نقدی بر عرفان حلقه و شعور کیهانى
نقدی بر عرفان حلقه و شعور کیهانى
برای آشنایی بیشتر با عرفان حلقه، لازم است با تعریفی از نام آن شروع کنیم.
عنوان “حلقه” برای حلقۀ اتصال فرد اتصال گیرنده از طریق استاد یا راهنما به شعور کیهانی و در نهایت یگانگی با خرد کیهانی انتخاب شده است.
عرفان حلقه اساس هدف خود را اتصال انسان با شعور کیهانى دانسته و مبنای آن به ترتیب ذیل است:
1. انتقال فرد از مرحلۀ ابتدائی حلقۀ رحمانیت عام
2. اتصال به شبکه شعور کیهانى از طریق راهنما و تمرینات خاص
و در نهایت
3. رسیدن به هوشمندى الهى و حلقۀ وحدت به خرد کیهانی
شعور یا خرد کیهانی چیست؟
شعور کیهانى مجموعه اى از هوش، خرد و یا شعور حاکم بر جهان هستى است که به آن آگاهى نیز گفته مى شود و یکى از سه عنصر موجود در این عالم است. این سه عنصر عبارت است از ماده، انرژى و آگاهى.
خدا عضو چهارم این حلقه شمرده می شود و احتمالا براى جلب رضایت خدا باوران در حلقه حضور داشته و کارکرد درمان گرى ندارد!
لازم به یادآوری است که در باور عرفان حلقه، اعتقادات افراد به دو بخش زیر بنایى و رو بنایى تقسیم مى شود. بخش زیر بنایى، اشتراکات فکرى همۀ انسان هاست و بخش روبنایى آن شامل شریعت و اعتقادات مذهبی افراد در هر دین یا باوری است.
بنابراین در باورعرفان حلقه، خداباوری و یا خداناباوری و یا اینکه چه چیزی توسط افراد پرستیده می شود، اهمیت چندانی ندارد. در نتیجه، شعور و یا خرد کیهانی، جایگاهی بالاتر از خدا دارد.
تعریف اتصال با شعور کیهانى:
اتصال به معنی برقرارى نوعى ارتباط است که برای آن ابزار معینی وجود ندارد. زیرا انسان در دنیاى بى ابزار برای شناخت شعور کیهانی به سر می برد.
نکته: تعریف مبهم و غیر واضحی از نحوۀ اتصال که امکان تغییر در زمانی را بر خود روا می دارد.
براى اتصال با شعور کیهانى دو راه فردى و جمعى وجود دارد و براى وارد شدن به حلقه ها، وجود سه چیز کافى است.
نخست، اتصالگیرنده است که تمایل دارد به شعور کیهانى متصل شود.
دوم، اتصالدهندگان یا راهنماها هستند.
سوم، شبکۀ شعور کیهانى است.
– شیطان در عرفان حلقه
در باور عرفان حلقه، شیطان همچون فرشتگان، کارگزار الهى دانسته شده و اعتقاد بر این است که ابلیس انسان را به کمال مى رساند. اگر رویارویى با این آتش نبود، انسان خام مى ماند. او موجودى است که در تمثیل از جنس آتش شمرده مى شود در حالى که او از بین بَرنده نیست.
سجده نکردن ابلیس در برابر آدم، در باور اسلام، به این دلیل است که سرنوشت محتوم جهان از پیش تعیین شده بود و فرمان برداری از الله محسوب می شود.
رانده شدن ابلیس از درگاه خدا به معناى تغییر وضعیت او در جهان دو قطبى است. به این معنی که از حضور الله به وجود انسان منتقل گردید. در نتیجه، شیطان درون هر انسانى و بخشى از وجود او را تشکیل مى دهد که هیچ گاه از بین نمى رود.
سؤال بزرگی که در مورد وجود دائمی شیطان در درون انسان پیش می آید این است که آیا این هیچگاه حتی در مرحلۀ اتحاد و یگانگی با خرد کیهانی ادامه دارد؟
در این صورت، خرد یا شعور کنترل کنندۀ کیهانی، نیک مطلق نمی باشد و حضور شریر در آن دائمی است.
نوشتۀ کشیش محمد مدبر
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |