کتاب مقدس

فهرست و معانی اسامی کتاب مقدس: آطیر، آموص، آمون و ابراهیم

رای بدهید

آطیر     عزرا2: 16         Ater

از رؤسای قبایلی که بعد از پایان اسارت به اسرائیل بازگشت کردند (عزرا 2: 16؛ نحمیا 7: 45).

آموص (قوی)        2پادشاهان 19: 2          Amoz

پدر اشعیای نبی بوده است (اشعیا 1: 1) (738 ق.م.).

آمون (صانع)         1پادشاهان 22: 26             Amon

1) فرمانروای شهر سامره در زمان اخآب که مسئول بود میکایا را تا زمان بازگشت پادشاه از جنگ راموت جلعاد دربند نگاه دارد (1پادشاهان 22: 26؛ 2تواریخ 18: 25) (850 ق.م.).

2) پانزدهمین پادشاه یهودا که در سن بیست و دو سالگی جانشین پدرش منسی گردید (642 ق.م.). او دو سال سلطنت کرد و به بت پرستی پدرش ادامه داد. خادمانش بر علیه وی شورش کرده و او را کشتند (2پادشاهان 21: 18-26؛ 2تواریخ 33: 20-25؛ ارمیا 1: 2؛ 25: 3؛ صفنیا 1: 1).

3) رئیس یکی از خاندان نتینیم که بعد از اسارت همراه با زربابل به اورشلیم بازگشتند (نحمیا 7: 59) (536 ق.م.).

4) نام بتی در مصر که فقط در تبس (Thebes) پرستش می شد. نوآمون پایتخت مصر شمالی بوده است (ارمیا 46: 25؛ ناحوم 3: 8).

ابراهیم (پدر عالی)       پیدایش 11: 26                Abraham

وی تا باب 17: آیۀ 5، سفر پیدایش و همچنین در کتاب 1تواریخ (1: 27) و کتاب نحمیا (9: 6) ابرام به معنی «پدر عالی» نامیده شده است. نام ابرام یا Abu-ramu در منابع بسیار قدیمی بابل وجود داشته و در آن زمان نام رایجی بوده است.

خانواده ابراهیم: او از اهالی کلده و از نسل سام، پسر نوح است. پدر او تارح بوده و در سال (2161 ق.م.) متولد گردیده است.

تاریخچۀ زندگی: از زمان دعوت وی توسط خدا تا زمان مرگش دوران زندگی وی به چهار دوره تقسیم می گردد و آغاز هر کدام از این دوران همراه با مکاشفه ای الهی بوده است:

1) دوران اولیه (11: 27-14: 24):

الف- حرکت به سوی حران.

وقتی ابرام هفتاد ساله بود با پدر، برادر زاده اش لوط و همسرش سارا به سوی حران حرکت کرد (پیدایش 11: 27-31). به علت حرکت ابرام در کتاب اعمال رسولان (7: 2 و 3) اشاره شده است:

“خدای ذوالجلال بر پدر ما ابرام ظاهر شد وقتی که در جزیره بود قبل از توقفش در حران و بدو گفت از وطن خود و خویشانت بیرون شده به زمینی که تو را نشان دهم برو”.

ب- ترک حران

در زمان مرگ پدر ابرام، تارح، خدا بار دیگر با وی سخن گفت:

“از وطن خود و خویشانت بیرون شده و به زمینی که تو را نشان دهم برو”. (پیدایش 12: 1-3).

او به دنبال فرمان خدا همراه با برادرش ناحور و برادرزاده اش لوط به سوی سرزمینی که نمی دانست، حرکت کرد (عبرانیان 11: 8).

پ- رسیدن به کنعان.

اولین توقف وی در کنعان در سرزمین موره است. در این منطقه خدا بر ابرام ظاهر شد و به او وعده داد که سرزمین کنعان را به ذریت وی خواهد بخشید. ابراهیم در آنجا مذبحی برای خدا بنا می نماید و به نظر می رسد حسادت کنعانیان باعث حرکت وی به سوی منطقه ای مابین بیت لحم و عای گردید. او در آنجا نیز مذبحی به جهت خدا بنا کرد.

ت- توقف در مصر.

در ادامۀ حرکتش به سمت جنوب بعد از وقوع قحطی به سمت مصر می رود. ترس و واهمۀ وی به دلیل زیبایی سارا باعث می گردد که وی را خواهر خود معرفی کند. ابرام به خاطر سارا مورد لطف فرعون قرار می گیرد (پیدایش 12: 15) ولی خدا فرعون و اهل خانۀ وی را به دلیل سارا به امراض مبتلا می سازد. سرانجام بعد از فاش شدن حقیقت، ابرام از جانب فرعون مورد ملامت قرار می گیرد (پیدایش 12: 18-19).

ث- بازگشت به کنعان.

در اردوگاهی مابین بیت ئیل و عای بار دیگر یهوه را پرستش می نماید (پیدایش 13: 3-4). افزایش ثروت لوط برادر زاده اش، باعث جدایی آنان می گردد. چراگاه های موجود در منطقه، کفاف گله های ابرام و لوط را نمی داد و همین امر باعث بروز اختلافاتی مابین خدمۀ ابرام و لوط گردید. ابرام به لوط این فرصت را داد که منطقۀ مورد نظرش را انتخاب کند. ابرام در ممری، منطقه ای واقع در نزدیکی حبرون ساکن شده و در آنجا مذبحی به جهت یهوه بنا می نماید (پیدایش 13).

ج- نجات لوط.

در سال سیزدهم سکونت آنان ملک شنعار، ملک الاسار، ملک امتها همراه با کدرلاعمر، ملک عیلام بر علیه پنج ملک دیگر منجلمه ملک سدوم و عموره متحد شدند. سدوم و عموره سقوط کرده و لوط و املاکش به اسارت برده شدند (پیدایش 14: 1-2). ابرام تا نزدیکی دمشق آنان را تعقیب کرده و لوط و املاکش را در سال 2008 ق.م. رهایی می بخشد.

چ- ملاقات با ملکیصدق.

بعد از مراجعت از جنگ با کدرلاعمر و متحدانش، با ملکیصدق در وادی شاوه ملاقات می نماید. او «کاهن خدای تعالی» بوده است. ملکیصدق ابرام را برکت می دهد و ابرام نیز ده یک مایملکش را به وی می پردازد.

2) دوران دوم (پیدایش 15 الی 16):

الف- وعدۀ فرزند.

خداوند به ابرام ظاهر شده و به او چنین وعده داد:

“کسی که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود” (پیدایش 15: 4).

ب- تولد اسماعیل.

ده سال از ساکن شدن در ابرام در کنعان می گذشت و او هنوز صاحب فرزندی نبود. سارا در این زمان هفتاد و پنج ساله بود. او ابرام را تشویق به ازدواج با هاجر، کنیز مصری خویش می کند و اسماعیل از هاجر به دنیا آمد (پیدایش 16).

3) دوران سوم (پیدایش 17 الی 21):

الف- تغییر نام ابرام.

سیزده سال بعد از تولد اسماعیل خدا بار دیگر هنگامی که ابراهیم نود و نه ساله بود بر وی ظاهر شد و نام ابرام را به ابراهیم تبدیل کرد و در همان زمان فرمان ختنه را به وی آشکار نمود.

ب- مراسم ختنه.

اسماعیل، ابراهیم و تمامی خدمۀ وی ختنه شدند (پیدایش 17).

پ- ملاقات با فرشتگان.

او خدا را در ممری ملاقات می کند. بی تردید این سه شخص، «فرشتگان یهوه» بوده اند.

ت- خرابی سدوم.

خدا داوری بر سدوم و عموره را در سال 2006 ق.م. بر ابراهیم مکاشفه کرد و با وجود شفاعت ابراهیم باز هم این دو شهر مورد داوری خدا قرار گرفتند (پیدایش 18-19).

ث- سارا و ابیملک.

بعد از آن ابراهیم به طرف جنوب حرکت کرده و بین قادش و شور ساکن شد. ابیملک پادشاه جرار، سارا را به همسری خود می گیرد. ابراهیم از ابیملک پنهان کرده بود که سارا همسر وی است. خدا حقیقت را بر ابیملک آشکار کرد و صبح روز بعد از آن، وی سارا را به ابراهیم باز می گرداند (پیدایش 20). نازایی خاندان ابیملک به دنبال بازگردانیدن سارا با دعای ابراهیم شفا یافت.

ج- تولد اسحاق.

خدا بر طبق وعدۀ خود از ابراهیم تفقد کرده و او در پیری صاحب پسری می گردد، یعنی فرزند وعده، و او را اسحاق می نامد (پیدایش 21). به دنبال تولد اسحاق و به دلیل خندیدن اسماعیل، ساره از ابراهیم می خواهد که هاجر و فرزندش را بیرون کند و اگر چه این عمل برای ابراهیم سخت بود ولی خدا به ابراهیم گفت: «دربارۀ پسر خود و کنیزت، به نظرت سخت نیاید، بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است، سخن او را بشنو، زیرا که ذریت تو از اسحاق خوانده خواهد شد و از پسر کنیز نیز امتی به وجود آورم، زیرا که از نسل توست».

4) دوران چهارم (22 الی 25: 11):

الف- امتحان بزرگ ابراهیم (پیدایش 22-25: 11).

در سال 2036 ق.م. زمانی که اسحاق بنا به روایت یوسفوس (Josephus) بیست و پنج ساله بود، خدا اطاعت و ایمان ابراهیم را در بوتۀ آزمایش قرار داد. خدا به ابراهیم فرمان داد تا به کوه موریا (احتمالاً جایی است که بعدها هیکل بر آن بنا شد) رفته و اسحاق را به عنوان قربانی سوختنی اهدا نماید. ابراهیم از فرمان خدا اطاعت می کند (عبرانیان 11: 19) و با خدمۀ خود و اسحاق به سوی مکان مورد نظر حرکت کرده و پس از سه روز به آنجا رسید. وی در آنجا مذبحی ساخته اسحاق را بر آن قرار داد. ولی خدا قوچی را برای قربانی به جای اسحاق فراهم کرد. ابراهیم آن مکان را «یهوه یری» به معنی «خدای مهیا کننده» نامید. بعد از آن به سوی بئرشبع حرکت کرده و در آنجا ساکن شد (پیدایش 22: 1-9).

ب- مرگ سارا (127 سالگی).

سارا در سن صد و بیست و هفت سالگی در نزدیکی حبرون درگذشت. ابراهیم وی را در غاری به نام مکفیله که از عفرونِ حِتّی، خریداری نموده بود، دفن کرد (پیدایش 23).

پ- ازدواج اسحاق.

ابراهیم خادم خود را به جهت یافتن همسر مناسبی برای اسحاق به سوی حران فرستاد. ناحور در حران زندگی می کرد. خادم ابراهیم با هدایت خدا رفقه را به همسری اسحاق برگزید (پیدایش 24). بعد از آن ابراهیم نیز همسر دیگری برای خود برگزید و او نیز صاحب فرزندانی شد.

ت- مرگ ابراهیم.

ابراهیم در سن یکصد و هفتاد و پنج سالگی در گذشت و به وسیلۀ اسحاق و اسماعیل در غار مکفیله دفن گردید (پیدایش 25).

شهر حران که در شمال ارام نهرین قرار دارد امروزه نیز به فاصلۀ 60 میلی از تل حلف (Tell Halaf) قرار داشته و در قرن 19 و 18 قبل از میلادی شهری حاصل خیز و یکی از راه های مهم تجاری محسوب می گردیده است. این شهر مرکز پرستش سین (Sin)، خدای ماه، بوده و علت ترک حران از جانب تارح ممکن است به دلیل بت پرستی و یا به دلایل تجاری بوده باشد. در طومارهای ماری (Mari) که به سال 1935 میلادی یافت شد به شهر ناحور مرکز سکونت ناحور و رفقه اشاره شده است.

برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO