زندگی روزمره مسیحیسؤالات رایجکلیسامسئلۀ رنج

مهار فشارهای عصبی و اضطراب به روش مسیح

5/5 - (1 امتیاز)

مهار فشارهای عصبی و اضطراب به روش مسیح

کشیش محترم، آیا تا‌کنون چنین احساسی به تو دست داده که بار نجات دنیا روی دوش تو است؟
اغلب تعداد وظایف روزانه بیش از وقت‌هایی است که در طول روز در اختیار داریم. مانند چِکی که میزان اعتبارش کم است و نمی‌تواند هزینه‌هایت را پوشش دهد!
به‌علاوۀ همۀ اینها، تمام کسانی که در زندگی تو هستند انتظار دریافت گوشه‌ای از وجود و وقت تو را دارند و این در حالی است که دیگر در تو رمقی باقی نمانده تا به دیگران پیشکش کنی.
تو تنها نیستی، بیشتر مردم در کلیساها بارها این حس را داشته‌اند.
حقیقت این است که تنها یک فرد در تاریخ، بار تمامی جهان را بر دوش خود حمل کرده است.
این دقیقاً همان کاری است که عیسای مسیح برای انجام آن آمده: “یعنی گرفتن بار تمامی جهان بر دوش خود”.
یوحنای رسول در اول یوحنا ۲:۲ می‌فرماید:
«او خود کفارۀ گناهان ما است، و نه تنها گناهان ما، بلکه گناهان تمامی جهان نیز.»
نگرانی و سختی هیچ‌کس در زندگی بزرگ‌تر از آنچه عیسای مسیح بر خود حمل نمود و تجربه کرد، نیست.
واقعیت این است که عیسای مسیح، فقط بر روی صلیب بار تمامی جهان را بر خود نگرفت بلکه در طول زندگی زمینی خود نیز مرتباً با درخواست‌های متعدّد مردم مواجه می‌شد. مردم دائماً می‌خواستند با او ملاقات کنند و از او التماس شفا داشتند.
او هیچ وقتی را صرفاً برای فکر کردن به خواسته‌ها و یا احتیاجات شخصی خودش سپری نکرد و باقی مردم هم برای به دام انداختن و کشتنش هر لحظه نقشه می‌کشیدند.

اما عیسای مسیح به خوبی راه مهار کردن فشارهای عصبی و اضطراب‌ها را می‌دانست. او تعادلی زیبا و باورنکردنی در طول زندگی خود داشت و فشارها و سختی‌ها را با صلح و آرامش مهار می‌کرد. او دقیقاً همان شخصیتی را داشت که همۀ ما در آرزوی داشتن آن هستیم.

عیسای مسیح نگرانی‌ها و اضطراب‌ها را با در نظر داشتن ۷ اصل زیر به‌خوبی مهار می‌کرد:
۱- شناخت هویت: عیسای مسیح از هویت خود آگاهی داشت.
۲- انگیزه و هدف: عیسای مسیح هدف زندگی خود بر زمین را می‌دانست.
۳- دعوت یا خواندگی: عیسای مسیح می‌دانست که برای چه کاری خوانده شده است.
۴- تمرکز: عیسای مسیح می‌دانست چه چیزهایی از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردار هستند.
۵- دعا: عیسای مسیح به صدای خدا گوش فرا می‌داد.
۶- مشارکت: عیسای مسیح یک گروه کوچک برای مشارکت داشت.
۷- استراحت: عیسای مسیح وقت‌های خاصی را برای تجدید قوا صرف می‌کرد.

این ۷ اصل می‌توانند به خوبی نحوۀ ادارۀ زندگی‌‌های شخصی و جماعت‌های کلیسایی ما را مشخص کنند.

اکنون هر کدام از این ۷ اصل را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا ببینیم چگونه می‌توانیم آنها را به زندگی شخصی و جماعت‌های کلیسایی خود مربوط سازیم. از لحظه‌ای که این اصول را بخشی از زندگی خود بسازی، میزان نگرانی، اضطراب و فشارعصبی در زندگی‌ات کاهش می‌یابد.

۱- شناخت هویّت

یوحنای رسول در یوحنا ۶:۱۴ می‌فرماید:
«من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچ‌کس جز به واسطۀ من نزد پدر نمی‌آید.»
تا زمانی که هویّت خود را نشناسی، مطمئن باش که دیگران به رغم باورهای متفاوت خود، زندگی نسبتاً شادتری از تو خواهند داشت. تمام تلاش فرهنگ ما این است که تو را به صورت الگو و تصویرِ خاصی که دلخواه خودش است شکل بدهد. اجتماعی که در آن هستی و حتی دوستانت با عقاید خاص خود سعی دارند تو را به سمتی سوق دهند که خودشان می‌خواهند.
با عدم آگاهی از هویّت و با اجازه دادن به هر فردی برای شکل دادن شخصیت تو با استفاده از الگو و تصویر خاص خودش، علت اصلی نگرانی رهبران جماعت‌های کلیسایی امروز است.
عیسای مسیح الگو و شکل خاص دیگری را به ما ارائه داده. او اصل شناخت هویت را به ما داده که اولین اصل از اصول مهار نگرانی و اضطراب در زندگی خودِ عیسای مسیح بوده.
عیسای مسیح هیچ‌گونه شکّ و تردیدی نسبت به هویّت خود نداشت. در واقع او در کتاب مقدس ۱۸ بار با استفاده از عبارت “من هستم” خود  را معرفی کرده!
هر بار که او عبارت “من هستم” را ادا کرده، بلافاصله حقایق کلیدی خاصّی راجع به هویت خود را اعلام کرده.
عیسای مسیح می‌گوید:
“من حقیقت هستم، من راه هستم، من حیات هستم، من پسرخدا هستم، پدرم مرا از آسمان فرستاده، من دَر هستم، من نان حیات هستم، من آب زندگانی هستم.”
عیسای مسیح خوب می‌دانست که کیست!
ما نیز بایستی دقیقاً بدانیم که هویت ما چیست و خدا از آفرینش ما چه هدفی داشته. اگر این را ندانی که کیستی، در این صورت شخصیت و هویّت تو توسط آنچه که مردم راجع به تو می‌گویند، تعریف و تعیین می‌شود.
دلهره و اضطراب‌ها زمانی پیش می‌آیند که تلاش می‌کنی آن کسی باشی که در واقع نیستی.
همۀ ما با اصالت شروع می‌کنیم، اما در پایان کار اغلب تبدیل به نسخۀ کپی شده از فرد دیگری می‌شویم. علّت آن، عدم شناخت هویتمان است.
وقتی که هوّیت خود را بشناسی، کمتر به تأئید دیگران احتیاج داری و در برابر اضطراب‌ها مقاومت تو بیشتر می‌شود.
عیسای مسیح، برای استوار بودن به تأیید و اظهار‌نظر هیچ‌کس در بارۀ خودش نیاز نداشت. این را باور کن که تو هم به آنها نیاز نداری.

۲- انگیزه و هدف

تو هرگز نمی‌توانی همه را راضی نگه‌داری. این موضوع حقیقتی است که کشیشان در برخورد خود با مردم در کلیساهایشان به خوبی یاد می‌گیرند! اگر هنوز این حقیقت را یاد نگرفته‌ای، مطمئنم با فشارهای عصبی زیادی دست و پنجه نرم می‌کنی. اگر گروه اول را راضی نگه‌داری، گروه دوم از تو ناراحت می‌شود و اگر گروه دوم را راضی کنی، گروه اول از دست تو شاکی می‌شود. یک لحظه قهرمان آنها هستی و لحظه‌ای دیگر ارزشی برایشان نداری!
شاید تعجب کنی ولی حتی خدا هم نمی‌تواند همه را راضی نگه دارد. به همۀ مسابقات ورزشی فکر کن که در آنِ واحد، هر دو گروه برای بُردِ تیم خود دعا می‌کنند. تنها یک گروه می‌تواند برندۀ مسابقه باشد. یک نفر برای باریدن باران دعا می‌کند و هم‌زمان یکی دیگر برای باریدن برف! فقط یکی از این دو نفر می‌تواند جواب دعای خود را بگیرد.
حال که خدا نمی‌تواند همۀ انسان‌ها را در آنِ واحد راضی نگه دارد، اگر فکر می‌کنی که تو می‌توانی، کاملاً در خطا هستی.
اگر کسی را که می‌تواند هدف زندگی تو را را روشن کند تشخیص ندهی، فشارهای عصبی همدم دائمی تو می‌شوند.
عیسای مسیح الگوی مناسبی برای روشن ساختن هدف زندگی ما است. انگیزه و هدف، اصل مهمی برای مهار اضطراب‌های توست. هدف خود را در زندگی بشناس (و مهم‌تر از همه، باید بدانی که چه کسی این هدف را به تو نشان می‌دهد).
عیسای مسیح در یوحنا ۳۰:۵ با گفتن این‌که: «تلاش من برای انجام خواست خودم نیست، بلکه تنها انجام ارادۀ فرستنده‌ام (پدرم) را خواهانم.» هدف را به ما نشان می‌دهد.
عیسای مسیح به دنبال کسب محبوبیت در میان مردم نبود. او تنها برای خشنودی یک شخص زندگی می‌کرد. او از هر نظر زندگی کاملاً ساده‌ای داشت و تنها برای تحقق هدفی که خدا او را برای انجامش به این زمین خاکی فرستاده بود، تلاش می‌کرد.

عیسای مسیح هرگز اجازه نمی‌داد که تأئید و یا رد کردن  مردمِ اطرافش بر او تأثیری داشته باشد. به همین علت زندگیِ او کاملاً بدون هرگونه اضطرابی بود.
در واقع عیسای مسیح در لوقا ۱۳:۱۶ گفت: «هیچ غلامی دو ارباب را خدمت نتواند کرد، زیرا یا از یکی نفرت خواهد داشت و به دیگری مِهر خواهد ورزید، و یا سرسپردأ یکی خواهد بود و دیگری را خوار خواهد شمرد.»
غیرممکن است که در زندگی‌ات بتوانی هم مردم را راضی نگه‌داری و هم خدا را.
کشیش یا همکار عزیزم، در زندگی خود چه کسی را می‌خواهی خشنود کنی؟

۳- دعوت یا خواندگی

پولس رسول در افسسیان ۱:۴ می‌فرماید: “از شما تمنا دارم، به شایستگی دعوتی که از شما به عمل آمده است رفتار و زندگی کنید.”
شما دعوتی دارید. در واقع از  همۀ ما این دعوت به عمل آمده.
خدا فقط کشیشان را دعوت نکرده. پیغام کاملاً غافلگیرکنندۀ کتاب مقدس این است که خدا همۀ انسان‌ها را، تک به تک برای هدف و مأموریتی دعوت کرده.
عدم دانش از این دعوت خدا، یکی دیگر از علل تشویش و پریشانی ما است.

سومین اصلی که باعث می‌شد عیسی زندگیِ بدون اضطراب داشته باشد: اصل دعوت یا خواندگی است. دوست و همکار عزیزم تو باید دعوت خود را بدانی.
ریشۀ لغت دعوت یا خواندگی، از واژۀ لاتینی گرفته شده که برای صدا زدن کسی استفاده می‌شد. به سخنی دیگر “خدا ما را برای کار خاصی صدا کرده”.
اگر می‌خواهی تنش و فشارها از زندگی تو رخت بربندد، باید زندگی‌ات در مسیر دعوتی که داری قرار بگیرد.
عیسای مسیح از دعوت خود به‌خوبی آگاه بود. او در یوحنا ۱۴:۸ می‌فرماید: «می‌دانم از کجا آمده‌ام و به کجا می روم.»
عیسای مسیح از هدف منحصر به فرد زندگی خود به‌خوبی آگاه بود و برای رسیدن به آن هدف زندگی می‌کرد.
زندگی تو همیشه و در هر لحظه به‌نوعی کنترل می‌شود. در واقع این امر در مورد زندگی همه صدق می‌کند.
بعضی اوقات به وسیلۀحس پشیمانی و یا خشم کنترل می‌شود. گاهی شرم و یا احساس تقصیر و گاه پول و یا روابط جنسی زندگی افراد را کنترل می‌کنند.
خواست خدا این است که دعوت و خواندگی تو زندگی‌ات را هدایت کند.
شاید با خود این‌گونه فکر می‌کنی که سال‌ها پیش در راستای خواندگی خود قرار گرفته‌ام. اما با این‌حال هنوز در این مورد شک داری و با آن دست به گریبان هستی و همین امر باعث پریشانی و اضطراب تو شده.

من سالهاست که برای این‌که مردم دعوت و خواندگی خود را بدانند از ۵ کلمۀ زیر استفاده می‌کنم:
در حالی که به این خواندگی خاص از جانب خدا فکر می‌کنی و برای تشخیص آن در دعا هستی،این ۵ کلمه را فراموش نکن:

۱- عطایای روحانی (که روح‌القدس به ما می‌بخشد)
۲- میل و اشتیاق (از انجام چه کارهایی خوشم می‌آید)
۳- توانایی‌ها
۴- شخصیت
۵- تجربه

وقتی خدا تو را به خدمت خاصی دعوت کرده، به هیچ وجه نمی‌خواهد سردرگم باشی. برای مثال: اگر خدا تو را خوانده تا خدمت کشیشی را بکنی، باید حتماً از انجام این کار لذت ببری و در این خواندگی به طرزی عالی و پرثمر خدمت کنی.
پولس رسول در افسسیان ۱:۴ چنین می‌گوید: «از شما تمنا دارم به شایستگی دعوتی که از شما به عمل آمده است، رفتار و زندگی کنید.»
تشویقت می‌کنم که هر روز این سؤال را از خود بپرسی: آیا به شایستگی دعوتی که شده‌ام رفتار و زندگی می‌کنم؟

4- تمرکز

لوقا ۵۱:۹ می‌گوید: «چون زمان صعود عیسی به آسمان نزدیک می‌شد، با عزمی راسخ رو به سوی اورشلیم نهاد.»
ما انسانها اغلب دوست داریم که با هر چیز بیهوده‌ و ناچیزی خود را مشغول کنیم و از کاری که اتفاقاً باید بر آن تمرکز کنیم به سمت و سوی دیگری منحرف می‌شویم. شیطان اگر نتواند ما را به گناه وادار کند و از ما برای هدف‌های خود استفاده کند، راحت‌ترین کاری که می‌تواند با ما بکند این است که ما را با امور بی‌ارزش مشغول نگه‌دارد و در واقع وقت‌های ما را می‌دزدد و ما را از مسیر منحرف می‌کند و اینجاست که وقتی فریب می‌خوریم، اضطراب و پریشانی بدی را تجربه می‌کنیم که هرگز تصورش را هم نداشته‌ایم.

چهارمین اصل زندگیِ بدون تشویش و اضطراب به روش عیسی، همانا اصل تمرکز است. باید اولویت‌های خود را تشخیص دهی.
عیسی مهارت خاصی در تمرکز داشت. او مانند اشعۀ لیزر برای انجام دادن خواست پدر تمرکز داشت.
اگر می‌خواهی زندگی شخصی و کلیسایی تو پرثمر باشد، بر آنها تمرکز کن.
روشنایی و نور وقتی در حالت پراکنده هستند، اثر و نیرویی ندارند ولی نوری که بر کانونی متمرکز شده دارای قدرت خارق‌العاده‌ای است. این را می‌توانی با نور خورشید امتحان کنی. تابش نور خورشید در طول روز به صورت پراکنده، هیچ آسیبی به چمن‌ها وارد نمی‌کند، اما اگر این نور را به وسیلۀ یک ذرّه‌بین در کانونی متمرکز کنی، خواهی دید که به چه راحتی چمن‌ها سوخته می‌شوند. و اگر نور را بیش از این در کانونی متمرکز کنی، حتی می‌تواند فولاد را برش دهد و یا سلول‌های سرطانی را از میان ببرد!

عیسای خداوند در لوقا ۵۱:۹ قدرت زندگی متمرکز را چنین نشان داد:
«چون زمان صعود عیسی به آسمان نزدیک می‌شد، با عزمی راسخ و اراده‌ای فولادین رو به سوی اورشلیم نهاد.»
اورشلیم مکانی بود که در آنجا مرگ صلیب در انتظار مسیح بود و او به خوبی می‌دانست که خواست خدا برای او، مصلوب شدن است و هیچ چیز نمی‌توانست مانع او از رسیدن به این هدف شود.

دوست عزیرم، در تو قدرت روحانی بی‌نظیری وجود دارد که وقتی به خوبی مهار شود می‌توانی مهم‌ترین مسائل زندگی خود را تشخیص دهی.
دو راه پیش روی توست: یا بر آنچه ابدی است متمرکز شوی و یا بر آنچه موقتی است. این گوی و این میدان.
پولس رسول در اول قرنتیان ۲۳:۱۰ می‌گوید: «شاید بعضی بگویند “همه چیز برای من جایز است” اما هر چیز مفید نیست. البته همه چیز بر من رواست، اما هر چیز باعث رشد من نمی‌شود.»

تو مسلماً آزادی که هر آنچه می‌خواهی انجام دهی اما همه چیز برای تو مفید نیست. اگر زندگی خود را بر مهم‌ترین مسئله متمرکز نکنی، با چیزهایی که هیچ اهمیتی ندارند باعث دلهره و تشویش خود می‌شوی.

۵- دعا

برای کاهش میزان اضطراب و تشویش، به شنیدن صدای خدا محتاج هستیم. در عهدجدید می‌بینیم که عیسای مسیح دائم به این کار مشغول بود. به عنوان نمونه در انجیل لوقا ۱۵:۵و۱۶ می‌گوید: «با این همه، خبر کارهای او هر چه بیشتر پخش می‌شد، چندان که جماعت‌های بسیار گرد می‌آمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماری‌های خود شفا یابند. اما عیسی اغلب به جاهای دور افتاده می‌رفت و دعا می‌کرد.»

عیسای مسیح، شخصی که به معنای حقیقی بار تمامی جهان را بر دوش خود داشت، به وضوح این عادت و رفتار (صرف وقت‌هایی در تنهایی با خدا) را تعلیم و گسترش داد.
در حالی که فشارها بر عیسای مسیح به طور روزافزون افزایش می‌یافتند، او اغلب برای تازه کردن ذهنِ خود، خلوت کردن با خدا و تجدید قوا به مکانی آرام و دور از هر گونه هیاهو می‌رفت.

همکار عزیز و محترم، مطالب عنوان شدۀ فوق بیانگر دلایلی هستند که ما را مجاب می‌کنند تا اوقات خاص و تعیین شده را هر روز در زندگی خود در سکوت، خلوت و آرامش با خدا صرف کنیم.

اگر در تمام مدت روز، پیوسته در همهمه و شلوغی‌ها باشی، مثلاً در طول روز دائم تلویزیون و یا رادیو روشن باشند و یا مدام با هِدفونی در گوش خود در حال شنیدن مطالبی باشی، منابع روحانی و یا عاطفی مورد نیازی را که برای کنترل میزان اضطراب روزانۀ خود به آنها احتیاج مبرم داری، در دسترس نخواهی داشت.
به جای اینها (تلویزیون، رادیو و…)، روز خود را با اخبار مفید، دلگرم‌کننده و کارآمد شروع کن و از پر کردن افکار خود با مطالب بیهوده پرهیز کن.
با خدا وقت بگذران، کتاب مقدس خود را باز کن و به خواست و ارادۀ خدا که به وسیلۀ کلامش با تو در میان می‌گذارد توجه کن که برای آن روز تو چه چیزی در نظر دارد،
اگر می‌خواهی میزان نگرانی‌های خود را در زندگی کمتر کنی، عادت “گذران وقت در خلوت و سکوت با خدا” را در جماعت کلیسای خود پرورش بده و تشویق کن.
هر روز بدون در نظر گرفتن هر فوریتی که کلیسا با آن روبرو است، ابتدا وقتی را در خلوت و سکوت با خدا سپری کن.

۶- مشارکت

آیا توجه کرده‌ای که عیسی گروه کوچکی داشت؟
با توجه به روایات اناجیل می‌توان دید که عیسی تقریباً تمام کارهایش را در مشارکت با گروهی کوچک از افرادی انجام می‌داد که از آنها دعوت کرده بود تا نزدیکترین شاگردانش باشند.
اگر می‌خواهی میزان فشار عصبی و دلهره را در زندگی خود کاهش دهی، حتماَ عضو یک گروه کوچک باش. به عنوان یک کشیش یا رهبر مسیحی، بیش از هر کس دیگری به بودن در گروه کوچک احتیاج مبرم داری.
دعوت تو هرگز این نیست که بار تمام فشارهای مجموعۀ کلیسایی‌ات را به تنهایی به دوش بکشی بلکه خدا دوست دارد که این خدمت را با دیگران سهیم شوی.
مطمئناً این نظریه را شنیده‌ای که می‌گوید:
«اگر باید کاری را به درستی انجام دهی، آن را خودت به تنهایی انجام بده.»
این نظریه در واقع باعث فشار عصبی و تنش بیشتری در تو می‌شود و به هیچ عنوان آن را دفع نمی‌کند!
عیسای خداوند هرگز به این شکل کار نکرد.
عیسی پیش از هر اقدامی، برای شروع خدمت خود، گروه کوچکی را شکل داد.
عیسی به خوبی بر این امر واقف بود که خواست خدا برای همۀ ما، زندگی و خدمت در یک مجموعه می‌باشد و بر اساس همین حقیقت توانست خواست و ارادۀ خدا را در زندگی خود پیاده کند.
عیسی در تمام طول شبی که بیشترین اضطراب را در همۀ روزهای زندگی‌اش تجربه می‌کرد، به این گروه کوچک روی آورد و آن شب پرمخاطره را در میان آنها به سر برد!
عیسی وقتی فهمید قرار است روز بعد مصلوب شود، شب پیش از آن، در باغ جتسیمانی تنها نبود بلکه از قبل به همراه گروه کوچک خود به آنجا رفته بود.
در متی ۳۸:۲۶ می‌خوانیم که: «عیسی بدیشان گفت: “از فرط اندوه، به حال مرگ افتاده‌ام. در اینجا بمانید و با من بیدار باشید.”»

عیسی در آن لحظات بحرانی به مشورت، پند و اندرز و یا دلداری گروه کوچک خود احتیاج نداشت، بلکه تمام نیاز او، احساس بودن آنها در کنارش بود.
اگر عیسی به حضور گروه کوچکش در کنار خود احتیاج داشت، تصور کن که چقدر بیشتر ما نیز از بودنِ یک گروه کوچک در کنارمان تقویت می‌شویم.

 7- استراحت

وقتی به عیسای مسیح فکر می‌کنیم اغلب به معجزات و تعالیم او به هزاران نفر یا به مرگ و رستاخیز او از مردگان برای گناهان ما و یا راجع به اولین روز رستاخیزش می‌اندیشیم.
اما اغلب به اوقاتی که او به استراحت وقت می‌داد و تجدیدقوا می‌کرد، توجهی نداریم!
چقدر بد است که هرگز به چنین مطلب مهمی دقّت نکرده‌ایم چون این موضوع یکی از دلایلی است که عیسای مسیح علی‌رغم تمام مسئولیت‌هایی که در زندگی داشت، می‌توانست در آرامش و بدون احساس هرگونه اضطراب و ناآرامی به زندگی زمینی خود ادامه دهد.
هفتمین و آخرین اصل، قاعدۀ استراحت است.
کشیش و همکار عزیز، مطمئنم کارهای مهم زیادی در طول روز داری اما این را به خاطر داشته باش که مسئولیت‌های تو مهم‌تر و حیاتی‌تر از مأموریتی که عیسای مسیح بر عهده داشت، نیستند. اگر او اوقاتی را صرف استراحت و رفتن به میهمانی‌ها و تفریح اختصاص می‌داد، تو هم به چنین وقت‌هایی نیاز داری.
کتاب مقدس در مرقس ۳۱:۶ چنین روایت می‌کند:
«انبوه مردم در رفت و آمد بودند، طوری که عیسی مسیح و شاگردانش حتی مجالی برای غذا خوردن نداشتند. عیسی به آنها گفت: “به مکانی آرام و دور افتاده می‌رویم تا در آنجا کمی استراحت کنیم.”»

در مرقس فصل ۶  عیسی و شاگردانش آنقدر مشغول بودند که هیچ وقتی برای غذا خوردن هم پیدا نمی‌کردند. با این وجود عیسی نگاهی به گروه کوچکش انداخت و فرمود: “دوستان عزیزم خوب است امروز ساعتی برای تفریح و استراحت داشته باشیم. پس بیایید با هم به یک جای دِنج و آرام برویم.”
اگر عیسی با آن همه مسئولیت می‌تواند زمانی را برای استراحت و آرام گرفتن خود و شاگردانش اختصاص دهد،پس ما نیز حتماً به چنین لحظاتی نیاز داریم.
واقعیت  این است که خدا به ما تعلیم داده که داشتن وقت استراحت اهمیت زیادی دارد و درست به همین علت یکی از فرامین او در ده فرمان موسی همین است.
در کنار فرمان‌های مبنی بر قتل مکن، زنا مکن و دزدی مکن، خدا این را هم به ما فرموده که هفتمین روز هفته را برای عبادت و استراحت بگذرانیم!
اگر تا حدّی مشغول هستی که نمی‌توانی حتّی یک روز خود را به استراحت بسپاری، به تو رُک و پوست‌کنده بگویم که زندگی خود را خیلی شلوغ  و پر از اضطراب کرده‌ای! بنابرین سعی کن از این‌گونه مشغولیت‌ها کناره‌گیری کنی و اوقاتی را برای استراحت و لذت بردن از زندگی صرف کنی.

نوشتۀ: کشیش ریک وارن

ترجمۀ: راز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO