کتاب مقدس

معرفی عهد جدید: مسئلۀ اناجیل هم‌نظر (فصل ششم)

رای بدهید

معرفی عهد جدید

مسئلۀ اناجیل هم‌نظر (فصل ششم)

با وجود مراتب فوق این نکته مسلم است که در میان سه انجیل اول از نظر محتوا و طرز بیان ارتباط نزدیک‌تری وجود دارد. به این دلیل این سه انجیل را «هم‌نظر» خوانده‌اند که یونانی آن سیناپتانومه از ریشۀ سین به معنی هم و با هم و ایتانومه به معنی دید و نظر است یعنی این سه انجیل به زندگی مسیح از یک دید و نظر نگاه می‌کنند. این ارتباط نزدیک باعث ایجاد مسئله‌ای شده که به «مسئلۀ اناجیل هم‌نظر» معروف است و شرح آن به طور خلاصه چنین است: اگر این سه انجیل هم‌نظر از نظر اصل و طرز تدوین از یکدیگر کاملاً مستقل بوده‌اند پس چرا این قدر به یکدیگر شباهت دارند و حتی در بعضی جاها از نظر کلمات یکی هستند؟ از طرف دیگر اگر از نظر سبک نگارش با هم ارتباط دارند چطور می‌توان آنها را سه شاهد مستقل در مورد اعمال و تعالیم عیسی مسیح خداوند دانست؟ در مورد این مسئله باید دقت کافی به عمل آید. باید با استفاده از بهترین فرضیه‌ها به تشریح حقایق پرداخت. معهذا هیچ‌کس نباید ادعا کند که جواب نهایی را یافته است زیرا در این مورد هنوز دلایل کافی در دست نیست. در عین حال نباید فقط با دلایل سطحی که به اصالت اناجیل و سایر قسمت‌های کتاب مقدس توجهی ندارند قانع شویم.

به عنوان نمونه مناسبی که مسئله اناجیل هم نظر را نشان می‌دهد، می‌توان به شفای مبروص اشاره کرد که در متی ۱:۸-۴ و مرقس ۴۰:۱-۴۵ و لوقا ۱۲:۵-۱۶ وجود دارد. هر سه قسمت به یک واقعه اشاره می‌کنند زیرا در هر سه مورد عملی که انجام می‌شود یکی است و مکالمات تقریباً یکی هستند. جمله‌هایی که برای معرفی این واقعه ذکر شده در این سه انجیل متفاوت هستند تا با متن کلی مطابقت پیدا کنند ولی کلمات عیسی تقریباً یکی است.

این یکی بودن کلمات را چطور می‌توان تفسیر کرد؟ چرا سه نفری که مستقل از یکدیگر مشغول نوشتن بودند کلماتی انتخاب کرده‌اند که یکی هستند؟ اگر معلمی دو ورقۀ امتحاتی ببیند که با هم شباهت‌هایی نظیر اناجیل هم‌نظر دارند حتماً به این فکر خواهد افتاد که نویسندگان این دو ورقه یا از روی یکدیگر نوشته‌اند و یا از منبع مشترکی استفاده نموده‌اند و یا اینکه با یکدیگر همکاری داشته‌اند؟

راه حل پیشنهادی

برای حل این مسئله فرضیه‌های زیادی پیشنهاد شده است. این نظرات را به طور کلی می‌توان به سه دسته تقسیم نمود: فرضیۀ منابع شفاهی- فرضیۀ استفاده از یکدیگر- فرضیۀ استفاده از منابع کتبی. هر یک از این فرضیه‌ها از بعضی نظرها قابل قبول هستند ولی هر سه نمی‌توانند با هم صحیح باشند.

فرضیۀ منابع شفاهی قدیم‌تر از دو فرضیه دیگر است زیرا از قرار معلوم آباء کلیسا آن را قبول داشته‌اند. پاپیاس اشاره می‌کند که متی فرمایشات عیسی را به زبان آرامی (یکی از لهجه‌های عبری) یادداشت نمود هر کس به فراخور استعداد خود آن را ترجمه کرد. پاپیاس اضافه می‌کند که مرقس منشی پطرس و مترجم او بود و هر چه را که به یاد داشت با دقت ثبت نمود ولی ترتیب اصلی سخنان و اعمال را حفظ نکرد. ایرنیوس (حدود ۱۷۰ میلادی) تقریباً همین عقیده را داشت و انجیل لوقا را ثمرۀ موعظه‌های پولس رسول می‌خواند و انجیل چهارم را از یوحنای رسول، که در وقت صرف شام آخر به سینۀ عیسی تکیه زده بود می‌دانست.

بدیهی است که آباء کلیسا مصون از خطا نبودند و امکان دارد که اشتباه کرده باشند. در دورۀ صد سالۀ سقوط اورشلیم و زمان شهرت ایرنیوس، کلیسا به طوری مشغول موعظه و دفاع از خود بود که نمی‌توانست دقت زیادی در مورد جزئیات مربوط به مؤلفین صرف بنماید. از طرف دیگر، پاپیاس و ایرنیوس اولین کسانی هستند که مستقیماً دربارۀ مولفین اناجیل سخن گفته‌اند و صحیح نیست که ما شهادت آنها را بدون دلیل کافی رد نماییم.

در هر موردی که این دو شهادت می‌دهند، آنچه را مسلم می‌دانند این است که نویسندگان اناجیل یا از کارها و تعالیم عیسی اطلاع داشته‌اند و یا اینکه محتوای موعظه‌هایی را که بارها از رسولان شنیده بودند به رشتۀ تحریر درآورده‌اند. طبق این فرضیه، حقایق مربوط به عیسی مسیح جمع‌آوری و مرتب گردیده و سپس به خاطر سپرده شده و بالاخره شفاهاً به صورتی تقریباً ثابت موعظه گشته‌اند.

چند عامل فرضیه فوق را تأیید می‌کنند. اول این که اطمینان داریم پیام انجیل اول موعظه شد و بعد ثبت گردید. برای اینکه پیروان عیسی بتوانند عیسی را به همه بشناسانند لازم بود شرح حال او را به طرزی ثابت شامل قسمت‌های مهم کارهای وی، بیان کنند و وقتی با شنوندگان جدید روبرو می‌شدند و یا می‌خواستند ایمانداران را تعلیم دهند لازم بود این شرح حال را تکرار نمایند. تکرار مکرّر باعث اثبات مطلب می‌شود. اگر داستانی را بارها تکرار کنیم کاملاً یکنواخت می‌شود. پولس دربارۀ پیامی سخن می‌گوید که «یافته است» (اول قرنتیان ۳:۱۵) و «بشارت داده شده» (غلاطیان ۱۱:۱) و از سخن او چنین بر می‌آید که حقایق اساسی وجود داشته‌اند که تغییر آنها ممکن نبود.‌ پولس دربارۀ مدارک مکتوب چیزی نمی‌گوید. ممکن است در زمانی که پولس مشغول موعظه بود این مدارک کتبی وجود داشته‌اند و همچنین امکان دارد که وجود نداشته‌اند. هر چند در دوم تیموتائوس ۱۳:۴ دربارۀ «کتب» و«رقوق»، که احتمالاً شامل بعضی از نوشته‌های مقدس بود، اشاره‌ای وجود دارد. احتمالاً شرح‌ حال‌های کتبی عیسی قبل از جفای نرون در سال ۶۴ میلادی در دسترس بوده‌اند.

فرضیۀ دوم عبارت است از استفاده از یکدیگر، به این معنی که دو انجیل از مطالب انجیل دیگر استفاده کرده‌اند. نمی‌توان در این بحث مختصر کاملاً شرح داد که در این مورد دقیقاً چه پیشنهاداتی شده است. اگر این فرضیه قبول شود اصالت دو انجیلی که از دیگری نقل کرده‌اند مورد تردید قرار خواهد گرفت. هر چند صحیح است که در قدیم قوانینی در مورد منع استفاده از نوشته‌های دیگران نداشتند و در استفاده از هر موع مدرک کتبی آزاد بودند، ولی خیلی بعید به نظر می‌رسد که نویسندگان اناجیل از یکدیگر استفاده کرده باشند.

به علاوه اگر فرض کنیم که مثلاً متی از لوقا استفاده کرده است چرا باید در مورد ترتیب وقایع تا این حد متفاوت باشد و یا آن همه مطالب را که در متی وجود دارد حذف نماید؟ در میان دانشمندان هیچ‌کس وجود ندارد که با دانشمند دیگری در مورد ترتیب نوشته‌ها و یا تفسیر این نظریه موافقت داشته باشد. نظرهای متضاد دلیل محکمی بر ضعیف بودن این فرضیه است.

مشهورترین فرضیه‌ای که تاکنون پیشنهاد شده عبارت است از فرضیۀ استفاده از منابع کتبی به این معنی که متی و لوقا اناجیل خود را بر اساس انجیل مرقس و یک مجموعه از فرمایشات عیسی به نام Q (از لغت آلمانی Quelle به معنی منبع) نوشته‌اند. محققان اناجیل متوجه شده‌اند که با وجودی که متی و لوقا از نظر محتوا و ترتیب با یکدیگر تفاوت زیادی دارند، محتوای مرقس تقریباً به طور کامل در این دو اناجیل وجود دارد. هر چند متی و مرقس گاهی توافقی می‌نمایند که در لوقا وجود ندارد و یا گاهی لوقا و مرقس هر دو مطلبی دارند که در متی دیده نمی‌شود، ولی متی و لوقا برخلاف مرقس چیزی نمی‌گویند. پس چنین به نظر می‌رسد که متی و لوقا بدون اینکه از یکدیگر خبر داشته باشند هر دو از مرقس استفاده کرده‌اند.

یعضی از مطالب مربوط به گفتارها، مانند موعظۀ مسیح در بالای کوه، که در متی و لوقا وجود دارد، در مرقس دیده نمی‌شود. با توجه به اینکه مجموعه‌هایی از فرمایشات عیسی بر روی پاپیروس متعلق به دورۀ آغاز مسیحیت پیدا شده که همزمان با انتشار مرقس بوده است، فرضیۀ مربوط به وجود منبع دوم یعنی Q اهمیت یافته است.

بارنت استریتر (Burnett Streeter) این فرضیه را بیشتر تأکید نمود بدین طریق که پیشنهاد کرد که تعداد منابع چهار است. وی می‌گوید علاوه بر دو منبع مرقس و Q و دو منبع دیگر به نام M و L وجود داشته‌اند که حاوی مطالب خاص لوقا بوده‌اند. وی می‌گوید که L نتیجۀ تحقیقات شخصی لوقا است. از این چهار منبع بود که انجیل اول و انجیل سوم به وجود آمد در حالی که مرقس که خود یکی از چهار منبع بود، مستقلاً وجود داشته است.

این فرضیه هر چند خیلی موجه به نظر می‌رسد ولی دو ضعف عمده دارد. اول اینکه این احتمال را فراموش می‌کند که در دورۀ واقعی نوشته شدن اناجیل بین نویسندگان آنها تماس‌هایی وجود داشته است. یوحنای ملقب به مرقس، در زمان زندگانی عیسی بر زمین و در دورۀ اولیۀ کلیسا تا سال ۴۴ میلادی در زمان هرود اغریپاس اول، در اورشلیم سکونت داشت (اعمال ۱۲:۱۲). سپس کلیسای غیریهودیان را در انطاکیۀ سوریه بازدید کرد و در کار رسانیدن بشارت به غیریهودیان با پولس و برنابا همکاری نمود (۴:۱۳و۵). وی تا پایان عمر با واعظان کلیسا معاشرت دائم داشت.

دربارۀ شرح حال متی حقایق زیادی در دست نیست. وی احتمالاً قسمتی از دوره‌ای را که مرقس اورشلیم بود، در آنجا به سر برد زیرا رسولان تا قبل از شهید شدن استفان و جفای بعد از آن، اورشلیم را ترک نکردند (۱:۸).

نکته‌ای که شایان توجه است این است که اشاراتی که پدران کلیسا به اناجیل کرده‌اند بیش از همه با انجیل متی مطابقت دارد و این انجیل از همان سال‌های اولیه در انطاکیه مورد قبول کامل بود.

برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO