کتاب مقدس

مکاشفه فصل های 2و3: پیام های مخصوص برای هفت کلیسا

رای بدهید

مکاشفه فصل های 2و3: پیام های مخصوص برای هفت کلیسا

نامه ها خطاب به کلیساهای به خصوصی نوشته شده اند ولی پیام آن ها برای کل کلیسا است. باید به این نکته توجه نمود که به استثنای کلیساهای اسمیرنا و فیلادلفیه، خطر موجود در درون هر کلیسا ویران گرتر از خطر خارج از کلیسا است. عیسی قوت و ضعف هر کلیسا را می داند. توصیف آغازین هر نامه یکی از جنبه های مربوط به شخصیت و کار عیسی را به هر کلیسا یادآوری می کند.

مکاشفه ۲: ۱-۷؛ کلیسای افسس

به اعمال رسولان فصل ۱۹ مراجعه کنید. کلیسای افسس، کلیسایی مستحکم، و دارای قدرت تمیز روحانی بود. تعلیم درست در آن داده می شد، ولی دچار فقدان محبت نسبت به مسیح و دیگران بود، که این نشانۀ خاص این کلیسا بود.

نقولاویان (آیۀ ۶): معنی این واژه در خارج از این کتاب مشخص نیست، رفتار نفرت انگیز آنان ناشی از تعلیم غلطی است (آیۀ ۱۵) که در کلیسای پرغامس رخنه کرده بود.

درخت حیات (آیۀ ۷): ممنوعیت پیدایش ۳: ۲۲-۲۴ برای همۀ کسانی که به مسیح وفادار هستند، برداشته شده است. حیات جاوید را او می دهد.

مکاشفه ۲: ۸-۱۱؛ کلیسای اسمیرنا

کلیسای کوچک اسمیرنا بسیار فقیر بود، ولی در آن چه که حقیقتاً ارزش داشت، ثروتمند بود سخنان مسیح خطاب به آنان تماماً تشویق آمیز است. او حدّی برای رنج های آنان قرار داده و هدیۀ حیات پس از مرگ را به آنان می دهد.

کنیسۀ شیطان (آیۀ 9): یهودیانی که به کلیسا آزار می رسانند، قوم خدا نیستند. به یوحنا 8: 39-44 مراجعه کنید.

موت ثانی (آیۀ ۱۰): در ۲۰: ۱۴-۱۵ توضیح داده شده است.

مکاشفه 2: ۱۲-۱۷؛ کلیسای پرغامس

در پرغامس، کلیسا علی رغم فشارهای بیرونی با شجاعت ایستادگی کرده بود، ولی برخی از اعضای آن شیفتۀ تعالیم غلط شده بودند. در نتیجه، رسوم قدیمی بت پرستان، شروع به نفوذ در کلیسا کرده بودند.

تخت شیطان (آیۀ ۱۳): پرغامس مرکز اصلی پرستش امپراتور در آن ناحیه بود. مذبح عظیم زئوس از بالای قلعۀ شهر، بر شهر اِشراف داشت. و مردم دسته جمعی می رفتند تا در معبد آسکلیپیوس شفا بیابند. تخت شیطان ممکن است اشاره به یکی از این موارد یا همۀ آن ها باشد.

بلعام، بالاق (آیۀ ۱۴): به اعداد ۳۱: ۱۶؛ ۲۵ مراجعه کنید.

قربانی های بُت ها (آیۀ ۱۴): به اول قرنتیان فصل ۸ مراجعه کنید.

آیه ۱۷: منّ (خروج ۱۶) یعنی غذایی که خدا فراهم می کند. منظور از سنگ سفید مشخص نیست. اسم نشانۀ کل شخصیت است. در جهان باستان، دانستن نام یک فرد، به معنی اقتدار داشتن بر او بود.

مکاشفه ۲: ۱۸-۱۹؛ کلیسای طیاتیرا

این نیز کلیسای آشفتۀ دیگری بود. از بسیاری جهات این کلیسا سالم بود. ولی در میان اعضای آن، زن پر نفوذی وجود داشت که مُبَلِغِ سازش با دنیای فاسد و بت پرست بود. و بسیاری قربانی اندیشه های او شدند. «مسیحیانی» وجود داشتند که در اعماق شرارت غوطه می خوردند، شاید به این دلیل که برتری اخلاقی خود را نشان دهند، و شاید به این دلیل که تمایز غلطی میان روح و جسم قائل می شدند (فلسفۀ ناستیک ها). به کسانی که وفادار بمانند، قدرت و حضور مسیح (ستارۀ صبح، به مکاشفه ۲۲: ۱۶ مراجعه کنید) وعده داده شده است.

ایزابل (آیۀ ۲۰): همسر شریر اخاب پادشاه، به اول پادشاهان ۲۱: ۲۵-۲۶ مراجعه کنید.

مکاشفه ۳: ۱-۶؛ کلیسای ساردس

کلیسای ساردس با وجود معروفیتش، کلیسای مرده ای بود. این کلیسا با مخالفت روبرو نبود. بلکه با بی علاقگی و بی تفاوتی و رضایت از خود.

آیۀ ۲: انسان واقعی بودن ایمانش را از راه زندگی اش نشان می دهد. حرف صِرف، او را نجات نخواهد داد به متی ۷: ۲۱ مراجعه کنید.

مکاشفه ۳: ۷-۱۳؛ کلیسای فیلادلفیه

این نامه نیز همچون نامه ای که خطاب به کلیسای اسمیرنا نوشته شده، فاقد هر گونه سرزنشی است. اگر بر حسب این نامه ها قضاوت کنیم، می بینیم که کلیساهای بزرگ و بسیار با عظمت یا دارای شأن و اعتبار بالا، الزاماً دارای بهترین وضعیت روحانی نیستند. مسیح، دَرِ کارهای مؤثر را (آیۀ ۸، و اول قرنتیان ۱۶: ۹)، نه برای آنانی که قوی هستند، بلکه برای کسانی که وفادار هستند، می گشاید.

آیۀ ۹: به مکاشفه ۲: ۹ مراجعه کنید.

مکاشفه ۳: ۱۴-۲۲؛ کلیسای لائودکیه

بدترین مورد در این هفت کلیسا، کلیسایی است که به اندازه ای دچار خودپسندی است که از وضعیت واقعی خود کاملاً ناآگاه است. این کلیسا آن قدر از آن چیزی که باید باشد، فاصله دارد که عیسی بیرون ایستاده و در را می کوبد و اجازه می خواهد تا وارد زندگی افرادی شود که خود را مسیحی می نامند (آیۀ ۲۰). این نامه دارای حال و هوای محلی است. بانکداری و تولید پارچه های سیاه پشمی، لائودکیه را ثروتمند ساخته بود (آیه های ۱۷-۱۸). این شهر به مدرسۀ طب خود می بالید و به خاطر پماد مخصوصی که برای چشم های دردناک داشت، مشهور بود (آیۀ ۱۸). آب شهر به وسیله کانال هایی که به چشمه های آب گرم در فاصلۀ دور وصل بود، تأمین می شد. اما وقتی آب به شهر می رسید، ولرم می شد (آیۀ ۱۶). کلیسا نیز همچون این آب، ولرم بود. هیچ چیز قابل تحسینی در این کلیسا وجود نداشت.

ابتدا (آیۀ ۱۴): «سر منشاء» یا «منشاء اصلی».

برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO