بدعت های غیر کتاب مقدسی

من چند وقته که درگیر مناظره با شاهدان یهوه شدم. این فرقه شدیداً داره آموزشاشو گسترش میده. و یک تیم کامل سایبری داره. آدمای باسوادی هستند که تثلیث رو رد می کنند. خیلی از ایمانداران نوکیش، جذب این فرقه دارن میشن. و متاسفانه ما نمیتونیم از پس مناظره با اعضای این گروه بیاییم.. و واقعاً به کمک شما نیاز دارم تا بشه مقالاتشونو نقد کنیم و اطلاعات درست رو به دوستان نوکیش برسونیم. بخصوص اون دسته عزیزانی که در ایران هستند و به راحتی مورد حمله شریر قرار میگیرن؟

رای بدهید

برای اطلاع شما، شاهدان یهوه و رهبران آنها در طول تاریخ پیدایی این بدعت، نه فقط در باره کلام خدا و زبان عبری و یونانی اطلاعات کافی ندارند بلکه بارها در دادگاه های گوناگون به خاطر عدم آگاهی آنها از این زبانها و ترجمه اشتباهشان محکوم شده اند و ملزم به پرداخت جریمه شده اند.

جهت اطلاع شما، در وب سایت پرپاسخ مقالات بسیار مفصلی در باره این بدعت و تعالیم آنها درج شده که کپی دو مقاله از این مقالات را برای شما از وب سایت پرپاسخ دات کام، در زیر می فرستم. لطفا در صورتی که این مقالات برای شما کافی بوده، به بنده اطلاع بدهید و در غیر اینصورت حاضرم اطلاعات بیشتری را در اختیار شما قرار دهم. 

و اما کپی مقالات وعده داده شده:

مقاله اول:

شاهدان یهوه، پدیده ای حیرت انگیز!

شاید کمتر کسی که نام «شاهدان یهُوَه‌» را نشنیده باشد. به‌ حق باید اذعان داشت که ایشان فعال‌ترین گروه مذهبی در زمینه تبلیغ مرام خود می‌باشند. به احتمال قوی‌، ایشان درِ خانه شما را نیز کوبیده‌اند!            نحوه سخن گفتن ایشان در باره مسیحیت و کتاب‌مقدس به‌ گونه‌ای است که هر شخص ناوارد را طوری تحت تأثیر قرار می‌دهد که گمان می‌برد ایشان به تمام جزئیات کتاب‌مقدس و تعالیم آن واردند. اما وقتی آنان با شخصی مواجه می‌شوند که تعالیم کتاب‌مقدس را به‌ خوبی می‌داند و با آیات این کتاب آشنایی دقیق دارد، یا می‌گویند که مسأله را باید از رهبرانشان بپرسند و میدان را خالی می‌کنند، یا اگر خیلی کلافه شوند با ذکر آیاتی نظیر متی ۱۰:‌14 خانه‌تان را ترک می‌کنند؛ اینها تجربیات شخصی نویسنده این مقاله بوده است‌.    اما چرا اینگونه است‌؟ چرا اینان با چنین اطمینانی سخن می‌گویند، گویی که مسیحیت بعد از نوزده قرن از طریق ایشان برای نخستین بار احیا شده و تبلیغ می‌شود؟ شاهدان یهوه کیستند، از کجا آمدند، و باورهایشان چیست‌؟                هدف ما در این مقاله پاسخگویی به این سؤالات و آشنایی خوانندگان با جنبه‌های مختلف این گروه می‌باشد و خواهیم کوشید از وارد آوردنِ اتهامات ثابت‌ نشده و غیرعلمی بپرهیزیم‌.   چگونگی پیدایی شاهدان یهوه‌ بنیانگذار: چارلز راسل‌            آغاز فرقه شاهدان یهوه را باید مرتبط دانست با شخصی به‌ نام چارلز تِیز راسل (Charles Taze Russell) که در ۱۶ فوریه ۱۸۵۲ چشم به جهان گشود. او در خانواده‌ای ثروتمند و عضو کلیسای پرزبیتری پرورش یافت‌. اما در ۱۶ سالگی (۱۸۶۸) شروع کرد به شک کردن نه فقط به اعتقادات کلیسا، بلکه به کتاب‌مقدس و خودِ خدا نیز. درست در این وضعیت بحرانی‌، او با یک واعظ اَدونتیست ملاقات کرد و تحت تأثیر او قرار گرفت و ایمان خود را باز یافت‌. (ادونتیست‌ها گروهی از مسیحیان باپتیست بودند که در سال ۱۸۱۶ پیشگویی کرده بودند که عیسی مسیح در سال ۱۸۴۴ باز خواهد گشت‌. اما چنین نشد و این گروه به فرقه‌های مختلفی تقسیم شدند که امروزه‌، ادونتیست‌های روز هفتم‌، یکی از آنها است‌.)            راسل به‌ مدت چند سال تحت تأثیر واعظان و معلمان مختلف ادونتیست به مطالعه کتاب‌مقدس پرداخت‌. سپس با دوستان خود جلسات کوچک و مرتبی برای مطالعه کتاب‌مقدس برگزار کرد و ایشان او را به‌ عنوان رهبر یا شبان خود تلقی می‌کردند.            راسل در ۲۳ سالگی (۱۸۷۶) مجله‌ای از یکی از گروههای ادونتیست دریافت داشت‌؛ این گروه اعتقاد داشتند که عیسی مسیح در سال ۱۸۷۴ بازگشته‌، اما به‌ صورت نامرئی‌. گرچه این مجله هوادارانی نداشت‌، اما اندیشه‌های آن برای راسل جالب بود. او با سر دبیر مجله تماس گرفت و به هیأت تحریریه آن پیوست و با ثروت خانوادگی که داشت‌، این مجله را مورد حمایت مالی قرار داد.            راسل و سردبیر مجله پیشگویی کردند که در سال ۱۸۷۸ ایمانداران به آسمان ربوده خواهند شد. اما این پیشگویی نیز عملی نشد و این امر باعث بروز اختلاف میان راسل و سردبیر مجله گردید، طوری که راسل از او جدا شد و مستقلاً مجله‌ای منتشر ساخت به‌ نام «برج دیدبانی صهیون‌» (Zion Watch Tower) (1879).   جدایی از کلیساهای پروتستان‌            تا این زمان‌، راسل در کلیساهای پروتستان موعظه می‌کرد و پیروانش خود را از سایر مسیحیان جدا نمی‌کردند. اما از سال ۱۸۷۹ به‌ بعد، او به‌ تدریج به هواداران خود هویتی مستقل بخشید و ایشان او را به‌ عنوان «شبان‌» خود پذیرفتند. اتفاق مهم دیگری که باعث جدایی کامل هواداران راسل از کلیساهای پروتستان و ادونتیست گردید، این بود که او در سال ۱۸۸۲ رسماً اعتقاد به تثلیث را رد کرد و به موعظه علیه آن پرداخت‌.            راسل دست به پیشگویی دیگری زد؛ و آن این بود که جهان در اوائل اکتبر ۱۹۱۴ به‌ پایان خواهد رسید. درست دو سال پیش از این تاریخ‌، وقتی که او در اکتبر ۱۹۱۶ چشم از جهان فرو می‌بست‌، جهان نه فقط به‌ پایان نرسیده بود، بلکه در بحبوحه نخستین جنگ خانمانسوز جهانی بسر می‌برد!            چارلز تِیز راسل در طول فعالیت‌هایش بیش از ۰۰۰ر۳۰ موعظه ایراد کرد و حدود ۰۰۰ر۵۰ صفحه مطلب نوشت و حدود ۰۰۰ر۰۰۰ر۲۰ نسخه از کتاب‌ها و جزواتش به فروش رفته بود.   راترفورد: ایجاد «شاهدان یهوه‌»            جانشین راسل‌، یک وکیل زبردست بود به‌ نام جوزف فرانکلین راتِرفورد. او بر خلاف دستورالعمل راسل در مورد شیوه رهبری گروهی‌، تمامی قدرت مؤسسه برج دیدبانی را در دست گرفت و هیأت مدیره وقت را منحل کرد و افراد مورد نظر خود را بر آن و بر شبانی گروههای کوچک گماشت‌. هم او بود که پیروان انجمن برج دیدبانی را در سال ۱۹۳۱ «شاهدان یهوه‌» نامید.            یکی از اقدامات مهم راترفورد این بود که به‌ جای تأکید بر «رشد شخصیت‌» (که سیاست راسل بود)، بر شهادت و تبلیغ شدید تأکید گذاشت‌، سیاستی که هنوز نیز شدیداً دنبال می‌شود. بدینسان‌، از سال ۱۹۲۷ این فعالیت‌های تبلیغی به‌ صورت خانه به خانه‌، مهم‌ترین فعالیت همه شاهدان یهوه گردید. پیام شاهدان یهوه در این زمان محدود بود به پخش سخنرانیهای راترفورد از طریق گرامافون و نیز مطالب چاپی‌.            راترفورد نیز مانند راسل دست به پیشگویی زد و گفت که ابراهیم و اسحاق و یعقوب در سال ۱۹۲۵ زنده خواهند شد و بر جهان حکومت خواهند کرد. وقتی این پیشگویی نیز جامه عمل نپوشید، راترفورد علناً شکست خود را پذیرفت‌.    سازمان مرکزی‌: «مادرِ» شاهدان یهوه‌            پس از درگذشت راترفورد در سال ۱۹۴۲، نِیتِن نُور (Nathan Knorr) جانشین او گردید. نُور که فاقد قدرت رهبری و شخصیت نافذ راترفور بود، تعهد شاهدان یهوه را به «سازمانِ مادر» معطوف ساخت تا به خودش‌. از این زمان به بعد، نشریات سازمان بدون نام نویسنده منتشر می‌شد تا خوانندگان «احترام و تکریم خود را به سازمان یهوه نشان دهیم چرا که آن مادر همه ما و همسر محبوب پدر آسمانی ما، یهوه خدا می‌باشد» (برج دیدبانی‌، اول مه ۱۹۵۷، ص ۲۸۵).            تحت رهبری نُور، شاهدان یهوه آموزش دیدند تا وقتی خانه به خانه به تبلیغ می‌پردازند، بتوانند با شیوایی و فصاحت در باره مطالب مختلف موعظه کنند.            اما رهبران شاهدان یهوه از پیشگویی غافل نماندند. ایشان اعلام داشتند که مسیح به‌جای ۱۸۷۴، در سال ۱۹۱۴ به شکل نادیدنی بازگشته است‌. در ضمن‌، پیشگویی شد که در پاییز ۱۹۷۵، جنگ «حارمجدون‌» روی خواهد داد و جهان به پایان خود خواهد رسید. امروزه بسیاری از شاهدان یهوه این پیشگویی را انکار می‌کنند. خواننده علاقمند می‌تواند به نشریه برج دیدبانی‌، ۱۵ آگست ۱۹۶۸، ص ۵۰۱-۴۹۴، مقاله «چرا منتظر ۱۹۷۵ هستید؟» مراجعه کند.    آغاز مشکلات‌            با درگذشت نِیتِن نُور در سال ۱۹۷۷، فْرِدریک فرانتس انجمنی پر از مشکلات را به میراث برد. برای نخستین بار پس از چند دهه‌، نرخ رشد شاهدان یهوه کاهش یافت و بسیاری از اعضا انجمن را ترک گفتند. علت این امر، سؤالاتی بود که در ذهن اعضا در خصوص عدم وقوع پیشگویی مربوط به سال ۱۹۷۵ به وجود آمده بود. اما مشکل دیگر، این تعلیم انجمن بود که در سال ۱۹۳۵ تعداد کسانی که «دعوت آسمانی‌» داشتند تکمیل شده و ایمانداران جدید که پس از این تاریخ به شاهدان یهوه می‌پیوندند، در بهشتی بر روی همین زمین خواهند زیست‌.            واکنش انجمن در مقابل چنین شکستی حیرت‌انگیز بود: کسی که انجمن را ترک می‌گفت از معاشرت با اعضای انجمن محروم می‌گردید، حتی اگر ایشان اعضای خانواده یا دوستان نزدیک او بوده باشند. در واقع‌، عضو سابق مورد تکفیر قرار می‌گرفت‌. این امر حتی شامل رِیموند فرانتس‌، برادرزاده رئیس وقت انجمن گردید و ماجرا چنان هیاهویی به‌ پا کرد که مجله تایم یک صفحه کامل را به آن اختصاص داد (تایم‌، ۲۲ فوریه ۱۹۸۲، ص ۶۶).   رهبران سالخورده کنونی‌            با درگذشت فرانتس در سال ۱۹۹۲، میلتون هِنْشل رهبری ۱۳ میلیون شاهد یهوه را بر عهده گرفت‌. او که به‌ هنگام تصدی مقام رهبری ۷۲ سال داشت‌، جوانترین عضو هیأت رهبری «انجمن کتاب‌مقدس و تراکت برج دیدبانی‌» می‌باشد! به گفته صاحب‌نظران‌، انتخاب افرادی با چنین سن بالایی به رهبری انجمن‌، نه فقط حاکی از آخرین تلاشهای رهبران محافظه‌ کارِ انجمن برای حفظ مواضع سنتی می‌باشد، بلکه نشان از آن دارد که بزودی تغییراتی در اعتقادات انجمن بروز خواهد کرد.   اصول اعتقادات شاهدان یهوه‌            اگر شاخه‌ها و فرقه‌های مختلف مسیحیتِ تاریخی و سنتی‌، یعنی مذاهب کاتولیک و ارتودکس و پروتستان (با شاخه‌های گوناگونش‌)، در برخی جزئیات فرعی اعتقادات و نیز آیینهای نیایشی با یکدیگر اختلاف داشته باشند، شاهدان یهوه یکسره با تمامی این اعتقادات و آیینها تفاوت دارند. اگر بخواهیم تفاوت اصول اعتقادات شاهدان یهوه و سایر مذاهب مسیحیتِ تاریخی را در یک جمله خلاصه کنیم‌، آن جمله این خواهد بود که «هر آنچه که مسیحیت سنتی و تاریخی بدان معتقد است‌، ایشان درست نقطه مقابل آن را تعلیم می‌دهند!»            تشریح یا حتی برشمردن اصول اعتقادات شاهدان یهوه نیاز به مجالی بسیار دارد. در اینجا ما به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم‌.    اعتقادات مهم‌ ·عیسی مسیح دارای ذات الهی نیست و با پدر هم‌ ذات نمی‌باشد. او نخستین «مخلوق» خدا است‌؛ او کسی نیست جز همان میکائیل‌، رئیس فرشتگان‌! ·روح‌القدس فقط یک نیرو است‌، «نیروی فعال خدا»، نیرویی مانند الکتریسیته‌. او فاقد شخصیت است‌. لذا از ذات الهی نیز نمی‌تواند برخوردار باشد. ·از دو مورد فوق، این نتیجه طبیعی حاصل می‌گردد که تثلیث اعتقاد درستی نیست و پدر و پسر و روح‌القدس‌، خدای واحد را تشکیل نمی‌دهند. ·انسان فاقد روح است‌، و وقتی می‌میرد چیزی از او باقی نمی‌ماند تا اینکه در روز قیامت بار دیگر زنده شود. ·رسالت عیسی آن بود که نام «یهوه‌» را به بشر بشناساند (یوحنا ۱۷:‌6). ·عیسی در روز سوم‌، با بدن خود قیام نکرد. خدا بدن او را تبدیل به گازهای مختلف کرد و آن را برای همیشه ناپدید ساخت‌. عیسی به شکل نامرئی قیام کرد. اما بدنی که عیسی با آن بر شاگردان ظاهر می‌شد، بدنی غیر واقعی بود که خدا به او داد تا شاگردان باور کنند که او واقعاً زنده شده است‌! ·در روز قیامت‌، عادلان در این جهان که به بهشت تبدیل خواهد شد، خواهند زیست و بدکاران در آتش دوزخ سوخته‌، یکبار برای همیشه نابود خواهند شد. ·رستگاری فقط به‌ واسطه نام «یهوه‌» میسر است و بس‌. ·کسانی که به شاهدان یهوه می‌پیوندند، برای ورود به بهشت زمینی باید در تبلیغ مرام خود بسیار کوشا باشند و از وقت و سرمایه خود در این راه نهایت استفاده را بکنند. ·بهشت آسمانی فقط متعلق به ۱۴۴٫۰۰۰نفر است (مکاشفه ۷:‌4) که تعدادشان از آغاز مسیحیت تا سال ۱۹۳۵ تکمیل شده و دیگر پس از آن هیچکس به «آسمان‌» راه نخواهد یافت‌. (به همین دلیل است که شاهدان یهوه در نشریات خود، تا این حد بر بهشتی بر روی این زمین تأکید می‌ورزند و تصاویری زیبا از آن چاپ می‌کنند.)   فرعیات‌ ·        صلیب به آن شکل که همیشه نشان داده شده‌، علامتی است متعلق به بت‌ پرستان‌. عیسی بر روی یک تیر چوب عمودی میخکوب شد و دستهایش را بر بالای سرش میخکوب کردند. شاهدان یهوه نسبت به این نکته حساسیت بسیاری نشان می‌دهند.  ·       شاهدان یهوه ترجمه مخصوص خود را به زبان انگلیسی دارند  (New World Translation) که آیات بسیاری در آن به‌هنگام ترجمه به‌ نفع عقاید خودشان دستکاری شده است‌. ·        طبق پیشگوییهای متعدد (به گفته ایشان‌)، سازمان ملل متحد پیشگام آن حکومت جهانی است که در نهایت دجال به وجود خواهد آورد. ·        طبق احکام شریعت موسی‌، انتقال خون به هیچ وجه مجاز نیست‌. ·        برگزاری جشن میلاد مسیح سنتی است بت‌ پرستی‌. عید قیام را نیز به‌ گونه‌ای دیگر برگزار می‌کنند. ·        عشاء ربانی فقط سالی یکبار در سالروز شام آخر برگزار می‌گردد. ·        شرکت در جشن تولد یا برگزاری آن برای خویش‌، جشن گرفتن روز مادر یا پدر، رفتن به خدمت نظام‌، ادای احترام به پرچم کشور، و شرکت در سایر اعیاد ملی یا مذهبی کاری است بت‌ پرستانه‌.    آیا شاهدان یهوه حق دارند؟            باور کردن این امر که شاهدان یهوه تمامی این اعتقادات را از ذهن خود ابداع کرده‌اند و اینها هیچ اساسی در کتاب‌مقدس ندارد، بسیار دشوار است‌. انسان از خود می‌پرسد چگونه امکان دارد که جماعتی اینچنین بزرگ بتوانند اینچنین خود را فریب دهند! تعجب خواهید کرد که بشنوید تمام این اعتقادات که ذکر شد، و بسیار جزئیات دیگر که مجال اشاره به آنها نیست‌، همگی با سوء تعبیر آیات کتاب‌مقدس و عدم توجه به اصول ابتدایی تفسیر ابداع شده است‌.            کاش که فرصتی می‌بود تا به یک‌ یک این اعتقاداتِ نادرست که اکثر آنها کفرآمیز نیز هست‌، پاسخ داد. نویسنده این سطور بارها با افرادِ وارد و رهبران شاهدان یهوه بحث کرده است و آیات مربوط به هر یک از اعتقادات اصلی‌شان را به ایشان نشان داده تا ثابت کند که تا چه حد در اشتباهند. اما شگفتا که ایشان یا موضوع بحث را عوض می‌کردند یا می‌گفتند که باید به کتب تفسیرشان مراجعه کنند.            متأسفانه اغلب مسیحیانِ وارد به کتاب‌مقدس و الهیات‌، خیلی سریع وارد دام بحث با ایشان می‌شوند و می‌کوشند از اعتقادات تاریخی و سنتی مسیحیت‌، نظیر تثلیث و الوهیت مسیح دفاع کنند. اما چنین کاری مطلقاً ضروری نیست‌. ما نیز در اینجا به این کار مبادرت نمی‌ورزیم‌. (اگر خوانندگان محترم مایلند در خصوص اعتقادات سنتی مسیحیت که مورد قبول تمامی مذاهب مسیحیت‌، یعنی کاتولیک‌، ارتودکس و پروتستان می‌باشد، تحقیق کنند، خوشبختانه امروزه کتاب‌های کافی به زبان فارسی موجود است که با تماس با ما می‌توانند به آنها دسترسی داشته باشند.)            اما توصیه ما در اینجا این است که به‌ جای دفاع از اعتقادات سنتی و صحیح مسیحیت‌، باید سؤالات را متوجه خود شاهدان یهوه بکنیم و ایراداتی را که بر خود ایشان وارد است‌، مطرح سازیم‌. در اینجا به نکاتی چند در این زمینه خواهیم پرداخت‌.   ایرادات وارده بر شاهدان یهوه‌  تلفظ نام یهوه‌            در تورات صریحاً ذکر شده که نام خدا، «یهوه‌» می‌باشد. این نام احتمالاً از یک فعل عبری مشتق شده به‌ معنی «بودن‌». لذا یهوه احتمالاً «هستم‌» معنی می‌دهد (خروج ۳:‌13-15).            علت این که خدای یگانه در آن زمان بر خود نامی گذارد، شاید این بود که در آن روزگار هر قومی برای خود خدایی داشت با نامی خاص‌. درضمن‌، نام خدای بنی‌اسرائیل نامی بود از نظر الهیاتی بسیار پرمعنی‌: «هستمِ ابدی‌»؛ او همیشه بوده و خواهد بود؛ به دیگر سخن‌، نام او «ابدی‌» است‌.            قرن‌ها بعد، زمانی که یهودیان از تبعید بابل به سرزمین خود بازگشتند (قرن ششم و پنجم .م‌.)، از بت‌پرستی به‌ کلی دست کشیدند و فقط به عبادت یهوه‌، خدای خویش پرداختند. از این زمان به بعد، ایشان در اجرای احکام تورات موسی آنچنان وسواس به‌ خرج می‌دادند که برای رعایت حکم سوم ("نام یهوه خدای خود را به باطل مبر" خروج ۲۰:‌7)، از تلفظ این نام پرهیختند و به‌ جای آن از عنوان «اَدونای‌» (یعنی خداوند یا ارباب یا صاحب‌) استفاده می‌کردند. از اینرو، نه فقط کسی در محاورات عادی این نام را بر زبان نمی‌آورد، بلکه به‌ هنگام قرائت تورات و کتب انبیا و مزامیر، هرگاه به این نام می‌رسیدند، آن را تلفظ نمی‌کردند و به‌ جای آن می‌گفتند «ادونای‌». لازم به یادآوری است که خط عبری مانند خط عربی‌، فاقد حروف صدادار است‌؛ به همین دلیل‌، نام یهوه عیناً عربی و فارسی‌، بدون اِعراب نوشته می‌شد. پس از چند قرن‌، حتی علمای یهود نیز دیگر نمی‌دانستند تلفظ دقیق این نام چیست‌؛ آیا یهُوَه است یا یهْوِه‌؟ امروز نیز هیچکس نمی‌داند تلفظ این نام چیست‌! پس چگونه شاهدان یهوه‌، عنوان خود را با چنین تلفظی می‌خوانند؟   کاربرد نام یهوه‌            اما از همه مهم‌تر این است که در روزگار خداوند ما عیسی مسیح نیز هیچکس تلفظ این نام را نمی‌دانست‌. عیسی نیز همانند هر یهودی راست‌ دینِ دیگری‌، از بر زبان آوردن این نام می‌پرهیخت‌. آری‌، خداوند عیسی هیچگاه این نام را بر زبان نیاورد!            رسولان او نیز به‌ هنگام نگارش کتاب‌های عهدجدید، این نام را مطلقاً به‌ کار نبردند. ایشان به‌ جای آن یا از واژه یونانی «کیوریوس‌» (خداوند) استفاده می‌کردند، یا از «تئوس‌» (خدا).            لذا به‌ جای بحث با شاهدان یهوه در مورد اثبات اعتقادات مسیحیت سنتی‌، مهم‌ترین سؤالی که باید از ایشان پرسید، این است که اگر نام «یهوه‌» برای رستگاری انسان اینقدر مهم بود و عیسی آمده بود تا آن را به بشر بشناساند، چرا خودِ خداوند عیسی و رسولان مقدس او آن را به‌ کار نبردند؟ چرا در عهد جدید، ذکری از این نام نشده است‌؟ چرا عیسی شاگردان خود را «شاهدان یهوه‌» ننامید؟ چرا مسیحیان اولیه خود را با این نام ننامیدند؟            جالب‌تر از همه این است که در نقل قول‌هایی که رسولان از عهدعتیق می‌کرده‌اند، نام یهوه را نه فقط به «خداوند» تبدیل می‌کرده‌اند، بلکه این عنوان «خداوند» را برای عیسی مسیح به‌ کار می‌بردند یا امتیازاتی که در عهدعتیق به یهوه تعلق داشت به خداوند عیسی نسبت می‌دادند (برای مثال‌، ر.ش‌. فیلیپیان ۲:‌10-11؛ عبرانیان ۱:‌10-12).   از کجا آورده‌اید؟            کسی که با تعالیم و مندرجات کتاب‌مقدس و اصول اعتقادات مسیحیتِ سنتی آشنایی کافی داشته باشد، می‌تواند با اطمینان راسخ شاهدان یهوه را مورد سؤال قرار داده‌، از ایشان بپرسد که این اعتقادات را از کجا آورده‌اند.            ما در اینجا فقط یکی دو نمونه را مثال می‌زنیم‌. شاهدان یهوه از کجا آورده‌اند که خداوند ما عیسی مسیح‌، همان میکائیل‌، رئیس فرشتگان است‌؟ در کجای عهدجدید چنین مطلبی نوشته شده است‌؟ در کجای انجیل‌ها عیسی خود را میکائیل یا یکی از فرشتگان معرفی کرده است‌؟            وقتی این سؤال را از یکی از شاهدان یهوه پرسیدم‌، با نهایت اطمینان و سربلندی گفت‌: «در دانیال‌، فصل دهم‌!» و بعد شروع کرد به ارائه تفسیر خودشان از مطالبِ این فصل‌. گفتم‌: «اشکالی ندارد این فصل را خودم بخوانم و ببینم کجا چنین چیزی نوشته شده‌؟» سکوتی بر قرار شد و آن فصل را خواندم‌. سپس با تعجب گفتم‌: «اما در اینجا اشاره‌ای به این نشده که میکائیل همان مسیح است‌! شما چگونه به این نتیجه رسیده‌اید؟» گفت‌: «چونکه در آیه ۲۱ آمده که رئیس قوم اسرائیل‌، میکائیل است‌. و چون می‌دانیم که مسیح رئیس قوم اسرائیل است‌، پس نتیجه می‌شود که میکائیل همان مسیح است‌!» انگشت‌ به‌ دهان از چنین روش استنتاج و تفسیری‌، گفتم‌: «اما از چارچوب این فصل درک می‌کنیم که گویا بر هر سرزمینی فرشته‌ای حکومت می‌کند، یا فرشته شیطان یا فرشته الهی‌. ولی از کتاب‌مقدس می‌دانیم که مسیح رئیس تمام عالم هستی است‌، نه فقط رئیس قوم اسرائیل‌! ثانیاً طبق آیه ۱۳، میکائیل فقط یکی از رؤسای فرشتگان است‌، نه رئیس تمام فرشتگان‌! ثالثاً اگر عیسی همان میکائیل بود، چرا خودش روشن و صریح این را به رسولانش تعلیم نداد؟ و چرا در هیچ جای عهدجدید چنین چیزی نیامده است‌؟» طرف صبحت من فوراً موضوع را عوض کرد و گفت‌: «ولی راجع به تثلیث چه می‌گویید؟ کلمه تثلیث که در کتاب‌مقدس نیامده‌!»… دنباله داستان را خودتان می‌توانید حدس بزنید!            همین امر را در خصوص برخورداری انسان از روح مطرح کردم و آیاتی برایش آوردم‌. بالاخره گفت‌: «سؤالات شما را باید یکی از مشایخ ما جواب بدهد.» چند روز بعد، مرا نزد آن شیخ برد. وقتی در باره همین مسأله زنده ماندن روح پس از مرگِ جسم‌، آیاتی برایش آوردم‌، در نهایت صداقت گفت‌: «متأسفانه جواب قانع‌ کننده‌ای برای شما ندارم‌!» پس از صرف چای به خانه برگشتم‌، اما مشاهده حال و روز آن شخصی که مرا نزد آن شیخ برده بود، برایم بسیار رقت‌انگیز بود. او علی‌رغم تمام تلاشهای من‌، چشمان خود را مُصِرانه بر روی حقیقت کلام خدا بسته بود.            همین روش سؤال را در باره سال ۱۹۳۵ و تکمیل شدنِ تعداد ۰۰۰ر۱۴۴ نفری که می‌بایست به آسمان بروند و سایر اعتقادات شاهدان یهوه می‌توان به کار برد. ایشان جوابی نخواهند داشت‌.   چه کسی حق تفسیر کتاب‌مقدس را دارد؟            شاهدان یهوه باید به این سؤال پاسخ گویند که چه کسی این اعتقادات را به ایشان تعلیم داده است‌. آیا خودشان رأساً با مطالعه مستقل کتاب‌مقدس به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اند، یا کسی آنها را به ایشان تعلیم داده است‌؟ به‌ عبارت دیگر، آیا اگر کسی بدون دخالت دیگران‌، کتاب‌مقدس را بخواند، به چنین نتایجی دست می‌یابد؟ برای مثال‌، آیا از مطالعه انجیل‌ها در می‌یابیم که عیسی آمده بود تا نام «یهوه‌» را به بشر بشناساند؟            پاسخ به این سؤال این است که شاهدان یهوه تمام این آموزه‌ها را از معلمان خود می‌آموزند. ایشان کتاب‌مقدس را با عینک معلمان خود می‌خوانند. واقعیت این است که حق تفسیر و ارائه درک درست از کتاب‌مقدس منحصراً در اختیار سازمان مرکزی «انجمن کتاب‌مقدس و تراکت برج دیدبانی‌» است‌. شاهدان یهوه فقط و فقط برداشتها و تفسیرهای ایشان را می‌آموزند و بدون تفکر آنها را تکرار می‌کنند. اگر هم از ایشان چند و چون ماجرا را بپرسید، پاسخی ندارند و زیرکانه یا موضوع صحبت را عوض می‌کنند یا مسأله را به مقامات بالاتر ارجاع می‌دهند.            در این مورد به یک مثال اکتفا می‌کنیم‌. در یکی از جلسات مباحثه با یکی از مبلغین شاهدان یهوه در زمینه الوهیت عیسی‌، برای اینکه نشان دهم عیسی حتی در نوزادی نیز مورد «پرستش‌» بود، اشاره کردم که مجوسیان برای «پرستش‌» عیسی به بیت‌لحم رفتند (متی فصل ۲). طرف مقابل بدون اینکه به نکته اصلی من واکنش نشان دهد (یعنی به الوهیت عیسی‌)، ناگهان گفت که رفتن مجوسیان به بیت‌لحم کار شیطان بوده است‌! من که از تعجب نفسم بند آمده بود، گفتم «از کجا به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اید؟» گفت که زیرا رفتن ایشان به بیت‌لحم سبب شد که کودکانِ آن شهر کشته شوند. گفتم‌: «پس ایمان آوردن مردم در قرن اول (یا هر دوره دیگری‌) نیز کار شیطان بوده است زیرا صدها هزار نفر از ایشان به شهادت رسیدند! تازه‌، کلام خدا می‌گوید که مجوسیان تحت الهام فرشته خدا مسیر سفرشان را تغییر دادند؛ پس چگونه ممکن است که رفتنشان تحت رهبری شیطان بوده باشد و برگشتنشان تحت هدایت خدا؟!» گفت‌: «چون خدا می‌خواسته ایشان را رهایی دهد!» گفتم‌: «پس چرا همان خدا نخواست کودکان بیت‌لحم را رهایی دهد؟» می‌دانید جواب چه بود؟ سکوت و خیره‌ خیره به من نگاه کردن‌! باور کردنش مشکل است‌، اینطور نیست‌؟            واقعیت این است که شاهدان یهوه متأسفانه کورکورانه فقط آنچه را که به ایشان تعلیم داده می‌شود، تکرار می‌کنند. بزرگانشان نیز مغرضانه حقایق کتاب‌مقدس را تحریف می‌کنند و اعتنایی به روش متعارف تفسیر کتاب‌مقدس که مورد قبول تمامی فرقه‌های مسیحیت است‌، نمی‌کنند.    پیشگوییهای نادرست‌            آیا وقتی شاهدان یهوه به در خانه شما آمدند، هیچ اشاره‌ای کردند به پیشگوییهایی که سابقاً بزرگانشان کرده بودند و هیچیک درست از آب در نیامد؟ قطعاً نه‌! اگر هم این را به ایشان یادآوری کنید، مطمئناً منکر آن خواهند شد.            واقعیت این است که بجز دو سه دهه اخیر که دیگر حنای پیشگوییهای بزرگان شاهدان یهوه رنگی ندارد، تا دهه ۱۹۶۰ بازار پیشگوییهای ایشان در خصوص زمانهای آخر بسیار داغ بود، چنان داغ که حتی هالیوود نیز از تأثیر آن در امان نماند و فیلمهایی در زمینه ظهور دجال و فرا رسیدن آخر زمان تهیه کرد.            نویسنده این سطور ۲۲ صفحه به‌ قطع A4در مورد پیشگوییهای انجمن برج دیدبانی از یک سایت اینترنت یافته است که با ذکر مأخذ، تمام پیشگوییها و نحوه اثبات محاسبه آنها در آن ذکر شده است‌. این مقاله را می‌توانید در سایت<http://www.bible.ca/Jw-Prophecy.htm> بیابید؛ عنوان مقاله هست‌: «Prophecy Blunders: 100 Years of Failed Prophecies of Watchtower” به برخی از این پیشگوییها در بخش «چگونگی پیدایی شاهدان یهوه‌» اشاره کردیم‌.            بزرگان شاهدان یهوه باید در باره تمام این پیشگوییهای نادرست پاسخگو باشند. ایشان باید خوشحال باشند که اکنون در دوره عهدعتیق زندگی نمی‌کنیم‌، چرا که اگر می‌کردیم‌، مسؤولین این پیشگوییهای دروغ می‌بایست سنگسار می‌شدند (تثنیه ۱۸:‌20-22)!   ترجمه‌ای جدید از کتاب‌مقدس‌            «انجمن کتاب‌مقدس و تراکت برج دیدبانی‌» در سال ۱۹۵۰ ترجمه‌ای جدید از کتاب‌مقدس به زبان انگلیسی تهیه و منتشر کرد. این تنها ترجمه‌ای است که مورد اعتماد شاهدان یهوه می‌باشد. عنوان آن هست «ترجمه جهان نو» (The New World Translation) .            نظر دانشمندان و صاحب‌ نظران کتاب‌مقدس در خصوص این ترجمه بسیار منفی است‌. در اینجا فقط به ذکر نظر دو تن از آنان بسنده می‌کنیم‌. دکتر بروس متزگر(B. M. Metzger)، استاد زبان و ادبیات عهدجدید در دانشگاه پرینستون (آمریکا)، آن را «ترجمه‌ای نادرست و هراس‌انگیز»، «اشتباه‌»، «زیانبار»، و «ملامت‌بار» می‌خواند و می‌گوید: «شاهدان یهوه اگر این ترجمه را جدی بگیرند، چندگانه‌ پرستند».            دکتر ویلیام بارکلی (W. Barclay) ، استاد برجسته زبان یونانی گفته است‌: «کاملاً روشن است که فرقه‌ای که بتواند عهدجدید را اینچنین ترجمه کند، اندیشه‌هایی فریبکارانه دارد».            در سال ۱۹۵۴، هنگامی‌ که عده‌ای بر علیه این ترجمه به دادگاه گلاسگو (اسکاتلند) شکایت کردند، فردریک فرانتس‌، معاون وقت انجمن‌، حاضر نشد در دادگاه نام مترجمان را فاش سازد و آن را «موضوعی سِری‌» خواند. او در پاسخ به این سؤال دادستان که این ترجمه چگونه تهیه شده‌، گفت‌: «هر مترجم ترجمه خود را به من می‌داد و پس از تأئید من‌، آقای نُور، رئیس وقت‌، نیز تأئید می‌کرد و آن بخش از ترجمه‌، نهایی تلقی می‌شد.» فرانتس همچنین اظهار داشت که «این ترجمه به روح‌القدس انتقال یافته و این نیروی نادیدنی نیز آن را به شاهدان یهوه و بخش انتشارات الهام می‌بخشید». فرانتس در آن زمان رئیس بخش انتشارات بود.            بعدها کشف شد که کمیته ترجمه کتاب‌مقدس «جهان نو» متشکل از ۵ نفر از رؤسای وقت انجمن بوده و فرانتس نیز یکی از آنان بوده است‌. از این پنج نفر، فقط فرانتس کمی با زبان یونانی آشنایی داشت‌؛ اما او یک کلمه عبری نمی‌دانست‌. وقتی در دادگاهِ اسکاتلند از او خواستند که پیدایش ۲:‌4 را به عبری ترجمه کند، اذعان داشت که قادر به این کار نیست‌!            در اینجا به ذکر چند نمونه از تحریف‌های اِعمال شده در این ترجمه کتاب‌مقدس اکتفا می‌کنیم‌. خواهید دید که چگونه انجمن برج دیدبانی آیات را به‌ نفع اعتقادات خود زیرکانه تغییر داده است‌. ·        در پیدایش ۱:‌2، «روح خدا» ترجمه شده «نیروی فعال خدا». در این آیه‌، نام خاص روح‌القدس با اصطلاحی غیرشخصی جایگزین شده تا شخص بودنِ روح‌القدس آشکار نشود. ·        در خروج ۳:‌14، «هستم‌» به «ثابت خواهم کرد که هستم‌» تغییر یافته تا با ادعای الوهیت عیسی در یوحنا ۸:‌58 یکسان نباشد. ·        در متی ۲۵:‌46، عبارت «عذاب جاودانی‌» به‌ صورت «انقطاع یا نابودی جاودانی‌» ترجمه شده است‌. به این ترتیب‌، خواننده دقیقاً متوجه نمی‌شود که آیا بدکاران از در جهنم از خدا منقطع و دور می‌شوند یا یکبار برای همیشه نابود خواهند شد. ·        در لوقا ۲۳:‌43، عیسی بر روی صلیب به آن مجرمِ توبه‌ کار فرمود: «هر آینه به تو می‌گویم امروز با من در فردوس خواهی بود.» در ترجمه برج دیدبانی‌، این گفته عیسی اینچنین ترجمه شده‌: «هر آینه امروز به تو می‌گویم‌، با من در فردوس خواهی بود.» با چنین دستکاری در آیه‌، تأکید بر «زمانِ گفتن‌» قرار می‌گیرد، نه بر «زمانی که آن مجرم با عیسی در فردوس خواهد بود، یعنی "امروز"». بدینسان موضوع ادامه زندگی پس از مرگ جسمانی نفی می‌شود. ·        در یوحنا ۱:‌1، عبارت «… و کلمه خدا بود» به این صورت ترجمه شده است‌: «… و کلمه یک خدا بود.» با چنین ترجمه‌ای‌، یکی بودن کلمه با خدا نفی می‌شود و موضوع طوری عنوان می‌گردد که گویی او فقط نوعی خدا بود، در همان معنا که خدا مشایخ اسرائیل را «خدایان‌» خطاب می‌کند (مزمور ۸۲:‌1و۶-۷). ·        در یوحنا ۸:‌58، این گفته معروف و مهم عیسی به بزرگان یهود که فرمود: «پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود، من هستم‌»، ترجمه شده‌: «… من بوده‌ام‌». بدینسان‌، یکی بودنِ عیسی با خدایی که در خروج ۳:‌14 بر موسی ظاهر شد، انکار شده است‌. ·        فهرست چنین تحریف‌هایی بسیار طولانی است و ما در اینجا فقط به تعدای از آنها اشاره کردیم تا نشان دهیم که چگونه ممکن است فرقه‌ای برای اثبات ادعاهای خود، حتی به تحریف کلام خدا بپردازد!     خاتمه‌            امیدواریم این مقاله کوتاه ذهن خوانندگان محترم را روشن کرده باشد تا بدانند که وقتی شاهدان یهوه در نهایت اطمینان‌، کتاب‌مقدس در دست و با مراجعه به برخی آیات‌، به اصول اعتقادات مسیحیت حمله می‌کنند، خودشان کلام خدا را در کلیتش نمی‌دانند و فقط آیات خاصی را که به آنان تعلیم داده شده‌، می‌دانند و قادر نیستند به هیچ وجه با کسی که از کتاب‌مقدس و اصول اعتقادات مسیحی آگاهی کافی دارد، بحث کنند. امیدواریم خوانندگان پی برده باشند که این فرقه تا چه حد از تعالیم و معتقدات واضح کتاب‌مقدس به‌ دورند و مغرضانه‌، آگاهانه و عمداً آن را مورد تحریف قرار داده‌اند.            پولس رسول به شاگرد خود تیموتاؤس چه زیبا فرمود: «ایامی می‌آید که تعلیم صحیح را متحمل نخواهند شد، بلکه بر حسب شهوات خود خارش گوشها داشته‌، معلمان را بر خود فراهم خواهند آورد، و گوشهای خود را از راستی برگردانیده‌، بسوی افسانه‌ها خواهند گرایید» (دوم تیموتاؤس ۴:‌3و۴).   نویسنده: آرمان رشدی

مقاله دوم:

شاهدین یهوه، مسیحیانی که مسیحی نیستند؟

از آنجایی که یکی از وظایف اصلی معرفی فرقه های منحط و بدعتهای مسیحی است، در این مقاله سعی نموده ایم شما را با شاهدین یَهُوَه و خلاصه ای از عقاید آنها آشنا نماییم. این فرقه منحط مسیحی، در اروپا و آمریکا بسیار فعال بوده، عده بسیاری را از ایمان راستین مسیحی گمراه میسازند، آنها اغلب به صورت مستقیم به درب خانه ها مراجعه نموده و سعی در اغفال مردم و ارائه تصویری نادرست از کلام خدا به آنها دارند. امیدواریم با مطالعه این مقاله بتوانید در مقابل خطر این تعالیم غلط ایستادگی نموده و با کلام راستین خدا روز به روز قوی گشته برکت یابید. خلاصه اي از شرح حال بنيانگذار سازمان شاهدان يهوه چارلز تيز راسل   چارلز تيز راسل بنيانگذار سازمان شاهدان يهوه در تاريخ 1852 ميلادي در پيتسبورگ (ايالت پنسيلوانيا) آمريكا بدنيا آمده است. دوران جواني او بسيار متلاطم بود. گاهي در ترس از جهنم و ارواح شبها خيلي خواب بدي داشته است. اين وضعيت يك وضعيت روحي خاص رواني بود و به عنوان يك نوع اختلال فكري بنام پارانويا به حساب مي آمد.   راسل اول عضو كليساي پرزبيتري بود و بعد به كليساي جماعتي مي پيوندد. در اين زمان او اظهار مي دارد كه ايمان خود را به كتاب مقدس و خداي آن از دست داده بود. چندي نگذشت كه در سال 1870 با شنيدن موعظه جوناس وندل در باره بازگشت مسيح دوباره به ايمان اوليه خود بازمي گردد و شروع به مطالعه كتاب مقدس مي كند.  او كه 7 سال بيشتر تحصيل نكرده بود اين جرات را به خود راه مي دهد كه كتاب مقدس را ترجمه كند و آن را به همان صورت نيز موعظه كند.   راسل با ماريا فرانسيس آكلي ازدواج مي كند، كه سردبير روزنامه برج ديده باني بود. پس از سالهاي طولاني زن راسل به دادگاه براي درخواست طلاق مراجعه مي كند و علت آن را غرور و خودخواهي راسل و رفتار تسلط جويانه او نسبت به زنان ناميد.  او بخاطر رابطه نامشروع داشتن با فرزند خوانده خود (دخترش) رز پلي، دستگير مي شود و به علت وجود مدارك بسيار معتبر و شاهدان زياد به گناه خود اعتراف مي كند و محكوم مي شود.   بار دوم او به دادگاه براي عدم پرداخت حقوق خانمش كه از او طلاق گرفته بود احضار شد. بخاطر رفتارهاي غير اخلاقي او بسياري از دوستان او از او كناره گيري كردند.   راسل نه فقط همسري بي وفا و فاسد بود بلكه دروغگو نيز بود. او كتاب مقدس را به ميل خود ترجمه كرده بود و به همه اعلان كرده بود كه هر كه ترجمه او را نخواند در تاريكي و گمراهي است. كشيش كليساي تعميدي در شهر هميلتن اونتاريو در سال 1912 بنام جي جي روس مقالاتي بضد ترجمه راسل نوشت و آن را ترجمه به روش راسل ناميد. راسل از اين كشيش شكايت كرد و او را به دادگاه كشاند و اين دادگاه يكسال به طول انجاميد. نتيجه دادگاه اين بود كه نه فقط جي جي روس محكوم نشد بلكه راسل بعنوان سوگند دروغ خوردن محكوم شد. وكيل روس از او در دادگاه به يوناني سوال كرد كه آيا يوناني مي داني يا خير؟ و او پاسخ داد: البته؛ و وقتي از او مي خواهند كه مقايسه اي در يوناني كتابهاي عهدجديد بكند، با شرمندگي اظهار مي دارد كه هيچوقت يوناني نخوانده و آن را نمي داند.   او همچنين باز به دادگاه ديگري به خاطر فروختن يك مشت گندم به قيمت 60 دلار با آوردن اين دليل كه اين گندم معجزه آسا است؛ محكوم شد و او بالآخره حاضر شد اعتراف كند كه اين گندم هيچ فرقي با گندمهاي ديگر نداشته است و به اين خاطر نيز او محكوم به پرداخت جريمه اي سنگين شد. پرونده زندگي چارلز تيز راسل در دادگاهها ورق خورد. به ياد بياوريم كلام خدا را كه درخت را از ميوه آن خواهيد شناخت.   عقاید و اصول اعتقادی شاهدان يهوه  عقاید شاهدان یهوه را میتوان در دو کتاب به نامهای "حقیقتی که به حیات ابدی هدایت میکند" و "بشارتی برای خوشبخت نمودن شما" پیدا نمود. اگر چه شاهدان یهوه اعلام میدارند که گروهی مسیحی می باشند و هدف ایشان معرفی پیام خدا برای بشر است ولی در واقع تعالیمی که ارائه میدهند کاملا با تعالیم کتاب مقدس که مرکز و منشا تعالیم مسیحی می باشد متفاوت است   ارزیابی تعالیم شاهدان یهوه در اینجا ما نگاه می کنیم به برخی از تفاوت های بنیادین و اساسی بین اصول اعتقادی فرقه شاهدان یهوه و نحوه نگرش آن در کتاب مقدس مسیحیان بعنوان مرکز و منشا ایمان مسئله خدا و شخصیت آن در کتاب مقدس شاهدان یهوه تعلیم کتاب مقدس مبنی بر تثلیث اقدس را رد میکنند و اظهار میدارند که خالق و نگه دارنده دنیا تنها یهوه میباشد. در این رابطه ایشان روح القدس (روح الهی) را تنها مظهر قدرت خدا می دانند که فاقد شخصیت و الوهیت بوده و همچنین بر این باورند که عیسی مسیح مخلوق و خلق شده خداست و با خدا برابر نمی باشد. با این تعریف این اصل نه تنها یک ایده مسیحی نمی باشد بلکه کاملا مخالف کلام خداست که بارها دراین رابطه بعنوان پایه اساسی ایمان از آن سخن گفته شده است. کتاب مقدس تعلیم میدهد که پدر، پسر و روح القدس سه شخصیت یک ذات متعال میباشد که از ابتدا بوده، هست و خواهد بود.   بعضي از آیات مربوطه دراین رابطه  " خدا گفت آدم را موافق ما و شبیه ما بسازیم "، کتاب آفرینش فصل 1 آیه 26 " پس رفته همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید "، انجیل متی فصل 19 آیه 28 " آنگاه پطرس گفت ای حنانیا چرا شیطان دل تو را پرساخته است تا روح القدس را فریب دهی. به انسان دورغ نگفتی بلکه به خدا "، کتاب اعمال رسولان فصل 5 آیه 3-4 " برگزیدگان برحسب علم سابق خدای پدر به تقدیس روح برای اطاعت و پاشیدن خون عیسی مسیح "، کتاب اول پطرس فصل 1 آیه 2 شخصيت داراي سه مشخصه مي باشد: اراده، تفكر و احساس در مورد روح القدس مي خوانيم كه او داراي هر سه مشخصه يك شخصيت مي باشد. پس او فقط يك قدرت يا نيرو نيست بلكه داراي شخصيت است. آياتي كه نشان مي دهند كه روح القدس داراي اراده و تفكر و احساس است، عبارتند از: (روميان 14:8) روح القدس هدايت مي كند، پس او داراي اراده است. (اعمال رسولان 28:15) روح القدس و ما صواب ديديم و يا مصلحت چنين ديديم. روح القدس تصميم مي گيرد، پس داراي اراده است. و آيات زياد ديگر كه نشان مي دهد روح القدس هدايت مي كند مي تواند به اين منظور به كار رود. روح القدس تعليم مي دهد و به ياد ما مي آورد، پس داراي تفكر است(يوحنا26:14؛ اول قرنتيان13:2). روح القدس غمگين و شاد مي شود، پس داراي احساس است(افسسيان30:4؛ روميان17:14؛ اول تسالونيكيان6:1).   در مورد الوهيت مسيح كلام خدا نشان مي دهد كه عيسي مسيح همان يهوه مي باشد و خداي مجسم شده است. آيات مربوطه عبارتند از: (اشعيا6:9) كلمه اي كه در اينجا خداي قدير نوشته شده در جاهاي ديگر براي يهوه نيز بكار برده شده. پس مسيح همان خداي قدير و يهوه است. (متي 21:1) نام عيسي يعني يهوه نجات و در اين آيه مي گويد چون "او" يعني عيسي قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد داد. پس عيسي همان يهوه است. (انجيل يوحنا1:1) كلمه خدا بود و كلمه جسم پوشيد و در ميان ما ساكن شد. اين كلمه عيسي مسيح است. شاهدان يهوه ترجمه كلمه خدا بود را به كلمه الهي بود تبديل كرده اند، در حاليكه در جاهاي ديگر انجيل يوحنا در ترجمه خود همان كلمه اي كه در اينجا "الهي" ترجمه كرده اند، "خدا" ترجمه كرده اند. (يوحنا58:8و59) وقتي عيسي فرمود: "پيش از آنكه ابراهيم باشد، من هستم!" يهوديان خواستند او را سنگسار كنند، چون در حقيقت مسيح اعلان مي كرد كه او همان من هستم و يهوه مي باشد. (يوحنا8:14-11) فيليپس از عيسي مي خواهد كه پدر را به آنها نشان دهد و عيسي مي فرمايد هر كه مرا ديد پدر را ديده است. (يوحنا28:20و29) وقتي توما اعتراف كرد كه مسيح خداوند و خداي اوست؛ مسيح او را منع نكرد بلكه با تأئيد اين مسئله به او فرمود: آيا چون ديدي ايمان آوردي؟ خوشابه حال آنان كه ناديده، ايمان آورند." يهوه در عهد عتيق به قوم اسرائيل فرموده بود كه آنها شهود يا شاهدان او خواهند بود(اشعياء 10:43و12؛ 8:44) و در عهد جديد عيسي مسيح در اين آيه(اعمال رسولان8:1) به شاگردانش مي فرمايد شما شاهدان من خواهيد بود. آيا اين عيسي همان يهوه نيست؟ (كولسيان15:1و19؛ 9:2) الوهيت بطور كامل در مسيح است. (اول يوحنا20:5) عيسي خداست. (مكاشفه17:1و18) يهوه بارها در عهد عتيق مي فرمايد من اول و آخر، ابتدا و انتها مي باشم(اشعياء 4:41؛ 6:44؛ 12:48). و در اينجا عيسي مسيح همان را در باره خود تكرار مي كند. اين آيات و آيات بسيار زياد ديگر نشان مي دهند كه عيسي همان يهوه مي باشد كه در عهد جديد انسان شده تا بشریت را با خود آشتي دهد.   مسئله جهنم ابدی شاهدان یهوه معتقدند که وقتی انسان می میرد از وجود هستی ساقط میگردد. اینان معتقدند که روح از بدن جدا نمی شود بلکه بهمراه بدن خاکی در هنگام مرگ ازبین می رود. همچنین شاهدان یهوه اعلام میدارند که چون خدا رحیم و مهربان است نمیتواند مردم را مجازات کند و به جهنم بفرستد. نکته مورد تامل اینجاست که آیا این خداست که مردم را مجازات میکند و به جهنم میفرستد و یا خود مردم هستند که با نحوه تصمیم گیری خود در مورد حقیقت انتخاب میکنند که چه راهی را دنبال کنند و چه آینده اي را برای خود رقم میزنند. مسلما این موضوع نه تنها برای زندگی ابدی بلکه زندگی روزمره ما نیز صادق است. بعبارت دیگر تصمیم گیری های روزمره ماست که زندگی ما را شکل میدهد. مسئله دیگر این است که خداوند اگر چه رحیم و مهربان است، اما عادل نیز می باشد. بر این اساس، هر کس بر حسب عمل خود پاداش و جزا می گیرد. یعنی پاداش نیکو برای آنانی که انتخاب کرده اند حقیقت خدا را پیروی نمایند و مجازات (پاداش منفی) برای آنانی که انتخاب کرده اند بر ضد حقیقت خدا عمل نمایند بعضي از آیات و توضيحات مربوطه دراین رابطه آيات مربوطه (متي 22:5؛ 9:18؛ متي 43:9و45؛ يعقوب 6:3؛ متي 8:18؛ 41:25؛ مكاشفه 11:14؛ دوم تسالونيكيان 9:1؛ متي46:25؛ مكاشفه 10:20؛ لوقا19:16-31؛ مرقس 42:9-44؛ مكاشفه 20:19و10:20) توضيحات مربوطه مسيح در زمان داوري به شريران خواهد گفت: " اي ملعونان از من دور شويد در آتش جاوداني كه براي ابليس و فرشتگان او مهيا شده است."(متي 41:25) در اين آيه سه حقيقت مهم در مورد جهنم نهفته است: (1) تنبيه شريران شامل جدايي خواهد بود(همچنين در متي 23:7؛ دوم تسالونيكيان 9:1) (2) تنبيه شريران شامل درد ابدي خواهد بود كه از آتش ابدي مي توان برداشت كرد. جهنم مكان تنبيه ابدي است(متي 46:25) كه همراه درد و عذاب خواهد بود(دوم تسالونيكيان9:1؛ مكاشفه 10:14) اين تنبيه از نظر زماني، ابدي است؛ همانگونه كه خوشي عادلان نيز ابدي است(متي 46:25)   (3) تنبيه شريران شامل همراهي آنان با شيطان و فرشتگان شرير او خواهد بود(مكاشفه 10:20) در كتاب مقدس سه كلمه مختلف در زبان اصلي وجود دارد كه در ترجمه قديمي هر سه آنها " جهنم" ترجمه شده است. اين سه كلمه عبارتند از: TARTAROS اين كلمه فقط يك بار در عهدجديد بكار رفته (دوم پطرس 4:2) و در اين آيه به انسانها مربوط نمي شود و در زبان اصلي به معناي چاه تاريك مي باشد. HADES اين كلمه كه باز جهنم ترجمه شده است، در عهد جديد 10 بار در اناجيل متي و لوقا و يوحنا استفاده شده است. بيشترين اطلاعات با جزئيات آن در مورد اين كلمه در لوقا باب 16 وجود دارد. شاهدان يهوه اشاره مي كنند كه اين داستان كه در انجيل لوقا وجود دارد يك مثل است و واقعيت نداشته است. پاسخ مسيحيان به آنها اين است كه: اولا" مسيح هيچ مثلي را با اشاره به اسم خاصي بكار نمي برد، پس اين واقعيت داشته است و ثانيا" مسيح در هيچ مثل خود از مسائلي واهي و خيالي استفاده نكرده بلكه از واقعيتها استفاده كرده است و وقتي كه از مسائل سمبوليك استفاده كرده خودش نيز توضيحش را داده است.  هادس HADES در باره نگهداري موقتي شريران در يك عذاب موقتي صحبت مي كند و پس از اين زندان موقتي آنها به تخت داوري خدا خواهند رفت و داوري خواهند شد. مطابق مكاشفه باب 20 آنانيكه در هادس مي باشند روزي در مقابل تخت خدا داوري خواهند شد و به جهنم براي تنبيه ابدي فرستاده خواهند شد. GEHENNA هر كس مي تواند مرقس 42:9-44 را بخواند و در باره واقعيت جهنم آگاه شود. مكاشفه 20:19 و 10:20 را با هم مقايسه كنيد. اين آيات نشان مي دهند كه شريران در جهنم عذاب خواهند كشيد و در حالت خواب يا بي حسي نخواهند بود. بگذاريد به كلام مسيح ايمان داشته باشيم (متي 46:25) كه دو مقصد وجود دارند: يكي براي عادلان و ديگري براي بي ايمانان. عادلان به حيات ابدي و بي ايمانان به تنبيه ابدي خواهند رفت. كلمه ابدي در زبان يوناني دقيقا" به همان معناي ابدي و دائمي مي باشد.   صليب و شاهدان يهوه براي شاهدان يهوه پذيرش صليب مشكل است. آنها ادعا مي كنند كه مسيح بر روي يك ستون چوبي عمودي ميخكوب شده است و دليلي كه مي آورند از (غلاطيان13:3، اعمال رسولان30:5) مي باشد كه مي گويد مسيح بر درخت ميخكوب شد. در زير آنچه از سايت شاهدان يهوه در مورد اعتقاداتشان در مورد صليب است را مي آوريم: " عيسي مسيح بر روي صليب نمرد. او بر روي ستوني يا چوبي مرد. كلمه يوناني كه در بسياري از كتب مقدسه صليب ترجمه شده به معناي تيكه چوب مي باشد. سمبل صليب از اديان كاذب قديمي بوجود آمده است. صليب توسط مسيحيان اوليه استفاده و پرستيده نمي شد. بنابراين آيا فكر مي كنيد اين كار درستي است كه در پرستش از صليب استفاده شود؟(تثنيه 26:7؛ اول قرنتيان14:10)". پاسخ مسيحيان به اين مسئله چنين است: در تاريخ ثبت شده كه روميان از شكل صليب كه بصورت حرف T بوده است براي مصلوب كردن مجرمين استفاده مي كردند و نه از ستون عمودي درخت و در هيچ جاي انجيل اشاره اي نشده كه مجازات مسيح غير از مجازات رومي بوده است؛ بلكه برعكس. در ذيل سه نوع صليب رومي را مشاهده مي كنيد:   کلمه يوناني براي صليب Stauros مي باشد، كه اشاره به انواع مختلف اشكال چوبي براي اعدام در زمانهاي قديم مي كند. شاهدان يهوه Stauros را به ستون چوبي عمودي ترجمه كرده اند و در ترجمه به انواع مختلف اشكال چوبي اشاره نكرده اند و اين مسئله مي تواند سوء تفاهم ايجاد كند. در انجيل متي 37:27 اينچنين مي خوانيم: " نيز تقصيرنامه اي بدين عبارت بر لوحي نوشتند و آن را بر بالاي سر او نصب كردند: " اين است عيسي، پادشاه يهود". در اين آيه مي بينيم كه اشاره شده كه لوح بر بالاي سر او نصب شد و نه بر بالاي دستهاي او. قابل توجه است كه اگر مسيح بر ستون عمودي چوبي مصلوب شده بود پس در اين آيه مي نوشت كه لوح بر بالاي دستهايش نصب شد. آيه ديگري كه در رابطه با شكل صليب قابل ذكر است(يوحنا25:20) مي باشد: " پس ديگر شاگردان به او گفتند: " خداوند را ديده ايم!" اما او به ايشان گفت: " تا خود نشان ميخها را در دستهايش نبينم و انگشت خود را بر جاي ميخها نگذارم و دست خويش را در سوراخ پهلويش ننهم، ايمان نخواهم آورد."  اگر مسيح بر ستون چوبي عمودي مصلوب شده بود، بر طبق اعتقاد شاهدان يهوه بايد هر دو دست بر روي هم قرار مي گرفت و يك ميخ در دستهاي مسيح فرو مي رفت، در حاليكه در اين آيه به ميخها اشاره مي كند و نه يك ميخ و جالب اينجاست كه دو دفعه تكرار شده كه: " تا خود نشان ميخها را در دستهايش نبينم و انگشت خود را بر جاي ميخها نگذارم."   آنچه براي ما مسيحيان مهم است شكل صليب نيست بلكه اينكه مسيح بخاطر گناهان ما مرد و خون او ما را از گناهانمان پاك كرد. ما مسيحيان صليب را نمي پرستيم و در صورتي كه كسي اينكار را بكند، ما نيز آن را گناه مي دانيم و نوعي بت پرستي است. اما در اينجا بايد اشاره كرد كه صليب مي تواند به عنوان سمبل كاري كه مسيح با مرگ خود براي ما انجام داد، استفاده شود. مسيحيان مسيح را پرستش مي كنند و نه صليب را.   انتقال خون و شاهدان یهوه مهمترین محل آیات برای منع خوردن خون یا ریختن خون در پیدایش باب 9 و لاویان 17 و اعمال رسولان 15 یافت می شود. در این محل آیات سه قانون منع کننده و دو قانون امر کننده وجود دارند..  الف. قانون منع 1- خوردن خون و استفاده از آن به عنوان خوراک (پیدایش 3:9-5؛ لاویان 17:3، 26:7و27، 10:17-14؛ 26:19؛ تثنیه 16:12و23؛ 23:15؛ اول سموئیل 33:14-34؛ اعمال رسولان 20:15و28و29). تخلف در رعایت این قانون جرم مرگ برای مجرم در قوم اسرائیل داشت(لاویان 27:7؛ 14:17) 2- خوردن گوشت حیوان مرده یا دریده شده ممنوع بود.(لاویان 15:17-16؛ اعمال رسولان 20:15و28و29) حیوانی که ذبح نشده و مرده بود، خون او در گوشتش باقی میماند. در این موارد اجازه خوردن چنین گوشتی وجود نداشت. 3- ریختن خون ممنوع بود. از بین بردن حیات انسانی گناه می باشد. ب. قانون امر 1- خون در عهد عتیق برای ریختن روی مذبح به منظور کفاره بود( لاویان 11:17). در اینجا در مورد حیوان ذبح شده صحبت می شود. زندگی حیوان به منظور کفاره گناهان جایگزین زندگی انسان می شد. توسط قربانی عیسی مسیح (یکبار برای همیشه) این نوع قربانیها متوقف شد (اعمال رسولان 10:10). پس موضوع مذبح و قربانی روی آن حذف شد(اعمال رسولان 20:15و28و29) 2- قبل از آنکه گوشت حیوان ذبح شده ای خورده شود، می بایست خون آن کاملا" از گوشت تخلیه می شد و با خاک پوشانیده می شد. (لاویان 13:17) چون چنین خونی نماینده زندگی و حیات (نفس) حیوان بود (لاویان 14:17) و اگر این خون با خاک پوشانیده نمی شد به سوی خدا برای انتقام فریاد می کرد(پیدایش 10:4؛ 5:9) تمام این قوانین صحبت از مقدس بودن حیات یا زندگی می کند و اینکه خدا صاحب زندگی است.  سوال اساسی این است که آیا انتقال خون یا واکسیناسیونی که عناصر ترکیبی خون را شامل می شود، از نظر کتاب مقدس مجاز است یا خیر. پاسخ این سوال مطمئنا" مثبت است. در هر دو مورد چیزی غیر از تغذیه را شامل می شود. هدف این عمل تغذیه نمی باشد بلکه احیاء جریان خون، انتقال اکسیژن و عناصر منعقد کننده لازم برای خون و سیستم مصونیت بدن از طریق گلبولهای سفید خون به هنگام خطر مرگ می باشد. نکات نامبرده شده با تغذیه احیاء نمی شود بلکه تنها از طریق انتقال خون. پس انتقال خون برابر با تغذیه نیست. به غیر از تمام این دلایل باید گفت که برای انتقال خون حیات حیوان یا انسانی گرفته نمی شود، بلکه بالعکس از کسی که زنده است کمک گرفته می شود تا به کسی که در حال مرگ است، زندگی بخشیده شود. پس در انتقال خون مقدس بودن زندگی رعایت می شود. کسی که خونش را اهداء می کند زنده می ماند و در حقیقت به همسایه اش محبت می کند و این یعنی دوست داشتن زندگی(لوقا 33:10 و بعد) و ثانیا" زندگی بیمار نجات می یابد. بنظر شما کدامیک از این دو زندگی را مقدس و محترم می شمارد. اینکه با انتقال خون خود، زندگی یک نفر را نجات دهیم یا مانند شاهدان یهوه با عدم دادن خون خود باعث مرگ همسایه و دوست و فامیل خود شویم؟   نویسنده: کشیش ورژ باباخانیان

باز هم تأکید دارم که به مقالات ما در وب سایت پرپاسخ برای اطلاعات بیشتر در باره بدعتهای گوناگون و اعتقادات اشتباه حتماً مراجعه کنید و آنها را به دقت مطالعه فرمایید. اگر این مقالات برای شما مفید و کافی بوده اند لطفاً ما را از برکتی که یافتید مطلع سازید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO