مدافع برجسته مسیحی: آنسِلم
وی در روزهای مدرن ایتالیا بدنیا آمد(1033-1109 بعد از میلاد). او توسط پدری تربیت شد که با خواهشهای پسرش برای یک زندگی وقف شده در راه دانش و فضیلت مقاومت مینمود. هرچند رویا و محبت خدا از طریق مادرش به وی تزریق میگردید. آنسلم از طریق تعهد راسخ خویش نه تنها به یک محقق مسیحی تبدیل شد، بلکه در نهایت معلمی مشهور و اسقف اعظم کانتربری گردید. آنسلم مثل همتایان پیش از خود همچون دانشمند و مقام کلیسایی آگوستین، در پی درک عمیقتر از ایمانی بود که به آن قبلا" باور داشت. آنسلم به عنوان نمونه در اینکه چرا خدا انسان شد، دیدگاهی را مطرح نمود که به نظریهای پایهای برای مبحث کفاره تبدیل شد: خدا به تنهایی قادر است مطالبات بیکران از خشم عادلانه خویش را اقناع نماید- و او از روی رأفت خویش و از طریق عمل خدا-انسان یعنی عیسی مسیح بدان جامه عمل پوشانید.
آنسلم در نوشته خود که پروسلوگیون نام دارد، در روح دعا یکی از جنجالیترین و جذابترین مباحث را که در خصوص وجود خداست و به برهان وجودی مصطلح است (برهان وجود) ارائه مینماید. وقتی که احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست (مزامیر 14 : 1)، درک او از لفظ خدا ظاهر میگردد، یعنی " هیچ چیزی بیشتر از آن را نمیتوان در تصور گنجاند". و هرچه را بتوان تصور نمود که وجود نداشته باشد، خدا نیست. بنابراین نمیتوان تصور کرد که خدا وجود نداشته باشد. به لفظ دیگر، خدا اینگونه نمیبود از اینکه هیچ چیزی بزرگتر از او را نمیتوان تصور نمود اگر او تنها در ذهن یک شخص وجود داشت، زیرا در اصل موجود بودن بزرگتر است از وجود صرف در فکر و اندیشه. ازاینرو خدا باید وجود داشته باشد. آنسلم در پاسخ به اتهاماتی در خصوص نادرستی استدلالها مباحثات را به تفصیل بیشتر شرح داد که از نیستی است که ضرورت وجود خدا مشخص میگردد، که هست، وجودی که بیعلت و قائم به ذات بودنش حکایت از وجود هر چیز مشروط دیگر دارد.
نویسنده: تِد کبال
ترجمه: کورش پرتوی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |