دفاعیات ایمانمقاله های استاد علی خیراندیش

چه کسی خدا را آفرید؟ خدا از کجا آمد؟

رای بدهید

چه کسی خدا را آفرید؟ خدا از کجا آمد؟

یک بحث متداول از طرف کسانی که به خدا اعتقاد ندارند و یا در وجود او شک دارند این است که اگر همه چیز باید آفریننده ای داشته باشد، پس خدا هم باید آفریننده ای داشته باشد. نتیجه این است که اگر خدا باید آفریننده ای می داشت دیگر خدا نبود ( و اگر خدا خدا نیست، آنوقت البته خدایی وجود ندارد). این سوال مثل سوال ساده تری است که می گوید “چه کسی خدا را ساخت؟” همه می دانند که چیزی از هیچ چیز بوجود نمی آید. پس اگر خدا چیزیست، باید از چیزی بوجود آمده باشد. درست است؟ این سوال خیلی موذیانه است چون اول انسان را بطرف تصور غلطی می برد که خدا باید از جایی آمده باشد و بعد می پرسد کجا؟ جواب این است که این سوال موجهی نیست و سوالی بی معنی است. مثل اینکه بپرسیم، “رنگ آبی چه بویی دارد؟” آبی در ردة چیزهایی که بو دارند نیست، پس سوال بخودی خود اشتباه است. به همین ترتیب، خدا در ردة چیزهایی نیست که آفریده شود و یا سازنده ای داشته باشد. خدا بدون آفریننده و آفریده نشدنی است. ساده تر بگوییم، او هست. ما چطور این را می دانیم؟ می دانیم چون از هیچ، هیچ خلق نمی شود. پس اگر زمانی هیچ مطلق بوده، هیچوقت هیچ چیز موجود نمی شد. اما چیزها بوجود آمدند. بنابراین، از آنجایی که هیچ مطلق هیچوقت نمی توانسته وجود داشته باشد، چیزی باید همیشه وجود می داشته است. این چیز همیشه موجود را خدا می نامیم. خدا آن چیزیست که خلق نشده و خالق همه چیز است. خدا خلق نشدة خالق تمام کائنات و همه چیز در آن است. این سوال که خدا را چه کسی آفرید و ادامه آن تا به بی نهایت در فلسفه دور باطل نامیده می شود و خدا واجب الوجود نامیده شده است. چه ماده گرایان و چه خداپرستان به یک واجب الوجود ایمان دارند. ماده گرایان ماده را ازلی و ابدی می دانند و خداپرستان خدا را ازلی و ابدی می دانند. برای ماده گرایان ماده واجب الوجود است و برای خداپرستان خدا واجب الوجود است. اما بحث اینجاست که کدام منطقی تر است اینکه ایمان داشته باشیم خدایی با هوش و ذکاوت و هدف، جهان و آفرینش را آفریده یا ماده ای که هیچ هوش و ذکاوت و هدفی ندارد همه این چیزها را آفریده باشد. مسلما” چیزی که هدف ندارد نمی تواند موجود هدفمندی را بیافریند و چیزی که هوش و ذکاوت ندارد نمی تواند موجودی با هوش و ذکاوت بیافریند.

پاسخ به این سؤال در درکِ نکته ظریفی نهفته است: ما در استدلال خود گفتیم هر چیزی که آغازی داشته باشد، علت و خالقی خواهد داشت، اما مسئله اینجاست که خدا آغازی نداشته است! طبق قانون نسبیت عام اینشتین که در کنار کوآنتوم، یکی از نظریات انقلابی قرن بیستم بود و  آزمایش ها هم آن را اثبات کرده اند، زمان به ماده و فضا ارتباط دارد، بنابراین زمان خودش با ماده و فضا آغاز شده است! پس بحث کردن در مورد زمان قبل از خلق کائنات کاملاً اشتباه است. زیرا زمان، خود با کائنات متولد شده است. اما خدایی که ما از او سخن می گوییم خالق کل کائنات و مِن جمله زمان است! بنابراین خدا با زمانی که خودش آن را آفریده، محدود نمی شود و در آن نمی گنجد. در نتیجه خدا، آغازی در زمان نداشته و در نتیجه نیازی به علت و خالقی ندارد! در مقالات آینده خواهیم دید تفسیر کپنهاگی مکانیک کوانتوم  هم خدا را بیرون از سیستم مشاهده کننده و مشاهده پذیر قرار می دهد. تفسیر کپنهاگی می گوید واقعیت، معلول اندازه گیری است و تا ما چیزی را اندازه گیری نکنیم آن چیز وجود نخواهد داشت! اگر تمام این دلایل را کنار هم بگذاریم، می توانیم نتیجه بگیریم که کائنات توسط یک قدرت ماورای کائنات و فوق طبیعی خلق شده است. این شواهد همچنین نشان می دهند که این قدرت فوق جهانی، بسیار باهوش و باشعور است.

فرد هویل (Fred Hoyle) یکی از برجسته ترین فیزیکدانان اخیر و البته یکی از منکران سرسخت خدا، با سنجش این شواهد؛ به کلی نظرش تغییر کرد. هویل می گوید:

 “چرا شما نباید به خودتان بگویید: قطعاً یک شعور فوق العاده باهوش، ویژگی های اتم کربن را طراحی کرده است، در غیر اینصورت احتمال پیدایش من از چنین اتمی از طریق نیروهای تصادفی طبیعت، ناچیز است؟”  البته که باید این سؤال را از خودتان بپرسید! تفسیر حقایق نشان می دهد که یک ابرشعور یا ابر عقل، این جهان را با فیزیک، شیمی و زیست شناسی خلق کرده است، چرا که نیروهای تصادفی طبیعت، قادر به انجام چنین کاری نیستند.

  منبع: www.gotquestions.org  و پاراگراف های آخر از کشیش ورژ باباخانیان و استاد علی خیراندیش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO