مهمان اصلی
عیسی مسیح در کتاب مکاشفه یوحنای رسول باب 3 : 20 می فرماید: اینک بر در ایستاده می کوبیم، اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من.
در زندگی بارها برای ما اتفاق افتاده است که در منازل دوستان و اقوام خود مهمان بوده و همچنین ما نیز افتخار میزبانی آنان را داشته از حضورشان محضوظ و مسرور گردیده ایم. از این جهت با طرز مهمانداری و مهمان نوازی و پذیرایی کم و بیش آشنا هستیم. به وسیله همین معاشرت ها می توانیم به اخلاق و رفتار، طرز تفکر و فهم و حتی عقاید دوستان و آشنایان خود پی ببریم و آنها را بهتر بشناسیم و به نیات باطنی آنان واقف شویم. ما می توانیم مهمانان خود را به چندین دسته تقسیم نماییم. دسته ای از مهمانان عزیز سخن چین و غیبت کننده هستند و به محض رسیدن به خانه میزبان و دیده بوسی، سخن چینی و غیبت از دیگران را شروع می کنند و دوستان و همسایگان را به باد انتقاد می گیرند به طوری که بیشتر وقت صاحب خانه را تلف و او را خسته کرده تا حدی فرصت بحث دربارۀ مطالب نیکو را قبضه می نمایند. عدۀ دیگر از مهمانان عزیز چشم چران تشریف دارند. می خواهند ببینند خانم میزبان آنها در چه سنی است و شکل و قیافۀ او چگونه است. نحوۀ حرف زدن و قد و قامتش چطور می باشد. خلق و خوی او چطور است. آیا زیباست و ارزش آن را دارد که مردی زندگی خود را با او به سر برد و یا اینکه کلاه سر میزبانشان رفته است. عدۀ دیگر از مهمانان دزد صفت هستند. به اطراف اتاق با کنجکاوی تمام نظر می اندازند تا ببینند چه اشیایی قیمتی در آنجا وجود دارد. گاهی هم مشاهده شده که مواقع مهمانی چیزهایی از منزل میزبان مفقود شده است. عدۀ دیگر از مهمانان فقط در انتظار آن هستند تا ببینند میزبانشان چه غذای لذیذی تهیه دیده تا بخورند و شکمی از عزا درآورند. یکی از شعرا درباره اینگونه مهمانان شکم پرست و پرخور چنین گفته است:
در سر سفـــره به سمت مرغ درازم اگر صـــــد نفـــر هم فاصلــــه باشـد
حال من در میـــــان جوجـــه پلوهــا چو حال گرگی بود که در گـَله باشــد
قسمت هم کاسه پاک خوردم و گفتـم که رفیــق نباید ز رفیق در گِله باشــد
دستۀ دیگر از مهمانان معمار صفت هستند. یعنی وقتی داخل خانه میزبان خود می شوند در نقشه و بنای منزل میزبان خود اظهار عقیده می کنند و می گویند: این منزل نقشه خوبی ندارد. اتاق هایش کوچک و تاریک است و برای زمستان به اندازه کافی آفتابگیر و روشن نیست. خیلی حیف است که از این محل و موقعیت به اندازه کافی استفاده نشده است. عدۀ دیگر از مهمانان طباخ می شوند. یعنی در خوراک و طرز تهیۀ اغذیۀ میزبان اظهار عقیده می کنند. مثلا ً می گویند: خورش شما خوشمزه است اما اگر چاشنی آن را قدری بیشتر می زدی خیلی بهتر و خوشمزه تر می شد. و یا اگر آن را با فلان مواد مخلوط می کردی خیلی بهتر بود. عدۀ دیگر از مهمانان متظاهر، تعارفی و دروغگو هستند. مثلا ً اگر غذای میزبان شور شده باشد، می گویند: خیر اصلا ً شور نیست، بلکه خیلی خوب و باقاعده است. بعضی ها می گویند اتفاقا ً من غذای نمکین را بیشتر دوست دارم. اگر غذا درست نپخته باشد، باز هم می گویند اتفاقا ً خوب و باقاعده است. ولی همین که به منزل رسیدند، از دست پخت و غذای شور و نپخته شروع به انتقاد می نمایند. عدۀ دیگر از مهمانان عزیز طبیعت سمسار را دارند. یعنی تخمین می زنند که فرش های میزبانشان چقدر ارزش دارند. بافت کدام منطقه و محل هستند. نقشۀ آنها کدام طرح می باشد. پرده های منزل از چه نوع قماشی تهیه شده است. خانۀ میزبان چه مبلغی می ارزد. ثروت او را تخمین می زنند و درآمد ماهانه او را می خواهند بدانند از کجا و از چه راهی به دست می آید. عدۀ دیگر از مهمانان بیش از هر موضوع و مطلبی قصدشان دیدار و مصاحبت محبتانه با میزبان و اهل خانۀ اوست که با شادی داخل می شوند. پس از صرف غذا و مصاحبت صمیمانه با خاطرۀ خوش به موقع به منزل خود برمی گردند.
عدۀ دیگر از مهمانان با استفاده از وقت چیزهای خوبی از میزبان خود می آموزند و به موقع نیز به دیگران یاد می دهند. بدین وسیله مایه برکت و رحمت برای دیگران هم می شوند. با وصف همۀ این صفات گوناگون که در مهمانان وجود دارد و خود ما هم در اکثر این صفات ناپسند شریک و سهیم هستیم، باز هم دوست داریم که مهمان به منازل خود دعوت کنیم و مهمان دیگران هم بشویم، چون که در مدت توقف مهمانان در سر سفره و سایر اوقات آن احساس خوشی و نشاط مخصوص در خودمان احساس می کنیم، مخصوصاً هنگامی که مدعوین را ببینیم که از اشخاص مورد توجه ما می باشند و خدماتی برای ما انجام داده باشند. برای یهودیان روز شنبه روز آرامش و عبادت بود. کسی در این روز کاری انجام نمی داد. اگر کاری می کرد، مستحق سنگسار شدن بود. در روز شنبه یک نفر از مقدسین قوم یهود عیسی مسیح را به صرف غذا دعوت نمود. در همان وقت شخصی که به مرض استسقی مبتلا بود، جلو عیسی ایستاد. عیسی مسیح روحانیون و دانشمندان دین یهود را که حضور داشتند مخاطب ساخته فرمود: سئوالی از شما دارم. آیا در روز شنبه نیکویی کردن جایز است یا بدی کردن؟ در مقابل سئوال او سکوت نمودند. زیرا اگر می گفتند نیکویی نمودن جایز است، پس تصدیق می نمودند که در روز شنبه کار و خدمت نیکو کردن درست است. اما نمی توانستند بگویند بدی کردن درست است. سکوت آنها دلیل بر این است که هیچ کدام را نباید انجام داد.
اما عیسی مسیح به سخنان خود ادامه داده فرمود: کدام یکی از شما اگر در روز شنبه گاو یا الاغش در چاهی افتد آن را بیرون نمی آورد. باز هم حضار سکوت اختیار نمودند. عیسی مسیح آن شخص مریض را شفا بخشیده آزاد نمود. چون عیسی مسیح می دید که چگونه مدعوین صدر مجلس را اختیار می کردند، روی خود را به طرف آنها متوجه ساخته فرمود: چون کسی شما را به مهمانی دعوت نماید، صدر مجلس را اختیار نکنید مبادا شخصی بزرگتر از ترا دعوت کرده باشد. چون میزبانت آید به تو گوید که جای خود را به این شخص بده و تو با کمال شرمندگی برخاسته روی به صف آخر گذاری. اما چون به مهمانی کسی دعوت شوید در پایین ترین جا بنشین تا چون میزبانت آید به تو گوید، ای دوست برخاسته برتر نشین آنگاه در حضور مجلسیان عزت خواهید یافت. به شما می گویم هر که خود را برافرازد سرافکنده گردد و هر که خود را فروتن سازد، سرافرازی یابد. بعد از آن عیسی مسیح روی به سوی میزبان خود گردانیده به او نیز فرمود: هنگامی که می خواهید ضیافت شام و یا نهار ترتیب دهید، دوستان، برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خود را دعوت نکن، مبادا آنها هم متقابلا ً از تو دعوت نمایند و به این ترتیب اجر خود را دریابی. بلکه وقتی ضیافتی می دهی، بینوایان، مفلوجان، شلان، کوران را دعوت نما که خوشبخت خواهی بود. چون که آنها چیزی ندارند که به تو عوض دهند. در این صورت هم در این جهان خجسته خواهی بود و هم در قیامت با عادلان نصیبی خواهی یافت.
می بینیم که عیسی مسیح با حکمت خداوندی خود، در قدم اولی که داخل در سرای میزبان خود گردید، راهی را جهت شفای آن شخص که به مرض استسقی گرفتار و در حال هلاکت بود باز نمود. و به مدعوین که جملگی یهودی و پایبند نگهداری روز شنبه بودند، فهمانید که در نظر خدا همه روزها باید برای خدمت و عبادت باشد و اگرکسی نیکویی کردن بداند و به عمل نیاورد برای او گناه محسوب می گردد. بعد از شفای مریض، رو به مدعوین جاه طلب و مقام پرست که همه با لباس های فاخر و رداهای بلند به صدر مجلس می شتافتند، کرده آنها را تعلیم انسانی و خداپسندانه داد. بعد به سراغ میزبان متظاهر رفته و به او نشان داد که چه کسانی را می بایستی به ضیافت خود دعوت نماید. در مقابل مسیح سکوت مطلق حکمفرما بود. چنان می نمود که همگی مکدر و محزون بودند. شخصی از حاضرین خواست که صحنه را عوض کرده، موضوع را خاتمه دهد و درباره مطالبی دیگر صحبت کنند. در این هنگام به عیسی مسیح فرمود: ای استاد خوشا به حال کسی که در ملکوت خدا غذا خورد.
عیسی مسیح رو به او کرده، گفت: شخصی ضیافتی عظیم برپا نموده بسیاری را دعوت نمود تا به ضیافت او آمده غذا میل نمایند. چون وقت شام فرا رسید غلام خود را فرستاد تا دعوت شده گان را گوید، بیایید چون که همه چیز حاضر است. لیکن همه یک رأی شده عذرخواهی آغاز کردند. یکی گفت، من مزرعه خریده ام ناچار باید بروم حد و حدود آن را ببینم از تو خواهش دارم مرا معذور داری. دیگری گفت: من پنج جفت گاو خریده ام، مجبور هستم که برای دیدن و آزمایش آنها بروم. خواهش می کنم مرا معذور داری. دیگری گفت زنی گرفته ام، معلوم است که مهمانی واقعی برای من همین است از این جهت نمی توانم بیایم مرا عفو بفرمایید. پس آن غلام برگشته آقای خود را از این امور مطلع ساخت. آنگاه صاحب خانه غضب نموده به غلام خود فرمود: به بازارها و کوچه های شهر بشتاب، فقیران، لنگان، کوران را جمع کرده به اینجا بیاور. غلام گفت ای آقا آنچه گفتی انجام دادم. ولی هنوز جای باقیست. پس به غلام فرمود: به راهها و مزرعه ها بیرون رفته، مردم را به الحاح بیاور تا خانه من پر شود. زیرا به شما می گویم، هیچ یک از آنانی که دعوت شده بودند، شام مرا نخواهند خورد. عیسی مسیح به حاضرین در ضیافت و در جواب آن شخصی که به عیسی گفت، خوشا به حال کسی که در ملکوت خدا غذا خورد، در این مثل نشان داد که ضیافت آسمانی از طرف خدا گسترده شده و من آن غلامی هستم که آمده ام تا شما را که قبلا ً دعوت شده اید به این مهمانی بیایید، اطلاع دهم و این وظیفه را انجام داده ام. اما شما از آمدن به این ضیافت آسمانی روگردانیده و عذر می آورید و دعوت را رد می کنید. پس بایستی این سفره به جهت اقوام غیریهودی گسترده شده استفاده نمایند. در اوایل مسیحیت همین طور شد. یهودیان، مسیح را رد کرده به صلیب کشیدند، اما پس از قیام و نزول روح القدس ممالک بت پرست و خدانشناس به مسیح گرویده، از خوان آسمانی او استفاده نموده، به نجات رسیدند. ولی هنوز یهودیان در بی ایمانی به سر می برند. عیسی مسیح در این مهمانی حقایقی را روشن و عده ای را هدایت و رهبری نمود. ما بایستی از استاد خود بیاموزیم که چگونه با مهمانان خود رفتار نماییم. یکی از شعرای ما در مهمانداری و مهمان نوازی چنین تشویق کرده، می گوید:
چو مهمان آیــدت دلشاد می باش ز هر بند غمــــی آزاد مـی بـاش
منه منت کــه بر خــوان تو باشد که آن شکرانه بر جان تو باشـــد
از همۀ این مهمانان که بگذریم، یک مهمان دیگری هم داریم که اخلاق و رفتارش و کردار و طرز تفکرش با همۀ مهمانانی که ذکر گردید تفاوت کلی دارد. این مهمان، مهمانی ناخوانده است. قصد او از آمدن به خانه ما دزدی، شکمچرانی، سمساری، معماری و غیبت و پشت سر دیگران حرف زدن نمی باشد. بلکه این مهمان رهاننده جان، آمرزنده گناهان، تسلی دهندۀ دل های شکسته و محظون در ملکوت خود می باشد. این مهمان عیسی مسیح است که بر در قلب های ما ایستاده می کوبد و می فرماید: اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من. این مهمان (عیسی مسیح) به هر مکانی و ماوایی که قدم بگذارد، آن محل و خانه را از ناپاکی ها، نادرستی ها، ناسازگاری ها، درد و رنج ها، سود طلبی ها، جدایی ها و کلیۀ عیوب و نقص های اخلاقی و روحانی، پاک و طاهر ساخته و به اهل خانه، شخصیت و زندگی تازه می بخشد. عیسی مسیح برخلاف سایر مهمانان تعارفات را کنار گذارده، نقص ها و گناهان مردم، حتی میزبان خود را هم به ایشان متذکر گردیده و آنها را به سوی توبه و پاکی و نجات دعوت نموده است. می بینیم هنگامی که به عنوان مهمان داخل خانۀ آن شخص یهودی گردید، کلیه تعارفات را کنار گذارده، به میزبان خود تعلیم می دهد که چه کسانی را باید به مهمانی دعوت نماید. به مهمانان تعلیم داد که صدر مجلس را اختیار نکنند، بلکه فروتن باشند تا احترام یابند. مریضی را که در برابر مرگ قرار گرفته بود، شفا بخشیده، شادمان گردانید. همچنین هنگامی که داخل بیت المقدس گردید آنجا را از گاو فروشان و گوسفند فروشان و صرافان پاک ساخت.
دوستان عزیز، این مهمان عالیقدر یعنی عیسی مسیح بر در دل های ما ایستاده اجازه ورود می خواهد تا داخل گردیده، دل های ما را از آلایش گناه و وسوسه های شیطانی، یأس و ناامیدی و تشویش و پریشانی برهاند و به ما آرامش، اطمینان، توکل، خوش بینی، شادی، صفا، صمیمیت، محبت، امیدواری و سلامتی بخشد.
دوستان عزیز، برای همگی ما ضرورت دارد که به این ندای آسمانی عیسی مسیح گوش فرا داریم که می فرماید: اینک بر در ایستاده می کوبم، اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او درخواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من. پس درون قلب های خود را به روی او بگشاییم تا داخل گشته آن را از نفوذ گناه و ناپاکی و شیطان پاک و طاهر گرداند. تا شایسته آن باشد که او در قلب های ما ساکن گردد و فرمانروای قلب ما باشد. پروین اعتصامی شاعرۀ عالیقدر نیکو
می گوید:
خانــــۀ دل هر چــــــه توانــــــی بساز هر چه توان ساخت در این یک بناست
کعبـــــۀ دل مسکــــن شیطان مکـــــن پاک کـــــن ایـــن دل که جــای خداست
دوستان عزیز، در حال حاضر کدام یک از این مهمانان را در خانۀ دل خویش جای می دهیم؟ آیا آنکه چشم چران است و یا آنکه دزد است؟ یا آنکه متظاهر و دروغگوست و یا آنکه معمار است یا آنکه سمسار می باشد؟ خدا نکند که هیچ کدام از این مهمانان را در درون دل های خود جای دهیم، جزء آن مهمانی که ما را محبت نمود و جان خود را در راه نجات جان های ما فدا ساخت و می خواهد وارد قلب های ما گردد و با ما زیست نماید یعنی عیسی مسیح عادل.
مقدم مهمان زیبا، کرده روشن خانـــه را هر طـرف زیبا ببینم، محــور کاشانه را
گر مُزیَّن کرده است کانون ما با مقدمش در کنـار خود ببیند این همـــه پروانه را
نوشته: کشیش الاهیار میرزایی، کشیش محترم کلیسای انجیلی ایران
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |