شعر: پناه و توانائی ما خداست
پناه و توانائی ما خداست-
بیایید او را پرستش کنیم پناه و توانائی ما خداست
که در تنگناها ، مددکار ماست
چو این است ، ترسان نباشیم ما
دگرگون شود گر جهان پیش ما
به ژرفای دریا بلرزد چو کوه
دل ما ز بیمش نیاید ستوه
پرآشوب گردند اگر آب ها
به لرزه درآیند اگر کوه ها
یکی رود درشهر قدّوس اوست
که شهر خدا خرّم از جوی اوست
چو اندر میانش خداوند ماست
برآن شهر سستی و جنبش کجاست؟
خداوند او را نگه دار شد
پگاهان که خورشید در کار شد
همه مردمان پر زغرّش شدند
همه کشوران پر ز جنبش شدند
چو آواز قدّوس آید همی
گدازیده شد پیش او عالمی
خدای توانا که همراه ماست
خداوند یعقوب ملجای ماست
بیائید بر کار او بنگرید
چه ویرانگی در جهان شد پدید
فرو می نشاند همو جنگ ها
سراسر به گیتی ، به فرسنگ ها
کمان بشکند ، می بُرَد نیزه ها
بسوزد به آتش هم ارابه ها
بیاسای و من را خداوند دان
که خود برترم از قیاس و گمان
بخوانند مردم مرا آفرین
به گیتی سراسر منم برترین
خدای توانا که همراه ماست
خداوند یعقوب ملجای ماست
شعری از بزرگمهر وزیری
برگرفته از: سرود (مزمور) 46
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |