامی که خدا را به عنوان ادونای شناخت، هر گونه اعتراضی را در دعوتی که خدا از او به عمل آورده بود خاموش ساخت ( خروج 4 : 10). با این عمل، او جایگاه خود را به عنوان یک غلام و تعهد خود را در اطاعت از ارباب خود تائید نمود. هم چنین نگاه کنید به اشیا 6 : 1-8 ، پاسخ اشعیا به رویای‌ آسمانی این بود که: لبیک‌ای خداوند( ادونای)، مرا بفرست .

• یک غلام می‌‌تواند انتظار داشته باشد که نیاز‌های وی براورده شود.

یک غلام نگرانی‌‌ای ندارد، زیرا این مسئولیت ارباب اوست که غذا، لباس، و سرپناه برای غلام خود مهیا سازد. مدام که ارباب صاحب اوست، نیاز‌های او نیاز‌های ارباب او نیز هست.

یهوه

این عنوان مصطلح‌ترین نام خدا در عهد عتیق است که بیش از ۶۸۰۰ بار تکرار شده است. در مقایسه با اسامی دیگری که در عهد عتیق برای الوهیت بکار رفته است، این نام تنها برای اشاره به خدای اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته است و هرگز در مورد خدایان بت پرستان از آن استفاده نشده است.

تفسیر نام

• " هستم آن کسی‌ هستم که هست."

• "هستم آن که هستم."

• " خواهم بود آن چه خواهم بود."

• " به وجود می اورم آن چه را به وجود آورم."

• "حاضر هستم آن چیزیست که من هستم."
هنری پس از بحث کردن پیرامون نکات مثبت و منفی‌ هر یک از این تفاسیر، نتیجه گیری می‌‌کند که: مادام که نگاه آشکارگرانهٔ یهوه، حامل وعدهٔ حضور رهایی بخش اوست، عنوان یهوه در برگیرندهٔ تمامی خصایلی است که پاتریارخ‌ها در مورد خدا می‌‌دانستند. فعل عبرانی " بودن " ذاتا با وجود مطلق سر و کار داشت، و نه یک رابطه نسبی. از دیدگاه ما، یهوه مکاشفهٔ آن جاودانه است، آن قادر مطلقی‌ که مستقل از هر چیز است، که در فیض رایگان خود به نجات رهایی بخش قوم خود می‌‌آید. ( ۲۲۰-۲۲۱)

خدا به مثابه تنها وجود قائم به ذات 
یهوه، آن " من هستم" قائم به ذات، جاودانی، تغییر ناپذیر، خدایی فیاض است که به عهدی بر اساس رابطه با قوم خویش وارد می‌‌شوید( تثنیه 5 : 2 ) نامی‌ پر شکوه و غیر قابل بیان که یهودیان به شکلی‌ خرافه گونه از بر زبان راندن آن پرهیز می‌‌کردند( لاوین 24 : 16)، نامی‌ که توصیف گرم هیچ خدایی جز خدای اسراییل نبود. هنری اشاره می‌‌کند که تنها در دوران پس از عهد عتیق بود که از بکار گیری یهوه خودداری شد و بجای آن از آسمان به عنوان مشابه آن استفاده گردید. البته در خود عهد عتیق این خودداری از بکارگیری یهوه به عنوان نام خدا را مشاهده نمی‌‌کنیم.
در دوران پسا عهد عتیقی، تلفظ با صدای بلند واژه یهوه در کنیسه و هنگام قرائت متون به تدریج از میان رفت و به جای آن از ادونای استفاده می‌‌شد (البته نه در نوشتار). این جابجایی به دلیل احترام خرافی گونه ای بود که در آن کاتبان از تکرار نام وصف ناپذیر خدا خود داری می‌‌کردند. بعد ها در سده ‌های میانی که محققین یهودی، Masoretes شروع به اضافه کردن حروف صدا دار در متون عهد عتیق نمودند، به حروف اصلی‌ واژه یهوه، حروف صدا دار ماسوتریک واژهٔ ادونای را افزودند. به این ترتیب نتیجهٔ مکتوب بدل شد به ی.ه.و.ه . در ترجمهٔ امریکن استاندارد این واژه تبدیل شد به "Jehovah" . (پین ،۱۴۷)
از آنجا که نام یهوه بیش از ۱۵۰ بار در کتاب پیدایش بکار رفته است، بسیار جالب است وقتی‌ خدا به موسی می‌‌گوید (خروج6 : 3) "به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم، لیکن به نام خود یهوه به ایشان معروف نشدم". این امر البته هیچ تضادی با سنت های کتب پنج گانه تورات نداشت. حتی خروج 6: 3 تایید می‌‌کند که با وجودی که خدا پیش از این نیز یهوه خوانده شده بود اما تنها در کوه سینا بود که اهمیت کامل این " نام پر جلال" آشکار گشت. ( نگاه کنید به هنری ۱۹۵-۲۰۹ ).
این نام، یهوه متعلق به عهد رابطه ای است
این نام، یهوه متعلق به عهد رابطه ای است در حالی‌ که الوهیم نامیست که صحبت از قدرت و تعالی‌ می‌‌کند. " یهوه ، خدای وعدهٔ عهد ، وعدهٔ مکاشفه است، توجه فعالانه و رهایی بخش او نسبت به قوم خویش، تنها خاطره ای متعلق به تاریخ گذشته نیست، و فقط وعده ای برای آینده نیز نیست، بلکه متعلق به حال است". ( هنری ۲۲۲) "در کتاب خروج، خدا خود را " در اختیار" قوم اسرائیل می‌‌گذارد – بدون تردید در آزادی و اراده خویش، و البته در محدودهٔ عهد تاریخی و رهایی بخش خود برای ایشان.( هنری/ ۲۲۱-۲۲۲)

یهوه و نفرت از گناه
خصوصیات همراه با نام یهوه، تقدس او، نفرت او از گناه، محبت او به گناهکاران و عملکرد رهایی بخش اوست.

مفاهیم
• یهوه یایرا: خداوند مهیا می‌‌کند ( پیدایش 22 :14)
• یهوه صبایوت: خدای لشگر‌ها 

این واژه به معنای " گرد آوری" است و ایده نهفته در آن ظاهرا با جنگ سر و کار دارد،
۱ سموئیل 1 :3. این نام معمولا در ارتباط با بحرانی‌ ملی در اسرائیل دیده می‌‌شود.

• یهوه نِسی : خداوند بیرق ما 
• یهوه تقدیس کننده: که در خروج 31 : 13 و در ارتباط با حفظ سبت دیده می‌‌شود.

"Elohim" خدا را به مثابه آفریننده و نگاه دارندهٔ همه چیز معرفی‌ می‌کند؛ El Shadai" او را به عنوان قادری که طبیعت را مطیع فیض خود می‌‌سازد معرفی‌ می‌‌نماید؛ "Yahwah" او را به عنوان شخصی‌ توصیف می‌‌کند که فیض و امانت او تا ابد الاباد جاریست؛ "Yahwah-Sabbaoth" او را چون پادشاهی در پری جلال خویش معرفی‌ می‌‌کند، که گرداگرد او لشگری از فرشتگان حلقه زده ا‌ند، و به عنوان قادر مطلق بر تمامی کائنات حکمرانی می‌‌کند، و در پرستشگاه خویش تمجیدات و ستایش‌های آفریدگان خود را دریافت می‌‌کند.

صفات دیگر :
* صخره: قوت
• قلعه: حفاظت
• سپر: دفاع از قوم خود
• قدیر: قادر خویشتن دار و امین
• قوت
• حسود: اشتیاق او به پرستش انحصاری او از سوی قوم خویش
• قائم به ذات

در کنار این نام‌های خدا، شخصیت او از طریق صفات خاص دیگری نیز که او به نسبت داده می‌‌شود قابل تشخیص است. عبارت آغازین کتاب مقدس " درابتدا خدا…" ( پیدایش ۱:! ) دال بر آن است که هستی‌ مجرد و مستقل از هر وجود یا قدرت دیگری وجود دارد. قائم به دات بودن خدا یا Aseity نیز در مکاشفه نام الهی او در کوه سینا تاکید می‌‌گردد ( خروج ۳:۱۴ ). بنا براین، واژهٔ یهوه تاکیدی است بر او که در خود زندگی‌ دارد و آن یگانه ای که به شکل بنیادینی هست ( هستم آن که هستم).

• جاودانگی 

جاودانگی خدا در هر پنج کتاب شریعت ( تورات) به شکلی‌ بارز مورد تاکید قرار گرفته است. ابراهیم "به نام یهوه، خدای سرمدی، دعا نمود"( پیدایش 21: 31). فرا تر از این، وضوح عبارت" هستم" در خروج 3 : 16 نشان گر اصل بدیهی‌ الوهیت جاودانی است . به علاوه، هم موسی‌ و هم یهوه شهادت می‌‌دهند که خداوند زنده است و جاودانه سلطنت می‌‌کند ( خروج 15 : 18، تثنیه 33 : 27) .جاودانگی الوهیت حاکی‌ از آن است که (۱) هستی‌ خدا نه آغازی دارد و نه انتهایی، (۲) خدا مافوق محدودیت‌های زمانی‌ است ( یوحنا 1: 3) .

* تغییر ناپذیری

یکی‌ از نتایج قائم به ذات بودن و جاودانگی، تغییر ناپذیری خداست. " هستم آن که هستم" ( خروج 3: 14 ) ورای بی‌ ثباتی جهان در حال تغییر است. نبوّت بلعام نیز چنین می‌‌گوید: " خدا انسان نیست که دروغ بگوید، و از بنی‌ آدم نیست که به ارادهٔ( فکر Naham ; ) خود تغییر بدهد.آیا او سخنی گفته باشد و نکند؟ یا چیزی ( Dabar ) فرموده باشد و استوار ننماید؟" ( اعداد 23 : 19) علاوه بر این، خدایی که در هستی ، شخصیت و مشورت خود بی‌ تغییر است، با عنوان " صخره" نامیده شده است ( تثنیه 32 : 18,15,4 ) یعنی ماهیت سخت و منسجمی که کوه‌ها از آن ساخته شده ‌اند، "صخره" (Sur) اشاره دارد به ثابت بودن، تغییر ناپذیری و قابل عتماد بودن خدای اسرائیل. این واقعیت که در زمان نوح خدا پشیمان شد ( ماتم، حزن؛ Niphal of Naham) و قصد نمود تا گناهکاران را از روی زمین نابود سازد ( پیدایش ۶:۶ ) تغییر ناپذیری خدا را بی‌ اعتبار نمی‌‌سازد. حتی تصمیم او مبنی بر نریختن داوری شعله ور خود بر اسراییلیان و شکایت ایشان در ماجرای گوساله زرین نیز نمی‌‌تواند هستی ، شخصیت، یا اهداف تاکتیکی خدا را خدشه دار سازد. (اعداد ۱۱: 1 ، ۱۰) . بلکه، خدا به طور پیوسته بر اساس شخصیت تغییر ناپذیر خود و واکنش‌های اخلاقی مردم، با ایشان برخورد نموده است، و این برخورد‌ها با خردی ماورایی در نقشه عمومی‌ او آشکار است. این که خدا احساساتی عمیق از قبیل پشیمانی، خشم ، بیزاری، حسادت، و انتقام را از خود ظاهر می‌‌سازد، نشانگر این است که خدای متشخص از یک حیات احساسی‌ سالم و کنترل شده برخوردار است. خدا بی‌ آن که تحت تاثیر نیروهای خارجی‌ قرار بگیرد، هم چنان در پری طبیعت خویش، خدایی بودن خویش را حفظ می‌‌نماید.

نوشته: جیمز سائویر، ف، د

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO