فهرست و معانی اسامی کتاب مقدس: اسحق، اسخریوطی، اسرائیل و اسرحدون
اِسحَق (خندان) پیدایش 17: 19 Isaac
او تقریباً به سال 2061 ق.م. یعنی زمانی که ابراهیم صد ساله و سارا نود ساله بود به دنیا آمد (پیدایش 21: 5). وقتی هشت روزه بود ختنه شد و به افتخار ختنۀ وی ابراهیم جشنی برپا کرد. خنده و استهزای اسماعیل که مقام خود را با ورود اسحق از دست داده بود باعث خشم سارا گردید. او از ابراهیم درخواست کرد تا هاجر و پسرش را از خانه بیرون کند (پیدایش 21: 9 و 10). زمانی که خدا از ابراهیم خواست تا اسحق را به صورت قربانی تقدیم نماید (پیدایش 22) او احتمالاً شانزده ساله بود. یوسفوس معتقد است که او در آن زمان بیست و پنج ساله بوده است. آن طور که از روایت پیداست اسحق از ماجرا هیچ اطلاعی نداشت ولی هیچ مخالفتی نیز با اطاعت ابراهیم از خدا و فرمان او نکرد (پیدایش 22: 7، 8).
ازدواج او با رفقه بعد از مرگ مادرش و در سن تقریباً سی و هفت سالگی اتفاق افتاد. خادم ابراهیم برای یافتن زوجه ای مناسب به ارام نهرین رفت و با هدایت الهی رفقه را به این منظور انتخاب کرد (2021 ق.م.).
اسحق و اسماعیل پدرشان را بعد از مرگش در غار مکفلیه دفن کردند (پیدایش 25: 5-11). اسحق در آن زمان در بئرلحی رئی ساکن بود.
بعد از حدود بیست سال از ازدواج با رفقه خدا به دعای آنان جواب داده و یعقوب و عیسو را به آنان بخشید (پیدایش 25: 12). اسحق شخصیت عیسو را بر یعقوب ترجیح می داد، بر عکس رفقه یعقوب را بیشتر محبت می کرد.
قحطی در سرزمین باعث شد که اسحق به دنبال غذا به سرزمین های دیگر رو آورد. در سرزمین جرار خداوند بر او ظاهر شده و با یادآوری وعدۀ خود به ابراهیم او را از رفتن به سرزمین مصر منع کرد (پیدایش 26: 2-4). اسحق به هدایت الهی اطمینان نداشت. ترس او باعث شد که راه های غلط را اختیار نماید. در جرار رفقه را خواهر خود معرفی کرد ولی ابیملک حقیقت را یافته و او را را به دلیل دروغش توبیخ کرد (پیدایش 26: 6-9).
او در فلسطین ترقی کرد و دارای ثروت بسیار گردید. همین امر موجب حسادت فلسطینی ها شده تا چاه هایی را که اسحق حفر می کرد، از خاک پر کنند. وی بعد از حفر چاهی به نام رحوبوت به بئرشبع آمد و خداوند مجدداً به وی ظاهر شده و وعدۀ برکت الهی خود را دوباره به وی یادآوری کرد (پیدایش 26: 12-22). زمانی که عیسو چهل ساله و اسحق صد ساله بود او با یهودیه و بسمه دختر ایلون حتی ازدواج کرد. این امر باعث ناراحتی اسحق و رفقه گردید (پیدایش 26: 34-35).
آخرین اتفاق مهم در زندگی اسحق برکت دادن عیسو و یعقوب بود. عیسو مقام نخست زادگی خود را با یک کاسۀ آش تعویض کرد. رفقه نیز با زیرکی خاص در برکت یافتن یعقوب، عمل کرد. وقتی عیسو غایب بود، رفقه خورشتی تهیه کرد و یعقوب نیز وانمود کرد که عیسو است. بدین ترتیب او برکت را از اسحق یافت. عیسو از این عمل یعقوب بسیار خشمگین گردید. اسحق یعقوب را برای یافتن همسری به فدان ارام بین النهرین فرستاد (پیدایش 27: 41-28: 6).
اسحق در سن 180 سالگی در گذشت و عیسو و یعقوب او را دفن کردند (پیدایش 35: 27-29) (1881 ق.م.).
اِسخَریوُطِی متی 10: 4 Iscariot
پسوند نام یهودا که او را از اسامی مشابه با آن متفاوت می سازد.
اِسرائیل (کسی که بر خداوند پیروز گشت) پیدایش 22: 28 Israel
نامی که فرشتۀ خداوند در فنیئیل به یعقوب داد (پیدایش 32: 28).
در بعضی موارد کلمۀ اسرائیل در اشاره به «دوازده قبیلۀ اسرائیل» (یوشع 3: 17؛ 7: 25؛ داوران 8: 27؛ ارمیا 3: 21)، «خاندان اسرائیل» (خروج 16: 31؛ 40: 38) و یا «سرزمین اسرائیل» (1سموئیل 13: 19؛ 2پادشاهان 6: 23) استفاده شده است. در قسمتهایی از کلام خدا منظور از بنی اسرائیل «قومی واحد» است (خروج 4: 22؛ اعداد 20: 14؛ اشعیا 41: 8؛ 42: 24؛ 43: 1؛ 15: 44). گاهی منظور از اسرائیل «ایماندار و دیندار» است (مزمور 73: 1؛ اشعیا 45: 17؛ یوحنا 1: 47؛ رومیان 9: 6؛ 11: 26؛ غلاطیان 6: 16).
منظور از اسرائیل در کتاب اشعیا (49: 3) بدون شک مسیح است. از زمان ترک مصر تا زمان مرگ شاؤل، منظور از بنی اسرائیل دوازده قبیله است. ولی بعد از تجزیۀ حکومت، ده قبیله شمالی این نام را برای کشور خود انتخاب کردند (2سموئیل 2: 9، 10، 17، 28؛ 3: 10، 17؛ 10: 4-43؛ 1پادشاهان 12: 1). پادشاه ده قبیله نیز پادشاه اسرائیل خوانده می شد. پادشاهی که بر یهودا و بنیامین حکومت می کرد، پادشاه یهودا خوانده می گردید (هوشع 4: 15؛ 5: 3، 5؛ 6: 7-10؛ 8: 2، 3، 6، 8؛ 9: 1، 7؛ عاموس 1: 1؛ 2: 6؛ 3: 14؛ میکاه 1: 5؛ اشعیا 5: 7). منظور از «دو خاندان اسرائیل» در کتاب اشعیا (8: 15) دو پادشاهی شمالی و جنوبی است.
بعد از بازگشت از اسارت، یهودا نام اسرائیل را برای کشور خود انتخاب کرد.
اَسَرحَدّون (مظفر) عزرا 4: 2 Esarhaddon
جانشین سنحاریب که بین سالهای 680 تا 669 ق.م. سلطنت کرد. سنحاریب در سال 681 ق.م. به وسیلۀ دو پسرش کشته شد و پسر دیگرش اسرحدون جانشین وی شد. مهمترین کاری که او در زمان سلطنش انجام داد این بود که بابل را که پدرش سنحاریب تخریب کرده بود دوباره بازسازی کرد.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |