کتاب اصول عیسی در روابط

فصل چهاردهم اصول عیسی در روابط: پذیرش، گذشت و فداکاری را انتخاب کن

رای بدهید

فصل چهاردهم اصول عیسی در روابط: پذیرش، گذشت و فداکاری را انتخاب کن

پذیرش را انتخاب کن

به منظور عشق ورزیدن مانند عیسی، مهم است که پذیرش را انتخاب کنیم. پولس رسول به ما توصیه می کند: «یکدیگر را بپذیرید چنان که مسیح نیز ما را پذیرفت برای جلال خدا» (رومیان 15: 7). همان گونه که عیسی ما را می پذیرد ما نیز یکدیگر را می پذیریم. چرا این مسئله تا این حد  اهمیت دارد؟ چون همۀ روابط ما بر پایۀ پذیرفتن یکدیگر استوار است اگرچه این طور فکر می کنیم که آن ها بر اساس شباهت هایمان به یکدیگر می باشند. «رابطۀ ما با هم بهتر می شد اگر کمی شبیه من بودی.» اتحاد و یگانگی در شبیه هم بودن نیست. اغلب قوی ترین روابط بین افرادی پیش می آید که تفاوت های زیادی با هم دارند! یعنی آنانی که تفاوت هایشان را پذیرفته اند و از دیگران توقع ندارند که شبیه آن ها باشند. تا زمانی که تفاوت های دیگران را نپذیری، محکوم هستی تمام عمر خود را با کسانی که شبیه تو هستند صرف کنی! چنین تفکری هولناک است! بدون داشتن اشخاصی که با تو متفاوت هستند، هرگز رشد حقیقی را تجربه نمی کنی.

یکی از مهم ترین درس هایی که باید یاد بگیریم، تفاوت میان پذیرش و بخشش است. در ما و دیگران تفاوت های زیادی هست که هیچ ربطی به بخشش ندارند بلکه این تفاوت ها برای پذیرش خلق شده اند.

وقتی کسی دیدگاهی دارد که با دیدگاه من فرق دارد، من باید او را بپذیرم و نه این که او را ببخشم. وقتی شخصیت یک نفر باعث می شود که او در شرایط خاصی  برخورد متفاوتی از من داشته باشد، آن چه من به آن احتیاج دارم، بخشیدن او نیست بلکه پذیرفتن اوست. من بارها شاهد این بوده ام که وقتی با یکدیگر غمی را تجربه می کنیم، مسئلۀ پذیرش، اهمیت بسزایی می یابد. همۀ ما به شکلی متفاوت از یکدیگر و بسیار شخصی، غم خود را ابراز می کنیم. شاید یک نفر کاملاً سکوت کند و در حالت  تعمق قرار  گیرد، در حالی که شخص دیگری دائم  در حال صحبت کردن باشد. یک نفر غم خود را سریع و راحت رها می کند، در حالی که برای دیگری رها کردن این فقدان ماه ها طول می کشد.

وقتی کسی را از دست داده ای و برایش ماتم می گیری، وسوسه می شوی که توقع داشته باشی اطرافیان تو نیز مثل تو به ماتم خود ادامه دهند. به منظور عشق ورزیدن مانند مسیح باید انتخاب کنیم که تفاوت هایمان را بپذیریم.

گذشت و فداکاری را انتخاب کن

برای اینکه محبتی مسیحایی داشته باشیم بایستی گذشت و فداکاری را انتخاب کنیم. این چهارمین نشانۀ عشق ورزیدن است- مشارکت، بخشش، پذیرش و اکنون به گذشت و فداکاری می پردازیم.

یوحنای رسول چنین اعلام می کند: «ما  محبت واقعی را از مسیح آموخته ایم، زیرا او جان خود را در راه ما فدا کرد، تا ما نیز حاضر باشیم جان  خود را در راه برادران  خود فدا کنیم.» (اول یوحنا 3: 16)

عشق حقیقی خود را فدا می کند. بزرگ ترین فداکاری ها باید هر روزه صورت پذیرد و نه یک بار در تمام  عمر. گذشت یعنی کار خود را رها می کنی و در پی خیریت دیگران هستی. شاید هیچ کس از آن خبر نداشته باشد اما تو به خوبی می دانی که این را به خاطر عشقی که مسیح به تو داشته انجام می دهی.

این فداکاری های روزانه به چه شکلی است؟ تا کنون در بارۀ این که چگونه با کشمکش ها و وسوسه ها در روابط خود باید از  عیسی نمونه بگیریم، صحبت کردیم. آیا واقعاً برای تقویت روابط خود، باید در انتظار رنج و زحمات باشی؟ البته که نه. قدم های مثبتی وجود دارند که می توانی هر روزه برداری تا روش عشق ورزیدن به دیگران را در خود عوض کنی.

چنین تصور کن: به جای اینکه منتظر باشی که کی وقت جراحی تو می رسد، می توانی تمرینات ورزشی خاصی را بکنی که قلب رابطه هایت به سلامت خود ادامه دهد. بر اساس تعریف محبت در اول قرنتیان فصل 13 در زیر به 5 موضوع مهم برای تمرینات کاربردی اشاره کرده ام که هر روز برای سلامت قلب با آن مشغول شوی. خیلی از چیزهایی که در زیر مشاهده می کنی، جدید نیستند. هدف من دادن اطلاعات تازه نیست. آن چه ما در جستجوی آن هستیم، طرز رفتار ما در خانواده ها، کلیساها، محل کار و مدرسه ها است.

1- صبور باش: «کسی که محبت دارد، صبور است» (اول قرنتیان 13: 4)

برای داشتن صبر اغلب به هنر سخت انتظار کشیدن احتیاج داریم. ما هزاران فرصت در اختیار داریم تا صبر خود را امتحان کنیم. در زیر به چند نمونه برای برداشتن قدم های آهسته در طرز فکرتان اشاره می کنم:

  • وقتی پیش از همسر و فرزندانت آماده هستی، سوار ماشین نمی شوی و دائم دور میدانِ نزدیک خانه ات نمی چرخی و بوق نمی زنی! کسی که محبت دارد، صبور است.
  • وقتی فرزندانت درگیر پروژه ای در درس هایشان هستند، وارد اتاقشان نمی شوی و به آن ها نمی گویی: «بگذار برات حلش کنم!» با این که با تمام سلول های وجودت می خواهی سریع تر تموم بشه. تو فقط به آن ها کمک می کنی که خودشان آن مسئله را حل کنند. کسی که محبت دارد، صبور است.
  • وقتی افراد دیگر در حال صحبت کردن هستند، وسط حرف های آن ها نمی پَری تا جمله شان را تکمیل کنی. من اعتراف می کنم که اغلب در نشان دادن صبر خود در این مسئله شکست می خورم. تو به خوبی می دانی که آن ها چی می خوان بگن و می خوای بجاشون بگی، پس باقی صحبت رو به دست می گیری. اما شاید، واقعاً شاید آن ها دوست دارند خودشان بتوانند صحبتشان را تمام کنند و یا بدتر این که شاید آن ها چیز دیگری فکر می کردند و حدس تو اشتباهه. کسی که محبت دارد صبور است.

هیچ نمونۀ بهتری از بردباری و صبر صادقانه در هیچ جا به غیر از محبت خدا نسبت به ما نخواهیم یافت. فکرش را بکنید: خدا به همۀ دعاهای ما گوش می دهد، هر قدر هم که دست از آن ها بکشیم و تازه پیش از آن که ما چیزی بگوییم او می داند که خواستۀ ما چیست. خدا به هر کلمۀ دعاهای ما گوش می دهد. این وعده از کتاب مقدس است: «از این رو، خاطر جمع هستیم که هرگاه از خدا چیزی مطابق خواست او بطلبیم، دعای ما را خواهد شنید» (اول یوحنا 5: 14).

2- کسی که محبت دارد، مهربان است (اول قرنتیان 13: 4)

یکی از مفاهیم قوی در یک رابطه، واژۀ مهربانی است. شاید ناچیز به نظر بیاید، اما این کلمه ای است که می تواند کمک کند که عمیق ترین زخم ها شفا یابند و ضعیف ترین رابطه ها جان بگیرند. مهربانی با انجام دادن کارهای کوچک ابراز می شود و این را هرگز فراموش نکنیم که کارهای کوچک منجر به روابط عالی می شود. مهربانی یعنی از نیاز کسی باخبر می شویم و به روشی عملی، آن نیاز را برآورده می کنیم. مهربانی یعنی قول های مهمی که در مراسم ازدواج خود به هم دادیم به روش های عملی مانند شستن ظرف ها، دور ریختن آشغال و جارو کردن اتاق پذیرایی، حتی وقتی نوبت تو نیست! مهربانی یعنی نگاه امیدوارانه و پر از رؤیای خود به نوزاد دوست داشتنی مان در اتاق نوزادان بیمارستان را مبدل به تعویض پوشک و بیدار ماندن تمام شب با کودک بیمارمان کنیم. مهربانی یعنی طرح و نقشه های بزرگ خود برای «تغییر دنیایمان» را به خدمت مردم گرسنه با تهیۀ سوپ برای آن ها و عیادت بیماران در اطاق ساکت یک بیمارستان، تبدیل کنیم. همان طور که شاعر انگلیسی، ویلیام وُردزوُرث نوشته است، این شاید «کارهای کوچک و بی نام و نشان و از یاد رفتۀ مهربانانه و عاشقانۀ بخشی از زندگی یک مرد نیک باشد.»

3- مغرور نباش «کسی که محبت دارد، حسود نیست و به کسی رشک نمی برد؛ مغرور نیست و هیچ گاه خودستایی نمی کند.» (اول قرنتیان 13: 4)

در کنار کلمات حسادت، رشک، غرور و خودستایی، کلمۀ ناامنی را هم اضافه کن. اگر واقعاً در محبت خدا نسبت به خود احساس امنیت می کردی، نیازی به خودستایی و تغذیۀ خودخواهی خود به کمک غرور و تکبر نمی داشتی.

امنیت به بلندای کوه اِوِرِست در رابطه های ما اهمیت دارد. اگر به بهترین رابطه، ذرّه ای ناامنی وارد کنی، فشار عصبی زیادی را در آن می آفرینی. با در نظر گرفتن این حقیقت، از خود این سؤال را بکن: «آیا کاری کرده ام که ذرّه ای ناامنی در رابطه ام اضافه کنم؟» شاید چیزی را مخفی می کنی. مثلاً بعضی احساسات یا حقایق را از همسر خود مخفی می کنی یا شاید در انضباط کودکان خود ثابت قدم نیستی و آن ها به خوبی نمی دانند بعد از این چه باید بشود. شاید برای مدت طولانی با کسی صحبت نکرده ای. پشت همۀ این ها، غرور کمین کرده. یکی از قدم هایی که برای امن کردن رابطه ات می توانی برداری چیست؟ لحظه ای به این فکر کن که  اگر امروز به کسی تلفن کنی و بگویی: «هر چه می خواد بشه؛ من برای همیشه تو را دوست خواهم داشت.»

4- خودخواه نباشید «کسی که محبت دارد، به دیگران بدی نمی کند؛ خودخواه نیست و باعث رنجش کسی نمی شود، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بی جا ندارد؛ عصبی و زودرنج نیست و کینه به دل نمی گیرد.» (اول قرنتیان 13: 5)

آیا برایت سخت است که وقتی خودخواه هستی، به آن اعتراف کنی؟ برای من سخت است. وقتی خودخواه هستم، تمام  توجهم به خودم  هست و برایم  اهمیتی ندارد که خودخواه هستم یا خیر. من فهرست بهتری از نشانه های خودخواهی که در اول قرنتیان 13: 5 ذکر شده سراغ ندارم. همۀ این ها یعنی بدی کردن به دیگران، خودخواه بودن، عصبی و زودرنج بودن، کینه به دل گرفتن نشان دهندۀ قلبی متکبر است.

این نشانه های هشدار دهنده به ما این را می گویند که: «من خود را محور همه چیز قرار داده ام و حتماً باید مسیح را محور تمرکز خود قرار دهم تا بتوانم به دیگران توجه کنم.» من و تو خودخواه هستیم. اما چگونه می خواهیم با آن برخورد کنیم؟ خودخواهی، مشکلی فراگیر است که به راحتی ما را در شکستی مأیوسانه غرق می کند. اما از سوی دیگر تفتیش بیش از حدِ خودخواهی هم می تواند خودخواهانه باشد چون باز هم توجه ما هنوز به خودمان است! تنها راه رهایی از خودخواهی این است که از خودگذشته باشی، یعنی به جای نگرانی برای آینده، مشکلات روزمرۀ خود را حل و فصل کنی.

5- خسته خاطر نشو «کسی که محبت دارد در هر وضعی وفادار می ماند، همیشه اعتماد دارد، هرگز امیدش را از دست نمی دهد و در هر شرایطی تحمل می کند.» (اول قرنتیان 13: 7)

پشت واژۀ پایداری یا استقامت در زبان یونانی، تصویرِ قانع کننده ای وجود دارد، یعنی تصویر سربازانی که وقتی دشمن به آن ها نزدیک می شد، پاهای خود را به یکدیگر گره می زدند. با این کار، وقتی ترس بر آن ها مسلط می شد، راهی برای گریز و تنها گذاشتن همرزم خود در جنگ نداشتند. آن ها در واقع خود را به هم می بستند تا جنگ را با هم به پایان برسانند.

شاید حق با توست که رابطه ای را در سرحد خود به پایان برسانی. لطفاً به حقیقت تشویق کنندۀ کلام خدا در مورد قدرت عشق و محبت گوش بده: «در هر وضعی وفادار می ماند، همیشه اعتماد دارد، هرگز امیدش را از دست نمی دهد و در هر شرایطی تحمل می کند.» پاهای خود را به چه کسی باید گره بزنی؟ این  کلمات را به آن ها بگو: «من در این مشکل با تو همراه هستم. من به تو باور دارم. من با امید زیاد با تو به آینده نگاه می کنم. حتی وقتی که هر استخوانی در بدن من فرار را بر قرار ترجیح دهد و بخواهد پنهان شود، این را فراموش نمی کنم که به هم بسته شده ایم. من با تو می مانم، و با هم به پیروزی می رسیم.

آیا  واقعاً نمی دانی که می توانی خود را چنان عوض کنی که مثل عیسی عشق بورزی؟ کسی که فرمان عیسی را برای ما ثبت کرد که: «یکدیگر را محبت کنید» واقعاً تبدیل به شخص دیگری شد! عیسی به یوحنای رسول همراه برادرش یعقوب در ایام جوانی، لقب «پسران رعد» را داده بود (مرقس 3: 17) آن ها هر دو پر سر و صدا، متعصب، زورگو و مغرور بودند. یوحنا در سال های پایانی زندگی اش، به عنوان «شاگردی که عیسی او را محبت می نمود» معروف شد (یوحنا 13: 23). در رسالۀ مختصر خود در اول یوحنا، او بیشتر از هر رسالۀ دیگری در عهدجدید از کلمۀ محبت استفاده می کند. چه چیزی او را این چنین زیر و رو کرد؟ من چنین باور دارم که واقعه ای که در بالاخانه در شبِ قبل از مصلوب شدن عیسی رخ داد، باعث دگرگونی او شد. وقتی یوحنا از عیسی کلمات «یکدیگر را محبت کنید» را شنید، قلب و زندگی او عوض شد. این کلمات، موضوع صحبت روزانۀ او در بقیۀ اوقات زندگی اش شد و این که او این کلمات را در مطالبش بیشتر از تمام رساله های دیگر عهد جدید، تکرار می کند، گواه خوبی بر این مطلب است.

یوحنا این درس را به خوبی آموخت! وقتی ایمانداران دیگر به خاطر عدم توافق با یکدیگر از هم جدا می شدند، یوحنا مانند عیسی عشق ورزید و آن ها را تشویق به مشارکت و پذیرش نمود. وقتی برادرش یعقوب اولین ایمانداری بود که به خاطر ایمانش شهید می شد، یوحنا مانند عیسی محبت کرد و بخشید. وقتی او در کهن سالی به خاطر ایمانش با تبعید مواجه شد، مانند سرورش عیسی، عشق ورزید و فداکاری نمود. این کلمات عیسی بود که به او قوت قلب می بخشید و تمام مسیر زندگی یوحنا را تغییر می داد. این کلمات هنوز هم قدرت دارد و می تواند زندگی تو را هم عوض کند.

در حالی که این مطلب را به پایان می رسانم، با من این دعا را بکن:

«خداوندا، من نیاز شدید به رشد در روابطم دارم. دعایم این است که از چالشی که این وعده برای من دارد فرار نکنم چون من نیز می توانم مانند تو به دیگران عشق بورزم. در حالی که به چالش درون این کلمات گوش می دهم، انتخاب من این است که به تو روی آورم و از تو قدرت محبت کردن را بخواهم و هنگام این دعایم، کاملاً واقفم که محبت تو نسبت به من چقدر عمیق است. خواهش من این است که عشقی که تو برای من داری، محرکِ مهرورزی من برای دیگران باشد که هرگز به تنهایی نمی توانستم آن را داشته باشم. در نام تو ای عیسی دعا می کنم. آمین.»

نکتۀ قابل تأمل: شاید بزرگ ترین قربانی هایی که محبت می کند فقط یک بار در تمام طول عمر نباشد بلکه هر روزه به آن احتیاج باشد.

آیۀ به یادماندنی: «کسی که محبت دارد در هر وضعی وفادار می ماند، همیشه اعتماد دارد، هرگز امیدش را از دست نمی دهد و در هر شرایطی تحمل می کند.» (اول قرنتیان 13: 7)

از خود بپرس: چه کسی را باید در محبت بپذیرم؟ چطور و به چه کسی می توانم عشق خود را با صبر، مهربانی، فروتنی، از خودگذشتگی و پشتکار ابراز کنم.

درس آینده: برقراری ارتباط کار آسانی نیست!

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO