شعری در وصف میلاد مسیح: میلاد معشوق آسمانی
میلاد معشوق آسمانی:
مژده ای امشب از آن عالم پنهان آمد
که نگـارم بـه سر وعــــــده و پـیـمان آمد
چشم یعقوب به پیراهن یوسف بیناست
یوسف الحال درین کلـبۀ احـــــــــزان آمد
باغ خشکی ست دل از بس که نوایی نشنید
انـدریـــن بــاغ کنــون مــرغ غــــــــــزلـخوان آمد
در تمنـای گلــــی بـود کــویـر دل خـشک
وه عجب دسته گل از باغ و گلستان آمد
جسم مجروح من از هجر وصالش پژمرد
لیکن الحــال بـریـن پـیـــکره ام جــــــان آمد
دل بیمار من اندر طلب مرهم اوست
بهر بیمار عجـب مـرهــم و درمــان آمد
چه غم ار عالم ما تیره و تارست هنوز
چلچراغیست که در مجلس یاران آمد
نقض فرمان ز ازل سیرت من کرد تباه
بهــر امـداد من و طاعـت فــرمـان آمد
پرده ای بود گناهان به میان من و یار
پرده بشکافت نــگاری که به ایوان آمد
مریم و یوسف و چوپان و مجوسان شادند
بهــر میـــلاد مسـیحــی که چـو انـسان آمد
حسن گلها هم در فصل خزان پژمردند
این گل از شـاخۀ اعلـی به زمـستان آمد
حسرت دیدن معشوق به عاشق طی شد
امشب او در طلب عشــق عـزیـزان آمد
تهران – کریسمس سال 1990
جلیل سپهر
www.lifespringiran.com
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |