مقاله های استاد آلیکهنر و ادبیات
شعری از استاد علی خیراندیش: پر کن سبوی مرا
زن بدوگفت : ای آقا آن آب را به من بده تا دیگر تشنه نگردم …
انجیل یوحنا فصل چهارم آیه
پر کن سبوی مرا
کاین آب حی
دیریست که ره به راهم نمی برد.
این دَلوْها که درپی هم می شود
تهی
خالی ز جان
گرداب می رباید وخوابم نمی برد.
از تنگنای فغانِ هاویه
از فرجام رسوایی زمان
درسرابِ تشنگی آتشین
از درد تن فروشی جان
رفتن به سوی چاه آرز
تا شهر یا دها
دریغا در تمنای آب
مردن
چاه می سراید و دَلوْ می خرامد.
هان ای پرستش من
فریاد من
تو را یافتم بر دهانه چاه
از گودالِ هاویه
از اوج ملالِ تشنگی ِ ِِِ
گریز پا
به حسرتی که می کشم از دل
آب ،آب
و به نجوای لحظه ها
(که منم آب حیات)
پر کن سبوی ما را
پر کن،
که دیگر آب هم ،به سراب می رود و
تشنه می شود.
پر کن سبوی مرا،پر کن
علی خیراندیش- درونتن، هلند
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |