مقدمه کتاب
بخشی از نوشتههای بونهوفر از زندان:
«همه چیز بستگی به این دارد که قطعههای زندگی ما نقشۀ خدا و کل عوامل تشکیلدهندۀ آن را آشکار میسازند یا نه. بعضی قطعهها هست که فقط به درد دور ریختن میخورند، و بعضی دیگر برای قرنها اهمیت دارند، زیرا شکوفایی آنها تنها میتواند کار خدا باشد. آنها قطعههای ضروری هستند. اگر زندگی ما، حتی به مقدار اندک، بازتابی از چنین قطعهای باشد… نباید بهخاطر زندگی قطعهقطعۀ خود اندوهناک باشیم، بلکه بر عکس، باید در آن شادی نماییم.»
مقدمه
یک باورمند مسیحی، در برابر رفتارهای حکومت توتالیتر و اسلامی ایران، چه واکنشی باید داشته باشد؟ آیا از او انتظار داریم که با دینداری و دعا خود را متقاعد کند؟یا با مقاومت و اعتراض، مسئولیت مدنی خویش را توجیه نماید؟ آیا او بایستی فقط به رفرم و اصلاحات ظاهری امیدوار باشد یا خود را برای واژگونی و فروپاشی حاکمیت آماده کند؟ آیا می شود با او از یک الاهیات سیاسی مسیحی برای مبارزه و اصلاحات، سخن گفت؟ و اگر پاسخ مثبت است، محتوای این الاهیات به چه شکلی ست؟ اصول آن از چه منابعی استخراج میگردند سیاست های آن چگونه تعریف می شوند؟ ماهیت این الاهیات سیاسی، بانوع نظام مند یا اروتدکس آن چه تفاوتی دارد؟ آیا محتوای آن، به مانند الاهیات آزادیبخش سالهای ۱۹۶۰ به بعد است؟یا نظرات الاهیات سیاسی کارل اشمیت را رصد میکند؟یا کپی اندیشه های بولتمان را دیکته می سازد؟ یا شجاعت بونهافر و تفنگ گوستاوگوتیرز یا سماجت جان استات؟ کدام یک؟ یا فقط یک حرکت اجتماعی مدنی و همدردی ساده اومانیستی را به باورمند مسیحی توصیه می کند؟
بطور یقین چشم انداز سیاست مسیحی، یک کاوشی ست که بر اساس حقایق کتاب مقدس بنا شده که بایستی اولا باایمان، نجات و رستگاری رابطه ی تنگاتنگ داشته باشد و ثانیا به شرایط بومی و ژئوپلیتیک وابسته بوده.و ثالثا با آموزه های مسیحی نیزهماهنگ باشد. دراین صورت میتوان گفت که هویت مسیحی، به موضعگیری سیاسی ما مربوط میشود. به عبارت دیگر با این نگرش، نمیتوان مسیحی بود اما سیاسی فکرنکرد و از طرفی نمی توان مواضع سیاسی داشت، ولی نسبت به مسیحیت بی تفاوت بود. این گزاره همواره خطی و دوطرفه است وحتی می توان ادعا کرد که با این ابزار می توان حاکمیت دینی را متلاشی کرد زیرا پتانسیل این سیاست بر اساس کلام زنده خدا تدوین می شود.
متاسفانه امروزه نزد باورمندان مسیحی، نه تنها این سیاست شناخته شده نیست بلکه قابل درک هم نمی باشد. عدم شناخت دقیق آن، سبب شده که ایماندار به ناچار به حزب های سیاسی خدا ناباورو گروه های ملی و ناسیونالیست و اپوزیسیون های چپ و راست، پناه برد.
این نوع الاهیات برای خدا ناوران،آنارشیست ها و اثبات گرایان قابل درک نمی باشد، زیرا آنها فکر می کنند: دوره این نوع سیاست از جنس کلام خدا، به دلیل متافیریک بودن وبه لحاظ علمی به پایان رسیده است. به اعتقاد آنها، ازنظر راهبردی، این سیاست مسدود است و نمی توان به آن اعتماد نمود. ولی این تمام حقیقت نیست بلکه باید برای باورمند مسیحی، این گزاره ثابت شودکه در سیاست مسیحی، انسداد وجود ندارد و مطرح کردن انسداد و بن بست از جانب هر طرف، چه باور مند، چه خدا ناباور، نشناختن پتانسیل کتاب مقدس است که در جهت نجات روح بشر و بهبود وضیعت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جوامع تلاش می کند.
باید اذعان داشت که الاهیات اجتماعی در حوزه مسیحیت ایرانی هنوز مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است و نیاز مند آن است که با مطالعه تیمی در کلیسا ها و بیرون کشیدن نظرات سیاسی از دل کلام خدا و نقد و بررسی آرای متفکرین مسیحی در این امر یعنی الاهیات اجتماعی، راهکاری نوین برای باورمند مسیحی، ایجادشود. این بستر به معنی سیاسی کردن مسیحیت نمی باشد. چرا که این گزاره تغیر ناپذیر می باشد که مسیحیت نمی تواند بر خلاف اسلام یک دین سیاسی باشد و به سوی حاکمیت دینی حرکت کند .
آنچه بیشتر باعث دغدغه فکر می شود این است که آیا این الاهیات با معرفت شناسی خود، میتواند همان الاهیات مبارزه واعتراض باشد ؟ واگر چنین است پس مسیحیت ایران برای پیشبرد مبارزه مدنی و اجتماعی، حتما به یک الاهیات معطوف به پراکسیس یا عمل گرا نیاز دارد.
به هر حال در روزهای سختی به سر میبریم. فشارهای بیرحمانه حاکمیت مرتجع جمهوری اسلامی، سرگردان بودن بیشمار انسان و بی برنامه بودن کلیساها و مسیحیان در امر سیاست مسیحی از یک سو این سختی را دامن می زند. از سویی دیگر عواملی چون مدون نبودن الاهیات اجتماعی و عدم شناخت این نوع سیاست درمیان انجیلی ها هم، ما را به جایی رسانیده که باید بپذیریم با یک واقعیت تلخ روبرو هستیم. مردد بودن مسیحیان ایرانی در امر چگونگی مبارزه و دنباله روی آنها از احزاب سیاسی و همچنین سیاسیون موجه یا غیر موجه، به این واقعیت اشاره دارد.
حس خطر نسبت به تبعات این امر، سبب شده، پژوهش و بررسی چندین ساله خود را در این سمت وسو قرار دهیم، تا بتوانیم کلیساها و مسیحیان ایرانی را به سوی یک الاهیات اجتماعی بومی، یعنی سیاست مسیحی (نه مسیحی سیاسی)تشویق کنیم.
در نهایت، برای حرکت به سوی یک الاهیات اجتماعی بومی و رسیدن به شکوفایی یک اندیشه ناب مسیحی، نیاز به همفکری و نقد و نظر شما می باشد.
فرانسه ع خیراندیش
بهار ۲۰۲۳
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |