شاهدان یهوه، پدیدهای حیرتانگیز!
شاهدان یهوه، پدیدهای حیرتانگیز!
شاید کمتر کسی که نام «شاهدان یهُوَه» را نشنیده باشد. به حق باید اذعان داشت که ایشان فعالترین گروه مذهبی در زمینه تبلیغ مرام خود میباشند. به احتمال قوی، ایشان درِ خانه شما را نیز کوبیدهاند!
نحوه سخن گفتن ایشان در باره مسیحیت و کتابمقدس به گونهای است که هر شخص ناوارد را طوری تحت تأثیر قرار میدهد که گمان میبرد ایشان به تمام جزئیات کتابمقدس و تعالیم آن واردند. اما وقتی آنان با شخصی مواجه میشوند که تعالیم کتابمقدس را به خوبی میداند و با آیات این کتاب آشنایی دقیق دارد، یا میگویند که مسأله را باید از رهبرانشان بپرسند و میدان را خالی میکنند، یا اگر خیلی کلافه شوند با ذکر آیاتی نظیر متی ۱۰:14 خانهتان را ترک میکنند؛ اینها تجربیات شخصی نویسنده این مقاله بوده است.
اما چرا اینگونه است؟ چرا اینان با چنین اطمینانی سخن میگویند، گویی که مسیحیت بعد از نوزده قرن از طریق ایشان برای نخستین بار احیا شده و تبلیغ میشود؟ شاهدان یهوه کیستند، از کجا آمدند، و باورهایشان چیست؟
هدف ما در این مقاله پاسخگویی به این سؤالات و آشنایی خوانندگان با جنبههای مختلف این گروه میباشد و خواهیم کوشید از وارد آوردنِ اتهامات ثابت نشده و غیرعلمی بپرهیزیم.
چگونگی پیدایی شاهدان یهوه
بنیانگذار: چارلز راسل
آغاز فرقه شاهدان یهوه را باید مرتبط دانست با شخصی به نام چارلز تِیز راسل (Charles Taze Russell) که در ۱۶ فوریه ۱۸۵۲ چشم به جهان گشود. او در خانوادهای ثروتمند و عضو کلیسای پرزبیتری پرورش یافت. اما در ۱۶ سالگی (۱۸۶۸) شروع کرد به شک کردن نه فقط به اعتقادات کلیسا، بلکه به کتابمقدس و خودِ خدا نیز. درست در این وضعیت بحرانی، او با یک واعظ اَدونتیست ملاقات کرد و تحت تأثیر او قرار گرفت و ایمان خود را باز یافت. (ادونتیستها گروهی از مسیحیان باپتیست بودند که در سال ۱۸۱۶ پیشگویی کرده بودند که عیسی مسیح در سال ۱۸۴۴ باز خواهد گشت. اما چنین نشد و این گروه به فرقههای مختلفی تقسیم شدند که امروزه، ادونتیستهای روز هفتم، یکی از آنها است.)
راسل به مدت چند سال تحت تأثیر واعظان و معلمان مختلف ادونتیست به مطالعه کتابمقدس پرداخت. سپس با دوستان خود جلسات کوچک و مرتبی برای مطالعه کتابمقدس برگزار کرد و ایشان او را به عنوان رهبر یا شبان خود تلقی میکردند.
راسل در ۲۳ سالگی (۱۸۷۶) مجلهای از یکی از گروههای ادونتیست دریافت داشت؛ این گروه اعتقاد داشتند که عیسی مسیح در سال ۱۸۷۴ بازگشته، اما به صورت نامرئی. گرچه این مجله هوادارانی نداشت، اما اندیشههای آن برای راسل جالب بود. او با سر دبیر مجله تماس گرفت و به هیأت تحریریه آن پیوست و با ثروت خانوادگی که داشت، این مجله را مورد حمایت مالی قرار داد.
راسل و سردبیر مجله پیشگویی کردند که در سال ۱۸۷۸ ایمانداران به آسمان ربوده خواهند شد. اما این پیشگویی نیز عملی نشد و این امر باعث بروز اختلاف میان راسل و سردبیر مجله گردید، طوری که راسل از او جدا شد و مستقلاً مجلهای منتشر ساخت به نام «برج دیدبانی صهیون» (Zion Watch Tower) (1879).
جدایی از کلیساهای پروتستان
تا این زمان، راسل در کلیساهای پروتستان موعظه میکرد و پیروانش خود را از سایر مسیحیان جدا نمیکردند. اما از سال ۱۸۷۹ به بعد، او به تدریج به هواداران خود هویتی مستقل بخشید و ایشان او را به عنوان «شبان» خود پذیرفتند. اتفاق مهم دیگری که باعث جدایی کامل هواداران راسل از کلیساهای پروتستان و ادونتیست گردید، این بود که او در سال ۱۸۸۲ رسماً اعتقاد به تثلیث را رد کرد و به موعظه علیه آن پرداخت.
راسل دست به پیشگویی دیگری زد؛ و آن این بود که جهان در اوائل اکتبر ۱۹۱۴ به پایان خواهد رسید. درست دو سال پیش از این تاریخ، وقتی که او در اکتبر ۱۹۱۶ چشم از جهان فرو میبست، جهان نه فقط به پایان نرسیده بود، بلکه در بحبوحه نخستین جنگ خانمانسوز جهانی بسر میبرد!
چارلز تِیز راسل در طول فعالیتهایش بیش از ۰۰۰ر۳۰ موعظه ایراد کرد و حدود ۰۰۰ر۵۰ صفحه مطلب نوشت و حدود ۰۰۰ر۰۰۰ر۲۰ نسخه از کتابها و جزواتش به فروش رفته بود.
راترفورد: ایجاد «شاهدان یهوه»
جانشین راسل، یک وکیل زبردست بود به نام جوزف فرانکلین راتِرفورد. او بر خلاف دستورالعمل راسل در مورد شیوه رهبری گروهی، تمامی قدرت مؤسسه برج دیدبانی را در دست گرفت و هیأت مدیره وقت را منحل کرد و افراد مورد نظر خود را بر آن و بر شبانی گروههای کوچک گماشت. هم او بود که پیروان انجمن برج دیدبانی را در سال ۱۹۳۱ «شاهدان یهوه» نامید.
یکی از اقدامات مهم راترفورد این بود که به جای تأکید بر «رشد شخصیت» (که سیاست راسل بود)، بر شهادت و تبلیغ شدید تأکید گذاشت، سیاستی که هنوز نیز شدیداً دنبال میشود. بدینسان، از سال ۱۹۲۷ این فعالیتهای تبلیغی به صورت خانه به خانه، مهمترین فعالیت همه شاهدان یهوه گردید. پیام شاهدان یهوه در این زمان محدود بود به پخش سخنرانیهای راترفورد از طریق گرامافون و نیز مطالب چاپی.
راترفورد نیز مانند راسل دست به پیشگویی زد و گفت که ابراهیم و اسحاق و یعقوب در سال ۱۹۲۵ زنده خواهند شد و بر جهان حکومت خواهند کرد. وقتی این پیشگویی نیز جامه عمل نپوشید، راترفورد علناً شکست خود را پذیرفت.
سازمان مرکزی: «مادرِ» شاهدان یهوه
پس از درگذشت راترفورد در سال ۱۹۴۲، نِیتِن نُور (Nathan Knorr) جانشین او گردید. نُور که فاقد قدرت رهبری و شخصیت نافذ راترفور بود، تعهد شاهدان یهوه را به «سازمانِ مادر» معطوف ساخت تا به خودش. از این زمان به بعد، نشریات سازمان بدون نام نویسنده منتشر میشد تا خوانندگان «احترام و تکریم خود را به سازمان یهوه نشان دهیم چرا که آن مادر همه ما و همسر محبوب پدر آسمانی ما، یهوه خدا میباشد» (برج دیدبانی، اول مه ۱۹۵۷، ص ۲۸۵).
تحت رهبری نُور، شاهدان یهوه آموزش دیدند تا وقتی خانه به خانه به تبلیغ میپردازند، بتوانند با شیوایی و فصاحت در باره مطالب مختلف موعظه کنند.
اما رهبران شاهدان یهوه از پیشگویی غافل نماندند. ایشان اعلام داشتند که مسیح بهجای ۱۸۷۴، در سال ۱۹۱۴ به شکل نادیدنی بازگشته است. در ضمن، پیشگویی شد که در پاییز ۱۹۷۵، جنگ «حارمجدون» روی خواهد داد و جهان به پایان خود خواهد رسید. امروزه بسیاری از شاهدان یهوه این پیشگویی را انکار میکنند. خواننده علاقمند میتواند به نشریه برج دیدبانی، ۱۵ آگست ۱۹۶۸، ص ۵۰۱-۴۹۴، مقاله «چرا منتظر ۱۹۷۵ هستید؟» مراجعه کند.
آغاز مشکلات
با درگذشت نِیتِن نُور در سال ۱۹۷۷، فْرِدریک فرانتس انجمنی پر از مشکلات را به میراث برد. برای نخستین بار پس از چند دهه، نرخ رشد شاهدان یهوه کاهش یافت و بسیاری از اعضا انجمن را ترک گفتند. علت این امر، سؤالاتی بود که در ذهن اعضا در خصوص عدم وقوع پیشگویی مربوط به سال ۱۹۷۵ به وجود آمده بود. اما مشکل دیگر، این تعلیم انجمن بود که در سال ۱۹۳۵ تعداد کسانی که «دعوت آسمانی» داشتند تکمیل شده و ایمانداران جدید که پس از این تاریخ به شاهدان یهوه میپیوندند، در بهشتی بر روی همین زمین خواهند زیست.
واکنش انجمن در مقابل چنین شکستی حیرتانگیز بود: کسی که انجمن را ترک میگفت از معاشرت با اعضای انجمن محروم میگردید، حتی اگر ایشان اعضای خانواده یا دوستان نزدیک او بوده باشند. در واقع، عضو سابق مورد تکفیر قرار میگرفت. این امر حتی شامل رِیموند فرانتس، برادرزاده رئیس وقت انجمن گردید و ماجرا چنان هیاهویی به پا کرد که مجله تایم یک صفحه کامل را به آن اختصاص داد (تایم، ۲۲ فوریه ۱۹۸۲، ص ۶۶).
رهبران سالخورده کنونی
با درگذشت فرانتس در سال ۱۹۹۲، میلتون هِنْشل رهبری ۱۳ میلیون شاهد یهوه را بر عهده گرفت. او که به هنگام تصدی مقام رهبری ۷۲ سال داشت، جوانترین عضو هیأت رهبری «انجمن کتابمقدس و تراکت برج دیدبانی» میباشد! به گفته صاحبنظران، انتخاب افرادی با چنین سن بالایی به رهبری انجمن، نه فقط حاکی از آخرین تلاشهای رهبران محافظه کارِ انجمن برای حفظ مواضع سنتی میباشد، بلکه نشان از آن دارد که بزودی تغییراتی در اعتقادات انجمن بروز خواهد کرد.
اصول اعتقادات شاهدان یهوه
اگر شاخهها و فرقههای مختلف مسیحیتِ تاریخی و سنتی، یعنی مذاهب کاتولیک و ارتودکس و پروتستان (با شاخههای گوناگونش)، در برخی جزئیات فرعی اعتقادات و نیز آیینهای نیایشی با یکدیگر اختلاف داشته باشند، شاهدان یهوه یکسره با تمامی این اعتقادات و آیینها تفاوت دارند. اگر بخواهیم تفاوت اصول اعتقادات شاهدان یهوه و سایر مذاهب مسیحیتِ تاریخی را در یک جمله خلاصه کنیم، آن جمله این خواهد بود که «هر آنچه که مسیحیت سنتی و تاریخی بدان معتقد است، ایشان درست نقطه مقابل آن را تعلیم میدهند!»
تشریح یا حتی برشمردن اصول اعتقادات شاهدان یهوه نیاز به مجالی بسیار دارد. در اینجا ما به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
اعتقادات مهم
·عیسی مسیح دارای ذات الهی نیست و با پدر هم ذات نمیباشد. او نخستین «مخلوق» خدا است؛ او کسی نیست جز همان میکائیل، رئیس فرشتگان!
·روحالقدس فقط یک نیرو است، «نیروی فعال خدا»، نیرویی مانند الکتریسیته. او فاقد شخصیت است. لذا از ذات الهی نیز نمیتواند برخوردار باشد.
·از دو مورد فوق، این نتیجه طبیعی حاصل میگردد که تثلیث اعتقاد درستی نیست و پدر و پسر و روحالقدس، خدای واحد را تشکیل نمیدهند.
·انسان فاقد روح است، و وقتی میمیرد چیزی از او باقی نمیماند تا اینکه در روز قیامت بار دیگر زنده شود.
·رسالت عیسی آن بود که نام «یهوه» را به بشر بشناساند (یوحنا ۱۷:6).
·عیسی در روز سوم، با بدن خود قیام نکرد. خدا بدن او را تبدیل به گازهای مختلف کرد و آن را برای همیشه ناپدید ساخت. عیسی به شکل نامرئی قیام کرد. اما بدنی که عیسی با آن بر شاگردان ظاهر میشد، بدنی غیر واقعی بود که خدا به او داد تا شاگردان باور کنند که او واقعاً زنده شده است!
·در روز قیامت، عادلان در این جهان که به بهشت تبدیل خواهد شد، خواهند زیست و بدکاران در آتش دوزخ سوخته، یکبار برای همیشه نابود خواهند شد.
·رستگاری فقط به واسطه نام «یهوه» میسر است و بس.
·کسانی که به شاهدان یهوه میپیوندند، برای ورود به بهشت زمینی باید در تبلیغ مرام خود بسیار کوشا باشند و از وقت و سرمایه خود در این راه نهایت استفاده را بکنند.
·بهشت آسمانی فقط متعلق به ۱۴۴٫۰۰۰نفر است (مکاشفه ۷:4) که تعدادشان از آغاز مسیحیت تا سال ۱۹۳۵ تکمیل شده و دیگر پس از آن هیچکس به «آسمان» راه نخواهد یافت. (به همین دلیل است که شاهدان یهوه در نشریات خود، تا این حد بر بهشتی بر روی این زمین تأکید میورزند و تصاویری زیبا از آن چاپ میکنند.)
فرعیات
- صلیب به آن شکل که همیشه نشان داده شده، علامتی است متعلق به بت پرستان. عیسی بر روی یک تیر چوب عمودی میخکوب شد و دستهایش را بر بالای سرش میخکوب کردند. شاهدان یهوه نسبت به این نکته حساسیت بسیاری نشان میدهند.
- شاهدان یهوه ترجمه مخصوص خود را به زبان انگلیسی دارند
(New World Translation) که آیات بسیاری در آن بههنگام ترجمه به نفع عقاید خودشان دستکاری شده است. - طبق پیشگوییهای متعدد (به گفته ایشان)، سازمان ملل متحد پیشگام آن حکومت جهانی است که در نهایت دجال به وجود خواهد آورد.
- طبق احکام شریعت موسی، انتقال خون به هیچ وجه مجاز نیست
- برگزاری جشن میلاد مسیح سنتی است بت پرستی. عید قیام را نیز به گونهای دیگر برگزار میکنند.
- عشاء ربانی فقط سالی یکبار در سالروز شام آخر برگزار میگردد.
- شرکت در جشن تولد یا برگزاری آن برای خویش، جشن گرفتن روز مادر یا پدر، رفتن به خدمت نظام، ادای احترام به پرچم کشور، و شرکت در سایر اعیاد ملی یا مذهبی کاری است بت پرستانه.
آیا شاهدان یهوه حق دارند؟
باور کردن این امر که شاهدان یهوه تمامی این اعتقادات را از ذهن خود ابداع کردهاند و اینها هیچ اساسی در کتابمقدس ندارد، بسیار دشوار است. انسان از خود میپرسد چگونه امکان دارد که جماعتی اینچنین بزرگ بتوانند اینچنین خود را فریب دهند! تعجب خواهید کرد که بشنوید تمام این اعتقادات که ذکر شد، و بسیار جزئیات دیگر که مجال اشاره به آنها نیست، همگی با سوء تعبیر آیات کتابمقدس و عدم توجه به اصول ابتدایی تفسیر ابداع شده است.
کاش که فرصتی میبود تا به یک یک این اعتقاداتِ نادرست که اکثر آنها کفرآمیز نیز هست، پاسخ داد. نویسنده این سطور بارها با افرادِ وارد و رهبران شاهدان یهوه بحث کرده است و آیات مربوط به هر یک از اعتقادات اصلیشان را به ایشان نشان داده تا ثابت کند که تا چه حد در اشتباهند. اما شگفتا که ایشان یا موضوع بحث را عوض میکردند یا میگفتند که باید به کتب تفسیرشان مراجعه کنند.
متأسفانه اغلب مسیحیانِ وارد به کتابمقدس و الهیات، خیلی سریع وارد دام بحث با ایشان میشوند و میکوشند از اعتقادات تاریخی و سنتی مسیحیت، نظیر تثلیث و الوهیت مسیح دفاع کنند. اما چنین کاری مطلقاً ضروری نیست. ما نیز در اینجا به این کار مبادرت نمیورزیم. (اگر خوانندگان محترم مایلند در خصوص اعتقادات سنتی مسیحیت که مورد قبول تمامی مذاهب مسیحیت، یعنی کاتولیک، ارتودکس و پروتستان میباشد، تحقیق کنند، خوشبختانه امروزه کتابهای کافی به زبان فارسی موجود است که با تماس با ما میتوانند به آنها دسترسی داشته باشند.)
اما توصیه ما در اینجا این است که به جای دفاع از اعتقادات سنتی و صحیح مسیحیت، باید سؤالات را متوجه خود شاهدان یهوه بکنیم و ایراداتی را که بر خود ایشان وارد است، مطرح سازیم. در اینجا به نکاتی چند در این زمینه خواهیم پرداخت.
ایرادات وارده بر شاهدان یهوه
تلفظ نام یهوه
در تورات صریحاً ذکر شده که نام خدا، «یهوه» میباشد. این نام احتمالاً از یک فعل عبری مشتق شده به معنی «بودن». لذا یهوه احتمالاً «هستم» معنی میدهد (خروج ۳:13-15).
علت این که خدای یگانه در آن زمان بر خود نامی گذارد، شاید این بود که در آن روزگار هر قومی برای خود خدایی داشت با نامی خاص. درضمن، نام خدای بنیاسرائیل نامی بود از نظر الهیاتی بسیار پرمعنی: «هستمِ ابدی»؛ او همیشه بوده و خواهد بود؛ به دیگر سخن، نام او «ابدی» است.
قرنها بعد، زمانی که یهودیان از تبعید بابل به سرزمین خود بازگشتند (قرن ششم و پنجم .م.)، از بتپرستی به کلی دست کشیدند و فقط به عبادت یهوه، خدای خویش پرداختند. از این زمان به بعد، ایشان در اجرای احکام تورات موسی آنچنان وسواس به خرج میدادند که برای رعایت حکم سوم (“نام یهوه خدای خود را به باطل مبر” خروج ۲۰:7)، از تلفظ این نام پرهیختند و به جای آن از عنوان «اَدونای» (یعنی خداوند یا ارباب یا صاحب) استفاده میکردند. از اینرو، نه فقط کسی در محاورات عادی این نام را بر زبان نمیآورد، بلکه به هنگام قرائت تورات و کتب انبیا و مزامیر، هرگاه به این نام میرسیدند، آن را تلفظ نمیکردند و به جای آن میگفتند «ادونای». لازم به یادآوری است که خط عبری مانند خط عربی، فاقد حروف صدادار است؛ به همین دلیل، نام یهوه عیناً عربی و فارسی، بدون اِعراب نوشته میشد. پس از چند قرن، حتی علمای یهود نیز دیگر نمیدانستند تلفظ دقیق این نام چیست؛ آیا یهُوَه است یا یهْوِه؟ امروز نیز هیچکس نمیداند تلفظ این نام چیست!
پس چگونه شاهدان یهوه، عنوان خود را با چنین تلفظی میخوانند؟
کاربرد نام یهوه
اما از همه مهمتر این است که در روزگار خداوند ما عیسی مسیح نیز هیچکس تلفظ این نام را نمیدانست. عیسی نیز همانند هر یهودی راست دینِ دیگری، از بر زبان آوردن این نام میپرهیخت. آری، خداوند عیسی هیچگاه این نام را بر زبان نیاورد!
رسولان او نیز به هنگام نگارش کتابهای عهدجدید، این نام را مطلقاً به کار نبردند. ایشان به جای آن یا از واژه یونانی «کیوریوس» (خداوند) استفاده میکردند، یا از «تئوس» (خدا).
لذا به جای بحث با شاهدان یهوه در مورد اثبات اعتقادات مسیحیت سنتی، مهمترین سؤالی که باید از ایشان پرسید، این است که اگر نام «یهوه» برای رستگاری انسان اینقدر مهم بود و عیسی آمده بود تا آن را به بشر بشناساند، چرا خودِ خداوند عیسی و رسولان مقدس او آن را به کار نبردند؟ چرا در عهد جدید، ذکری از این نام نشده است؟ چرا عیسی شاگردان خود را «شاهدان یهوه» ننامید؟ چرا مسیحیان اولیه خود را با این نام ننامیدند؟
جالبتر از همه این است که در نقل قولهایی که رسولان از عهدعتیق میکردهاند، نام یهوه را نه فقط به «خداوند» تبدیل میکردهاند، بلکه این عنوان «خداوند» را برای عیسی مسیح به کار میبردند یا امتیازاتی که در عهدعتیق به یهوه تعلق داشت به خداوند عیسی نسبت میدادند (برای مثال، ر.ش. فیلیپیان ۲:10-11؛ عبرانیان ۱:10-12).
از کجا آوردهاید؟
کسی که با تعالیم و مندرجات کتابمقدس و اصول اعتقادات مسیحیتِ سنتی آشنایی کافی داشته باشد، میتواند با اطمینان راسخ شاهدان یهوه را مورد سؤال قرار داده، از ایشان بپرسد که این اعتقادات را از کجا آوردهاند.
ما در اینجا فقط یکی دو نمونه را مثال میزنیم. شاهدان یهوه از کجا آوردهاند که خداوند ما عیسی مسیح، همان میکائیل، رئیس فرشتگان است؟ در کجای عهدجدید چنین مطلبی نوشته شده است؟ در کجای انجیلها عیسی خود را میکائیل یا یکی از فرشتگان معرفی کرده است؟
وقتی این سؤال را از یکی از شاهدان یهوه پرسیدم، با نهایت اطمینان و سربلندی گفت: «در دانیال، فصل دهم!» و بعد شروع کرد به ارائه تفسیر خودشان از مطالبِ این فصل. گفتم: «اشکالی ندارد این فصل را خودم بخوانم و ببینم کجا چنین چیزی نوشته شده؟» سکوتی بر قرار شد و آن فصل را خواندم. سپس با تعجب گفتم: «اما در اینجا اشارهای به این نشده که میکائیل همان مسیح است! شما چگونه به این نتیجه رسیدهاید؟» گفت: «چونکه در آیه ۲۱ آمده که رئیس قوم اسرائیل، میکائیل است. و چون میدانیم که مسیح رئیس قوم اسرائیل است، پس نتیجه میشود که میکائیل همان مسیح است!» انگشت به دهان از چنین روش استنتاج و تفسیری، گفتم: «اما از چارچوب این فصل درک میکنیم که گویا بر هر سرزمینی فرشتهای حکومت میکند، یا فرشته شیطان یا فرشته الهی. ولی از کتابمقدس میدانیم که مسیح رئیس تمام عالم هستی است، نه فقط رئیس قوم اسرائیل! ثانیاً طبق آیه ۱۳، میکائیل فقط یکی از رؤسای فرشتگان است، نه رئیس تمام فرشتگان! ثالثاً اگر عیسی همان میکائیل بود، چرا خودش روشن و صریح این را به رسولانش تعلیم نداد؟ و چرا در هیچ جای عهدجدید چنین چیزی نیامده است؟» طرف صبحت من فوراً موضوع را عوض کرد و گفت: «ولی راجع به تثلیث چه میگویید؟ کلمه تثلیث که در کتابمقدس نیامده!»… دنباله داستان را خودتان میتوانید حدس بزنید!
همین امر را در خصوص برخورداری انسان از روح مطرح کردم و آیاتی برایش آوردم. بالاخره گفت: «سؤالات شما را باید یکی از مشایخ ما جواب بدهد.» چند روز بعد، مرا نزد آن شیخ برد. وقتی در باره همین مسأله زنده ماندن روح پس از مرگِ جسم، آیاتی برایش آوردم، در نهایت صداقت گفت: «متأسفانه جواب قانع کنندهای برای شما ندارم!» پس از صرف چای به خانه برگشتم، اما مشاهده حال و روز آن شخصی که مرا نزد آن شیخ برده بود، برایم بسیار رقتانگیز بود. او علیرغم تمام تلاشهای من، چشمان خود را مُصِرانه بر روی حقیقت کلام خدا بسته بود.
همین روش سؤال را در باره سال ۱۹۳۵ و تکمیل شدنِ تعداد ۰۰۰ر۱۴۴ نفری که میبایست به آسمان بروند و سایر اعتقادات شاهدان یهوه میتوان به کار برد. ایشان جوابی نخواهند داشت.
چه کسی حق تفسیر کتابمقدس را دارد؟
شاهدان یهوه باید به این سؤال پاسخ گویند که چه کسی این اعتقادات را به ایشان تعلیم داده است. آیا خودشان رأساً با مطالعه مستقل کتابمقدس به چنین نتیجهای رسیدهاند، یا کسی آنها را به ایشان تعلیم داده است؟ به عبارت دیگر، آیا اگر کسی بدون دخالت دیگران، کتابمقدس را بخواند، به چنین نتایجی دست مییابد؟ برای مثال، آیا از مطالعه انجیلها در مییابیم که عیسی آمده بود تا نام «یهوه» را به بشر بشناساند؟
پاسخ به این سؤال این است که شاهدان یهوه تمام این آموزهها را از معلمان خود میآموزند. ایشان کتابمقدس را با عینک معلمان خود میخوانند. واقعیت این است که حق تفسیر و ارائه درک درست از کتابمقدس منحصراً در اختیار سازمان مرکزی «انجمن کتابمقدس و تراکت برج دیدبانی» است. شاهدان یهوه فقط و فقط برداشتها و تفسیرهای ایشان را میآموزند و بدون تفکر آنها را تکرار میکنند. اگر هم از ایشان چند و چون ماجرا را بپرسید، پاسخی ندارند و زیرکانه یا موضوع صحبت را عوض میکنند یا مسأله را به مقامات بالاتر ارجاع میدهند.
در این مورد به یک مثال اکتفا میکنیم. در یکی از جلسات مباحثه با یکی از مبلغین شاهدان یهوه در زمینه الوهیت عیسی، برای اینکه نشان دهم عیسی حتی در نوزادی نیز مورد «پرستش» بود، اشاره کردم که مجوسیان برای «پرستش» عیسی به بیتلحم رفتند (متی فصل ۲). طرف مقابل بدون اینکه به نکته اصلی من واکنش نشان دهد (یعنی به الوهیت عیسی)، ناگهان گفت که رفتن مجوسیان به بیتلحم کار شیطان بوده است! من که از تعجب نفسم بند آمده بود، گفتم «از کجا به چنین نتیجهای رسیدهاید؟» گفت که زیرا رفتن ایشان به بیتلحم سبب شد که کودکانِ آن شهر کشته شوند. گفتم: «پس ایمان آوردن مردم در قرن اول (یا هر دوره دیگری) نیز کار شیطان بوده است زیرا صدها هزار نفر از ایشان به شهادت رسیدند! تازه، کلام خدا میگوید که مجوسیان تحت الهام فرشته خدا مسیر سفرشان را تغییر دادند؛ پس چگونه ممکن است که رفتنشان تحت رهبری شیطان بوده باشد و برگشتنشان تحت هدایت خدا؟!» گفت: «چون خدا میخواسته ایشان را رهایی دهد!» گفتم: «پس چرا همان خدا نخواست کودکان بیتلحم را رهایی دهد؟» میدانید جواب چه بود؟ سکوت و خیره خیره به من نگاه کردن! باور کردنش مشکل است، اینطور نیست؟
واقعیت این است که شاهدان یهوه متأسفانه کورکورانه فقط آنچه را که به ایشان تعلیم داده میشود، تکرار میکنند. بزرگانشان نیز مغرضانه حقایق کتابمقدس را تحریف میکنند و اعتنایی به روش متعارف تفسیر کتابمقدس که مورد قبول تمامی فرقههای مسیحیت است، نمیکنند.
پیشگوییهای نادرست
آیا وقتی شاهدان یهوه به در خانه شما آمدند، هیچ اشارهای کردند به پیشگوییهایی که سابقاً بزرگانشان کرده بودند و هیچیک درست از آب در نیامد؟ قطعاً نه! اگر هم این را به ایشان یادآوری کنید، مطمئناً منکر آن خواهند شد.
واقعیت این است که بجز دو سه دهه اخیر که دیگر حنای پیشگوییهای بزرگان شاهدان یهوه رنگی ندارد، تا دهه ۱۹۶۰ بازار پیشگوییهای ایشان در خصوص زمانهای آخر بسیار داغ بود، چنان داغ که حتی هالیوود نیز از تأثیر آن در امان نماند و فیلمهایی در زمینه ظهور دجال و فرا رسیدن آخر زمان تهیه کرد.
نویسنده این سطور ۲۲ صفحه به قطع A4در مورد پیشگوییهای انجمن برج دیدبانی از یک سایت اینترنت یافته است که با ذکر مأخذ، تمام پیشگوییها و نحوه اثبات محاسبه آنها در آن ذکر شده است. این مقاله را میتوانید در سایت<http://www.bible.ca/Jw-Prophecy.htm> بیابید؛ عنوان مقاله هست:
«Prophecy Blunders: 100 Years of Failed Prophecies of Watchtower”
به برخی از این پیشگوییها در بخش «چگونگی پیدایی شاهدان یهوه» اشاره کردیم.
بزرگان شاهدان یهوه باید در باره تمام این پیشگوییهای نادرست پاسخگو باشند. ایشان باید خوشحال باشند که اکنون در دوره عهدعتیق زندگی نمیکنیم، چرا که اگر میکردیم، مسؤولین این پیشگوییهای دروغ میبایست سنگسار میشدند (تثنیه ۱۸:20-22)!
ترجمهای جدید از کتابمقدس
«انجمن کتابمقدس و تراکت برج دیدبانی» در سال ۱۹۵۰ ترجمهای جدید از کتابمقدس به زبان انگلیسی تهیه و منتشر کرد. این تنها ترجمهای است که مورد اعتماد شاهدان یهوه میباشد. عنوان آن هست «ترجمه جهان نو»
(The New World Translation) .
نظر دانشمندان و صاحب نظران کتابمقدس در خصوص این ترجمه بسیار منفی است. در اینجا فقط به ذکر نظر دو تن از آنان بسنده میکنیم. دکتر بروس متزگر(B. M. Metzger)، استاد زبان و ادبیات عهدجدید در دانشگاه پرینستون (آمریکا)، آن را «ترجمهای نادرست و هراسانگیز»، «اشتباه»، «زیانبار»، و «ملامتبار» میخواند و میگوید: «شاهدان یهوه اگر این ترجمه را جدی بگیرند، چندگانه پرستند».
دکتر ویلیام بارکلی (W. Barclay) ، استاد برجسته زبان یونانی گفته است: «کاملاً روشن است که فرقهای که بتواند عهدجدید را اینچنین ترجمه کند، اندیشههایی فریبکارانه دارد».
در سال ۱۹۵۴، هنگامی که عدهای بر علیه این ترجمه به دادگاه گلاسگو (اسکاتلند) شکایت کردند، فردریک فرانتس، معاون وقت انجمن، حاضر نشد در دادگاه نام مترجمان را فاش سازد و آن را «موضوعی سِری» خواند. او در پاسخ به این سؤال دادستان که این ترجمه چگونه تهیه شده، گفت: «هر مترجم ترجمه خود را به من میداد و پس از تأئید من، آقای نُور، رئیس وقت، نیز تأئید میکرد و آن بخش از ترجمه، نهایی تلقی میشد.» فرانتس همچنین اظهار داشت که «این ترجمه به روحالقدس انتقال یافته و این نیروی نادیدنی نیز آن را به شاهدان یهوه و بخش انتشارات الهام میبخشید». فرانتس در آن زمان رئیس بخش انتشارات بود.
بعدها کشف شد که کمیته ترجمه کتابمقدس «جهان نو» متشکل از ۵ نفر از رؤسای وقت انجمن بوده و فرانتس نیز یکی از آنان بوده است. از این پنج نفر، فقط فرانتس کمی با زبان یونانی آشنایی داشت؛ اما او یک کلمه عبری نمیدانست. وقتی در دادگاهِ اسکاتلند از او خواستند که پیدایش ۲:4 را به عبری ترجمه کند، اذعان داشت که قادر به این کار نیست!
در اینجا به ذکر چند نمونه از تحریفهای اِعمال شده در این ترجمه کتابمقدس اکتفا میکنیم. خواهید دید که چگونه انجمن برج دیدبانی آیات را به نفع اعتقادات خود زیرکانه تغییر داده است.
- در پیدایش ۱:2، «روح خدا» ترجمه شده «نیروی فعال خدا». در این آیه، نام خاص روحالقدس با اصطلاحی غیرشخصی جایگزین شده تا شخص بودنِ روحالقدس آشکار نشود.
- در خروج ۳:14، «هستم» به «ثابت خواهم کرد که هستم» تغییر یافته تا با ادعای الوهیت عیسی در یوحنا ۸:58 یکسان نباشد.
- در متی ۲۵:46، عبارت «عذاب جاودانی» به صورت «انقطاع یا نابودی جاودانی» ترجمه شده است. به این ترتیب، خواننده دقیقاً متوجه نمیشود که آیا بدکاران از در جهنم از خدا منقطع و دور میشوند یا یکبار برای همیشه نابود خواهند شد.
- در لوقا ۲۳:43، عیسی بر روی صلیب به آن مجرمِ توبه کار فرمود: «هر آینه به تو میگویم امروز با من در فردوس خواهی بود.» در ترجمه برج دیدبانی، این گفته عیسی اینچنین ترجمه شده: «هر آینه امروز به تو میگویم، با من در فردوس خواهی بود.» با چنین دستکاری در آیه، تأکید بر «زمانِ گفتن» قرار میگیرد، نه بر «زمانی که آن مجرم با عیسی در فردوس خواهد بود، یعنی “امروز”». بدینسان موضوع ادامه زندگی پس از مرگ جسمانی نفی میشود.
- در یوحنا ۱:1، عبارت «… و کلمه خدا بود» به این صورت ترجمه شده است: «… و کلمه یک خدا بود.» با چنین ترجمهای، یکی بودن کلمه با خدا نفی میشود و موضوع طوری عنوان میگردد که گویی او فقط نوعی خدا بود، در همان معنا که خدا مشایخ اسرائیل را «خدایان» خطاب میکند (مزمور ۸۲:1و۶-۷).
- در یوحنا ۸:58، این گفته معروف و مهم عیسی به بزرگان یهود که فرمود: «پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود، من هستم»، ترجمه شده: «… من بودهام». بدینسان، یکی بودنِ عیسی با خدایی که در خروج ۳:14 بر موسی ظاهر شد، انکار شده است.
- فهرست چنین تحریفهایی بسیار طولانی است و ما در اینجا فقط به تعدای از آنها اشاره کردیم تا نشان دهیم که چگونه ممکن است فرقهای برای اثبات ادعاهای خود، حتی به تحریف کلام خدا بپردازد!
خاتمه
امیدواریم این مقاله کوتاه ذهن خوانندگان محترم را روشن کرده باشد تا بدانند که وقتی شاهدان یهوه در نهایت اطمینان، کتابمقدس در دست و با مراجعه به برخی آیات، به اصول اعتقادات مسیحیت حمله میکنند، خودشان کلام خدا را در کلیتش نمیدانند و فقط آیات خاصی را که به آنان تعلیم داده شده، میدانند و قادر نیستند به هیچ وجه با کسی که از کتابمقدس و اصول اعتقادات مسیحی آگاهی کافی دارد، بحث کنند. امیدواریم خوانندگان پی برده باشند که این فرقه تا چه حد از تعالیم و معتقدات واضح کتابمقدس به دورند و مغرضانه، آگاهانه و عمداً آن را مورد تحریف قرار دادهاند.
پولس رسول به شاگرد خود تیموتاؤس چه زیبا فرمود: «ایامی میآید که تعلیم صحیح را متحمل نخواهند شد، بلکه بر حسب شهوات خود خارش گوشها داشته، معلمان را بر خود فراهم خواهند آورد، و گوشهای خود را از راستی برگردانیده، بسوی افسانهها خواهند گرایید» (دوم تیموتاؤس ۴:3و۴).
نویسنده: آرمان رشدی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |