مورمونها
دینی نوین به نام دین مورمون
تاریخچه
جوزف اسمیت، بنیانگذار
بنیانگذار فرقه مورمونها شخصی بود به نام جوزف اسمیت. او در ۲۳ دسامبر ۱۸۰۵ در آمریکا چشم به جهان گشود. در ۱۵ سالگی، زمانی که با خانوادهاش در نیویورک زندگی میکرد، به فکر کردن به موضوع نجات خود پرداخت. در آن زمان، در اثر فعالیتهای گسترده کلیساهای پرزبیتری و باپتیست و متودیست، بیداری روحانی بزرگی در آمریکا به وجود آمده بود و هر یک از این کلیساها میکوشید عده بیشتری را به توبه و بازگشت به سوی خدا فرا خواند. در همین زمان بود که اسمیت به این میاندیشید که به کدامیک از این کلیساها بپیوندند.
رؤیاهای اسمیت
او پیوسته برای این موضوع دعا میکرد تا اینکه روزی، طبق ادعای خودش، دو موجود پرجلال بر او ظاهر شدند و به او گفتند که به هیچیک از این کلیساها نپیوندد، بلکه منتظر آمدن «کلیسای مسیح» باشد که قرار بود بزودی برقرار گردد. خودش در این مورد چنین مینویسد: «وقتی نور بر من قرار گرفت، دو شخصیت را دیدم که درخشش و جلال آنان در وصف نمیگنجد؛ آنان بر بالای سر من در هوا ایستاده بودند. یکی از آنان مرا به نام صدا زد و در حالیکه به دیگری اشاره میکرد، گفت: "این است پسر محبوب من. او را بشنو!"… در پاسخ شنیدم که نباید به هیچیک از این کلیساها بپیوندم زیرا همه آنها نادرست هستند. شخصیتی که با من تکلم میکرد، گفت که تمامی اعتقاداتشان نزد او منفور است و معلمانشان نیز منحرفاند…»
گفته میشود که اسمیت به کلیسایی نپیوست اما درضمن، به خداوند نیز نزدیکتر نشد بلکه به مدت سه سال در گناهان مختلف به سر برد (برخی از معاصران اسمیت گفتهاند که او به جادوگری نیز دست یازیده است).
طبق گفته اسمیت، در شب ۲۱ سپتامبر ۱۸۲۳، پیامآوری آسمانی که خود را «مورونی» مینامید، بر او ظاهر شد و او را از وجود کتابی باستانی آگاه ساخت که حاوی «کمال انجیل مسیح» بود. این کتاب که بر صفحههایی طلایی و نازک نوشته شده بود، شرح زندگی ساکنان قدیمی قاره آمریکا بود. بلندی و پهنا و ضخامت این کتاب ۱۵ سانتیمتر بود؛ این صفحات به وسیله حلقهای به هم متصل شده بودند. مورونی همچنین اسمیت را از وجود دو سنگ کوچک به نامهای اوریم و تُمیم مطلع ساخت که به چیزی شبیه تاس شباهت داشتند؛ این دو سنگ وسیلهای بودند برای ترجمه این کتاب و در کنار آن نیز دفن شده بودند.
این کتاب به خط و زبان مصری اصلاح شده نوشته شده بود. اسمیت میبایست این نوشتهها را به کمک این دو سنگ ترجمه میکرد.
کتاب مورمون و ترجمه آن
اما مورونی تا پیش از سال ۱۸۲۷ به اسمیت اجازه نداد این صفحهها را از مخفیگاهشان از زیر زمین خارج سازد. او میبایست آنها را فقط به کسانی که مورونی تعیین میکرد نشان دهد، تا اینکه مورونی باز آنها را پس بگیرد. گفته میشود که فرشتهای این کتاب را به سه نفر از پیروان نزدیک اسمیت نیز نشان داد. یکی از این پیروان گفته که اسمیت برای ترجمه این کتاب، کلاهی بر میداشت و آن دو سنگ را در آن میگذاشت. سپس صورت خود را طوری در کلاه فرو میبرد که هیچ روشنایی به داخل آن راه نیابد. در آن تاریکی، نوری روحانی میتابید و بعد کلمات ظاهر میشدند. هر بار یک کلمه به زبان اصلی ظاهر میشد و بعد ترجمه انگلیسی آن نیز پدیدار میگشت. اسمیت ترجمه کلمه را برای اُلیوِر کاؤدِری (Oliver Cowdery) ، یکی از آن سه نفر میخواند؛ او کاتب اصلی بود. او آن کلمه را برای اسمیت تکرار میکرد. وقتی اسمیت از درستی آن اطمینان حاصل میکرد، کلمه محو میشد و کلمه دیگری با ترجمهاش ظاهر میگشت. به این ترتیب، کتاب مورمون ترجمه شد و در سال ۱۸۳۰ منتشر گردید. جالب اینجا است که هر سه این پیروان گروه اسمیت را ترک گفتند؛ اما یکی از آنان به نام مارتین هَریس در اواخر عمرش بازگشت، اما با این اعتقاد که برخی از کلیساهای دیگر نیز درست هستند.
تأسیس کلیسایی جدید
در ماه مه همان سال، اسمیت و کاؤدری به جنگلی رفتند و در باره تعمید و آمرزش گناهانشان دعا کردند. وقتی دعا میکردند، یحیی تعمیددهنده بر ایشان ظاهر شد و کهانت هارونی را به ایشان اعطا کرد و رهنمود لازم برای تعمید یکدیگر را به ایشان داد. بعدها، پطرس و یعقوب و یوحنا نیز بر ایشان ظاهر شدند و کهانت ملکیصدق را به ایشان واگذار کردند.
از آنجا که به اسمیت گفته شده بود که سایر کلیساها و اعتقادنامهها و پیروان آنها دروغین و منفور هستند، «یگانه کلیسای راستین» در ۶ آوریل ۱۸۳۰ با حضور پنج نفر دیگر در فایت در نیویورک تشکیل شد و آن را «کلیسای عیسی مسیحِ مقدسین روز آخر » نام نهادند. در جلسه افتتاحیه، اسمیت مکاشفهای از خدا دریافت که او را به مقام «بیننده رؤیا، مترجم زبانها، نبی، و رسول» منصوب میکرد. با رشد کلیسای مورمون، مخالفتها آغاز شد و ایشان همگی مجبور به مهاجرت به ایالت اوهایو شدند (۱۸۳۱). پس از مدتی از آنجا به ایالت میسوری رفتند. در آنجا بر اسمیت مکاشفه شد که «صهیون» در همانجا برقرار خواهد شد و معبدی بنا خواهد گردید. لذا «مقدسین» میبایست زمینهای بسیار بخرند.
در سال ۱۸۳۳، پیروان اسمیت مکاشفات اولیه او را تحت عنوان «کتاب احکام» منتشر ساختند. او در سال ۱۸۳۵ آن را مورد تجدید نظر قرار داد و بسیاری از مکاشفات اولیه را مورد حذف و تعویض قرار داد! او در همین اثنا، چند کتاب دیگر نیز نوشت که همه به انبیای پیشین مربوط میشدند.
در به دریهای مورمونها و قتل اسمیت
مورمونها در اثر آزارهای مردم از ناحیهای به ناحیه دیگر در ایالت میسوری نقل مکان میکردند. بسیاری از آنان کشته یا پراکنده شدند. سرانجام به ایالت ایلینوی رفتند. در آنجا اسمیت شهری زیبا ساخت به نام نائووو (Nauvoo) . اسمیت هم شهردار شهر بود، همه فرمانده لشکر خود، هم نامزد ریاست جمهوری آمریکا، هم نبی، رائی، و مکاشفه کلیسای مورمون.
مخالفت مردم روزبروز شدیدتر میشد. اسمیت خودش متهم به تعدد زوجات و اختلاس در داراییهای کلیسا شد (و البته اتهامات متعدد دیگر). سرانجام او و برادرش را در شهر کارتِیج در ایالت ایلینوی دستگیر و محبوس کردند. پس از سه هفته، در ۲۷ ژوئن ۱۸۴۴، جماعتِ خشمگین به زندان ریختند و او و برادرش را کشتند!
ادامه کار مورمونها
پس از اسمیت، بریگهام یانگ (Brigham Young) که در زمان حیات اسمیت، رسول بود، رهبری مورمونها را به دست گرفت. او عدهای از ایشان را به ایالت یوتا برد و صهیون جدید خود را در ژوئیه ۱۸۴۷ در آنجا بنا کرد. این شهر «سالت لِیک سیتی» (Salt Lake City) نام گرفت. او رهبری سختگیر بود در سراسر زندگیاش تعدد زوجات را رواج میداد. اما تعداد فشار حکومت مرکزی، تعدد زوجات در سال ۱۸۹۴ از سوی رهبران مورمون ممنوع و مختص به قلمروهای آسمانی گردید.
وقتی در سال ۱۸۳۰، اسمیت و پنج یارش کلیسای مورمون را بنا نهادند، هیچکس تصور نمیکرد که این فرقه امروز به چنین گسترشی دست یابد. در حال حاضر، «کلیسای عیسی مسیحِ مقدسین روز آخر» (کلیسای مورمون) در ایالت یوتا کماکان رو به رشد است و دارای حدود ۹ میلیون عضو و ۴۵ هزار میسیونر در سراسر جهان میباشد. دانشگاه بریگهام یانگ تخمین میزند که تا سال ۲۰۸۰ تعداد مورمونها به ۲۵۶ میلیون نفر برسد.
کتاب مورمون
محتوای کتاب مورمون
جوزف اسمیت گفته است: «به برادران گفتم که کتاب مورمون صحیحترین کتاب روی زمین، و بنیان مذهب ما است. کسی که به فرایض آن عمل کند، به خدا نزدیکتر میشود، تا با نگاه داشتن فرایض هر کتاب دیگری.» مورمونها این کتاب را مکاشفه تحریف نشده خدا به بشر میدانند و آن را «پُری و کمال انجیل جاودانی» و «عهد دیگرِ عیسی مسیح» به حساب میآورند.
کتاب مورمون ادعا میکند که شرح حال خلاصه ارتباط خدا با دو قوم ما قبل تاریخِ آمریکا میباشد؛ نخست، قوم یارِد است که از برج بابل بههنگام اغتشاش زبانها به آمریکا آمدند؛ دوم، قوم نِفی است که پیش از تبعید قوم یهود (حدود ۶۰۰ ق.م.) از اورشلیم به آمریکا مهاجرت کردند. نِفی پسر شخصی بود به نام لِهی. لهی دو پسر داشت: نِفی و لامان. نفی مطیع خدا بود و لامان نافرمان. نسل لامان در اثر نافرمانی دچار تغییراتی در ظاهر خود شدند و از آنان نسل سرخپوستان آمریکا پدید آمد. نسلهای نفی و یارد به مرور زمان از میان رفتند و فقط نسل لامان (سرخپوستان) باقی ماند.
لِهی که طبق کتاب مورمون، یکی از انبیا بود، برای نخستین بار ظهور عیسی مسیح را در سال ۶۰۰ ق.م. پیشگویی کرد. یکی از برجستهترین رویدادهای کتاب مورمون، رسالت خودِ عیسی مسیح در میان قوم نِفی، پس از قیامش میباشد. مورمون نیز خودش یکی از انبیای قوم نِفی میباشد. او پس از اتمام کتابش، آن را به پسرش «مورونی» سپرد. مورونی نیز مطالبی به آن افزود. این کتاب، همانطور که قبلاً گفته شد، بر روی صفحات طلایی نوشته شده بود. بدینسان، آنچه که مورونی به اسمیت مکشوف ساخت، کتاب پدرش، مورمون میباشد.
در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۸۲۳، مورونی که اکنون قیام کرده بود و موجودی جلال یافته شده بود، بر جوزف اسمیت نبی ظاهر شد و او را از وجود این کتاب آگاه ساخت و او را مأمور کرد تا آن را به انگلیسی بر گرداند.
مطابق این کتاب، آمریکا «سرزمین صهیون» است و اسرائیلیانِ پراکنده پیش از بازگشت مسیح در آن گرد خواهند آمد. تلاشهای افرادی چون کریستُف کلُمب و سایرینی که جامعه آمریکا را بنا نهادند، مهیاکنندگان این راه بودند. کار جوزف اسمیت نیز توسط اشعیا (اشعیا ۱۱: 10-16) و سایر انبیا پیشگویی شده بود. او خود را از نسل یوسف، پسر یعقوب میدانست.
نحوه ترجمه کتاب مورمون
مورمونها در کتابها و مقالات خود، تصاویری از جوزف اسمیت منتشر میکنند که او را پشت میزی نشان میدهد در حال خواندن صفحات طلایی کتاب مورمون به خط مصری اصلاح شده و ترجمه آن. اما واقعیت این است که نحوه ترجمه کتاب مورمون طبق شهادت سه نفر از پیروان نزدیک او مطلقاً چنین نبوده است. طبق شهادت این سه نفر، یعنی دیوید ویتمر (David Whitmer) و مارتین هریس (Martin Harris) و اُلیوِر کاؤدِری، و نیز بر اساس نامههای همسرش، اسمیت به هنگام ترجمه کتاب مورمون، گاه خودِ کتاب با صفحات طلایی آن را در اختیار نداشت. همانطور که قبلاً اشاره شد، او آن دو سنگِ تاس مانند را به داخل کلاهی میانداخت و سرش را در کلاه فرو میبرد و در تاریکی، چیزی همچون تکهای از طومار با یک کلمه بر آن ظاهر میشد؛ سپس ترجمه آن یک کلمه نیز پدیدار میشد و او ترجمه آن را بر کاؤدری فرو میخواند. به این ترتیب، کتاب مورمون ترجمه شد. مدارک مربوط به شهادت این سه نفر و نیز همسر او موجود است.
جالب این است که اسمیت سالها پیش از دریافت این رؤیاها و مکاشفات، شدیداً مشغول کار کشف گنجهای مخفی به کمک روشهای جادوگرانه و ریختن تاس بود. درضمن، در سال ۱۸۲۶، یعنی چهار سال پیش از انتشار کتاب مورمون، او به اتهام «اختلال در نظم جامعه و شیادی» دستگیر و زندانی شد، و در یکی از دادگاههای نیویورک مورد محاکمه قرار گرفت. این اتهام و محاکمه به خاطر این بود که از این سنگها برای کشف گنجهای مخفی استفاده میکرد. طبق شواهد موجود، او مجرم شناخته شد، ولی به شرط ترک منطقه، آزاد گردید.
سالها بعد وقتی این سه پیرو و شاهدان اصلی از مرام اسمیت رویگردان شدند، ادعاهای خود را در مورد مشاهده کتاب طلایی مورمون تکذیب کردند!
توجه به این نکته مهم است که طبق نوشته جوزف اسمیت در کتاب «تاریخ کلیسای عیسی مسیح مقدسین روز آخر» ترجمه کتاب مورمون «تحت قدرت الهی صورت گرفته و مصون از خطا است». آن سه یار نزدیک او نیز بر منشأ الهی این ترجمه شهادت میدهند.
اعتقادات مورمونها
اعتقاد مورمونها در باره کتاب مورمون
مورمونها کتاب مورمون را برتر و کاملتر از کتابمقدس میدانند. یکی از رهبران مورمون به نام بروس مککانکی (Bruce MdConkie) در کتاب «آموزههای مورمون» در این زمینه چنین نوشته است: «تقریباً تمامی آموزههای انجیل در کتاب مورمون تعلیم داده شده، اما با روشنی و کمالی بسیار برتر از آنچه که در کتابمقدس مکشوف شده است. هر کس که تعالیم این دو کتاب را در زمینههایی نظیر کفاره، نقشه نجات، تجمع قوم اسرائیل، تعمید، عطایای روح، معجزات، مکاشفه، ایمان، نیکوکاری (یا یکی از صدها موضوع دیگر) در دو ستون موازی در کنار هم قرار دهد، با شواهدی قاطع به برتری تعالیم مورمون پی خواهد برد»
اعتقاد مورمونها در باره کتابمقدس
در هشتمین «اصول اعتقادات» مورمونها چنین آمده: «ما ایمان داریم که کتابمقدس، تا آنجا که درست ترجمه شده باشد، کلام خدا است.» اما وقتی از ایشان میپرسید، در توضیح میگویند که در اثر انتقال نامناسب کتابمقدس در طول قرون و اعصار، بخشهای مهمی از کتابمقدس از میان رفته، و آنچه که نیز باقی مانده، باز در اثر انتقال نامناسب، مورد تحریف قرار گرفته است. برخی از ایشان تا آنجا پیش میروند که میگویند در کتابمقدس حتی یک آیه نیز از گزند تحریف در امان نمانده است. رابرت متیوز، یکی از استادان دانشگاه بریگهام یانگ، معتقد است که این تحریفات تا پیش از پایان قرن اول میلادی صورت گرفته است. نامبرده بر این باور است که این بخشها که از میان رفته و تحریف شده، در کتاب مورمون به صورت اولیه خود برگشتهاند.
یکی از ادعاهای مورمونها این است که برخی از کتابهای کتابمقدس از میان رفته. برای این منظور مثلاً به یوشع 10: 13 و دوم سموئیل 1: 18 استناد میکنند که در آنجا به کتابی به نام «یاشر» اشاره شده. همچنین در اعداد 21: 14 به کتاب «جنگهای خداوند» اشاره رفته است. از آنجا که در این آیات از این کتابها نام برده شده است، ایشان ادعا میکنند که اینها مفقود شدهاند. یا مثلاً در لوقا 1: 1 آمده که بسیاری دست به نگارش زندگی عیسی مسیح زدهاند. ایشان میپرسند که این نوشتهها کجا هستند. در پاسخ به تمام این ادعا باید گفت که اگر کتابمقدس به نوشتهای اشاره کند، منظور این نیست که آن نوشته از سوی خدا و الهامی بوده است. فقط آن دسته از کتابها جزو کتابمقدس به حساب آمد که در مورد الهامی بودنشان شکی وجود نداشت.
سؤالی که پیش میآید این است که اگر کتابمقدس اینچنین سخت مورد تحریف قرار گرفته، چگونه است که مورمونها برای کسب مشروعیت برای خود به فراوانی به آیات آن استناد میکنند؟
اعتقاد مورمونها در مورد خدا
مورمونها معتقدند که خدای پدر زمانی انسانی فانی به سان ما بود (آموزه و پیمانها، ۱۳۰)، اما در اثر پیشرفت دائمی، خدا شد. ما نیز اگر طریقت مورمون را وفادارانه بپیماییم، میتوانیم خدا شویم.
جوزف اسمیت چنین گفته است: «اگر قرار بود خدای پدر را امروز ببینید، او را به شکل یک انسان میدیدید… او زمانی انسانی بود مانند ما؛ آری… خودِ خدا، پدر همگی ما، بر روی زمین ساکن بود.» نشریه مورمونها به نام Journal of Discoursesمینویسد: «خودِ خدا زمانی همانگونه بود که ما امروز هستیم؛ او انسانی است برافراشته شده.»
میلتون هانتر (Milton Hunter) ، یکی از رهبران اولیه مورمونها مینویسد: «خدا، پدر آسمانی، زمانی انسانی فانی بود که از مکتب زندگی زمینی گذر کرد، مشابه آنچه که امروز ما از آن گذر میکنیم. او از طریق اطاعت از حقایق انجیل جاودانی خدا گردید و موجودی جلال یافته؛ این حقایق امروز نیز در دسترس ما قرار گرفته تا از آن اطاعت کنیم.»
مورمونها برای اثبات اعتقاد خود، به پیدایش 1: 26-27 مراجعه کرده، میگویند که از آنجا که خدا انسان را شبیه خود ساخت، و از آنجا که انسان گوشت و خون و استخوان دارد، او نیز قطعاً دارای این عناصر میباشد.
مورمونها این اعتقاد مسیحیت را که خدا روح است و فاقد جسم، یک بدعت میدانند که در آغاز مسیحیت وارد اعتقادات کلیسا گردید. آن آیات کتابمقدس را نیز که چنین تعلیمی میدهند، تحریف شده میپندارند.
اعتقاد به «خداها» !
مورمونها ادعا میکنند که به تثلیث اعتقاد دارند. اما ایشان برای تثلیث معنایی متفاوت با آنچه که مسیحیت در نظر دارد، قائل میشوند. در مسیحیت اعتقاد بر این است که پدر و پسر و روحالقدس یک خدای واحد را تشکیل میدهند. اما مورمونها معتقدند که این سه شخص، هر یک خدایی مستقل است. لذا عملاً سه خدا وجود دارد.
بروس مککانکی که قبلاً از او نام بردیم، میگوید: «از آنجا که هر یک از این سه شخص خدا است، واضح است که ما به تعدد خدایان معتقدیم. در نظر ما، در معنای خاص، این سه یگانه خدایانی هستند که میپرستیم. اما علاوه بر این، تعداد بیشماری شخصیت مقدس از عالمهای بیشمار وجود دارد که به تعالی رسیدهاند و بدینسان اینها نیز خدایان هستند.»
جوزف اسمیت گرچه در کتاب مورمون به وجود یک خدا معترف بود، اما در نوشتهها و سخنرانیهایش به تعدد خدایان اشاره میکرد. منظور او وجود سه خدا بود، یعنی پدر و پسر و روحالقدس. اما درضمن، معتقد بود که انسان نیز با پیمودن مراحل تکامل و تعالی به مقام خدایی میرسد.
بریگهام یانگ، جانشین جوزف اسمیت میگوید: «من نمیدانم چند خدا وجود دارد. اما هیچگاه زمانی نبوده که خدایان و عالمها وجود نداشته بوده باشند، و انسانها از همین آزمایشها که ما اکنون از آن میگذریم، نگذشته بوده باشند. این جریان از ازل بوده، و هست، و تا به ابد خواهد بود.»
جوزف فیلدینگ اسمیت، یکی از بزرگان مورمونها مینویسد: «اگر عیسی مسیح پسر خدا بود، و پدر او خدای پدر بود، پس خدای پدر نیز پدری داشته است. آن پدر نیز پدری داشته و این جریان تا به نهایت به همین شکل ادامه مییابد.»
اما علاوه بر تمام این خدایانِ پدر، «مادر آسمانی» نیز وجود دارد. گرچه آموزه مادر آسمانی که روح کودکان را در آسمان تولید میکند، در هیچیک از کتابهای مورمونها نیامده، اما قطعاً تعلیمی است که مقامات ایشان به اعلام آن میپردازند.
جیمز تالمیج (James E. Talmage) مینویسد: «به ما به وضوح تعلیم داده شده که خدا پدر روحهای ماست، و برای درک معنای واقعی این حقیقتِ پرشکوه، باید بدانیم که یک مادر روحها نیز وجود دارد.» در کتاب «انسان: آغاز و سرانجام او» چنین میخوانیم: «همه مردان و زنان شبیه به پدر و مادر آسمانی هستند، و عملاً پسران و دختران الوهیت میباشند.»
میلتون هانتر در این خصوص مینویسد: «حقیقتِ اعجاب آور در مورد وجود مادری آسمانی، و نیز پدر آسمانی، جزو حقایق پذیرفته شده الهیات مورمون گردیده است.»
اورسون پْرات (Orson Pratt) در سال ۱۸۵۳ نوشت: «در آسمان، یعنی در جایی که روح ما تولد یافت، خدایان بسیاری وجود دارد. هر یک از آنان زن یا زنان خود را دارد که پیش از رستگاری شان به آنان بخشیده شده بود، یعنی زمانی که هنوز در حالت فانی قرار داشتند. هر خدا به واسطه زن یا زنانش، خانوادههای بیشماری به وجود آورد؛… هر خدا به محض اینکه میلیونها روح نر و ماده تولید کرد،… با پسران خود دنیای جدیدی به وجود آورد، مشابه همین نظامی که ما اکنون در آن زندگی میکنیم؛ او این روحهای نر و ماده را به این دنیاها میفرستد تا در خیمههای گوشت و استخوان ساکن شوند… ساکنان هر دنیا باید پدر شخصی خود را تکریم و پرستش کنند، پدری که در آسمانی ساکن است که ایشان نیز قبلاً در آن سکونت داشتند.»
این است اجزاء و عناصر دنیای چندگانه پرستی مورمونها. ایشان به خدایان متعدد باور دارند. گرچه معتقدند که پدر و پسر و روحالقدس خدایان اصلی هستند و ما با آنان در ارتباطیم، اما معتقدند که خدایان بیشماری به جز آنان وجود دارد. و معتقدند که «ایشان نیز» روزی خدا خواهند شد.
اعتقاد مورمونها در باره عیسی مسیح
بر اساس تعلیم رسمی مورمونها، عیسی مسیح در آسمان به عنوان نخستین فرزند روحی پدر (اِلوهیم) از مادر آسمانی تولید شد. عیسی در مقام پسرِ روحی در دنیای روحها رشد و ترقی کرد تا خدا شد. عیسی پیش از ولادتش در این جهان، همان یهوه عهدعتیق بود.
طبق اعتقاد مورمونها، جسم بشری عیسی به واسطه رابطه جنسی خدای پدر با مریم باکره به وجود آمد. همانگونه که قبلاً اشاره کردیم، خدای پدر دارای جسم میباشد. بدینسان، عیسی مسیح در معنای لغوی نیز «پسر» خداست. به گفته بروس مککانکی، «مسیح به واسطه پدری غیرفانی، به همان شکلی تولید شد که انسانهای فانی از پدر فانی خود به وجود میآیند.»
رسولْ اورسون پرات مینویسد: «بدن جسمانی عیسی به مادر و نیز به پدر نیاز داشت… لذا مریم باکره میبایست برای زمان حاضر، همسر قانونی خدای پدر بوده باشد.» جیمز تالمیج نیز مینویسد: «عیسی مسیح پسر الوهیم است، هم از جنبه روحانی و هم از جنبه جسمانی؛ به عبارت دیگر، الوهیم در معنایی لغوی پدر روح و جسم عیسی است، جسمی که عیسی مسیح رسالتش را در آن به انجام رساند.»
چنین ادعاهایی طبعاً با مسأله باکره بودنِ مریم تناقض پیدا میکند. علمای الهی مورمون ادعا میکنند که گرچه خدای پدر با مریم ارتباط جنسی داشت، اما مریم کماکان باکره باقی ماند. بروس مککانگی با خیال پردازی میگوید که باکره دختری است که با هیچ مرد فانی رابطه نداشته باشد. اما از آنجا که خدای پدر انسانی است غیرفانی، مریم حتی پس از همخوابگی با او باکره باقی ماند… خداوند ما (مسیح) یگانه انسان فانی است که از یک باکره زاده شده است، زیرا او یگانه انسانی است که پدری غیرفانی دارد.»
به علاوه، عیسی که همان یهوه میباشد، یگانه فرزند روحی خدای پدر نیست، بلکه ارشد و نخست زاده سایر فرزندان روحی پدر است. طبق همین تعالیم، لوسیفر (یعنی شیطان)، و روحهای مطیع او، برادران و خواهران روحی عیسی هستند. هنگامی که عیسی مأمور شد تا نجات دهنده جهان گردد، لوسیفر را خوش نیامد. او که متکبر و جاهطلب و تشنه مقام و قدرت بود، کوشید تا خودش نجات دهنده بشریت گردد.
نکته دیگر اینکه مورمونها معتقدند که عیسی در طول زندگی بشری خود ازدواج کرد، اما نه با یک زن، بلکه با چندین زن، از جمله مریم و مرتا و مریم مجدلیه. چرا که طبق اعتقاد مورمونها که در «آموزه و پیمانها»، ماده ۱۳۲ آمده، نائل آمدن به مقام خدایی بدون ارتباط زناشویی ممکن نیست. این امر حتی در مورد عیسی نیز صدق میکرد.
نکته مهم دیگر این است که مورمونها عیسی را نمیپرستند مبادا مشرک خوانده شوند. ایشان فقط «الوهیم» یعنی خدای پدر را شایسته پرستش میشمارند. اما مورمونها با این مشکل روبرو میشوند که در عهدعتیق یهوه (که طبق عقیده ایشان، همان عیسی) است، همواره مورد پرستش بوده است. پس امروز نیز باید عیسی را پرستید. بروس مککانگی به این مشکل اینگونه پاسخ میدهد: «من به خوبی میدانم که کتابمقدس در باره پرستش مسیح (یعنی همان یهوه) چه میگوید، اما این پرستش معنا و مفهومی کاملاً متفاوت دارد. چنین پرستشی به معنی احساس «ترس و احترام» و «قدردانی احترامآمیز» به کسی است که ما را نجات داده است. مورمونها به عیسی دعا نیز نمیکنند. این امر نیز برای اجتناب از چندگانه پرستی است. در حالیکه آنان آشکارا به خدایان متعدد اعتقاد دارند، معلوم نیست چرا این امر شامل عیسی مسیح نمیشود!
اعتقاد مورمونها در مورد انسان
مورمونها معتقدند که همه انسانهایی که بر روی زمین زیستهاند، نخست به شکل روح در آسمان تولید شدهاند. همه انسانها به طور واقعی پسران و دختران الوهیت میباشند. تنها فرق این اشخاص روحی با انسانهای زمینی، در درجه خلوص ذاتشان نسبت به اینان میباشد.
یکی از اعتقادات تأسف بار مورمونها این است که ایشان سیاهی رنگ پوست سیاه پوستان را نشانه مجازات الهی میدانند، مجازات اعمال بدی که روح ایشان پیش از تولد در این جهان مرتکب شده است. مورمونها معتقدند که سیاه پوستان نمیتوانند وارث تمام برکت روحانی خدا در این جهان شوند. درضمن، معتقدند که آنانی که در سرزمینهایی متولد میشوند که زندگی در آنها دشوار است، باز به علت خطاهایی است که این افراد پیش از تولد، در عالم روح مرتکب شدهاند. این امر در مورد افرادی که با معلولیتها یا محرومیتها نیز متولد میشوند صدق میکند. چنین افرادی، خصوصاً سیاهان به کهانت گمارده نمیشدند.
چنین تبعیضاتی سبب انتقادهای شدید در دهههای ۶۰ و ۷۰ در قرن بیستم گردید. تا سرانجام، اسپنسر کیمبال، رئیس وقت کلیسای مورمون، در ۹ ژوئن ۱۹۷۸ «مکاشفهای» دریافت کرد که طبق آن هر مردی که شایستگی داشته باشد، بدون توجه به نژادش، میتواند به کهانت انتخاب شود.
دوره پیش از تولد دوره آزمایش و پیشرفت و یادگیری است. اگر روحی پیش از تولد در این جهان، از لوسیفر (شیطان، برادر عیسی) پیروی نکند، شایسته شمرده میشود که در این جهان زاده شود. مجازات لوسیفر و ارواحی که پیرو اویند، این است که «بدون بدن» بیرون افکنده شده و میشوند. در کتاب «اصول انجیل» در این زمینه چنین آمده است: «از آنجا که در اینجا بر روی این زمین هستیم و دارای بدن فانی میباشیم، پس میدانیم که پیش از تولد، عیسی مسیح و پدر آسمانیمان را انتخاب کردهایم… ما در زندگی پیش از تولدمان، راه درست را انتخاب کردیم. پس در این دنیا نیز باید به انتخاب راه درست ادامه دهیم.»
وقتی کسی در این جهان متولد میشود، یکی از روحهایی که زاده پدر آسمانی است، آسمان را ترک کرده، در آن بدن ساکن میشود. این روح تمامی خاطرات متعلق به زندگی در آسمان را از یاد میبرد.
اعتقاد مورمونها در مورد رستگاری انسان
مورمونها به دو نوع رستگاری اعتقاد دارند: رستگاری عمومی و رستگاری فردی.
رستگاری عمومی طبق نوشته بروس مککانکی «نجاتی است که فقط از فیض ناشی میشود، نه از اطاعت احکام انجیل، و صرفاً عبارت است از قیام. در این معنا، نجات مترادف است با نامیرایی… این نوع رستگاری نهایتاً شامل همه انسانها خواهد گردید، به استثنای «فرزندان هلاکت» (فرزندان هلاکت عمدتاً شامل مرتدین میباشد).
اما نجات فردی، طبق کتاب «آموزههای نجات» آن نوع رستگاری است که «انسان از طریق اعمال خودش در طول زندگی و با اطاعت از احکام و مقررات انجیل کسب میکند.» مککانکی در این مورد چنین توضیح میدهد: «رستگاری در معنای درست و کاملش مترادف است با تعالی یا حیات ابدی و عبارت است از کسب میراثی در بالاترین جای سه آسمان در ملکوت آسمانی…» این توضیح در اصل به این معنا است که شخص در اثر اطاعت از احکام انجیل به الوهیت میرسد (البته انجیلی که مورد نظر مورمونها است). بریگهام یانگ مینویسد: «خداوند شما و مرا با این هدف آفرید که مانند خودش خدایان شویم.» در کتاب «آموزه و پیمانها» نیز چنین آمده: «آنگاه ایشان خدایان خواهند بود، زیرا نهایتی نخواهند داشت… ایشان برتر از همه چیز خواهند بود، زیرا همه چیز مطیع ایشان میشود.» امروزه، مورمونها بیشتر در باره «حیات ابدی» سخن میگویند تا در باره رسیدن به الوهیت. اما در اصل، اعتقاد ایشان به این شکل است که در کتابهایشان آمده است.
رسیدن به الوهیت هدف غایی مورمونها است. اما یک مورمون تا زمانی که در این جهان زندگی میکند، میکوشد تا «کامل شود». او باید با رعایت و اطاعت از همه احکام، کامل شود، همانطور که پدر آسمانی کامل است (متی ۵: 48). در این میان، تعمید آب از اهمیتی حیاتی در رستگاری فرد برخوردار است. یک مورمون میتواند برای شخصی که مرده است تعمید بگیرد تا او از مواهب آن در عالم روح بهرهمند گردد. عضویت در کلیسا و انجام اعمال نیک نیز بسیار مهم است. اما این کوشش باید پس از مرگ نیز ادامه یابد. نیل به الوهیت فقط بستگی به زندگی فرد در این جهان ندارد، بلکه از زندگی او در عالم روح، پیش از تولدش آغاز شده، تا پس از مرگش نیز ادامه مییابد. لذا رستگاری فرایندی است که پیش از تولد آغاز میشود و تا به ابد ادامه مییابد.
در نظر مورمونها، گناه اولیهای وجود ندارد. نااطاعتی آدم و حوا بخشی از برنامه خدا بود. این نااطاعتی موجب شد که ایشان از موجوداتی غیرفانی تبدیل به موجوداتی فانی گردند و به همین دلیل بتوانند تولید مثل کنند. لذا عمل آدم و حوا عملی شایسته بود چون در غیر اینصورت کودکان روحی از داشتن بدنی برای ورود به این جهان محروم میماندند و قادر نمیشدند فرایندِ نیل به الوهیت را طی کنند.
گناه طبق تعریف مورمونها فقط نوعی اشتباه و قصور و عدم کمال است. بهعلت همین کم اهمیت شمردن گناه، مسأله کفاره نیز اهمیتی را که در مسیحیت دارد، نزد مورمونها از دست میدهد و تبدیل میشود به این اندیشه که مسیح با مرگش بر روی صلیب، راه نامیرایی را برای ما گشود. به این ترتیب، نجات از طریق فیض نیز معنی خود را برای آنان از دست میدهد.
اعتقاد مورمونها در مورد آخرت
مورمونها به بهشت و جهنم، آنگونه که در مسیحیت آمده، اعتقاد ندارند. به باور آنان، مردم به یکی از این چهار مکان خواهند رفت: 1) ملکوت آسمانی؛ ۲) ملکوت زمینی؛ ۳) ملکوت تِلِستی؛ و ۴) تاریکی بیرونی. این چهار مکان به طور خلاصه به شرح زیر است:
1) ملکوت آسمانی محل مورمونهایی است که مطابق احکام زندگی کردهاند و شایسته شمرده میشوند که به الوهیت برسند. آن دسته از مورمونها که ازدواج نکردهاند جزو خادمان این ملکوت خواهند شد و به الوهیت نخواهند رسید.
2) ملکوت زمینی محل زندگی مردمان نیکی خواهد بود که مورمون نبودهاند ولی از نظر اخلافی زندگی پاکی داشتهاند.
3) ملکوت تِلِستی محل زندگی اکثر مردمان این جهان خواهد بود، مردمانی که در پی خواستههای جسم رفتهاند. اینان پس از عبور از یک مرحله مجازات، قادر خواهند شد وارد این ملکوت شوند.
4) تاریکی بیرونی مکانی است مشابه جهنم و «فرزندان هلاکت» (نظیر مرتدان، یعنی کسانی که از مرام مورمون برگشتهاند) به آن خواهند رفت. اما این مکان نیز موقتی خواهد بود و سرانجام به پایان خواهد رسید و ساکنان آن به مکانی که شایستگیاش را دارند فرستاده خواهند شد.
اعتقاد مورمونها در مورد ازدواج و تعدد زوجات
همانطور که در بخشهای قبلی گفته شد، مورمونها معتقدند که خدای پدر در اثر ازدواج با مادر آسمانی، صاحب فرزندانی شد که عیسی نخست زاده آنان بود و لوسیفر (شیطان) دومین آنان. خودِ خدای پدر نیز از پدری دیگر به وجود آمده است. خدایان متعدد دارای خانوادههای متعددی هستند که در عالمهای گوناگون بسر میبرند. جسم بشری عیسی مسیح نیز در اثر ارتباط جسمی خدای پدر با مریم باکره به وجود آمده است. چنین آموزهای منجر به این شده که ازدواج در مرام مورمونها امری مقدس به حساب آید که حتی بر سرنوشت ابدی آدمی نیز اثر میگذارد.
همین امر موجب شد که در مقطعی از زمان، موضوع تعدد زوجات نیز برای مورمونها مجاز گردد. این نکته در بخشهای مختلف کتابهای ایشان امر شده است. اما این موضوع با مخالفتهای شدید و روزافزون مردم آمریکا مواجه شد به طوری که کار به مقامات قضایی ایالات متحده رسید. از اینرو، رئیس وقت کلیسای مورمون در ماه آوریل ۱۹۰۴ با صدور اعلامیهای این عمل را رسماً تکذیب و ممنوع اعلام کرد. اما واقعیت این است که بسیاری از مورمونها، خصوصاً رهبرانشان دست به چنین عملی زده بودند.
اعتقاد مورمونها در باره «صهیون نوین»
یکی از اصول مورمونها آماده سازی مردم جهت بازگشت مسیح میباشد. ایشان باید «صهیون نوین» یا «اورشلیم جدید» را بنا کنند و در آنجا منتظر بازگشت او بمانند. مورمونها در حال حاضر مشغول کارهای مقدماتی برای گرد آمدن قوم اسرائیل میباشد، اما نه در خودِ صهیون نوین که در استان جَکسون در ایالت میسوری است، بلکه در «حوزههای صهیون» که اکثراً در ایالت یوتا قرار دارد. هر حوزه شامل منطقهای است که تعدادی از مورمونها در آن زندگی میکنند و امور مذهبیشان از سوی حوزه اداره و رهبری میشود.
ارزیابی اعتقادات مورمونها
در یک نگاه گذرا، هر خواننده ایرانی پی میبرد که اعتقادات مورمونها در باره خدا و مسیح و انسان، نه فقط بر خلاف اعتقادات مسیحیتِ سنتی است، بلکه بر خلاف اعتقادات ادیان توحیدی و ابراهیمی نیز میباشد.
اختلاف با عقاید همه ادیان توحیدی
پیش از هر چیز، اعتقاد به خدایان متعدد که در عالمهای گوناگون خدایی میکنند، بر خلاف معتقدات همه ادیان توحیدی است. نه در مسیحیت و نه در هیچیک از ادیان توحیدی، خدا زاییده خدای دیگری نیست. اعتقاد به اینکه خدا زمانی یک انسان فانی بود که در اثر اطاعت از احکام انجیل به الوهیت رسید، در هیچ دینی پذیرفته شده نیست؛ تازه باید پرسید که زمانی که این خدا هنوز خدا نشده بود، چه انجیلی وجود داشته است که او از آن اطاعت کند؟! خدا نه زاییده و نه میزاید؛ در آسمان هیچ ازدواجی میان روحها وجود ندارد؛ کسی به نام «مادر آسمانی» نیست. خدا خدای همه انسانها از هر نسل و نژادی است و هیچکس در اثر مجازات الهی تغییر رنگ و قیافه نمیدهد؛ خدا میان هیچ بشری تبعیض قائل نمیشود. اعتقاد به وجود روح انسان پیش از تولدش نیز در هیچ دین توحیدی نیامده. اعتقاد به اینکه انسان در اثر اطاعت از انجیل و تکامل یافتن، به خدایی میرسد، کفر محض است. ارتباط جنسی خدا با مریم باکره نیز کفر است و برای هر شخص مؤمن به خدا بینهایت اهانت آمیز میباشد. سرنوشت انسان پس از مرگش در همین دنیا تعیین میشود. خداترسان و نیکوکاران به حیات جاودانی میرسند و خدانشناسان و بدکاران به عذاب جاودانی.
اختلاف با عقاید مسیحیت
تثلیث: طبق اعتقادات مسیحیت، تثلیث به این معنا است که پدر و پسر و روحالقدس یک خدای واحد را تشکیل میدهند. در مسیحیت فقط یک خدا وجود دارد. در حالیکه مورمونها آنان را سه خدای متمایز و مستقل میشمارند.
در مسیحیت، عیسی مسیح پیش از ولادتش به شکل «کلمه خدا» وجود داشته و «پسر یگانه خدای پدر» بوده است (یوحنا ۱: 14). او برادر یا خواهر دیگری نداشته است، چه برسد به اینکه شیطان برادر او باشد! هیچیک از فرشتگان زاییده خدا نیستند.
ماجراهای مهاجرت یارِد و نِفی به قاره آمریکا در کتابمقدس نیامده است. ذکری هم از این نیست که عیسی مسیح به قاره آمریکا رفته باشد و به این اقوام بشارت داده باشد.
گناه در مسیحیت امری است بسیار جدی با عواقبی وخیم. انسان اولیه از خدا نا فرمانی کرد و موجب لعنت خود و نظام طبیعت گردید. این گناه باعث جدایی او و تمامی بشر از خدا شد. کسی که از گناه خود توبه نکند و با ایمان بسوی خدا بازنگردد، قطعاً محکوم به عذاب جاودانی خواهد شد.
در مسیحیت، رستگاری صرفاً در اثر کفاره و قربانی عیسی مسیح و ایمان به او میسر است؛ تلاش انسان در جهت تعالی و تکامل اثری در رستگاری او ندارد، بلکه فقط ثمره رستگاری او است. در حالیکه در مورمونیزم، این انسان است که باید با تلاش و کوشش خود در اطاعت از احکام انجیل (البته انجیل مورمونها) به رستگاری برسد که آن نیز به معنی نیل به مقام الوهیت میباشد.
ایرادات وارده بر کتاب مورمون
همان گونه که قبلاً اشاره شد، مورمونها کتاب خود، و حتی ترجمه آن را الهی و الهامی و مصون از خطا میدانند. اما میان چاپ اولیه کتاب مورمون در سال ۱۸۳۰ و چاپ جدید آن در سال ۱۹۸۱، بیش از ۰۰۰ر۴ تغییر و اصلاح وجود دارد. نشریه رسمی مورمونها به نام The Ensign اذعان داشته که این اصلاحات عمدتاً مربوط میشده به اشتباهات جغرافیایی، املایی، دستور زبانی، و سبک نگارش. اما سؤال اینجا است که اگر کتابی با قدرت الهی ترجمه شده، چگونه ممکن است در آن اشتباهاتی از این دست وجود داشته باشد؟
دیگر آنکه کتاب مورمون ادعا میکند که بین سالهای ۶۰۰ ق.م. و ۴۲۱ میلادی نوشته شده است. اما جالب اینجا است که در این کتاب حدود ۰۰۰ر۲۷ کلمه عیناً از ترجمه استاندارد انگلیسی معروف به King James Versionنقل شده است که اکثراً شامل عین آیاتِ این ترجمه میباشد. با توجه به اینکه این ترجمه انگلیسی از کتابمقدس در سال ۱۶۱۱ میلادی صورت گرفته، چگونه ممکن است که عین جملات آن در متنی به کار رفته باشد که دست کم ۱۲۰۰ سال پیش از آن نوشته شده است؟ مورمونها معمولاً دوست ندارند راجع به این موضوع صحبت کنند!
به علاوه، کتاب مورمون به اقوام و تمدنها و رویدادهایی در قاره آمریکا، با ذکر محل، اشاره میکند. اما باستان شناسی تا کنون اثری از این اقوام و تمدنها و رویدادها نیافته است. مثلاً اسمیت ادعا کرده که کتاب مورمون به زبان مصری اصلاح شده نوشته شده است. دانشمندان نمیدانند که چنین زبانی اصلاً وجود داشته یا نه، و اگر داشته آیا به قاره آمریکا رسیده بوده یا نه. یا مثلاً باستان شناسی هیچ اثری از مهاجرت دستهای از قوم اسرائیل به قاره آمریکا نیافته است. اثری از هیچیک از تمدنهای درخشان مذکور در کتاب مورمون تابحال یافت نشده است. هیچیک از محافل علمی ایالات متحده ادعاهای تاریخی کتاب مورمون را جدی تلقی نمیکند.
درضمن، کتاب مورمون ادعا میکند که «کمال انجیل جاودانی» است. اما جالب است بدانید که بسیاری از عقایدی که در بخش «اعتقادات مورمونها» مورد اشاره قرار گرفت، در کتاب مورمون نیست، بلکه بعدها حتی در طول حیات جوزف اسمیت وارد نظام اعتقادی مورمونها شده است (نظیر انسان بودن خدا، خدا شدن انسانها، وجود روح انسان پیش از تولد و غیره). چگونه ممکن است کتابی که ادعای «کمال انجیل جاودانی» را دارد، فاقد اعتقاداتی باشد که بنیاد مورمونیزم را تشکیل میدهد؟
ادعاهای غیرقابل اثبات
اما مهمتر از همه این مطالب، این است که تمام این اعتقادات بر پایه رؤیا و مکاشفه اولیه جوزف اسمیت استوار است. اما چه دلیل و مدرکی برای اثبات حقانیت و صحت این ادعای او وجود دارد؟ چه کسی این کتاب را دید؟ همانطور که در بخشهای اولیه اشاره کردیم، آن سه شاهد که یگانه شاهدانی بودند که ادعای دیدنِ کتاب طلایی را داشتند، ادعای خود را تکذیب کردند.
چه کسی میداند که وقتی اسمیت سر خود را در کلاه فرو میبرد، آنچه میدید از طرف خدا بود؟ وقتی به شرح زندگی و تعالیم مسیح توجه میکنیم، میبینیم که او نه فقط «ادعا میکرد» که از جانب خدا سخن میگوید، بلکه کارهایی خارقالعاده و معجزهآسا در مقابل مردم انجام میداد؛ این مردم همگی بر این معجزات شهادت میدادند. این شهادتها چنان استوار بود که بعدها وقتی انجیلها به نگارش در آمدند، نام بسیاری از این افراد ذکر شد تا هر که شک کند، بتواند به ایشان مراجعه کند. همین امر در مورد موسی و دریافت ده فرمان صحت دارد. هزاران هزار نفر شاهد سخن گفتن خدا از بالای کوه بودند و از ترس، از موسی خواستند که از خدا بطلبد که فقط با خودِ او سخن گوید، نه با همگی ایشان، چون از صدای رعد آسای خدا ترسان و لرزان شده بودند. در کتابمقدس، نه فقط «سخنان خدا» نقل شده، بلکه کارهای خارقالعاده او نیز که در میان جماعتی انبوه تحقق مییافت ذکر شده است. هیچکس نمیتوانست این معجزات و کارهای خارقالعاده را نفی کند.
اما شاهدان کارهای خارقالعاده اسمیت کجا هستند؟ حتی نزدیکترین یارانش نیز منکر او شدند. آیا میشود به ادعاهای یک فرد تکیه کرد و مرامی اینچنین حیرتانگیز را پذیرفت؟ چه کسی میتواند این ادعاها را ثابت کند؟
نتیجه
جای بسی تأسف است که مورمونها قسمت عمده این عقاید فاجعهآمیز را مخفی نگه میدارند و آنها را به پیروان خود صریحاً اعلام نمیدارند، مگر آنکه شخص خودش از طریق مطالعه به آنها دست یابد. ایشان ماجرا را به گونهای جلوه میدهند که گویی جوزف اسمیت فقط نبیای بوده که رسالتش باز گرداندن انسان بسوی خدا و مسیح بوده است. در حالیکه همان گونه که ملاحظه شد، معتقدات مورمونیزم نه فقط با مسیحیت، بلکه با اعتقادات سایر ادیان توحیدی و ابراهیمی نیز در تضاد است. به عبارت دقیقتر، باید گفت که مورمونیزم نظام اعتقادی کاملاً جدیدی است که سایههایی از مسیحیت در آن به چشم میخورد، آن هم سایههایی مخدوش. اعتقادات ایشان ابداعی خودشان است و به راستی ارتباطی به مسیحیت ندارد. دعای ما این است که خوانندگان گرامی با مطالعه این مقاله مختصر با عقاید انحراف این فرقه آشنا شده، با تمسک به راستی و پیروی از آن، به حیات جاودانی دست یابند.
نویسنده: آرمان رشدی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |
بسیار عالی و کامل و کاربردی بود برکت خداوند با شما