فصل سیزدهم: الاهیات سیاسی پولس
فصل سیزدهم: الاهیات سیاسی پولس
ابتدا مروری بر آیات فصل ۱۳ رومیان می اندازیم تا نکات مهم را دوباره شناسایی کنیم.
اطاعت از صاحبان قدرت:
۱«هر کس باید تسلیمِ قدرتهای حاکم باشد، زیرا هیچ قدرتی جز از سوی خدا نیست. قدرتهایی که وجود دارند، از جانب خدا مقرر شدهاند. ۲پس آن که بر علیه قدرتی عِصیان کند، در حقیقت علیه آنچه خدا مقرر کرده، عِصیان ورزیده است؛ و آنان که چنین میکنند، مجازات را برای خود میخرند. ۳زیرا راست کِرداران از حکمرانان هراسی ندارند، امّا خلافکاران از آنها میترسند. آیا میخواهی از صاحبِ قدرت هراسی نداشته باشی؟ آنچه را که درست است، انجام بده که تو را تحسین خواهد کرد. ۴زیرا خدمتگزار خداست تا به تو نیکویی کند. امّا اگر مرتکب کار خلاف شوی، بترس، زیرا شمشیر را بیجهت حمل نمیکند. او خدمتگزار خدا و مجری غضب است تا کسی را که مرتکب کار خلاف شده است، کیفر دهد. ۵پس آدمی باید نه تنها برای پرهیز از غضب، بلکه به سبب وجدان خود نیز تسلیم قدرتها باشد.
۶به همین سبب نیز مالیات میپردازید، زیرا صاحبان قدرت که تمامِ وقت خود را وقف کار حکومت میکنند، خدمتگزاران خدایند. ۷ دِین خود را به همگان ادا کنید: اگر مالیات است، مالیات بدهید؛ اگر خَراج است، خَراج بپردازید؛ اگر احترام است، احترام بگذارید؛ و اگر اکرام است، تکریم کنید.
محبت:
۸هیچ دِینی به کسی نداشته باشید جز اینکه یکدیگر را پیوسته محبت کنید. زیرا هر که به دیگری محبت کند، در واقع شریعت را به جا میآورد. ۹ زیرا احکامِ ’زنا مکن‘، ’قتل مکن‘، ’دزدی مکن‘، ’طمع مورز‘، و هر حکم دیگری که باشد، همه در این کلام خلاصه میشود که «همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.»۱۰ محبت، به همسایۀ خود بدی نمیکند؛ پس محبت تحقق شریعت است.
رهنمود برای روز های اخر:
۱۱و شما با آگاهی از این که در چه زمانی به سر میبرید، چنین کنید. زیرا هماکنون ساعتِ آن رسیده است که از خواب بیدار شوید، چرا که اکنون در مقایسه با زمانی که ایمان آوردیم، نجات ما نزدیکتر شده است. ۱۲شبْ رو به پایان است و روز نزدیک شده است. پس بیایید اعمال تاریکی را به سویی نهیم و زرۀ نور را در بر کنیم. ۱۳بیایید آنگونه رفتار کنیم که شایستۀ کسانی است که در روشناییِ روز به سر میبرند. پس اوقات خود را در بزمها و میگساری و هرزگی و عیاشی و جدال و حسد سپری نکنیم، ۱۴بلکه عیسی مسیحِ خداوند را در بر کنید و در پی ارضای امیال نَفْس خود مباشید.»
برای بررسی باب ۱۳ رومیان، آیات ۱ تا ۷، ابتدا باید کل فصل را مطالعه نمود و سپس آن را به سه پارگراف تفسیم نمود:
قسمت اول- قسمت اطاعت از حاکمان
قسمت دوم -قسمت محبت
قسمت سوم – قسمت رهنمود برای ایام آخر
باید به خاطر داشت که بررسی آیات ۱ تا ۷، بدون در نظر گرفتن دو قسمت دیگر، امکان پذیر نخواهد بود.
در ضمن متن آیه ها، از نظر معنای تحت اللفظی، کاملاً واضح و روشن می باشد ولی آنچه که مورد تردید نیست، دراین قسمت از کلام خدا به طور حقیقی وحقوقی،از حاکمان قدرت تمجید شده است. ولی آیا می توان از بافت این کلام، فتوای سیاسی یا نفی اعتراض مدنی برعلیه دولت ها استخراج نمود؟ لطفاً به سؤال مطرح شده توجه شود و اگر پرسش را درست متوجه نشده اید، دوباره آن را مرور کنید. ایدۀ اصلی از آنجا آغاز می شود که سؤالاتی در این قسمت از کلام خدا در بارۀ حمایت از قدرت حاکمان توسط پولس مطرح میشود، ولی در بیشتر مواقع برای بررسی دقیق این متن، سؤالات اساسی در این نوع تفسیرها وجود ندارد. پاسخهایی در این رابطه می بینیم ولی پاسخهای بی شماری، بدون جواب میمانند. پرسش اصلی این است که چرا این نوع سؤال ها، با این روش ها وادبیات به ذهن میرسند؟ آیا نتیجه را باید همیشه از قبل مشخص کرد؟
ابتدا مسیر تفسیر را مشخص نموده و سپس ارتباط متن را با زمان رویداد بررسی می کنیم، باید به خاطر داشت که ما به دنبال جدا کردن تفسیر متن، ازمقولۀ سیاست واعتراض نیستیم بلکه می خواهیم این رابطه را به صورت تنگاتنگی نشان دهیم. آنچه مسلم است این متن از نظام قدرت تمجید می کند ولی در مورد اعتراض سیاسی ومدنی هیچ راهکاری ارائه نمی دهد. چرا که بین آیات ۱ تا ۷ و آیات ۸ تا ۱۰ و آیات ۱۱ تا ۱۴ وابستگی وجود دارد. به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، برداشت الاهیات سیاسی پولس دراین قسمت، به مانند بسیاری از نظریات دیگر پولس، مثل حجاب زنان در قرنتیان که به صورت دو وجهی هستند، شباهت دارد. دوگانگی این اندیشه از کجا نشأت می گیرد؟ از آغاز دوران مدرن تاکنون، پولس در آثار فیلسوفان، به عنوان الگویی برای اندیشههایشان ذکر میشود، از جان لاک وجِرِمی بنتام وجان رالز لیبرال گرفته تا آلن بدیو وجورجو اگامبن واسلاوی ژیژک چپگرا.
دلایل استشهاد این متفکران به پولس متنوع است. نگاه تحولگرای او در امور دینی، قطعاً در این هم ذات پنداری مؤثر بوده است. اما این که این متفکران به چه شکلی ابتدا پولس را تصویر کردهاند وسپس به آن تصویر تمسک جستهاند، داستان جالبی دارد. زیرا اگر پولس را لیبرال بخوانند، ممکن است جنبهای از محافظهکاری در او بیابید. اگر او را زنستیز به نامید، جنبههایی جالب از نگاه برابرگرایانه هم میتوانید در آثارش پیدا کنید. اگر او برای انسان مدرن، نماد سکوت وسیاستزدایی باشد، نگاه انقلابیاش تصور ما را در هم میریزد. اما خوب است درنگ کنیم، شاید اشکال از دوگانگی ذهن ما باشد ونه پولس انجیل گرا. این ماییم که نمیتوانیم آشتی میان بعضی از امور مانند اطاعت وانقلابیگری وسیاست را بپذیریم.
ابتدا به متن نگاه می کنیم که مفهوم تفسیر وتأویل آن چگونه است.
آیۀ ۱ از فصل ۱۳ رومیان از واژۀ مطیع چنین استنباط می شود که این واژه در زبان یونانی اشاره به اطاعت مطلق سرباز از فرماندۀ ارشدش به کار می رود. کتاب مقدس در مورد این حکم، استثنایی را در نظر گرفته است وآن زمانی است که اطاعت از مقامات حکومت موجب نااطاعتی از کلام خدا می شود:
خروج باب ۱ آیۀ ۱۷: «اما قابلهها از خدا ترسیدند وآن چه پادشاه مصر بدیشان گفته بود، نکردند بلکه پسران را زنده گذاشتند.»
دانیال باب ۳ آیۀ ۱۶: شَدرَک، میشَک و عَبِدنِغو در پاسخ پادشاه گفتند: «ای نبوکدنصر، ما نیازی نمیبینیم در این باره تو را جواب دهیم».
واژۀ قدرت های برتر در این جا هر مقامی از مقامات حکومت را بدون در نظر گرفتن صلاحیت آن ها شامل می شود:
تیتوس باب ۳ آیات ۱و۲: «ایشان را یادآور شو که تسلیم حکمرانان وصاحب منصبان باشند وفرمان برداری کنند، وبرای هر کار نیک آماده باشند؛ 2کسی را ناسزا نگویند بلکه صلحجو وباملاحظه باشند وبا همه در کمال فروتنی رفتار کنند».
واژۀ باج در آیات ۱تا ۵ در زبان یونانی به طور مستقیم به مالیات اشاره دارد که افراد، به ویژه آن هایی که سرزمینشان اشغال شده است، به دولت اشغال گر، جزیه و مبالغ خاصی را پرداخت می کردند.
پرداخت مالیات در این موقعیت، بسیار دشوار بود. مبلغ این مالیات معمولاً ترکیبی بر درآمد و مالیات بر اموال بود. اما در بافت این متن، پولس، واژۀ مالیات را تا حد ممکن در معنایی گسترده به کار می برد تا به همه گونه مالیات اشاره کند. عیسی به صراحت تعلیم میدهد که حتی باید به حکومت بت پرست روم نیز مالیات پرداخت نمود.
با توجه به تأکید صریح متن به تبعیت از نظام وقدرت، بایستی تمام مسیحیان کرۀ زمین، از این نظم بی قید وشرط پیروی کنند.
ولی در اینجا با تناقضی روبرو هستیم چون می دانیم در کتاب مقدس الاهیات اعتراض نیز وجود دارد وآن به رسمیت شناخته شده وعدالت وعدالت گستری از اجزای جدایی ناپذیر آن می باشد. می توان گفت این حکم شامل مسیحیانی می شد که در قرن اول در اوج بینظمی به سر می بردند. نامۀ پولس به رومیان، برای این نوع از مسیحیان شهر روم تنظیم شده تا نظم شخصی را به آن ها یادآوری کند. در واقع تفاوت الاهیات سیاسی کتاب مقدس واسلام سیاسی در این است که اسلام هیچ نظمی را به رسمیت نمی شناسد! ازطرفی باید به زمینۀ تاریخی متن توجه نمود. در سال های بین ۵۴ و۵۸ به سر می بریم وزمان حکومت نرون است. نرون، امپراطور پیچیده ای است که از سویی روشن فکر وهنردوست واز سوی دیگر خون خوار می باشد. عموم مردم روم، پادشاهی نرون را اتفاقی مبارک می دانستند. در حقیقت دوران ابتدایی حکومت او را عصر طلایی نامیده اند. نرون بیش از هر چیزی علاقهداشت محبوب باشد. در سال های اولیۀ حکومتش، مجازات اعدام را لغو کرد، مالیات ها را کاهش داد، به برده ها توجه نشان داد و … او همچنین کنسرت ها، مسابقات ارابه رانی ومسابقات ورزشی را رونق داد. در نظر مردم او واقعاً حاکم خوبی بود اما حقیقت این بود که او از بازپس گیری تاج وتخت توسط پسرش کلودیوس می ترسید. نرون فقط ۱۷ سال داشت که به امپراتوری رسید وتا آن زمان، جوان ترین امپراتور روم به حساب می آمد. به همین خاطر مادرش دائم در فکر نقشه ها ونیرنگ هایی بود که به او کمک برساند ولی با کسب مقام امپراتوری، نرون دیگر علاقهای به اجرای نقشه های مادرش نداشت. با دخالتهای بیش از حد آگریپینا، نرون بیش از پیش به سَمت مشاورانش کشیده شد وبه حرف آن ها تکیه کرد. حرف مشترک همۀ آن ها یک چیز بود: «آگریپینا قابل اعتماد نیست.» پس ازآن دیکتاتوری را شروع نمود به نوعی که خون خوار ترین حاکم تاریخ گردید ومادر خود را کشت. در این دوره، او کم کم قدرت را از دست مجلس سنا گرفت ودر حالی که فقط ۱۰ سال از قولی که به سنا برای تشکیل نظام جمهوری داده بود می گذشت، قدرت را تمام وکمال در دست گرفت. این کار به منزلۀ قدرت بیشتر برای نرون بود، اگرچه سنا هم پر از مردان پر قدرت وبا نفوذی بود که بعدها باعث سقوط نرون شدند. در سال 64 میلادی اتفاق بسیار ویران گری افتاد. آتشی بزرگ سه منطقه از رم را ویران کرد وبه هفت منطقه آسیب شدید زد وهزاران نفر را بی خانمان کرد. گرچه آتش سوزی های اتفاقی در آن زمان زیاد بود اما ناگهان شایعه ای در بین مردم شروع شد که این آتش، کار نرون بوده است تا فضایی برای قصر رؤیایی اش به نام «خانۀ طلایی» در شهر رم ایجاد شود. اما این نکته که مردم این شایعه را باور کردند، نشان می دهد نرون چقدر آن زمان نزد مردم مورد نفرت وبی اعتمادی بوده است. به دنبال این شایعات، نرون سریعاً تقصیر را به گردن مسیحیان انداخت واین گونه طی سال ها مسیحیان را شکنجه کرد، به صلیب کشید وسوزاند. حتی بعضی منابع باستانی نوشته اند که از آن زمان، بدن بعضی از مسیحیان آغشته به روغن به عنوان مشعل در باغ های نرون می سوخته است. مردم در یک مورد نظرشان درست بود. نرون می خواست قصر عظیمش را بسازد وناحیۀ پاک سازی شده بهترین مکان برای او بود. هر چند به دلیل مخارج بی رویۀ او، امپراتوری از نظر منابع مالی با مشکل مواجه بود وپول ساخت این قصر را نداشت، بنابر این برای پرداخت مخارج چنین پروژه ای، مالیات ها را افزایش داد واز معبدها پول برداشت کرد. مخارج بی رویۀ نرون باعث شد برای اولین بار در تاریخ امپراتوری روم، ارزش پول پایین بیاید. او برای جبران این کسری بودجه، قانونی وضع کرد که می تواند اموال هر کسی را که مشکوک به خیانت باشد، جلب کند. در چنین شرایطی بود که رسالۀ رومیان نوشته می شود.
زمینۀ تاریخی رومیان فصل ۱۳، مطابق آن چه در نوشتههای مورخ نامی تاسیتوس میخوانیم، به مشکلی که در رابطه با همین مالیات اضافی است، مربوط می شود. در رسالۀ رومیان، پولس مسیحیان را تشویق می کند تا این مالیات را بپردازند. دلیلش این بود که مسیحیان به خودی خود در قرن اول تحت فشار وجفا بودند، وممکن بود به دلیل ندادن این مالیات فشار بر آن ها تشدید شود. پولس آن ها را به یک واقعبینی سیاسی دعوت میکند، که بیایید مشکل را بیشتر از این بزرگ تر نکنید ومجوز خشونت بیشتر به حکومت حاکم ندهید. پس این متن نمیگوید اجازۀ هر نوع ظلمی به حکومت رواست، به دلیل این که از جانب خدا مقرر شده است و همچنین این متن از اعتراض سیاسی هم سخن نمیگوید. واین متن این تلقین را ایجاد نمی کند که ظلم وبی عدالتی از طرف خدا است چون شرارت وبی عدالتی در کلام خدا جایی ندارد. کلام خدا میفرماید: «در او هیچ ظلمتی هرگز نیست». در نهایت شرّ پیروز نخواهد شد، چون خدا حاکم اصلی است. این باور یعنی حاکمیت نهایی خدا، مسئولیتهای یک مسیحی را ازبین نمی برد.
به مزمور ۵۸ دقت کنید:
(خدایی هست که داوری میکندای حاکمان، آیا به راستی به دادگری سخن میگویید؟آیا در میان بنیآدم به انصاف داوری میکنید؟چنین نیست! بلکه در دل خود مرتکب بیعدالتی میشوید،و دستانتان خشونت بر زمین میگسترد.شریران از رَحِم منحرفند،و از بطن مادر، گمراه و دروغگو!آنان را زهری است چون زهر مار،چون مار کُبرایی که گوش های خود را بسته باشد،و به آواز افسونگران اعتنا نکند،هرچند ماهرانه افسون کنند!خدایا، دندان های ایشان را در دهانشان بشکن!خداوندا، دندانِ نیشِ این شیران درنده را بِکَن!بگذار چون آبی که ریخته میشود، محو شوند،و چون کمان خود را میکِشند، تیرهایشان بیاثر شود.همچون حلزون باشند که در حین حرکت تحلیل میرودو مانند طفل سقط شده، هرگز رویِ آفتاب را نبینند!پیش از آن که دیگ هایتان آتش خارها را حس کند،باشد که آن ها را چه تر و چه خشک، بروبد.پارسا چون کشیده شدن انتقام را بیند شادی خواهد کرد،چون پاهای خود را در خون شریران بشوید.پس آن گاه مردمان خواهند گفت بهیقین پارسایان هنوز پاداش میگیرند،بهیقین خدایی هست که در جهان داوری میکند!)
از طرفی جامعه روم به مسیحیان در قرن اول میلادی به عنوان یک جامعۀ مشکوک ومظنون وآنارشیست نگاه میکرد. تلاش رهبران مسیحی وکلیسا این بود که هزینۀ کمتری پرداخت نمایند ولی همۀ حرکت های مسیحی در قرن اول بر ضد ارزش های امپراطور بودهاست. آیا این یک حرکت سیاسی نیست؟ واگر یک ژست سیاسی نیست، پس نام آنها را چه می توان گذاشت؟ اگر پولس مجری اندیشه های نظم برای حاکمان قدرت بود، چگونه باید زندانی سیاسی بودن او را باور کرد؟واقعیت این است که درک مسیحیان از این حکم پولس در قرن ۲۱ درکی دوگانه می باشد واین به مکان جغرافیایی که زندگی می کنیم، بستگی دارد. بدیهی و روشن است که درک مسیحی اروپایی با فهم مسیحی ایرانی یا کره شمالی متفاوت است. از طرفی مطابق با روایات تاریخی وخود اناجیل، یهود ویهودیان در تشکیلات حکومت روم مورد حمایت قانون بوده اند تا جایی که یهودیان اجازه داشتند هر غیر یهودی را که وارد حریم معبد شود با خشونت رفتار کنند وحتی آن ها را به قتل برسانند.آنچه جوهرۀ این متن رانشان می دهد، تنفر بیش ازحد یهودیان از رومی ها می باشد. تلاش پولس در آیات ۸ تا ۱۱ ازبین بردن این تنفر است. می توان گفت که فتوای پولس در این متن، زندگی شخصی و مدنی بدون تنفر می باشد. هر چند در این متن نمی توان از آن هیچ گونه اعتراض سیاسی را استخراج کرد.
روم و مسیحیان در قرن اول:
نمی توان به ابعاد پیچیدۀ این قسمت از کلام خدا پی برد جز این که موقعیت مسیحیان را در جامعۀ روم درک نمود. آن چه واضح وروشن است: مسیحیان وکلیسا ورهبران مسیحی به طور کامل از ارزش های روم پیروی نمی کردند. به عنوان نمونه به طور مشخص در آداب سلام کردن، از فرمول رومی تبیعت نمی کردند. آداب سلام کردن در امپراطوری روم چنین بود: باید جملۀ امپراطور خداوند است را بیان می کردند. واز آن جا که مسیحیان قادر نبودند چنین چیزی را به زبان بیاورند، در نتیجه دستگیر، زندانی وحتی اعدام می شدند.
روميان با يهوديانی كه به پذيرش آيين مسيح روی آوردند نيز به ستيز برخاستند. چرا كه اين يهوديان دعوت مسيح را پذيرفته ومیخواستند ديگر ملتها را نيز بدان آيين فرا خوانند. این جرم سیاسی می باشد. رسالۀ پولس رسول خطاب به روميان كه چند سال بعد ازاين نوشته شد، گويای آن است كه مسيحيان روم اندك نبودند وبا اين همه وفاداران به آيين يهود از مخالفان سرسخت عيسی بودند. در آتش سوزی سال ۶۴ كه چهار سال پس از ورود پولس رسول به روم اتفاق افتاد، موجوديت مسيحيان در شهر شناخته شده بود. اتهام آنان به آشوب گری مبهم، دلیل سرکوب آن ها می باشد. به هر حال، نرون آنان را سپر بلای خود قرار داده بود كه خود آن ها نیز از نقشه های او بی خبر بودند و گاهی بازیچۀ فریب های او می شدند.
چه چيزی اين نگرش مبهم در برابر مسيحيت را پديد آورد؟ وجرم مسيحيان از چشم قانون چه بود؟ نمیدانیم وبهتر است به گفتۀ تاسيتوس Tacitus بازگرديم [مورخ رومی که حدود 55 و 120 ميلادی می زیست] كه از مخالفین بود. بانی آيين جديد از اين ديد مجرم بود كه به جرم سياسی محكوم شده بود وبه همین دليل بود كه نيايش مجرم جرم بود وبا آگاهی از اين قانون بود كه مسيحيان در سده های آغازين ميلادی از كاربرد صليب به عنوان يك نماد آيينی اجتناب می ورزیدند وعيسی را که از روی موزاییك های منقوش ومشهور واتيكان، به هيأت يك خورشيد يا چوپان نيك يا كودكی همراه مادر ويك مغان است، تصویر می کردند. آن چه دولت روم در برخورد با مسيحيان بدان توجه داشت نگرش مسيحيان به دولت بود. مسيحيان بايد در نیایشهای خويش قیصر را به عنوان خداوند دعا ونيايش كنند واز آن جا كه مسيحیت، آنان را از اين كار منع كرده بود، چنين عملی برای آنان ناممكن بود.
اين انديشه چگونه رواج يافت و چرا هر كس بر طبق قانون ناچار بود امپراتور را نيايش كند؟ خدا–شهريار آموزۀ كهن شرقی بود. در مصر فرعون هزاران سال خدا پنداشته میشد. زمانی كه اسكندر بعد از پيروزی، جای فراعنه را گرفت، با زيارت معبد آمون در چشم بسیاری از رعايای خويش مقام خدایی يافت. در آن روزگار نيايش فرمانروا چون خدا امری عادی بود. پيش از اين در مورد تصور روميان دربارۀ خدا سخن گفتيم. چنين اعتقادی چيزی بیشتر از اعتقاد به بقا بود. انسان را خدا پنداشتن با اعتقاد مسيحيان به خدایی که انسان شد، تفاوت داشت. برای يك ایماندار به مسیح، خدا دانستن انسان كفر بود، اما نزد روميان اين تمايل رايج بود. ژوليوس سزار بعد از مرگ به مقام خدايی دست يافت. آگوستوس در بسياری از كارها دقيق وانديشمند بود وچنين بود كه خود را دِوی فيلوس Divifilus، دوست دار و پسرخدا، ناميد. با اين همه اجازه داد نبوغ او را ستايش كنند ودر واقع او را درجهت خلاف ترديد سیاسیاش چون خدا ستايش میکردند، نه به شيوۀ شرقی بلكه به روال رومی آن.
خدايی قیصر نيز مبهم وچون خدايی فورتونا بود. جانشين آگوستوس، تيبريوس نيز هشيارانه راه سلف را پيمود واز خدا خواندن خويش دوری جست وگفت: «بايد بگويم كه من ميرا هستم». دومينتس ادعای خدايی داشت اما خدا بودن امپراتور همه گير نبود… وسپاسين جانشين نرون، اين ايده را به شوخی میگیرد وبه هنگام مرگ میگوید: «فكر میکنم به خدايی نزديك میشوم». با اين همه آن چه نخست رایج نبوده، به تدريج يك كيش شد. يوجين استرانگ در اثر خويش به نام «رهنمودی دربارۀ تندیسهای رومی» میگوید: «رسم تصوير امپراتور به عنوان نقش مركزی در ميان يك گروه يا در معبد رسمی يونانی وخاص خدايان وهمانند انتقال تنديسی از بازوی عرضی كليسای وست مينستر به طاقچۀ بالای محراب اصلی بود. چنين فرايندی بود كه كيش امپراتور فقيد را پديد آورد و ژوليوس سزار خدا شد. خدايی كه مراسم خاص امپراتوران وخدايان را میطلبد و هيچ مسيحی نمیتوانست چنين مراسمی را بپذيرد.
اتهاماتی كه از شيوۀ نيايش مسيحيان برمیخاست عامل مهم واكنش به مسيحيت بود. از گزارشهای موجود چنين بر میآید كه مسيحيان آغازين در روم برای نيايش وانجام مراسم آيينی در خانههایی خاص گرد هم جمع میشدند. کهنترین كليساهای روم مثلاً كليسای سنت مارتينو، سنت پودنزيانا، و جيووانی پائولو بناهايی است كه جايگزين خانهها شده اند ومیتوان آن ها را کلیسای خانگی نامید. در اين خانهها بود كه مراسم غسل تعميد وشام خداوند برگزار میشد و با اشاره به چنين مراسمی بود كه مخالفان در اشاره به مراسم شام خداوند ومراسم ديگر آنان را به فساد وزنای با محارم نيز متهم میکردند وبسياری از مردم واز آن شمار ماركوس اورليوس چنين اتهاماتی را باور داشتند.
خاستگاه دشمنی با مسيحيت، عواملی تركيبی بود واز ديدگاه برخی از دولتمردان، مسيحی بودن جرم بود چرا كه مسيحيان در ايده وكار سخت راسخ بودند. ماركوس اورليوس با سلوك ورفتار مسيحيان مخالف بود وبرخی از بی ایمانان رومی زندگانی خود را بر اساس اصول زنون يا اپيكور تنظيم میکردند.
با توجه به این شرایط می توان زمینۀ متن رومیان فصل ۱۳ را به خوبی فهمید.
آیا متن رومیان ۱۳، الاهیات سیاسی اعتراض را رد می کند؟
باید اذعان نمود که در این متن هیچ گونه الاهیات اعتراض یا سیاسی متصور نشده ولی میتوان این اعتراض را در جاهای دیگر کتاب مقدس جستجو کرد.
در رومیان ۱۳ پولس مؤمنان را به تبعیت بی قید وشرط از حاکمان مدنی توصیه میکند. تفسیر این آیه وانطباق آن با زندگی روزمرۀ مؤمنان همواره دشوار بوده، به ویژه با توجه به این که این سخن همواره مورد سوء استفادۀ حاکمان سیاسی قرار گرفته است. در سیر تفاسیر از گذشته تاکنون به این نتیجه میرسیم که مشکل اکثر مفسرین این بوده که میکوشیدند نگاه سیاسی را از نگاه الاهیاتی جدا کنند.
در کل تاریخِ تفاسیر، فقط یاکوب تاوبز فیلسوف یهودی آلمانی در دهۀ ۱۹۸۰ و اخیراً لارنس ولبورن به این نتیجه رسیدند که کل فصل سیزدهم رساله به رومیان به مثابۀ یک واحد ادبی قابل فهم است. یعنی آیات ۱- ۷ (امر به تبعیت از حاکمان مدنی) در قالب قسمت دوم (آیات ۸- ۱۰، توصیه به محبت به همنوع) وقسمت سوم (آیات ۱۱- ۱۴، سخن گفتن از آخرالزمان که به زودی واقع میشود، انسان مؤمن را وادار به اطاعت از حاکمان مدنی میکند، زیرا دنیا به زودی تمام میشود. مبارزۀ انقلابی واقعی، در اعمال صالح فردی اتفاق میافتد.
اما چرا تاکنون مفسرانی که تحت تأثیر فلسفه سیاسی مدرن بودهاند، چنین تفسیری نداشتند؟ زیرا نمیتوانستند تصور کنند تبعیت سیاسی می تواند ناشی از نگاه الاهیاتی باشد. آن ها نمیتوانستند جامعهای را تصور کنند که در آن محبت به همنوع وانسجام جامعۀ ایمانی، موجودیت سیاسی نیز به ارمغان آورد، جامعهای که در آن، اعمال مذهبی میتواند نقش سیاسی هم ایفا کند و هیچ چیز جز مسئولیت اجتماعی، اهمیت نداشته باشد.
باید بپذیریم که پیوند الاهیات وسیاست به معنای حکومت دینی نیست، بلکه میتوان نقاط کوچکی را در زندگی روزمره یافت که در آن از مقوله های فلسفۀ مدرن عمل نمیکند، نقاطی که میتوان آن ها را تبلور «الاهیات سیاسی» نامید. تفاوت ما با پولس این است که ما شاید در نقاطی بتوانیم مقولههای الاهیاتی وسیاسی را به چالش بکشیم، اما او در این فضا زندگی می کرد وبر اساس واقعیت مشخص حکم می داد. با استفاده از نظریههای الاهیات سیاسی، فلسفههای اگزیستانس در فلسفه (اندیشههای ماکس وبر، مارتین هایدگر، میشل فوکو، گرشوم شولم، کارل اشمیت، جورجو اگامبن، ژاک دریدا، والتر بنیامین، جودیت باتلر، صبا محمود، طلال اسد، استنیسلاس برتون ولویی آلتوسر) ملموس تر می شود.
بنابراین وقتی به مکاشفه باب ۱۳ می رسیم اتفاق جدیدی می افتد. رومیان ۱۳ مبارزۀ سیاسی را نشان نمی دهد ولی مکاشفه ۱۳ این مبارزه را به تصویر می کشد:
مکاشفه باب ۱۳
«و اژدها بر شن های کنار دریا ایستاد. آنگاه دیدم وحشی از دریا بیرون میآید. ده شاخ داشت وهفت سر، با ده تاج بر شاخهایش؛ وبر هر سرش نامی کفرآمیز نوشته شده بود. آن وحش که من دیدم به پلنگ میمانست، امّا پاهای خرس داشت ودهان شیر. واژدها قدرت خود را وتخت خود را به وحش داد واقتداری عظیم به او بخشید. از سرهای آن وحش، یکی گویی زخمی مهلک برداشته بود، امّا آن زخم مهلک بهبود یافته بود. تمام جهان در حیرت فرو شد وبه پیروی از آن وحش گردن نهاد. مردم اژدها را پرستش میکردند زیرا که به آن وحش اقتدار بخشیده بود. نیز آن وحش را پرستش میکردند ومیپرسیدند: «کیست آن که همتای این وحش باشد؟ کیست آن که بتواند با او بجنگد؟» به وحش دهانی داده شد تا سخنان نخوتبار وکفرآمیز بگوید، واجازه یافت تا اقتدار خود را چهل ودو ماه به کار بَرَد. پس دهان خود را به کفرگویی بر خدا گشود وبه نام او وبه مسکن او، یعنی آنان که در آسمان میزیند، اهانت کرد. به او اجازه داده شد با مقدسین بجنگد وبر آنها پیروز شود؛ وبه او اقتدار بر هر طایفه وملت وزبان وقوم داده شد. همۀ ساکنان زمین آن وحش را خواهند پرستید – همۀ آن کسان که نامشان در آن دفتر حیات نیامده که از آنِ آن بره است که از بدو آفرینش جهان ذبح شده بود. آن که گوش دارد بشنود: اگر کسی میباید به اسارت برود، به اسارت خواهد رفت. اگر کسی میباید به شمشیر کشته شود، به شمشیر کشته خواهد شد».
نظرات کارل اشمیت و ربی تاوبز در مورد الاهیات سیاسی پولس و متن رومیان ۱۳ هم میتواند هیجان انگیز باشد:
رسالۀ پولس در کل بنا به الاهیات سیاسی اشمیت، اطاعت بی چون وچرا از حاکم برتر میباشد، زیرا این حاکم برتر، حاکم الهی است.
اما تفسیری که جاکوب تاوبز ازاین رساله می دهد، واقع بینانه تر است. کریستوفر اشمیت در مقالۀ بازخوانی رسالۀ الاهیات سیاسی پولس، اثر جاکوب تاوبز می نویسد:
در تفسیر پروتستانی، الاهیات پولس، که الاهیات ایمان وتأمل درونی است، منتقد قانون به شمار می آید ولی انتقاد او وجه سیاسی ندارد. این تفسیر پروتستانی از پولس، در حقیقت لوتری است ومحصول نقد لوتر بر کلیسای کاتولیک است. این مسئله برای پولس یک مسئله وجودی است، ولی اطاعت از حاکم، امری عرضی می باشد واهمیتی ندارد اما لوتر اطاعت از حاکم مدنی را مشروط به اطاعت حاکم از اقتدار ملکوتی می کند. پس بنابر این ربی تاوبز الاهیات سیاسی پولس را نتیجۀ یک استراتژی دو وجهی می داند: وجه سیاسی بیرونی ووجه یهودی درونی. باید میان این دو وجه سیاسی ویهودی رابطه برقرار کرد. چقدر به جاست که شیوۀ بحث را عوض کنیم وبحث را با چند تأمل روش شناسانه آغاز کنیم. باید یادآوری کنم از برای این نوشتار وبررسی های آن از کتاب ها ونقل قول ها ومنابع زیادی کمک گرفته شده است.
در گذشته کتاب ها و مقالاتی با عناوینی مانند دیدگاه عهد جدید دربارۀ حکومت یا آموزۀ عهد جدید دربارۀ کلیسا ودولت منتشر می شدند واصرار داشتند که عهد جدید دربارۀ حکومت وسیاست نظری دارد. در حالی که این چنین عناوینی چندان دقیق نیستند. برخورد عهد جدید با حکومت وهمچنین رومیان ۱۳ برخورد دو وجهی است ولی در هیچ کجای عهد جدید حتی متن رومیان ۱۳ هیچ گونه مخالفتی با مبازره سیاسی نمی شود.
متأسفانه تأثیر تاریخی تفسیر رومیان گاهی به ظلم وظالمان کمک زیادی کرده است. غالباً رومیان ۱۳ را دیدگاه کتاب مقدس به مسألۀ کلیسا وحکومت می دانند. همان گونه که جیانیل چنین متذکر شد: «این هفت آيه با مجوزی که به ظالمان داده است و با توجه به حمایتی که کلیسا بر اساس باب ۱۳ رساله رومیان برای ظالمان قائل شد، بیش از هر بخش دیگری از آیات عهد جدید موجب ناراحتی و بدبختی مسیحیان شرق و غرب شدهاست». بحثی در این نیست که رومیان ۱۳ آیات ۱ تا ۷ شاه بیت نگاه پولس به حکومت است. متأسفانه این آیات غالباً از باب تاریخی ومتنی خود جدا شده اند وبه معنای تبعیتی قطعی وغیر انتقادی از حکومت، صرف نظر از میزان ستم گری وویران گری فهمیده شدهاند. رومیان ۱۳ زمینه ای برای آموزۀ دو قلمرو می باشد: قلمرو حاکمیت مبتنی بر قدرت وقلمرو حاکمیت مبتنی بر فیض از طریق انجیل که در موعظۀ سر کوه اعلام شد. باید اشاره نمود که بین لوتر وسُنَّت لوتری بعد از او تفاوت آشکاری به چشم می خورد. دربحث لوتر در بارۀ دو قلمرو، جنبۀ آخرت شناسی که در آیات ۱۱ تا ۱۴ رومیان موجود است، به چشم میخورد واین مؤلفه در نسل های بعدی لوتر، جایگاه خود را از دست می دهد.
اکنون در الاهیات اعتراض بونهافر، بین حاکمیت مبتنی بر قدرت خدا در عالم وحاکمیت مبتنی بر فیض، تفاوت آشکاری قائل شمرده می شود.
هدف قدرت در کتاب مقدس، به معنای ستایش کردن بی قید وشرط آن نیست بلکه مانند سپری است که در برابر قانون حفاظت می کند ومانع آدمیان، برای تباه کردن آنان می شود. در کتاب مقدس، قدرت، تولیدکنندۀ عدالت است. این کارکرد حکومت، کارکردی ضد-کائوسی به حساب می آید.لوتر با باوری محافظه کارانه، الاهیاتی ناظر بر نظم را بسط داده که ریشۀ کیهانی دارد.
توضیح- anti-chaotic آنتی کائوسی یعنی هرج ومرج وبی نظمی پیش از ایجاد کیهان وایجاد نظم کیهانی می باشد.cosmic اشاره به انتظام پس از ایجاد کیهان می باشد.
پس می توان چنین جمع بندی کرد:
- رومیان ۱۳ تأکید نه بر خود حکومت، بلکه بر مسیحیان و رفتار آن ها دارد.
- ابراز نظر پولس، ابراز اخلاقی است نه متافیزیکی.
- او از سرشت واقعیت سیاسی یعنی قدرت سخن می گوید و نظم آرمانی را در نظر ندارد و نه اجتماع خاصی را توصیف می کند بلکه سخن او دربارۀ مسیحیان موجود روم است که در هر کجای دنیا مانند روم قابل انطباق است.
- رومیان ۱۳ از خلق قدرت توسط خدا سخن می گوید. ولی مدیریت قدرت را به انسان ها و فرزندان خدا سپرده است.
- رومیان ۱۳ به آموزۀ قدرت و محبت اشاره دارد که چگونه در پرتو عهد جدید می توانند باهم متحد شوند که در آیات ۸ تا ۱۱ به خوبی منعکس شده است.
- برای بررسی رومیان ۱۳، حتماً باید آن را در پرتو موعظۀ سرکوه بررسی کرد که بدون آن، همیشه با پرسش های بی پاسخ روبرو خواهیم بود.
- ممکن است با این پرسش روبرو شویم که چرا ارجاع عبارت دربارۀ مقاومت بدون خشونت در موعظۀ سر کوه، تنها به حریم شخصی مربوط می شود در حالی که توصیه به تسلیم در برابر حکومت در رومیان ۱۳ یک اصل کلی برای تمام حکومت ها صادق می باشد؟
- تکیۀ آیات ۱ تا ۷ بر روی حکومت واطاعت نیست بلکه منظور واقعی آن مالیات می باشد.
- مسیحیان رومی ومشغله های آن ها، بیش از حد، سیاسی شده بود. هدف پولس این بود که مسیحیان رومی را از مشغله های سیاسی به اولویت های ایمانی برگرداند.
- بافت ادبی رومیان هم اهمیت بی شماری دارد رومیان ۱۳ آیات ۱تا۷ بخشی از قسمتی بزرگ تر از رومیان ۱۲آیات ۱تا ۲ می باشد.
- در آغاز باب ۱۲ به رحمت خداوند اشاره می کند. در انتهای همین قسمت پولس به حکم محبت در باب ۱۳ آیات ۸ تا ۱۰ وبه زمان های آخر در آیات ۱۱ تا ۱۴ نیز اشاره می کند.
- در بافت ادبی رومیان ۱۳، سه نکتۀ مهم را خاطر نشان می سازد که دارای اهمیت الاهیاتی می باشند: اولین نکتۀ مهم این که مسیحیان باید در پی انجام چیزی باشند که بر اساس ارادۀ خدا، خیر است. این نکته در خواستۀ مقدماتی در باب ۱۲ آیۀ ۹ و همچنین در باب ۱۲ آیات ۱۷-۲۱ ونیز در وسط باب ۱۳ یعنی آیه ۳ تکرار شده: آنچه را خیر است انجام بده.
دومین نکتۀ مهم، ارجاع به وجدان در آیۀ ۵ از باب ۱۳ است اطاعت باید در هماهنگی با وجدان باشد واین به معنای اطاعت کور کورانه نیست . توسل به وجدان در فصل ۱۳ آیۀ ۵ تقریباً واژۀ کلیدی است وآن را باید در پرتو آیۀ نو شدن ذهن در باب ۱۲ آیۀ ۲ نگریست. در این آیه، پولس از انسانی سخن می گوید که با نو شدن ذهن، وخرد متحول شده، این ذهن وخرد نو شده در کنار محبت، از فسادِ قدرت جلو گیری می کند وقدرت را مدیریت می کند. نکتۀ سوم دربارۀ آیۀ ۲ از باب ۱۲ می باشد که: هم رنگ این روزگار مشوید. برای مثال در مورد این تفکر از شیوه های رایج در دنیا پیروی نکنید ونوع زندگی مسیحی را در باب ۱۳ دنبال می کند.
- راهبردهای پولس در رومیان، راهبردی کاربردی برای مسیحیت قرن اول می باشد وهمچنین برای مسیحیان قرن بیست ویکم مؤثر وتعیین کننده می باشد.
- واژۀ حکومت در این جا از خیریت دلالت می کند. در این متن سخنی از جدال صاحب منصبان رومی ووجدان مسیحی به میان نیامده، در صورت وقوع چنین مواردی، پولس باید موضعی انتقادی در برابر حکومت می گرفت. اعتقاد او مشابه همان چیزی است که در اعمال رسولان باب ۵ ایه ۲۹ آمده است: «خدا را باید بیش از انسان اطاعت کرد».
- رومیان ۱۳ به هیچ وجه تنها متن مرتبط با مسألۀ مقامات حکومت نیست. رسالۀ اول پطرس باب ۲ آیات ۱۳-۱۷ مشترکات زیادی با رومیان ۱۳ دارد اما جهتگیریاش متفاوت می باشد.
حکم پولس در رومیان ۱۳ شاهکار کلام خداست وبرای همین برای ما مسیحیان کتاب رومیان، به مانند توضیح المسائل یا تلمود یهودیان است که باید از واژه به واژۀ آن تقلید نمود، چرا که ما مسیحیان به درک خود، تنها اکتفا نمی کنیم بلکه به اجتهاد پولس که از روح القدس ریشه می گیرد، تکیه می کنیم.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |