کتاب مقدس

معرفی عهد جدید: قسمت‌های رسمی عهد جدید (فصل بیست و دوم)

رای بدهید

فصل بیست و دوم

قسمتهای رسمی عهد جدید

قبل از پایان قرن اول میلادی تمام کتاب‌هایی که عهد جدید را تشکیل می‌دهند به مقصدهای خود رسیده بودند. در ابتدا تمام مسیحیان از وجود تمام آنها مطلع نبودند. احتمال دارد که بعضی از مسیحیان اولیه تمام اناجیل و یا تمام رسالات پولس و سایر رسالات را ندیده باشند. به علاوه در قرن دوم تعداد زیادی اناجیل و اعمال رسولان و رسالات غیررسمی در جریان گذاشته شد که مورد قبول بعضی از گروه‌ها بود زیرا در غیر این صورت به هیچ وجه باقی نمی‌ماندند. بر اساس چه معیاری بعضی از این نوشته‌ها قبول و بعضی رد شد؟ از روی چه اصولی چهار انجیل و اعمال رسولان و سیزده رسالۀ پولس و رسالات عمومی و مکاشفه جمع‌آوری شدند و عهد جدید را تشکیل دادند. چرا در حالی که بعضی‌ها که دارای قدمت مساوی بودند رد شدند؟ این‌ها مسائلی است که دربارۀ قسمت‌های رسمی عهد جدید باید مورد بررسی قرار گیرد.

تعریف

کلمۀ رسمی یا قانونی به زبان یونانی «کانُن» به معنی «نی» و یا «عصا» و «میله» است که چون برای اندازه‌ گرفتن به کار می‌رفت دارای معنای «میزان یا معیار» گردید. لغت یونانی کانُن در اصطلاح دستور زبان به معنی قواعد زبان و در تاریخ به معنی جدول تاریخ وقایع و در ادبیات به معنی کتاب‌هایی که به طور قطع به یک نویسنده تعلق دارند به کار رفته است. بدین طریق وقتی می‌گوییم «کانُن افلاطون» مقصودمان کتاب‌هایی است که قطعاً اثر او است.

تعیین کتاب‌های رسمی در ادبیات امر بسیار مهمی است زیرا فقط از روی آثار اصلی نویسنده می‌توان به افکار او پی برد و اگر کتاب‌های دیگری به او نسبت داده شود تعیین افکار و عقاید اصلی نویسنده امکان‌پذیر نخواهد بود. به همین نحو اگر نتوانیم قسمت‌های رسمی عهد جدید را به طور قطع تعیین نماییم، اعتبار و صحّت آن از بین خواهد رفت و میزان قطعی برای ایمان و عمل در دست نخواهیم داشت.

برخلاف اصلی که در مورد بیشتر کتاب‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، قسمت‌های رسمی و قانونی عهد جدید را نمی‌توان فقط با توجه به نویسندگان آن تعیین کرد. قسمت‌های مختلف عهد جدید توسط نه نفر نوشته شده است و دلیل به خصوصی وجود ندارد که چرا باید نوشته‌های این نه نفر انتخاب شود‌. مثلاً دلیلی وجود ندارد که چرا فیلیپس نمی‌توانست مانند متی الهام یابد و انجیل بنویسد. پس معیاری که برای رسمی شدن این کتاب‌ها وجود دارد نمی‌تواند فقط مربوط به نویسندگان آنها باشد. معهذا اگر روشن شود که یکی از کتاب‌های عهد جدید به غلط به نویسندۀ آن نسبت داده شده است این کتاب رسمیت خود را از دست خواهد داد و غیرقانونی خواهد شد.

کتاب‌های رسمی عهد جدید را نمی‌توان فقط بر این اساس که کلیسا آنها را قبول دارد تعیین نمود. بعضی از کتاب‌های عهد جدید بعد از نوشته شدن فوراً توسط همه قبول شد و بعضی دیگر توسط بعضی از کلیساها با احتیاط قبول گردید و توسط بعضی از کلیساها پذیرفته نشد و بعضی از کتاب‌های عهد جدید هم در اوایل مذکور نشدند و اشاراتی که به آنها وجود دارد در دوره‌های بعدی است و به همین دلیل بحث‌هایی در مورد آنها به وجود آمد. تعصبات محلی و سلیقه‌های شخصی نمی‌توانست در مورد نظرات کلیساها بی‌تأثیر باشد، ولی آنچه توسط یک شخص یا یک قسمت از کلیسا رد می‌شد توسط شخص و یا قسمت دیگر کلیسا قبول می‌گردید و صحیح نیست بگوییم که هر چیز را دل بخواهی و بدون توجه به دلایل اصالت مورد قبول قرار می‌دادند. روش انتقاد در قدیم ضعیف‌تر از حالا نبود. برعکس، آنها به مدارک و دلایل و روایاتی دسترسی داشتند که اکنون از بین رفته است و نمی‌توان نظرات آنها را به این دلیل که به قرن بیستم تعلق ندارد نادیده گرفت. نظرات کلیسا در مورد کتاب‌های رسمی عهد جدید می‌تواند تأییدکنندۀ دلایل باشد هرچند نمی‌تواند به خودی خود و به تنهایی قطعی محسوب گردد.

اگر معیارهای فوق‌الذکر کافی نیست پس چه معیارهای دیگری وجود دارد؟ معیار حقیقی رسمی بودن کتاب‌های عهد جدید الهامی بودن آنهاست. «تمامی کتب از الهام خداست و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته بشود» (۲تیموتائوس ۱۶:۳و۱۷). به عبارت دیگر هرچه با الهام به ما رسیده است جزء کتب مقدسه محسوب می‌گردد و هرچه با الهام الاهی نوشته نشده است جزء کتب مقدسه یعنی ثبت کلام معتبر الاهی نیست.

اگر این معیار را به عنوان معیار نهایی بپذیریم سؤال دومی که باید جواب بدهیم این است: «این الهام چگونه ثابت می‌شود؟» کتاب‌های عهد جدید همه با این جمله شروع نمی‌شدند که با الهام نوشته شده‌اند، بعضی از آنها مربوط به موضوعات معمولی هستند و بعضی شامل مشکلات تاریخی و ادبی و علم الاهی هستند که حل آنها چندان آسان نیست. آیا الهامی بودن آنها را می‌توان ثابت کرد؟

به سؤال فوق‌الذکر می‌توان سه جواب داد: اولاً الهامی بودن این کتاب‌ها را می‌توان از محتوای اصلی آنها فهمید. ثانیاً الهامی بودن آنها را می‌توان از تأثیر اخلاقی آنها درک کرد. ثالثاً با وجودی که کلیسا باعث الهام شدن و رسمی بودن این کتاب‌ها نبوده است ولی شهادت کلیسا در طول تاریخ روشن می‌نماید که این کتاب‌ها چه ارزشی داشته‌اند.

در مورد محتوای اصلی این کتاب‌ها باید گفت که موضوع اصلی تمام آنها شخصیت و کارهای عیسای مسیح است. اناجیل شرح حال عیسای مسیح هستند و کتاب اعمال رسولان اثر تاریخی شخصیت اوست و رسالات تعالیم علم الاهی و عملی هستند که بر اثر توجه به عیسای مسیح به دست می‌آیند و مکاشفه نیز رابطۀ عیسای مسیح را بیان می‌دارد. ممکن است ایراد گرفته شود که هر شخصیت قدیمی مهم می‌توانست با نوشته شدن کتاب‌هایی در مورد وی جاودانی شود ولی این ایراد وارد نیست. خارج از عهد جدید هیچ اشاره‌ای وجود ندارد که عیسای مسیح توسط رهبران و معلمین معاصر خود شخص مهمی محسوب می‌گردید و هیچ دلیل معمولی وجود ندارد که چرا نوشته‌های مربوط به او می‌باید در امپراتوری روم حفظ شود. عهد جدید اذغان می‌دارد که پیام مسیح «یهود را لغزش و امت‌ها را جهالت است» (۱قرنتیان ۲۳:۱). مسیح در نظر معاصران خود فقط یکی از مدعیان ماشیح موعود بودن بود که مورد جفای دولت قرار داشتند. پس اگر نوشته‌های مربوط به او باقی ماند و قدرت یافت، حتماً دارای خصوصیاتی بود که این نتایج را به وجود آورد.

پیام مربوط به مسیح بی‌نظیر بود. در قرن اول مذاهبی که برای یک فرد بنا شده بودند کم نبودند ولی این افراد افسانه‌ای بودند و اگر هم وجود تاریخی داشتند پرستش آنها چندان دوامی نیافت. این پیام بی‌نظیر در کتاب‌های «رسمی یا قانونی» عهد جدید مکتوب است. اناجیل غیررسمی و کتاب‌های اعمال رسولان غیررسمی بیشتر بر روی موجودات خارق‌العاده تأکید دارند تا تعلیم صحیح؛ و رسالات غیررسمی هم آمیخته‌ای از کتاب‌های رسمی است. از نظر دقّت شرح وقایع و عمق تعالیم و تمرکز در مورد شخص عیسای مسیح، بین کتاب‌های رسمی و کتاب‌های غیررسمی تفاوت زیادی وجود دارد.

از نظر اثرات اخلاقی و روحانی نیز کتاب‌های رسمی با سایر کتاب‌ها تفاوت قابل ملاحظه‌ای دارند. تمام کتاب‌ها می‌توانند عقاید و افکار انسان‌ها را ثبت کنند و بعضی از آنها می‌توانند تأثیرات عمیقی داشته باشند، ولی کتاب‌های عهد جدید ماهیت انسان را عوض می‌کنند. این قدرت دلیل مهمی بر الهامی بودن آنهاست. هرچند ممکن است این آزمایش غیرعینی به نظر برسد زیرا بر اساس عکس‌العمل انسان در مقابل کلام ثبت شده قرار دارد ولی دارای اعتبار است. نوشته‌های عهد جدید نه فقط مفید بلکه دارای قدرت تغییر دهنده‌اند.

قدرت اخلاقی این نوشته‌ها در داخل کلیسای مسیح ظاهر می‌گردد. هرچند نمی‌توان گفت که تمام اعضای کلیسای اولیه یک نسخۀ عهد جدید در جیب خود داشتند و آن را با جدیت مطالعه می‌کردند، ولی می‌توان گفت که پیشوایان مسیحی عهد جدید را خوب می‌دانستند و به کار می‌بردند. هرجا این پیام اعلام می‌گردید و پذیرفته می‌شد کلیسا توسعه می‌یافت و وضع اخلاقی اجتماع را بهبود می‌بخشید. بدیهی است که تمامی اعضاء کلیسا همیشه پاک و مقدس نبوده‌‌اند و کلیسا همیشه از شرارت دور نبوده است. معهذا بین معیارهای اخلاقی بت‌پرستان و معیارهای اخلاقی کلیسای عهد جدید فاصلۀ بسیار زیادی وجود داشت. کلیسا دارای فضایل اخلاقی مانند محبت و پاکی و فروتنی و حقیقت و نظایر آنها بود که در میان بت‌پرستان کمتر وجود داشت. هرچند مسیحیان همیشه نمی‌توانستند در سطح عالی معیارهای خود زندگی کنند ولی بر اثر وجود نیروی حقیقت در عهد جدید از اطرافیان بت‌پرست خود متمایز بودند.

آزمایش پیام الاهی و نیروی اخلاقی این کتاب‌ها نمی‌تواند توسط یک نفر و در زمان محدود انجام شود زیرا از این راه نمی‌توان اعتبار آن را برای تمام افراد و در تمام دوره‌ها ثابت کرد. وقتی دلایلی که در محتوای این کتاب‌ها وجود دارد با شهادت کسانی که این کتاب‌ها را شناخته و مورد استفاده قرار داده‌اند مطابقت پیدا می‌کند، معیارهای اعتبار کتب مقدسه تأیید می‌گردند.

برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO